طلسمات

خانه » همه » مذهبی » رابطه اخلاق و آزادي انسان را از نظر قرآن بيان نماييد؟

رابطه اخلاق و آزادي انسان را از نظر قرآن بيان نماييد؟

اخلاق و آزادي دو مفهوم و دو مقوله مستقل هستند كه جداگانه بايد تعريف شوند و سپس رابطه و پيوستگي اخلاق و آزادي انسان را از منظر قرآن بررسي نمائيم.
اما تعريف اخلاق: بزرگان براي علم اخلاق تعاريف متعدد و متنوعي ارائه كرده‌اند. آنچه در اين مختصر قابل بيان است، اين است كه: خُلق به معنا قوا و سجايا و صفات دروني است كه با چشم دل ديده مي‌شود. بنابراين مي‌توان گفت: «اخلاق مجموعه صفات روحي و باطني انسان است» و به گفته بعضي از دانشمندان، گاه به بعضي از اعمال و رفتاري كه از خلقيات دروني انسان ناشي مي‌شود، نيز اخلاق گفته مي‌شود. (اوّلي اخلاق صفاتي است و دوّمي اخلاق رفتاري.)[1]اما تعريف آزادي: درباره آزادي تعريف‌هاي بسياري بيان شده است، ولي ساده‌ترين تعريفي كه ارائه شده، اين است كه: «آزادي فقدان منع و جلوگيري است.»[2] اين تعريف بسيار مبهم و چند پهلو، در حقيقت با آزادي منفي مناسبت دارد. در تعريف ديگري گفته شده است:‌ «آزادي قدرت داشتن براي انجام دادن هر كاري است كه به ديگران زيان نرساند.»[3]امام خميني (ره) در رابطه با مفهوم آزادي مي‌فرمايند: آزادي يك مسأله‌اي نيست كه نياز به تعريف داشته باشد. مردم عقيده‌شان آزاد است، كسي الزامشان نمي‌كند كه شما حتماً‌اين عقيده را داشته باشيد،… آزادي يك چيز واضحي است.[4] در جاي ديگر تحت عنوان آزادي در پناه اسلام مي‌فرمايند: انبياء آمده‌اند آزادي به معناي آزادي حيوانات را جلويش را بگيرند و اِلاّ با اصل آن مخالف نيستند، دعوت هم به آن كرده‌اند.[5]با روشن شدن اين دو مقوله، مي‌توان گفت، قرآن مجيد كه «ره‌آورد سفر معنوي رسول‌الله ـ صلي الله عليه و آله ـ» است در آيات متعدد و متنوع انسان‌ها را مختار و آزاد مي‌داند و آنها را به اخلاق اسلامي و متخلق شدن به صفات انساني ـ الهي دعوت مي‌كند در سوره فرقان مي‌فرمايد: «بندگان خداوند رحمان كساني‌اند كه در روي زمين به تواضع گام برمي‌دارند و چون نادان‌ها مخاطب قرارشان دهند با مسالمت پاسخشان دهند.»[6] در سورة حجرات نكات بلند اخلاقي؛ چه فردي و اجتماعي مورد بررسي قرار گرفت كه از صدا زدن، راه رفتن گرفته تا به مطالب بلند اخلاقي ـ اجتماعي كه پيام بلندي را به دنبال دارد مورد توجه قرار گرفت. آيه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»؛[7] همه مؤمنان با يكديگر برادرند»، سرشار از مطالب بلند اخلاقي اجتماعي است كه از منظر دين و اخلاق، همه انسان‌هاي مؤمن را برادر مي‌داند.
سراسر زندگي انسان‌ها، پيچيده به اخلاق انساني ـ اسلامي است و هيچ جاي زندگي انسان‌ها، منهاي اخلاق تصور ندارد، تا جايي كه در ميدان جنگ، حتّي با دشمنان و كفار بايد از سر اخلاق برخورد نمود. از اين رو، قرآن شريف مي‌فرمايند: «(معبود) كساني را كه به جاي خدا غير خدا را مي‌خوانند دشنام ندهيد كه آنان نيز از روي دشمني و بي‌دانشي «الله» را ناسزا خواهند گفت، بدينسان كردار هر قومي را براي آنان بياراستيم وزان پس بازگشتشان به سوي پروردگارشان است و آنها را از هرچه كرده‌اند بياگاهانيم.»[8] رعايت حقوق ديگران و حفظ حرمت، از جلمه محورهاي بحث اخلاق اسلامي است كه قرآن مجييد بدان اشاره دارد. در تفسير فخر رازي، آمده: استفاده از حربة فحش در شيوه تبليغات و مناظرات و نهي از منكر ممنوع است. در سورة مجادله به اين شاخه از بحث اخلاقي اشاره شده است. مي‌فرمايد: «… اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، هرگاه در مجالس به شما گويند جاي باز كنيد، جاي باز كنيد كه خداوند بر شما جاي را گشاده گرداند و هرگاه گفته شود برخيزيد پس برخيزيد تا خداوند كساني را از ميان شما كه ايمان آورده‌اند و آنان را كه دانشي يافته‌اند درجاتشان را بالا برد و خداوند به آنچه مي‌كنيد آگاه است.»[9] از اين طريف‌تر، اخلاق اسلامي به انسان اجازه نمي‌دهد، حتّي حقوق حيوانات را ناديده بگيرد و يا به اذيت و آزار آنها دست زند… .
اما آزادي انسان از ديدگاه قرآن: آزادي از دو منظر قابل بررسي است:
1. يكي آزادي به عنوان واقعيت انساني.
2. ديگري آزادي به منزله حقّ. آزادي به عنوان واقعيت به خودي خود موجود است و انسان‌ها به صرف انسان بودن واجد آن هستند و نمي‌توان انساني را فرض كرد كه انسان باشد و اين آزادي و اختيار به معناي فلسفي را نداشته باشد. از اين منظر انسان مجبور به اختيار است و حكومت‌ها در دادن اين نوع آزادي هيچ سهمي نمي‌توانند داشته باشند. اما آزادي به منزله حقّ، قابل اعطاء و سلب است. اين حقّ در حوزه بيرون از انسان و در خارج از ذهن تلقي مي‌گردد و در دايرة حقوق اجتماعي و فعل و انفعال و تصميمات جمعي در مديريت انجام مي‌گيرد.[10]بنابراين، يك بار آزادي به اين معناست كه اختيار و آزادي ميان انسان و خداست، يعني اموري است كه به رابطه انسان و خداوند مربوط است و تكاليفي است كه خداوند از انسان مي‌خواهد. در عين حال كه او را آزاد آفريده است و قدرت انتخاب به او داده و براي كارهاي خوب و بد او پاداش و عقاب تعيين كرده اما در هر حال انتخاب‌گر اصلي انسان است. به عبارت ديگر از منظر بيروني خداوند هر دو راه را به انسان نشان داده و جهت‌گيري‌ها را مشخص كرده است. «ما انسان را به راه هدايت در آورديم خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس»[11] يعني انسان در ميدان آزادي، راه فضيلت و يا رذيلت را انتخاب مي‌كند. يكتاپرستي يا بت‌پرستي را برمي‌گزيند. به حقوق ديگر و همنوعان تجاوز مي‌كند و يا حرمت آن را نگه مي‌دارد، حرمت مؤمن را حفظ مي‌كند و يا حرمت‌شكني مي‌كند. در جاي ديگر مي‌فرمايد: « هر دو دسته از مؤمنان و كافران را از عطاي پروردگار مدد مي‌رسانيم و عطاي پروردگار از كسي منع نشده است.»[12]و پيش از آن آيه 18 و 19 همين سوره كاملاً توضيح داده: «هر كسي كه خواهان دنياي زودگذر است به زودي هرچه را خواهيم به او مي‌دهيم… و هر كسي كه خواهان آخرت است و نهايت كوشش خود را مي‌كند و مؤمن است، تلاش آنها مورد حق‌شناسي واقع خواهد شد.
از اين منظر آزادي عملي ارادي و فردي محسوب مي‌شود و خداوند انسان را انتخابگر قرار داده است تا تلاش كند و تلاش‌هاي او از اين سو و آن سو حمايت و تأييد شود، اما اگر در راه خوبي گام برداشت، پاداش آن را مي‌بيند و اگر به بدي رفت، سزاي آن را مي‌بيند.
اما آزادي اجتماعي و آزادي كه در ارتباط با جامعه است، طبعاً رعايت حقوق ديگران نسبت به اين ازادي مطرح است. اين آزادي نامحدود است تا آنجايي كه به ديگران آسيب نرساند. به همين دليل آزادي انسان‌ها در اجتماع، حقوق يك‌طرفي نيست، بلكه طرفيني است. عمل فرد نبايد خلاف سنّت حسنه و حقوق ديگران باشد.[13]با توجه به متن و مطالب فوق، روشن مي‌شود كه چقدر پيوستگي و ارتباط تنگاتنگ بين اخلاق و آزادي انسان وجود دارد. آزادي چه فردي كه موهبت الهي است و چه آزادي اجتماعي، هر دو با اخلاق انساني و اسلامي پيوند ناگسستني دارند. همان طوري كه اخلاق قرآني به انسان اجازه نمي‌دهد حقوق ديگران و حقوق جامعه را پايمال كند آزادي فردي هم حق انسان است و انسان را در ميدان آزادي اجتماعي وادار مي‌كند كه به حقوق انساني و اجتماعي احترام بگذارد.
بنابراين «آزادي» حتي در جوامع ليبراليستي، هم محدود است و به معناي افسارگسيختگي نيامده ات. ليبراترين افراد هم در يك جايي به اخلاق انساني احترام مي‎گذارند و قائل به خط قرمز در زندگي اجتماعي هستند. اخلاق و آزادي، برادر مهربان يكديگر هستند و هيچ وقت از همدگير فاصله نمي‎گيرند. رعايت ظرافت‎هاي اخلاقي در صورتي ارزشمند است كه از انسان آزاد سرزند. مثلاً انفاق كردن، صدقه دادن، قرض‎الحسنه و… در صورتي پسنديه است كه از روي اختيار و آزادي صورت پذيرد، نه از روي اجبار و تهديد. آزادي انساني هم در صورتي پسنديده و نيكو است كه در محدوده اخلاقي باشد و حقوق همگان رعايت شود.
همان‌طوري كه در آزادي اجتماعي حقوق ديگران و جامعه از احترام ويژه‌اي برخوردار است، اخلاق هم چه نظري و چه عملي، كه درباره بود و نبود و درباره بايد و نبايد سخن مي‌گويند؛ براي حقوق فردي و اجتماعي ارزش فراواني قايل هستند. مثلاً مي‌گويند اگر فرد يا جامعه‌اي به فلان خُلق مبتلا شود، پايانش سقوط و هلاكت است و آن جامعه مضمل مي‌شود.[14] و اگر جامعه‌اي از فضايل اخلاقي طرفي ببندد، از قداست برخوردار مي‌شود و مي‌ماند. اين سخن از بود و نبود است و سخن از بايد و نبايد هم دارند كه مي‌گويند: جامعه بايد چنين باشد تا سعادتمند شود. و نيز جامعه نبايد آن‌چنان باشد تا شقاوتمند نگردد و خسران دنيا و آخرت دامنگيرش نشود.[15]بنابراين اخلاق و آزادي در يك راستا در حركت هستند و هر دو دست در دست هم، انسان را به سعادت مي‌رسانند و در صورت تجاوز و تخطّي از دالان و حدود آن، انسان با شقاوت و سقوط مواجه مي‌گردد و مجازات الهي و اجتماعي را به جان مي‌خرد.
عده‌اي از بزرگان در بخش انواع آزادي، يكي از اقسام و انواع آزادي را، آزادي اخلاقي و آزادي يارگزيني ذكر كرده‌اند. گفته‌اند: هركس در انتخاب همراه، همسر، دولت و.. زندگي خود آزاد است، ولي براي زندگي صالح، رعايت مجموعه‌اي از اصول انتخاب، به وي توصيه مي‌شود. هركس مي‌تواند، هرگونه خُلق و خوي را طبق آزادي برگزيند، اما منطق سعادت‌خواهي او را در اين‌باره به رعايت اصولي فرا مي‌خواند.[16] آزادي در حدود قوانين يك مملكت است. در هر مملكتي آزادي در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معني آزادي اين نيست كه هركس برخلاف قوانين، برخلاف قانون اساسي يك ملت، برخلاف قوانين ملّت هم هرچه دلخواهش مي‌خواهد بگويد. ما اسلام مي‌خواهيم. آزادي كه در پناه اسلام است، استقلالي كه در پناه اسلام است ما مي‌خواهيم. ما آزادي و استقلال بي‌اسلام چه دردمان مي‌خورد؟… ما بيزار هستيم از آزادي منهاي قرآن.[17]از اين منظر، قرآن كريم هم انسان‌ها را توصيه مي‌كند به اخلاق عملي و سير و سلوك علمي و عملي و هم براي آزادي چهارچوب درست مي‌كند و سپس بين ايندو، روابط دوستانه برقرار مي‌نمايد و به هم پيوند مي‌دهد. به هر تقدير اگر اخلاق اسلامي زيباست. آزادي هم زيباست.
استاد مصباح يزدي مي‌فرمايند: «حتّي با نگاه سطحي به قرآن كريم، درمي‌يابيم كه به نظر قرآن، انسان موجودي مختار است، اصولاً‌ آمدن پيامبران و نزول كتب آسماني، بي آن‌كه انسان، مختار باشد، كاري بيهوده است. بنابراين، همين امر دلالت دارد بر اين‌كه خدا و پيامبران، آدمي را مختار مي‌دانند.»[18]قرآن كريم در اين راستا مي‌فرمايند: «اي فرزندان آدم! با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شماست ـ و مرا بپرستيد كه راه راست اين است.»[19] آيات عهد و ميثاق آياتي هستند كه نشانگر اختيار انسان هستند.
خلاصه «اخلاق نظري به انسان بينش مي‌دهد و اخلاق عملي به انسان تزكيه مي‌بخشد و آزادي فردي رابطه انسان با خدا را مستحكم مي‌كند و آزادي اجتماعي، انسان را به سوي حق‌شناسي سوق مي‌دهد و با پيوند همه اينها، انسان كه موجود مختار است متخلق تربيت مي‌شود و مي‌تواند در اوج آزادي به ظريف‌ترين نكات اخلاقي دسترسي پيدا كند و در ميدان اخلاق عملي حاضر نباشد ذره‌اي به حقوق افراد و اجتماع تجاوز گردد و يا تجاوز كند.  «اخلاق» بدون آزادي، نه پسنديده است و نه پايدار مي‎ماند. آزادي هم بدون توجه به ظرافت‎هاي اخلاقي، پسنديده نيست و هر عمل افسارگسيخته را نمي‎توان به نام آزادي نام نهاد. بنابراين «آزادي و اخلاق»، دو بازوو دو برادر مهرمبان همديگر هستند و رابطه آزادي با اخلاق يك رابطه رفت و برگشتي است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معارف قرآن، مصباح يزدي، ج 3ـ1، ص 374.
2. اخلاق در قرآن، حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج 1، ص 24.
3. آزادي در قرآن، سيد محمد علي ايازي، ص 21.

پي نوشت ها:
[1] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير موضوعي پيام قرآن، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علي بن ابيطالب، ج 1، ص 24.
[2] . رحيمي، مصطفي، اصول حكومت جمهوري، تهران، اميركبير، 1358، ص 9.
[3] . آيازي، سيدمحمدعلي، آزادي در قرآن، تهران، انتشارات ذكر، 1379، ص21.
[4] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، ج 9، ص 88.
[5] . همان، ج 8، ص 63ـ64.
[6] . فرقان/ 63.
[7] . حجرات/ 10.
[8] . انعام/ 108.
[9] . مجادله/ 11.
[10] . ايازي، سيدمحمدعلي، همان، ص 23.
[11] . انسان/ 3.
[12] . اسراء/ 20.
[13] . ايازي، سيدمحمدعلي، همان.
[14] . روم/ 41.
[15] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، مبادي اخلاق در قرآن، قم،‌ انتشارات اسراء، 1377، ج 10، ص 27.
[16] . شفيعي مازندراني، سيدمحمد، و درس‌هايي از وصيت‌نامه امام خميني (ره)، قم، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها، 1378، ص 106.
[17] . صحيفه نور،‌ ج 6، ص 258.
[18] . مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم، 1378، ج 3ـ1، ص 374.
[19] . يس/ 60 و 61.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد