در قرآن مجيد در دو مورد، تعبير “راسخون در علم” به كار رفته است يكى در آيه 162 سوره نساء و ديگرى در آيه 7 سوره آل عمران كه آيه مورد بحث در اين موضوع است. در اين آيه آمده است:
«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»[1]
در اين آيه پس از اشاره به آيات محكم و متشابه به بحث تاويل آيات متشابه مي پردازد و بيان مي كند كه تاويل قرآن را جز خداوند و راسخون در علم كسي نمي داند.[2] از كلمه رسوخ كه به معناي ثبات است[3] استفاده مى شود كه منظور از راسخان در علم، كسانى هستند كه در علم و دانش، ثابت قدم و داراي استحكام اند. چنانچه در آيه مشاهده مي شود، راسخان در علم در مقابل كساني قرار گرفته اند كه در دل انحراف و كژى دارند، و نيز چنين معرفي شده اند كه مى گويند” همه قرآن از ناحيه پروردگارمان است”. اين توصيف دلالت مى كند بر اينكه راسخان در علم آن چنان علمى به خدا و آياتش دارند كه آميخته با ذره اى شك و شبهه نيست، در نتيجه علمى كه به محكمات دارند هرگز دستخوش تزلزل نمى شود، و به آن محكمات ايمان دارند، و عمل هم مى كنند، و چون به آيه اى از آيات متشابه بر مي خورند، آن تشابه نيز اضطراب و تزلزلى در علم راسخشان پديد نمى آورد،[4] بلكه يا تاويل آنرا مي دانند و يا اگر نمي دانند به آن ايمان مي آورند.
در روايات متعددى ” راسخون فى العلم” به پيامبر گرامى اسلام (ص) و ائمه هدى (ع) تفسير شده است. به عنوان نمونه در اصول كافى از امام باقر يا امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: ” پيامبر خدا بزرگترين راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل كرده بود از تاويل و تنزيل قرآن مى دانست، خداوند هرگز چيزى بر او نازل نكرد كه تاويل آن را به او تعليم نكند و او و اوصياى وى همه اينها را مى دانستند”. اين روايات مصاديق اتم راسخان در علم را معرفي مي كند كه به تاويل تمام آيات آگاهند. آيات و كلمات قرآن مفاهيم وسيعى دارد كه در ميان مصاديق آن افراد نمونه و فوق العاده اى ديده مى شود كه گاهى در تفسير آنها تنها از آنان نام مى برند. اما در واقع هر كس به اندازه وسعت دانشش مي تواند از اسرار و تاويل آيات قرآن، آگاه گردد، و آنان كه علمشان از علم بى پايان پروردگار سرچشمه مى گيرد طبعا به همه اسرار و تاويل قرآن آشنا هستند در حالى كه ديگران تنها قسمتى از اين اسرار را مى دانند.[5] البته برخي معتقدند از آنجا كه در لغت، راسخ به معنى لازمى است كه زايل نمى شود، اين اتفاق تنها براي كسي مي افتد كه خداوند از آغاز زندگيش علم را در طبع او قرار داده باشد، مانند عيسى در وقت ولادت كه گفت: «من بنده خدايم كه به من كتاب عطا كرده است.» امّا كسى كه سالها چيزى ندانسته، سپس در دوره اي طلب علم كرده و از كس ديگرى مانند خودش فرا گرفته، نمي تواند از راسخين باشد. وقتى گويند ريشه هاى درخت در زمين رسوخ كرد، رسوخ نمى كند مگر وقتى كه درخت كوچك است.[6] طبق اين ديدگاه تنها معصومين كه هميشه علم داشته اند و علمشان لدنّي و موهوبي است و اينگونه نيست كه زماني آنرا كسب كرده باشند، مي توانند مصداق راسخان در علم باشند.
پي نوشت:
[1] . او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» است كه اساس اين كتاب مى باشد و قسمتى از آن، «متشابه» است. اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مى طلبند در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند. مى گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمى شوند (و اين حقيقت را درك نمى كنند).
[2] . البته اين تفسير، ديدگاه اكثر مفسران است؛ برخي از مفسران مانند علامه طباطبايي آيه را به نوعي ديگر معنا مي كنند. ايشان معتقدند بخش «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» به وسيله واو از قبل از خود جدا شده و جمله جديدي را آغاز كرده است. در اين تفسير معناي اين بخش آيه اين مي شود: تاويل آنها را، فقط خدا مي داند و راسخان در علم مىگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگارِ ماست.» پس اختلاف مفسران در اختلاف آنها به نقش واو بين الله و راسخون در علم است. گروه اول كه ديدگاه اكثر مفسران را شامل مي شود واو را عاطفه مي دانند. يعني الله و راسخون در علم به هم عطف شده اند و در نتيجه هر دو از تاويل قرآن آگاهند. اما در ديگاه دوم واو استيناف است، يعني از عبارت “راسخون در علم” جمله جديدي آغاز مي شود كه به الله متصل نيست.
[3] . كتاب العين، انتشارات هجرت، قم، 1410،ج4، ص: 196
[4] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417ق ، ج3، ص: 28
[5] . تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،تهران،1374، ج2، ص: 439-440
[6] . شناخت قرآن،سيد على كمالى دزفولى، نشر اسوه، قم،1370، ص: 243