براي پاسخ به اين سؤال لازم است كه ابتداء معناي عقل مشخص گردد و سپس رابطة عقل با ساير شؤون وجودي روح انسان مورد بررسي قرار بگيرد.
الف: معناي عقل:
علماي علم اخلاق براي عقل معاني متعددي ذكر نمودهاند، يكي از معاني عقل عبارت است از قوهاي كه عواقب كارها را مدنظر ميگيرد و شهوت را كه به لذتهاي زودگذر دعوت مينمايد، كنترل ميكند با اين بيان مشخص، عاقل كسي است كه ترك و فعل او نسبت به بعضي از اعمال به مقتضاي فكر و انديشة او نسبت به عواقب كارها ميباشد.[1]ب: عاطفة انساني و ساير شؤون روح انسان: عاطفه انساني استعدادي دروني است كه پشتوانه «ديگرخواهي» در انسان است و براساس اين استعداد فطري انسان قادر است يك گرايش دروني براساس مهر و محبت به همنوع خود بيابد و از اين راه به ايجاد پيوند قلبي، انس و الفت با او بپردازد.[2]ج: رابطة عقل با عاطفه و محبت:
بنابر آنچه كه از تعريف اين دو قوهاي كه در روح انسان قرار داده شده است بيان شد روشن ميگردد كه عقل به واسطة اينكه در انجام امور به عواقب آن ميانديشد ميتواند مانعي براي دربند كردن شهوات و احساساتي كه براساس حبّ ذات و خودخواهي بنا شدهاند و انسان را از رسيدن به كمال حقيقي باز ميدارند و از اين رو موجب شكوفا شدن عواطف و احساسات نوع دوستانه، كه انسان را به كمال مي رساند، گردد و در صورتي كه آدمي عقل را كنار بگذارد اسير خواستهها و اميال نفساني ميگردد. از اين رو خداوند عقل را آفريد كه توسط آن به انسان امر و نهي نمايد و به واسطة آن از انسان بازخواست نمايد و به واسطة آن عواقب امور شناخته شود و در پرتو عقل ساير شؤون وجودي روح انسان از جمله عواطف و احساساتي مانند محبت و مهر به ديگران شكوفا ميشوند و در مسير حقيقي خود كه قرار ميگيرند پس ميتوان گفت كه بين عقل و عاطفه و محبت تعامل وجود دارد يعني اگر عقل به مسؤوليت خود عمل كند و انسان از عقل خود بهره بگيرد قطعاً عاطفه و محبت نيز ميتواند داشته باشد و در صورت خاموشي فروغ عقل، عاطفه و محبت نيز ممكن است رنگ باخته و كم فروغ شوند. گرچه ممكن است افرادي داراي عاطفه و محبت باشند اما خردمند محسوب نشوند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد علي سادات، اخلاق اسلامي، سازمان مطالعات و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها.
2. ملا احمد نراقي، معراج السعاده.
3. ملا مهدي نراقي، علم يا اخلاق اسلامي، (گزيدة كتاب جامع السعادات) مترجم، دكتر سيد جلال الدين مجتبوي.
پي نوشت ها:
[1]. مشكيني، درسهاي اخلاق، مترجم عليرضا فيض، ص13.
[2]. سادات، محمد علي، اخلاق اسلامي، ص105.