خانه » همه » مذهبی » راهکارهای فهم حدیث در کتاب اربعین شیخ بهایی«1»

راهکارهای فهم حدیث در کتاب اربعین شیخ بهایی«1»

راهکارهای فهم حدیث در کتاب اربعین شیخ بهایی«1»

بررسی و شناخت شیوه های فهم حدیث در حوزه ی حدیث پژوهی امری مهم و ضروری است. از جمله مجموعه های حدیثی، کتاب‌هایی تحت عنوان چهل حدیث است که مورد توجه و اهتمام علما در

0005383 - راهکارهای فهم حدیث در کتاب اربعین شیخ بهایی«1»
0005383 - راهکارهای فهم حدیث در کتاب اربعین شیخ بهایی«1»
نویسنده: غلامرضا رییسیان(1)

 

چکیده:

بررسی و شناخت شیوه های فهم حدیث در حوزه ی حدیث پژوهی امری مهم و ضروری است. از جمله مجموعه های حدیثی، کتاب‌هایی تحت عنوان چهل حدیث است که مورد توجه و اهتمام علما در طی قرن ‌ها بوده و هست. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه بیش از هفتاد اثر را تحت همین عنوان معرفی کرده است؛ از جمله ی آنها اربعین شیخ بهایی است که در سده ی دهم هجری به خامه ی این عالم وارسته ی ذوفنون به رشته ی تحریر درآمده است. این مجموعه ی حدیثی، با حجم کم آن، دربردارنده ی مطالب بسیار ارزنده در موضوعات گوناگون است؛ بیان معنای واژگان، ضبط دقیق کلمات موجود در حدیث، تحلیل و تفسیر محتوای حدیث با استفاده از آیات قرآن کریم و احادیث دیگر، بیان نکات صرفی و نحوی و بلاغی که در موارد متعددی متفاوت با آن چیزی است که در کتاب‌های دیگر بیان شده است و نیز حلّ تعارض احادیث از ویژگی‌های برجسته ی این کتاب است که در این پژوهش به ذکر نمونه هایی از هر یک از موارد یاد شده، می‌پردازیم.

کلیدواژه ها:

حدیث، فقه الحدیث، الاربعون حدیثاً، اربعین، شیخ بهایی.

درآمد

یکی از سنّت‌های نیکوی اندیشمندان شیعه تألیف کتاب‌هایی تحت عنوان اربعین بوده و هست. توجه به این مهم در حقیقت، عمل به حدیث شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: من حفظ علی امتی اربعین حدیثاً حشره الله یوم القیامه فقیهاً عالماً. (2)
شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه بیش از هفتاد اثر را تحت همین عنوان معرفی کرده است. (3) هر یک از آنان به فراخور تخصص و یا علاقه ی شخصی و یا نیاز جامعه، چهل حدیث را انتخاب کرده و به شرح و توضیح آن پرداختند. البته بعضی از این مجموعه های حدیثی تنها به ذکر حدیث اکتفا کرده‌، اما بعضی دیگر به شرح و توضیح متن حدیث و گاهی نیز به بررسی سند پرداخته‌اند. از جمله ی این مجموعه های حدیثی اربعین شیخ بهایی است که مؤلّف آن، احادیث گوناگون را در کتاب گردآورده و به تناسب موضوع، مطالب مهمی را در شرح و توضیح آنها بیان کرده است. (4)
از آنجایی که بررسی و شناخت شیوه های فهم حدیث در حوزه ی حدیث پژوهی امری مهم و ضروی است، بر آن شدیم با مطالعه و بررسی دقیق کتاب فوق، نکات مهم و ویژگی‌های برجسته ی آن را با ذکر نمونه هایی بیان کنیم. از جمله ی آن ویژگی‌ها عبارت‌اند از: بیان معنای واژگان، ضبط دقیق کلمات، بیان نکات صرفی، نحوی، بلاغی، تحلیل و تفسیر محتوای حدیث در پرتو آیات قرآن کریم و احادیث دیگر و نیز حل تعارض احادیث.

مآخذ شیخ بهایی در اربعین

شیخ بهایی در کتاب الاربعون حدیثاً خود، از کتب اربعه (الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار)، المحاسن برقی، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، الامالی صدوق، الامالی شیخ مفید، الوافی و وسائل الشیعه بهره برده و به آنها اشاره کرده است، ولی در شرح حدیث روش یکسانی را به کار نبرده است. در شرح بیشتر واژگان غریب، به منبع و مأخذ اشاره نمی‌کند و در توضیح حدیث، گاهی به دیدگاه ها و صاحبان آنها، بدون ذکر نام کتاب (5)، اشاره می‌کند و گاهی نیز نام کتاب را ذکر می‌کند (6) و در بعضی موارد فقط به دیدگاه اشاره می‌کند و از صاحب آنها تحت عنوان‌های: بعض الاعلام (7)، بعض المحققین (8)، بعض اصحاب القلوب (9)، بعض الفضلا (10)، بعض الاکابر (11)، و من العلماء (12) یاد می‌کند. گاهی نیز حتی به مأخذ و منبع روایاتی که در شرح حدیث می‌آورد، اشاره نمی‌کند. (13)
در مجموع، می‌توان گفت که مرحوم شیخ بهایی از حدود یکصد منبع و مأخذ فقهی، کلامی، لغوی، عرفانی و حدیثی در این اثر گرانقدر سود جسته است. از این رو، مطالب ارزشمند و متنوعی در آن یافت می‌شود و مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. کمتر اتفاق افتاده است که مجموعه ی حدیثی اربعین مورد شرح و تحقیق قرار گیرد، اما بر این مجموعه ی حدیثی چندین حاشیه و شرح نوشته شده است.(14) لذا مطالعه و بررسی این اثر می‌تواند ما را در فهم بهتر حدیث و چگونگی تعامل با آن یاری رساند و زوایای گوناگون آن را به ما بنمایاند.

سند

حدیث دارای دو عنصر اساسی سند و متن است، به گونه‌ای که هر دو عنصر دارای ارزش و اهمیت هستند؛ ولی بررسی متن حدیث (فقه الحدیث) ـ که مهم‌ترین دانش حدیثی و سودمندترین و کارآمدترین آنهاست (15) ـ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به این دلیل و نیز به دلیل این که بیشتر احادیث کتاب اربعین در باب سنن و آداب و اخلاق است و نیز حدیث مشهوری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است که: «هر کسی حدیثی را بشنود و به نیت رسیدن به ثواب به آن عمل کند، به اجر و پاداش خود خواهد رسید؛ هر چند در واقع آن گونه نباشد که به او رسیده است»، (16) شیخ بهایی از بررسی سند احادیث و ترجمه ی احوال راویان اعراض کرده است. (17) البته در برخی موارد، هنگام استناد به احادیث دیگر، در شرح و توضیح حدیث مورد بحث، به ارزیابی سند آنها می‌پردازد. (18)
بدین ترتیب، عمده توجه مؤلّف به شرح و توضیح متن حدیث ‌است.

راهکارهای فهم متن

شیخ بهایی برای تبیین و توضیح متن حدیث از روش‌ها و ابزارهای مختلفی استفاده کرده است که ما به تفصیل و تفکیک، به آن موارد می‌پردازیم:

1-2. توجه به انواع ادب عربی

فهم معنای متن حدیث (فقه الحدیث) با دیگر شاخه های علوم ارتباط دارد و در این میان، ادبیات عرب تأثیر بسزایی در شکل‌گیری و حل مسائل فقه الحدیث دارد و در واقع، با آن در هدف مشترک است و آن، ایجاد مسیری برای نیل به معنای متن دینی است که تقریباً همه ی آن به زبان عربی است. مباحث ترکیب و اعراب، اصطلاح، مجاز و استعاره همه از مشترکات فقه الحدیث و ادبیات است. (19) یکی از ابزارهای فهم حدیث، آشنایی شایسته با ادبیات عرب است. چه بسا در اثر عدم آشنایی با آن، برداشت نادرستی پدید می‌آید. برخی از دانش‌های مهم ادبیات عرب، لغت، صرف، نحو و علوم بلاغی است. مؤلّف از همه ی این دانش‌ها در شرح و توضیح مراد از حدیث بهره برده است.

لغت

بدون تردید، نخستین گام فهم متن حدیث، آگاهی از مفردات و واژگان غریب و ضبط دقیق آنها و سپس فهم ترکیبات آنهاست. به تعبیر راغب اصفهانی (20) واژه ها حکم آجرهای یک ساختمان را دارند. به همین دلیل، کتاب‌هایی با عنوان غریب اللغه توسط اندیشمندان نگاشته شده است. از این رو، مؤلّف در آغاز شرح و توضیح مفاد حدیث، به این مهم پرداخته است. در بحث واژگان غریب، صرفاً به ذکر معنای لغوی واژه بسنده نکرده، بلکه وجه تسمیه ی آن را نیز بیان نموده است. برای نمونه می‌توان به وجه تسمیه ی حواریون، (21) مکّه، (22) یمین، (23) بین یدی الناس، (24) اشاره کرد. نکته‌ای که درباره ی معنای واژگان مهم است، توجه به مدلول آن در عصر اولیه ی اسلام و زمان صدور روایات از معصومان (علیهم السلام) است. چه بسا معنای واژه‌ای تحول پیدا کرده باشد؛ به این معنا که واژه‌ای در دوره های پس از صدر اسلام یا زمان ائمه (علیهم السلام) معنای اصطلاحی جدید برای آن وضع شود و این معنای جدید در دوره های بعدی بر معنای اصلی و اولیه ی کلمه غلبه کند.
طبیعی است که خواننده در برخورد با این روایات از معنای اصلی و اولیه ی کلمه غافل باشد. (25) شیخ بهایی به این نکته توجه کرده و درباره ی معنای واژه ی فقه می‌گوید:
منظور از آن، فهم مطلق نیست، زیرا مناسب مقام نیست و علم به احکام شرعی فرعی ـ که از طریق ادله ی تفصیلی به‌ دست می‌آید ـ نیز منظور نیست؛ زیرا این یک معنای مستحدث است، بلکه مراد از آن بصیرت در امر دین است. از این رو، واژه ی فقه در روایات بیشتر به همین معناست. (26)
وی گاهی معنای اصطلاحی واژه ها را با استفاده از آیات و روایات توضیح می‌دهد که معنای ترتیل (27) و خشوع (28) از این نمونه است. در ضبط کلمات نیز توجه بایسته‌ای نموده و وجوه محتمل آن را به همراه هر یک بیان کرده است. (29)

صرف

زبان عربی از گروه زبان‌های صرفی و غیر ترکیبی است؛ یعنی برای تولید واژه های مختلف به منظور رساندن و افهام معانی متفاوت یا جدید بیشتر حرکات کلمه ی اصلی و مصدر را تغییر می‌دهند و یا یکی دو حرف بدان می افزایند، نه آن که مانند زبان فارسی دو کلمه را با هم ترکیب کنند؛ مانند مکتبه در عربی و کتابخانه در فارسی. از این رو، گاهی تغییر یک حرف در کلمه یا حتی حرکت و سکون آن به تغییر معنای آن می‌انجامد و چون در برهه‌ ای از عصر صدور حدیث، حرکت حروف نوشته و نِهشته نمی‌شد، توجه به شکل واژه و چگونگی تغییرات آن بسیار مهم است و گاهی اجمال آن به اختلافاتی در درک و تفسیر حدیث منجر شده است.
حتی آشنایی با ساختمان صرفی کلمه به هنگام جستجو از معنای لغوی آن نیز لازم است؛ زیرا بسیاری از کتب فرهنگ‌نامه های عربی بر اساس حروف اصلی هر ماده ی کلمه مرتب شده است. اشتباه در تشخیص درست ماده ی یک کلمه گاهی ما را در یافتن معنا ناکام می‌گذارد و به فهمی نادرست می‌کشاند. (30) از این رو، شیخ بهایی در کتاب اربعین خود مباحث صرفی را در مواردی که لازم دیده، از نظر دور نداشته است؛ زیرا ساختار کلمات در معنابخشی آن دارای اهمیت بسزایی است؛ (31) مانند این که وی می‌گوید: «ازعج بالرحیل» مجهول از فعل «ازعجه»، به معنای «او را از جایش کند و حرکت داد» یا «یشرع باب هذه الدار» مجهول است، به معنای گشوده می‌شود. (32) یا در مورد واژه ی «لُغْیَه» می‌گوید: احتمال دارد «لُغْیَه» باشد؛ یعنی «انداخته شده». ظاهراً مراد از آن، «پدیده آمده از زنا» است. و احتمال دارد «لُعْنَه» باشد؛ یعنی کسی که عادتاً مردم را لعن و یا مردم او را لعن می‌کنند. در ادب الکاتب ابن قتیبه آمده است که وزن «فـُعْل» صفتی به معنای اسم مفعول بوده و وزن «فُعَل» صفتی به معنای اسم فاعل است؛ مثلاً گفته می‌شود «رجلٌ همْزَه»، یعنی کسی که مورد تمسخر قرار می‌گیرد و «رجلٌ هُمَزََه»، یعنی کسی که دیگران را مسخره می‌کند. (33)
یا درباره ی فعل «یقدم» در حدیث «خرج معه مثال یقدمه امامه» می‌گوید: یقدم بر وزن یکرم، یعنی او را تشویق به اقدام در جنگ می‌کند که همان شجاعت و عدم ترس است. و جایز است بر وزن یفعل باشد، یعنی «پیشاپیش او می‌رود»؛ همان طور که خداوند متعال می‌فرماید:
«یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (34) در این صورت، لفظ «امامه» تأکید است. «المساءه» بر وزن سلامه مصدر میمی از فعل «ساءه» است. (35)

نحو

در زبان عربی نقش کلمه در جمله به وسیله ی اعراب آشکار می‌شود و عرب زبانان افزون بر آن که در بیشتر موارد با کاربرد کلمه در جای خاصی نقش آن را می‌فهمانند (مثلاً فاعل را پس از فعل و پیش از مفعول به کار می‌برند و یا مبتدا را بر خبر مقدم می‌دارند) و می‌کوشند با حرکت آوایی آخرین حرف هر کلمه نقش آن را بفهمانند، اما گاه هیچ یک از این دو کار به روشن ساختن نقش کلمه کمک نمی‌کند و معنای ترکیب و جمله به سبب ترکیب‌های متعدد و محتمل و گوناگون مبهم می‌ماند. آشنایی با قواعد علم نحو احتمالات اولیه ی اعراب و ترکیب را تقلیل می‌دهد تا هر آنچه را که با قوانین دستور زبان عربی ناسازگار است، کنار بگذاریم. این قاعده ی عمومی در همه ی سخنان، بویژه در احادیث، بیشتر جاری است؛ چه آنان خود را به درستی فصیح دانسته‌اند: «اَعرِبوا حدیثنا فانا قوم فصحاء». (36) و فصیح سخن غیر منطبق بر قوانین استوار ادبی نمی‌گوید. (37) بنابراین، پس از فهم تک تک واژه ها می‌توان با آگاهی از علم نحو و نقش کلمه در جمله به فهم درست از حدیث دست یافت.
از آنجایی که شیخ بهایی مسلط بر علم نحو بوده است، می‌توان این تسلط را در جای جای کتاب اربعین وی مشاهده کرد. او در تبیین و شرح احادیث نیز به خوبی از عهده برآمده است و با فرق گذاشتن میان فقیر و مسکین، به عطف مسکین بر فقیر استناد کرده است. (38) در حدیث چهارم ـ که امام باقر (علیه السلام) چگونگی وضوی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را تشریح می‌کند ـ از حرف عطف «ثُمَ» استفاده می‌کند: «ثُم مسح بیده الجابنین جمیعاً». مرحوم شیخ بهایی می‌گوید: لفظ «ثم» در این حدیث ـ که در چند موضوع ذکر شده است ـ در معنای خود ـ که تراخی است ـ به کار نرفته است، بلکه به معنای «فاء» به کار رفته است و استعمال «ثم» به این معنا در کلام بلیغان بسیار است؛ (39) چون در میان افعال وضو نباید فاصله باشد، بلکه موالات ـ که همان پیوستگی افعال است ـ در وضو شرط است. در شرح حدیث امام صادق ـ که از ارواح مومنان سؤال شد، فرمود: «فی الجنه علی صور ابدانهم» ـ شیخ بهایی می‌گوید: علی صور ابدانهم، احتمال دارد خبر دوم برای مبتدا محذوف باشد و احتمال دارد حال باشد و احتمال دارد «علی» به معنای «فی» باشد؛ همچنان که در آیه ی شریفه ی «وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَهةٍ مِنْ أَهلِها» (40)، به معنای «فی» آمده است. (41)
شیخ درباره ی متعلق جار و مجرور «علیَّ» در حدیث «قد کثرت علیََّ الکذابه»، می‌گوید: احتمال دارد «علیَّ» متعلق به کذاّبه باشد. در این صورت، معنای حدیث این می‌شود: به درستی که بسیار شده است دروغ‌گوی بر من. و احتمال دارد «علیّ» متعلق به «کَثُرَت» باشد؛ البته با تضمین معنای «اجتمعت» در آن که در این صورت، معنای حدیث چنین است: بسیار شده‌اند، در حالی که مجتمع‌اند بر من دروغ‌گویان. (42) شیخ در شرح حدیث «کُن لله یا بُنیَّ عاملا ً» می‌گوید که مقدم شدن ظرف «لله» مفید حصر است؛ یعنی باید عمل تو فقط برای خدا باشد. (43)
در موارد متعددی از نکات نحوی برای تبیین و شرح احادیث استفاده نموده است. (44) نکته ی جالب در کتاب، بیان نکات خلاف قواعد متعارف و مشهور علم نحو است؛ به عنوان مثال، مشهور در کتب نحو این است که بدل می‌تواند به جای مبدل منه قرار گیرد. اما مؤلّف اربعین می‌گوید که این مطلب از نظر بسیاری از محققین لازم نیست. (45)
یکی از قواعد نحوی این است که جار و مجرور نمی‌تواند مبتدا قرار گیرد، بلکه باید خبر قرار گیرد. اما ‌شیخ در شرح حدیث «و انّ من عبادی لایصلحه الا الغنی» می‌گوید: بهتر است در اینجا جار و مجرور را اسم «اِنّ» و موصول را خبر آن در نظر بگیریم و این مطلب گر چه خلاف قواعد نحوی است، ولی بعضی‌ها این ترکیب را در آیه ی شریفه ی « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللّه وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ» (46) جایز دانسته‌اند. و از نظر معنا همین ترکیب درست به نظر می‌رسد. (47)

علوم بلاغی

از آنجایی که حدیث به زبان عربی بیان شده و در برگیرنده ی تمام سبک‌ها و شیوه های بیانی آن زبان از جمله مجاز است و استعاره و کنایه و گونه های دیگر مجاز و صنایع ادبی مایه ی شیرینی زبان و زیبایی آن است، اما وقوع آنها در کلام موجب می‌شود معنای ترکیب را نتوانیم از کنار هم نهادن معنای یک یک کلمات دریابیم. سخنان پیشوایان دین ما همچون کتاب آسمانی قرآن سرشار از فصاحت و بلاغت و آراسته به همه گونه زیبای‌های لفظی و معنوی است. هرگز نمی‌توان انتظار داشت معانی رفیع ـ که تراوش روح‌هایی بلندترند ـ در قالب الفاظی معمولی و گاه خشک و بی جان بگنجند تا بتوان آنها را قطعه قطعه کرد و هر بسته را در درون یک واژه جای داد. مانع دیگر فاصله ی فراوان بین گستره و ژرفای آگاهی امامان از غیب نامحسوس و سطح درک و فهم ما مخاطبان است. ما به دنیای خاکی خو کرده‌ایم و باید از رهگذر همین دنیای محسوس به دنیای معقول برسیم و دیده ها را دلیل بر نادیده ها بگیریم و این همان جان‌مایه ی تشبیه است که خود جان‌مایه ی استعاره است. امامان به دلیل این فاصله ما را از رهگذر تشبیه به عالم برتر رهنمون می‌شوند. (48)
از این رو، در شرح احادیث معصومان (علیهم السلام) باید به این جنبه از سخنان آنها توجه ویژه نمود و لطافت‌های بیانی را تشریح نمود. شیخ بهایی با توجه به توانمندی خود در این زمینه به این مهم نیز توجه خاص نموده است که به ذکر نمونه هایی از آن اکتفا می‌شود. در شرح حدیث «قوموا الی نیرانکم الّتی اوقدتموها علی ظهورکم فاطفوها بصلاتکم» می‌نویسد:
«الی نیرانکم» استعاره ی مصرّحه است که گناهان به آتش تشبیه شده‌اند؛ چون خاصیت گناه هلاک ساختن و نابود کردن چیزی است که در آن واقع می‌شود. «اَوْقَدْتُمُوها» ترشیح و ذکر چیزی است که ملایم و سازگار با مستعارمنه است. «فاطفوها» ترشیح دیگری از مستعارمنه است. امکان دارد که کلام استعاره ی تمثیلی باشد؛ به این صورت که هیأت انتزاع شده از گناهکار و آلودگی او به گناه نابود کننده‌اش و تخفیف آن به وسیله ی نماز به هیأتی تشبیه می‌شود که از بارکننده ی آتش بر پشت خود انتزاع می‌گردد. پس خاموش ساختن آن با نماز خود یک حقیقت است. (49)
در توضیح حدیث «خرج من ذنوبه» می‌نویسد:
پاک شدن از گناه را به خروج از منزل تشبیه کرده است پس کلام استعاره ی مصرّحه تبعیّه است یا این که گناهان به چیزی که احاطه بر انسان دارد مانند لباس و غیره تشبیه شده است چنان که خداوند متعال می‌فرماید: «و احاطت به خطیته» (50) پس کلام استعاره بالکنایه و ذکر خروج تخییل است. (51)

پی نوشت ها :

1) استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده ی الهیات دانشگاه فردوسی مشهد.
2) اصول الکافی، ج 1، ص 49؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص 70ـ72.
3) الذریعه، ج 1، ص 409 ـ 434.
4) کتاب اربعین دارای دو ترجمه است: یکی از آن دو به نام ترجمه ی قطب شاهی، به خامه ی شمس الدین ابوالمعالی محمد بن علی بن احمد بن نعمه الله بن خاتون عاملی عینایی (م 1055 ق) است. در علت این نامگذاری گفته شده که مؤلف، آن را به نام سلطان محمد قطب شاه (م 1035 ق) تألیف کرده است. این ترجمه در زمان شیخ بهایی انجام شد و شیخ با خط خود تقریظی بر آن نوشته است. دیگری ترجمه ی عبدالرحیم عقیقی بخشایشی است که در این مقاله از این ترجمه و متن استفاده شد.
5) اربعین، ص 24، حدیث 4؛ ص 50، حدیث 5؛ ص 61، حدیث 6؛ ص 22، حدیث 4؛ ص 25، حدیث 4؛ ص 76، حدیث 9؛ ص 104، حدیث 15؛ ص 131، حدیث 21؛ ص 182، حدیث 31؛ ص 197، حدیث 35؛ ص 213، حدیث 37؛ ص 229، حدیث 38.
6) همان، ص 9، حدیث 1؛ ص 46 حدیث 4؛ ص 182، حدیث 31؛ ص 114، حدیث 17.
7) همان، ص 11، ص 28، ص 177 و ص 179.
8) همان، ص 15 و ص 74.
9) همان، ص 19.
10) همان، ص 184.
11) همان، ص 16.
12) همان، ص 174.
13) همان، ص 34، ص 68، 69، ص 76، ص 127، ص 158 و ص 198.
14) حاشیه ی ملا اسماعیل بن محمد حسین خواجویی اصفهانی (م 1173 ق)، حاشیه ی شیخ عبدالصمد، برادر شیخ بهایی (م 1020 ق)، حاشیه ی سید عبدالله بن نورالدین بن محدث جزایری (م 1173 ق) و حاشیه ی ملا مظفرالدین علی شاگرد شیخ بهایی (الذریعه، ج 6، ص 13؛ روضات الجنات، ج 7، ص 68).
15) روش فهم حدیث، ص 7.
16) اصول الکافی، ج 2، ص 87؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 59ـ60.
17) اربعین، ص 3.
18) همان، ص 10، حدیث 1؛ ص 22 و 25، حدیث 4؛ ص 76، حدیث 9؛ ص 104، حدیث 15؛ ص 131، حدیث 21؛ ص 182، حدیث 3؛ ص 197، حدیث 35؛ ص 213، حدیث 37: ص 229، حدیث 38.
19) روش فهم حدیث، ص 10.
20) المفردات فی غریب القرآن، ص 10.
21) همان، ص 118، حدیث 18.
22) همان، ص 121، حدیث 19. ‎ٌْ
23) همان، ص 160، حدیث 26.
24) همان، ص 18، حدیث 3.
25) علامه طباطبایی و حدیث، ص 43؛ روش فهم حدیث، ص 79.
26) همان، ص 10، 11، حدیث 1.
27) همان، ص 65، حدیث 9.
28) همان.
29) همان، ص 100، حدیث 14؛ ص 133، حدیث 21؛ ص 147، حدیث 24؛ ص 186، حدیث 32.
30) روش فهم حدیث، ص 74 ـ 75.
31) همان، ص 100، حدیث 14؛ ص 148، حدیث 24؛ ص 188، حدیث 33؛ ص 66، حدیث 7؛ ص 169، حدیث 29؛ ص 194، حدیث 35.
32) همان، ص 100، حدیث 14.
33) همان، ص 147، حدیث 24.
34) سوره ی هود، آیه ی 98.
35) اربعین، ص 188، حدیث 33، برای نمونه های دیگر ر.ک: ص 66، حدیث 7؛ ص 169، حدیث 29؛ ص 194، حدیث 35.
36) مرآه العقول، ج 1،ص 182.
37) روش فهم حدیث، ص 95ـ96.
38) همان، ص 76، حدیث 9.
39) همان، ص 23، حدیث 4.
40) سوره ی قصص، آیه ی 15.
41) همان، ص 249، حدیث 40.
42) همان، ص 131، حدیث 21.
43) همان، ص 141، حدیث 22.
44) همان، ص 8، حدیث 1؛ ص 18، حدیث 3؛ ص 23، حدیث 4؛ ص 50، حدیث 5؛ ص 56، حدیث 6؛ ص 71، حدیث 8؛ ص 80، حدیث 9؛ ص 131، حدیث؛ ص 141، حدیث 22؛ ص 154، حدیث 26؛ ص 194، حدیث 35؛ ص 242، حدیث 39؛ ص 247 حدیث 39.
45) همان، ص 132، حدیث 21.
46) سوره ی بقره، آیه ی 8 .
47) اربعین، ص 194، حدیث 35.
48) روش فهم حدیث، ص 101؛ علامه طباطبایی و حدیث، ص 37؛ آشنایی با علوم حدیث، ص 245.
49) همان، ص 18ـ19، حدیث 3.
50) سوره ی بقره، آیه ی 81.
51) اربعین، ص 83، حدیث 10. برای نمونه های دیگر ر.ک: ص 22، حدیث 4؛ ص 51، حدیث 5؛ ص 53، حدیث 5؛ ص 70، حدیث 8؛ ص 74، حدیث 9؛ ص 75، حدیث 9؛ ص 77، حدیث 9؛ ص 78، حدیث 9؛ ص 80، حدیث 9؛ ص 83، حدیث 10؛ ص 94، حدیث 12؛ ص 104، حدیث 15؛ ص 187، حدیث 32؛ ص 192، حدیث 34؛ ص 194، حدیث 35؛ ص 195، حدیث 35؛ ص 198، حدیث 35؛ ص 236، حدیث 39.

منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث شماره 54.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد