از دير باز، اسلام و نظامهائي كه بر اساس اسلام بنا شدهاند، همواره مورد حمله و هجمة معاندان، انسانيت بوده است. از زماني كه اسلام به عنوان دين حق پا به عرصة وجود گذاشت، دشمنان آن نيز با تمامي امكانات (زر و زور و تزوير) به مقابلة با آن پرداختند اين مسأله تاكنون ادامه يافته و همچنان ادامه خواهد داشت تا زمان ظهور حضرت مهدي (عج).
نكته قابل توجه اين است كه بايد پيروان دين اسلام به خوبي به اوضاع و احوال زمان خويش آشنائي يابند و خودشناسي، خداشناسي، دشمنشناسي و شناسائي روشهاي مقابلة با دشمن را در رأس امور خود قرار دهند تا هم وظيفه خويش را در قبال جامعة ديني انجام داده باشند و هم خويش را به سر منزل مقصود برسانند.
از زمان ما نيز استعمار به عنوان دشمن شمارة يك جهان اسلام با استفاده از تمامي امكانات و روشهاي مختلف سعي در ضربه زدن به پيكرة نظام اسلامي دارد.[1]هدف اصلي استعمار از اين اعمال، ابتدا، سكولاريزاسيون دين اسلام در جوامع اسلامي و در نهايت سلطة خود بر آنها ميباشد. مسألة سكولاريزم در جهان امروز، بيشتر متوجه دين اسلام است، زيرا در ميان اديان موجود تنها دين اسلام است كه ديني فردي – اجتماعي است. به همان اندازه كه در فكر آخرت فرد است. در فكر دنيا و اجتماع و محيط فرد نيز است و به هر مقدار كه خود را مسئول هدايت فرد ميداند، به همان مقدار سنگيني مسئوليت هدايت جامعه را نيز بر دوش خود احساس ميكند.
يكي از روشها و تاكتيكهائي كه دشمن به آن توجه بسيار زيادي دارد، نمايش آئينهاي غير معقول و غير صحيح به عنوان آئين حق در مورد نظر انسانها و تخريب چهره اسلام از راه نمايش دادن مسائل خرافي يا رفتار نامعقول و نامشروع و بعضاً ناخوش آيند برخي عوام الناس به عنوان مسائل اصلي دين اسلام ميباشد. براي نمونه، استعمار به ترويج مسيحيت منحرفه يا اديان بشري ديگري همچون، بوديسم، هندوئيسم، آئين جين[2] و … در ميان مسلمانان خصوصاً شيعيان دست زده و سعي دارد برخي آداب و رسوم آنان را وارد دين اسلام كند و يا برخي از آداب و رسوم و عقائد اسلامي را از دين اسلام خارج و منسوب به ديگر اديان كند.
تمام اين اديان علاوه بر آنكه بيريشه و برخاسته از احساسات بشري است، نه تنها دردهاي اساسي جامعه را حل نميكند، بلكه برخي آسيبها را هم به فرد ميرساند. براي نمونه ميبينيم كه پيروان اين اديان با چالشهاي بزرگي نسبت به سؤالات اساسي مبداء و معاد و علت وجود مواجه ميشوند كه براي فرد چيزي جز سردرگمي به ارمغان نميآورد.
حال جامعة اسلامي براي مقابله با اين پديده، چه راهكاري ارائه ميدهد؟
از آنجائي كه براي مقابله با هجوم دشمنان بايد از حربه و اسلحة متناسب با مهاجم استفاده كرد، در مسائل فرهنگي از جمله مسائل اعتقادي نيز بايد از وسيلة مناسب استفاده شود. در حملة فرهنگي، ابتدا به مسائل جزئي فرهنگي و سپس به مسائل كلي و اساسي در فرهنگ نشانه روي ميشود و تا آنجا ادامه مييابد كه ديگر از فرهنگ جامعه مورد حمله قرار گرفته، اثري باقي نماند.
براي مقابله با چنين حملهاي چهار راهكار اساسي بايد لحاظ شود:
1. تعميق معقول باورها و اعتقادات اسلامي در افراد، از طريق بالا بردن سطح آگاهي عمومي.
2. تبليغ و رساندن پيام دين به ديگر انسانها در ساير جوامع و كشورها به طور واضح و با شيوههاي احسن.
3. ايجاد مانع در مسير ورود فرهنگ سكولاريزم ديني با بسيج تمامي امكانات.
4. سعي و تلاش فردي جهت بدست آوردن مستدل آموزههاي دين (اول در مسائل اصلي و ضروري دين).
تعميق معقول باورها در افراد
بايد گفت اين امر در مرحلة نخست متوجه دستگاه حاكمه و انديشمندان (يا همان خواص) جامعه ميباشد. به اين شكل كه آنان بايد موضوعات و مسائل اعتقادي اسلام را به بهترين نحو ممكن در سطح جامعه انتشار دهند، بگونهاي كه همگان به راحتي بتوانند به آنها دست پيدا كنند. در اين بين، استفاده از وسائل ارتباط جمعي آن هم با استفاده از روشهاي معقول هنري، روانشناختي و جامعه شناختي، نقش بسيار مهمي را ايفا ميكند. در اين زمينه بكار گرفتن روشهاي احسن عامل مهمي بشمار ميرود. بايد توجه داشت كه در چنين ابلاغي هدف وسيله را توجيه نميكند. لذا از هر وسيلهاي در جهت انجام اين امر نميتوان استفاده كرد.
تبليغ پيام دين اسلام به ساير جوامع
بايد توجه داشت هم چنان كه انسان با محيط پيرامون خويش در تعامل است، جامعه اسلامي نيز چنين وضعيتي دارد. يعني با جوامع ديگري كه جامعة اسلامي را احاطه كردهاند، ارتباط دارد به همين دليل يا تأثير گذار خواهد بود و يا تأثير پذير. براي اينكه جامعه اسلامي در ساير جوامع تأثيرگذار باشد. ابتدا بايد فرهنگ معقول اسلامي را با روشهاي معقول به ديگر جوامع برساند و آنان را با اين فرهنگ تعالي بخش آشنا سازد.
ايجاد مانع در مسير ورود فرهنگ سكولاريزم ديني
بعد از آنكه در تبليغ فرهنگ اسلامي به ساير جوامع سعي فراوان شد، لازم است مكانيزم و تدبيري انديشيده شود تا از ورود آسيبهاي فرهنگ بيگانگان به درون جامعه جلوگيري شود. بعبارت ديگر از آنجا كه فرهنگ اسلامي متعاليترين فرهنگ است، لذا نبايد از فرهنگ ناپسند بيگانگان تأثير پذيرد. به همين منظور بايد در راه ورود صادرات فرهنگي بيگانگان، فيلتري وجود داشته باشد، تا از آلودگيهائي كه به ضرر فرهنگ اسلامي است جلوگيري كند.
به ديگر سخن، نه آن چنان بسته بايد برخورد شود كه ديگر جوامع همواره از ما فراري باشند و نه آن چنان باز و آسوده خيال به ارتباطات دامن زد كه گوئي هيچ خطري متوجه ما نيست. هر چند راه اساسي پاسخ به شبهات است اما در صورت امكان بايد تلاش دشمن در مسير ايجاد شبهه را نيز ناكام گذاشت.
سعي و تلاش فردي جهت كسب مستدل آموزههاي ديني
در اين مسير، خود افراد جوامع اسلامي نيز بايد در راه بدست آوردن احكام اسلام ناب سعي و كوشش وافر نمايند تا بتوانند متفقه در دين شده با استنباطي معقول، مسائل خود را حل نمايند. بايد سعي كنند با تعقل، مسائل خرافي را از مسائل اصيل ديني، تشخيص دهند. وظيفه خويش را در قبال خود، خدا، جامعه و محيط پيرامون خود بشناسند و به بهترين شكل ممكن، انجام دهند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب نقد: شمارة2 و 3، موضوع، دين و دنيا.
2. سياست و ديانت، عبدالحسين نجفي، انتشارات عصر ظهور.
3. حكومت ديني، احمد واعظي، انتشارات مرصاد.
4. ما را به كجا ميبرند؟ پرفسور حميد مولانا، انتشارات كيهان.
پي نوشت ها:
[1] . پرفسور حميد مولانا، ما را به كجا ميبرند؟، مجموعه مقالات، انتشارات كيهان، دوم، 1380.
[2] . براي مطالعه بيشتر به كتابهاي اديان مراجعه شود.