براي پاسخ به سوال فوق ذكر اين مقدمه لازم است كه در طول تاريخ اسلام عوامل و اسباب مختلفي باعث ايجاد فرقه هاي مختلف شده بود، امّا با ورود استعمار غرب به كشورهاي اسلامي عامل جديد كه همان استعمار باشدبه جمع عوامل فرقه ساز اضافه شد. غربي ها كه براي بردن ثروت هاي ممالك اسلامي آمده بودند، با مانع بزرگ دين روبرو شدند كه مسلمانان را در صف واحد در مقابل آنان قرار مي داد. آنان ابتدا سعي كردند كه با دامن زدن به اختلافات قبلي مسلمانان اين صف واحد را در هم بشكنند و براي هر چه پر رنگ كردن اين اختلافات دست به تأسيس فرقه هاي جديد زدند. همفر يكي از جاسوسان كشور انگلستان كه ساليان متمادي در كشورهاي اسلامي به سر برده و در نهايت موفق به تأسيس فرقه وهابيت در عربستان شد، در توصيف برنامه هاي وزارت مستعمرات كشور متبوعش يكي از راه هاي تضعيف مسلمانان را گسترش اختلافات مذهبي مي داند و دامن زدن به اختلافات مذهبي را اولين برنامه اين وزارت مي شمارد.[1]بر همين اساس است كه در هندوستان فرقه قاديانيه و در عربستان فرقه وهابيت را تأسيس مي كنند و در ايران نيز فرقه بابيت و بهائيت را به وجود مي آورند كه موضوع بحث ما است.
فرقه بابيه گروهي هستند كه خود را از پيروان سيد علي محمد شيرازي (1236، 1266 هجري) كه که به علي محمدباب معروف است مي دانند.[2]سيد علي محمد فرزند سيد محمدرضا بزّاز شيرازي بود كه در هفده سالگي براي تجارت به همراه عمويش به بوشهر رفت و پنج سال در آنجا ماند، سپس تجارت را رها كرده به مكّه رفت، بعد از آن در عراق اقامت گزيده و در حلقه شاگردان سيد كاظم رشتي بزرگ شيخيه وارد شد و چند سال بعد از مرگ سيد كاظم رشتي ادعاي جانشيني وي را كرده، خود را باب و واسطه بين مردم و امام زمان معرفي كرد و بعد پاي ادعا را بالاتر گذاشته، خود را همان امام غايب دانست كه در طي هزار سال شيعيان انتظار ظهور او را داشتند و كتابي دارد بنا م «بيان» كه به زعم خود آن را نسخ كننده قرآن مي پنداشت. مهم ترين عاملي كه وي را در تبليغ عقايدش و تأسيس فرقه جديد ياري مي كرد، شخصي به نام «منوچهر خان معتمد الدوله» والي و حاكم اصفهان بود كه از اهالي گرجستان و قبلاً مسيحي بود و بعدها اظهار اسلام كرده[3] و در تشكيلات قاجار نفوذ كرده بود.
حمايت هاي منوچهر خان بر اساس دستورالعمل هايي بود كه از دولت روس مي گرفت، زيرا علي محمد باب تربيت شده جاسوسي به نام «كينياز دالگوركي» بود كه سال هاي متمادي در ايران و عراق با ظاهري مسلمان به جاسوسي پرداخته و در روند كار خود علي محمد را تشويق كرده بود كه ادعاي مهدويت كرده و خود را امام زمان معرفي كند.[4]و البته بعد از آن نيز با حمايت هاي سفارت روس وي را از بسياري از خطرات رهانيده و او را بارها از كشته شدن نجات داده بود.
به هر حال سيد علي محمد باب كه با كمك منوچهر خان از مرگ رها شده بود، در اصفهان ادعاي خود را از سر گرفت، امّا بعد از مرگ منوچهر خان او را به امر محمد شاه از اصفهان به آذربايجان بردند و در قلعه چهريق زنداني كردند، طرفداران وي در مازندران، خراسان و زنجان شورش كرده و قتل و غارت بسيار كردند، ولي با مقاومت مردم مسلمان اين شورش ها سركوب شدند و خود علي محمد باب در سال (1266 هجري قمري) پس از مجلس مناظره اي كه بين او و علماي تبريز برگزار شد مغلوب و محكوم به اعدام شده و تير باران گرديد[5] و تلاش هاي قنسول روسيه براي رهانيدن وي اين بار كارساز نشد.
پس از اعدام سيد علي محمد باب، يحيي صبح ازل دعوي جانشيني او را كرد و ميرزا حسين علي بهاء برادر وي در آغاز تسليم او شد، امّا پس از مدتي رقابت با برادر را آغاز كرد و نخست ادعاي «من يظهره اللهي»، كه در سخنان باب آمده بود، كرد و به تدريج بر ادعاهاي خود افزود تا به ادعاي رسالت و شارعيت و حلول خدا در او رسيد و خود را «الهيكل الاعلي» ناميد و مدعي شد كه سيد محمد باب زمينه ساز و مبشر ظهور وي بوده است.[6]» ولي سرانجام با فشار علماي اسلامي و مسلمانان حكومت قاجار مجبور شد در سال (1269 هجري قمري) صبح ازل و حسين علي بهاء را با جمعي از پيروان آنها به بغداد تبعيد كند، امّا در آنجا بين دو برادر بر سر رهبري بابي ها اختلاف افتاد و درگيري طرفداران آنان بالا گرفت. دولت عثماني كه بغداد را تحت تصرف داشت هر دو را به دادگاه كشاند و دادگاه حكم تبعيد آن دو را در دو منطقه دور دست و جدا از هم صادر كرد، از اين رو يحيي صبح ازل با خاندان و پيروانش در قبرس و حسين علي بهاء و طرفدارانش در عكاء در سرزمين فلسطين اسكان داده شدند. در اثر همين اختلاف، طرفداران بابي صبح ازل به فرقه «ازليه» و پيروان ميرزا حسين علي به فرقه «بهائيه» معروف شدند.[7]امّا جالب است بدانيم كه يحيي صبح ازل و برادرش ميرزا حسين علي بهاء دو نفر از تربيت شدگان «كينياز دالگوركي» بودند كه در تهران و به هنگام اقامت وي در آنجا توسط وي استخدام شده و به جاسوسي براي سفارت روسيه مي پرداختند.[8]و بعد از اعدام باب و قتل عام پيروان او اين دو با حمايت سفارت روسيه در تهران از مرگ رها شده و بعد از مدتي ادعاي جانشيني وي را كردند و در نهايت ميرزا حسين علي بهاء پيروز شده و فرقه بابيه را با نام «فرقه بهائيت» ادامه و استمرار بخشيد.
با توجه به مطالب ياد شده مي توانيم چنين نتيجه بگيريم كه فرقه بهائيت همان ادامه فرقه بابيه است و تنها به دليل اختلاف ميرزا حسين علي بهاء و يحيي صبح ازل نام بابيه به بهائيه تغيير پيدا كرد و بابي هاي طرفدار ميرزا حسين علي بهاء نام خود را بابي بهايي گذاشتند و هر دو اينها يعني سيد علي محمد باب و ميرزا حسين علي بهاء از دست پروده هاي جاسوس روسي بودند كه با حمايت دولت روس فرقه اي جديد با احكامي خرافي را بنيان نهادند و سال هاي متمادي ضمن جاسوسي به نفع دولت هاي استعماري باعث ايجاد شكاف در بين صف مسلمانان شدند و الان نيز با حمايت انگلستان، آمريكا و اسرائيل در كشورهاي غربي به حيات خود ادامه مي دهند و از هر فرصت پيش آمده براي ضربه زدن به دولت جمهوري اسلامي ايران استفاده مي كنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني.
2. تاريخ جامعه بهائيت، بهرام افراسيابي.
3. فرهنگ فرق اسلامي، محمد جواد مشكور.
4. خاطرات سياسي جاسوس روسي كينياز دالگوركي در ايران، تحقيق عبدالعلي ياسيني نسب.
پي نوشت ها:
[1] . خاطرات همفر، ترجمه دكتر محسن مؤيدي، انتشارات امير كبير، جلد دوم، 1362، ص 76 و 93.
[2] . مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375، ص 89.
[3] . افراسيابي، بهرام، تاريخ جامعه بهائيت، انتشارات سخن، چاپ چهارم، 1371، ص 138.
[4] . خاطرات سياسي جاسوس روسي كينياز الگوركي در ايران، انتشارات صبوري، جلد اول، 1382، ص 69 تا 77.
[5] . آشتياني، عباس اقبال، تاريخ ايران، انتشارات امير كبير، تهران، ص 822.
[6] . ربّاني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 340.
[7] . همان، ص 340 و 341، تاريخ جامع بهائيت، ص 465.
[8] . خاطرات سياسي جاسوس روسي كينياز دالگوركي، ص 52 تا 54.