روایت قیام موعود در سینما
در کتب و اسناد منتشره آمده است که بنا بر اعتقاد صهیونیست ها ، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل) ، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه های ظهور مسیح موعودشان فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان براین باورند که جهان به آرماگدون و آخرالزمان مورد نظر مسیحیان و یهودیان صهیونست بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است.
روایت قیام موعود در سینما
نويسنده: سعيد مستغاثي
در کتب و اسناد منتشره آمده است که بنا بر اعتقاد صهیونیست ها ، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل) ، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه های ظهور مسیح موعودشان فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان براین باورند که جهان به آرماگدون و آخرالزمان مورد نظر مسیحیان و یهودیان صهیونست بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است.
اگرچه صهیونیست ها ، دیرزمانی است که عمل خویش را برای روز موعودشان به نام “آرماگدون” ، شروع کرده اند.
اونجلیستها (مسیحیان صهیونیست ) براین باورند که مسیح (علیه السلام) دوباره ظهور میکند و در آخرالزمان جنگ و ویرانی بزرگی (آرماگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی صلح دائمی تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد.
براساس آمار ، چهل درصد از آمریکاییان معتقد به آرماگدون هستند.” ریگان” یکی از روسای جمهور پیشین آمریکا دربارهی نبرد آرماگدون گفته است: «آرزو دارم که خداوند به من عنایت کند تا زمینهی نبرد آرماگدون را فراهم سازم تا بدان وسیله در این نبرد شرکت کنم و مشیت و خواست الهی را به صورت اجرا بگذارم و باعث بازگشت دوبارهی مسیح(علیه السلام) بشوم.»
بوش پسر وقتی که پدرش برای بار دوم برای ریاست جمهوری انتخاب نشد، گفت: «من از اشتباهات پدرم پند گرفتم. مهمترین دلیل این بود که هفتاد میلیون مسیحی صهیونیست از پدرم حمایت نکردند.» یادآوری می شود که جرج دبلیو بوش و همسرش از اوانجلیست های معتقد هستند.
اونجیلیستها اعتقاد دارند پس از اینکه نبرد خیر وشر آغاز شد، پیروز نهایی خیر است و شیطان توسط مسیح به اسارت کشیده میشود. در این جنگ تنها کسانی نجات پیدا میکنند که اونجیلیست باشند. به طور دقیق مشخص نیست که جنگی كه از آن به آرماگدون یاد میشود کجاست، اما به گفته مسیحیان صهیونیست ، میلیونها نفر از دشمنان مسیح از عراق حرکت خواهند کرد و از فرات خواهند گذشت و به سمت قدس خواهند رفت. در میان راه نیروهای مومن به مسیح ، راه آنها را سد میکنند و در آرماگدون به هم میرسند و جنگ در میگیرد. در تفسیر جنگ آرماگدون هم میگویند که سپاه ایرانی، قفقازی، سودانی، لیبیایی و… به عنوان سپاه شر از عراق حرکت میکنند. ( توجه کنید که سالهاست بوش و دار و دسته اش ، کشورهایی مانند ایران را “محور شرارت ” خوانده اند!) طبق نظر مفسرین اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می داده است!!
در یکی از مصاحبه های دور اول ریاست جمهوری بوش ، خبرنگاری از وی پرسید که چرا به پیمان کیوتو (پیمان حفظ زمین از آفات گلخانهای) نپیوسته است؟ و بوش در کمال حیرت خبرنگاران پاسخ داد که تا سال 2007 کره زمین برچیده میشود، به خاطر این چند سال خود را به زحمت نخواهیم انداخت!!!
مسیحیان صهیونیست (اوانجیلیست) بیش از صد بار به مسجدالاقصی حمله برده تا آنجا را خراب كنند. چرا که آنچه ما به مسجد الاقصی میشناسیم به زعم یهود ، برروی هیکل سلیمان یا معبد سلیمان قرار دارد و بایستی بازسازی شود زیرا که دارالحکومة حضرت مسیح (علیه السّلام) است. بنابراین مسجد الاقصی باید تخريب گردیده و معبد سلیمان که در زیر آنهاست ،بازسازی شود.
صهیونیست ها در زیر مسجدالاقصی تونلهایی حفر كرده اند تا با اولین زلزله مسجد ویران شود.آنها اعتقاد دارند كه در مراسم ساخت معبد سلیمان باید گوساله ای سرخ موی قربانی شود. قابل ذکر این که چند سال پیش به موسسهی “معبد” واقع در اورشلیم که مسئولیت اجرای پروژه ساخت معبد سلیمان را بر عهده دارد، اطلاع داده شد که بالاخره گوسالهی مورد نظر در اسرائیل به دنیا آمده است!!!!
ریچارد لندز، استاد تاریخ دانشگاه بوستن میگوید: «به دنیا آمدن این گوساله درست همان چیزی است که مردم انتظار آن را میکشند. ما میتوانیم جنگ آخرالزمان را به راه اندازیم. اگر این گوساله قربانی شود مسلمین آماده جهاد میشوند پس بهتر است به جنگ بیاندیشیم. به طور حتم پیدا شدن این گوساله، ماشه ی انفجار مسجد الاقصی است.»
بسیاری از تحلیل گران و کارشناسان سیاسی و مذهبی براین باورند که حادثه 11 سپتامبر 2001 از سوی صهیونیست ها بوجود آمد ، از آن جهت که آمریکا بتواند به راحتی به خاورمیانه لشکر کشی کرده و زمینه های وقوع “آرماگدون” را فراهم آورد.
با فرا رسیدن كریسمس و سال 2007 میلادی اسرائیل و آمریكا كه در واقع خود را برای نبرد پایانی حق و باطل آماده کرده بودند ، با شکستی عظیم مواجه گردیدند. آنها سالها برای چنین هنگامه ای تلاش كرده و برنامه ریزی نموده بودند ولی آمریكا از سال 2005 میلادی خود را در باتلاق عراق شکست خورده یافت و یكسال بعد هم در سال 2006 میلادی اسرائیل به شكست در لبنان اعتراف کرد و این همان كابوس بزرگی بود كه هرگز آن را پیش بینی نمیكردند. شكست در سال 2007 میلادی بود. سال پایان دوران…
در واقع مسیحیت صهیونیسم برای برپایی ” مملکت داوودی” در آخرالزمان، کشته شدن دو سوم جمعیت یهودیان دنیا و کشتن ۴۰۰میلیون مسلمان را لازم و واجب الاجرا دانسته و تنها راه بازگشت مسیح(علیه السّلام) برای آغاز حکومت یک هزار ساله در معبد سلیمان را ، کشته شدن این تعداد از مسلمانان و یهودیان میدانند. مبلغان و مبشران مذهبی یهودی و مسیحی نظیر کشیش “آندره واید” انگلیسی هندیالاصل که هماکنون برای ترویج فرهنگ غرب و مسیحیت در عراق ماموریت یافته ، جنگ عراق را مقدمه ای برای نبرد آرماگدون اعلام کرده و تمامی مسیحیان صهیونیست را به تبلیغ برای آن نبرد ، فرا خوانده است و این سرآغاز ناتو فرهنگی در کنار ناتو نظامی در کشور عراق است که رسما رخ می نماید. یهودیت و مسیحیت صهیونیستی ، با راهاندازی اتاقهای جنگ در اسرائیل و حمایتهای آمریکا و غرب، برای تحقق این نظریه ، حمله به لبنان را در جنگهای ۳۳روزه تابستان سال گذشته آغاز کردند.
برخی از کارشناسان سیاسی و اسلامی معتقدند که رژیم نامشروع صهیونیسم اسرائیل و مسیحت صهیونیسم برای تحقق آرمانهای خود، هشت جنگ با نام “جنگهای مقدس” را در لبنان، سوریه، ایران (پارس)، عراق ( بابل ) و روسیه پیش بینی کردهاند. اما آنها می گویند که در جنگ ۳۳روزه تابستان سال 2006 ، مقاومت حزب الله لبنان خط بطلانی بر پیش بینی یاد شده کشید و باپیروزی دراین نبرد نابرابر تمامی معادلات جغرافیای سیاسی جهان را به هم ریخت.
اما همزمان با هجوم نظامی ، هجوم فرهنگی نیز آغاز گردید. در واقع قبل از شروع هزاره سوم و در سال 1999 میلادی ، یک کمپانی فیلمسازی به نام مؤسسه پرده اول (Act one)به منظور تحصيل هنرجويان مسيحي صهیونیست در زمينه فيلمنامهنويسي و سينما تأسيس شد.
هانا راسين كه از نويسندگان واشنگتنپست است و در حال حاضر روي كتابي درباره نخبگان اونجليست(مسیحیان صهیونیست) كار ميكند ، مقاله ای درباره رويكرد جديد هاليوود به این فرقه و از طرف ديگر گرايش مسيحيهاي صهیونیست به سينما و فيلمسازي نوشته است. او در مقاله فوق براین باور است که اگرچه مسیحیت صهیونیستی از دیرزمانی پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنتگراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما از سال 2001 به بعد ، رابطهاي متفاوتتر و تأثيرگذارتر ميان اونجلیسم و هاليوود شكل گرفت. راسين سعي دارد در اين مقاله نسلهاي مختلف معتقدين به اونجلیسم را در هاليوود معرفي كند. او براین باور است که نسل دوم فیلمسازان اونجلیست هالیوود پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظهكاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند.
هدف آنها این است که مسيحيت اونجلیست بتواند با قويترين، جذابترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويد. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظهكاران در حال دامنزدن به موج جديدي از تهاجمات مذهبي است.
دانيل رومر، كارگردان 25ساله آمريكايي از جمله فعالین مؤسسه “پرده اول” است که در کنار فردی به نام “نیکولاسی” موسس آن حضور همیشگی دارد. وقتي نيكولاسي در سال 1999 مؤسسه “پرده اول” را تأسيس كرد ، شبكه CNN او را براي يك مصاحبه دعوت كرد. آن روز وي نتوانست هيچ يك از اعضا و مدرسين مؤسسه را براي حضور در تلويزيون با خود همراه كند. او ميگويد: «آنها فكر ميكردند كه اين كار ميتواند به فعاليتهاي ديگر آنها لطمه بزند”.
اشاره “نيكولاسي” بيشتر به مسيحياني است كه از قبل در هاليوود كار ميكرده و جزء موج اول اين جريان بودند. از جمله اين افراد ميتوان به ران آستين، نويسنده سريالهاي تلويزيوني “فرشتگان چارلي” و “مأموريت غيرممكن” و همچنین جك شي، رئيس سابق انجمن كارگردانان آمريكا اشاره كرد. بتدریج استوديوها به سراغ فيلمهايي رفتند كه مضامين مورد نظر اونجلیست ها را در بر داشتند ، حتي اگر اين فيلمها كاملاً هم مذهبي محسوب نميشدند. به گفته نيكولاسي در همين دوران بود كه مؤسسه “پرده اول” فعاليتهايش را گسترش داد. رالف وينتر، تهيهكننده فيلم “مردان ایکس” و” چهار شگفتانگيز”، تام شادياك، تهيه كننده فيلم “بروس قدرتمند” و “پچ آدامز”، با چند جشنواره جديد اونجلیستی وارد گفتوگو شدند.
در سال 2002 دانشگاه پت رابرتسون ( از سرکردگان مسیخیت صهیونیست) مركز هنرهاي نمايشي خود را افتتاح كرد. اين مركز شامل استوديوهاي فيلم و انيميشن و دو سالن نمايش فيلم بود. دو سال بعد “جرج بارنا” كه يكي از محققان و متخصصان برجسته نظرسنجي بود ، از حقيقتي پرده برداشت: او به اين نتيجه رسيد كه فيلم ميتواند بيشتر از كليسا بر روي پيروان مسيح تأثير بگذارد و به همين دليل مجموعه “بارنا فيلم” را به عنوان يكي از شعبات يا شاخههاي شركت رسانهاي اونجلیست خود تأسيس كرد.”فيليپ آنشوتز” يكي ديگر از اونجلیست های معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري بود كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي “كوئست” گردید. او نيز سال گذشته گروه فيلم “آنشوتز” را ايجاد كرد كه مجموعه “والدن مديا” را شامل ميشد و در ساخت فيلم “وقايعنگاري نارنيا” نيز با کمپانی ديزنی مشاركت داشت.
این در حالی است که در سالهای اخیر فهرست آثاری که به باورهای اونجلیست ها یا مسیحیان صهیونیست می پردازد ، طولانی تر شده است . یادمان نرفته که در آستانه پایان هزاره دوم ، تعداد متنابهی از فیلم هایی که به ماجرای “پایان روزها” (یکی از اعتقادات اونجلیست ها برای فرارسیدن آرماگدون) می پرداخت ، به روی پرده سینماها رفت. آثاری همچون “هفتمین گناه” ، “دروازه نهم” ، “پایان روزها” ، “روز استقلال” ، “آرماگدون” ، “ماتریکس” ، ” برخورد عمیق” و …
اخیرا مجله “تایم” طی گزارشی فاش ساخت که كه صهيونيستها از مدتها پيش با تاسيس بانك مركزي در هاليوود اقدام به تغذيه مالي فيلمسازان و كارگردان سينماي آمريكا براي پيشبرد اهداف خود كردهاند.
“تایم” اين سوال را مطرح می کند كه هدف سرمايه داران و صاحبان اصلي هاليوود از اين كار چيست؟ آيا در دنيايي كه قرار است ديگر حرفي از رنگ پوست ها و تفاوت ميان جنس انسان ها براي برخورداري ار حقوق برابر وجود نداشته باشد، چنين سياستي به معني به راه افتادن جنگي سرد و جهاني نيست؟
“تايم” درادامه نوشته است: آيا اين درست است كه قدرت هاليوود در دستان كساني باشد كه به جاي ترويج فرهنگ و انديشه درست براي زندگي، سعي در ايجاد زير بناهايي كنند كه تنها تيشه به ريشه جهان و بشر ميزند؟ اصلاح نژاد يا ادغام نژاد؟ اين ها موضوعاتي هستند كه با استفاده از صنعت سينما تنها موجب آشفته شدن جوامع مختلف شده و فضا را براي جولان سياستمداراني كه پشت پرده با يكديگر لابي ميكنند، فراهم ميكند.
در سالهای اخیر و پس از آغاز هزاره سوم نیز تعداد زیادی از فیلم هایی که تولید می شوند یا باورهای آخرالزمانی صهیونیست ها راتبلیغ می کنندو یا مردم رااز موعودی دیگر می ترسانند. موعودی که به اذن خداوند در مقابل تمامی جنگ و کشتار و خونریزی و به اصطلاح آرماگدون صهیونیست ها خواهد ایستاد. همچنانکه پیروان و شیعیان او سالیان سال است در انتظار ظهورش مقاومت و ایستادگی کرده اند.
در خبرها آمده بود که جرج بوش ، هیئتی را متشکل از متخصصان سازمان سیا ، کارشناسان اسلامی در آمریکا و جامعه شناسان و دانشمندان مذاهب دیگر مامور کرده تا درباره حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زمینه های ظهور ایشان تحقیق نمایند. اگرچه سالها بود ، خبرهایی از گوشه و کنار می رسید مبنی براینکه سرکردگان صهیونیسم ، به خصوص در آمریکا و اسراییل بودجه ای بالغ بر میلیاردها دلار اختصاص داده اند تا چگونگی ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بررسی کرده و راههای جلوگیری از آن را جستجو نمایند ، اما این بار خبر فوق برروی بسیاری از خبرگزاری های معتبر و سایت های اینترنتی نقش بست تا خوش خیالی خیلی ها که اینگونه خبرها را ناشی از همان فرضیه معروف “توهم توطئه ” می پنداشتند ، پایان داده و با واقعیتی تکان دهنده مواجه شان گرداند که به لحظه تصمیم بسیار نزدیک شده ایم.
اینک در سالگرد میلاد آن موعود الهی بار دیگر بایستی کارنامه خود را مرور کنیم که هریک از ما برای فراهم آوردن زمینه های ظهور حضرت ( که تکلیف هر مسلمان شیعه است) چه کارهایی انجام داده است . در حالی که چنانچه بخشی کوچک از آن را مشاهده کردیم ، جبهه رقیب از هیچ کوششی فروگذار نکرده و نمی کند.
اما نویسندگان و هنرمندان مسلمان در جهت شناساندن حضرت مهدی موعود (علیه السّلام) به نسل امروز چه کرده اند؟ تا چه اندازه ایشان و اهداف و آرمان هایشان را به جوانان معرفی کرده اند؟ مگر نه این است که مهمترین وظیفه هر شیعه ، شناخت و شناساندن امام زمان خویش است ؟ به راستی درباره مهمترین موضوع شیعه، یعنی قیام منجی عالم بشریت، حضرت حجت (عج) و شیوه و رسم و راه درست انتظار حضرت، به چه آثار سینمایی اندیشیده شده است؟ درباره شرایط ظهور ایشان و علاماتی که این ظهور مبارک و خجسته در مقابل خواهد داشت، روایات و سخنان بسیار از ائمه اطهار (س) و شخصیتهای بزرگ اسلامی نقل شده است. سینمای ایران تا چه اندازه به این شورانگیزترین واقعه آینده بشریت، نگاه داشته است؟
اگرچه بسیاری از فیلمسازان ما از منتظرین و معتقدین به حضرت به نظر می آیند ولی معلوم نیست که چرا برای بیان اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی خویش در آثارشان، مأخوذ به حیا هستند! گو اینکه برخی از آنها هم به اصطلاح مته به خشاش گذاردن نظارتهای دولتی را مانع اساسی برای طرح مسئله می دانند و بعضی از همان فیلمسازان، از جهت گرفتار نشدن در پیچ و خمهای مختلف هم که شده، از خیر فیلمنامههای درباره حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا حتی طرح مقولات دینی در فیلمهایشان میگذرند و به سراغ همان سوژههای دم دستی خود میروند که به قول معروف کمتر حساسیت برانگیز باشد.
این درحالی است که یکی از فیلمسازان همان موسسه اونجلیستی “پرده اول” به نام “باتالي” كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است.
در عوض باتالي هم از بسیاری آدمهاي هاليوودي متعجب است ، چون اغلب آنها گروههاي جوانان كليسايي را نميشناسند در حاليكه بيش از نيمي از نوجوانها و جوانهاي آمريكايي جزء اين گروهها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر ميكند كه آنها هم بايد بتوانند با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت اونجلیسم باشند.
او ميگويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا ميكنيم كه به خدايي بزرگ و فوقالعاده ايمان داريم اما حتي نميتوانيم درباره اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحيها نبايد فيلمي مثل تكگوييهاي زنانگي ايو انسلر داشته باشيم.” تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلمنامهاش ، آنقدر شخصيتهاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند.
این تصویری ولو ناقص و اجمالی است از آنچه که در غرب معتقد به اونجلیسم می گذرد.
می توان از این مجمل ، حدیث مفصل خواند و به دنبالش به مسئولیت شیعه بودن خود فکر کنیم . و به نظر میرسد بیش از همه بایستی به قیام حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخت . بایستی شرایط آن قیام و نشانههای ظهور و شخصیت این منجی عالم بشریت را با زبان سینما و بر پرده عریض هنر هفتم ، به دنیا شناساند تا بسیاری از آزادیخواهان و فرهیختگان دنیا که هنوز با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام و آرمان های ایشان آشنایی ندارند نسبت به وجود مبارک این موعود تاریخ بشر آگاه شوند که شاید انشاالله در ظهور آن حضرت تعجیل شود. ممکن است در این راه آثار و فیلمهای ناقصی هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نمیتواند ابعاد گسترده شخصیتی و ظهور حضرت حجت (علیه السّلام) را بیان نماید ولی بایستی ساخته شود در تعداد زیاد و کمیت بالا و البته با ساختار سینمایی استاندارد و جهانی که قابلیت اکران و نمایش در سطح بینالمللی را دارا باشد.
این گونه آثار در درجه نخست حداقل میتواند در کشورهای اسلامی و منطقه و بعد از آن در سایر ممالک مطرح شود. چرا با استفاده از علائق و سلائق جشنوارههای خارجی این گونه آثار را در مقابل دیدگان جهانیان قرار ندهیم؟ چرا با ساختارهای به اصطلاح هنری این کار را به انجام نرسانیم؟ به نظر میآید که جدیتر بایستی به مقولات فوق اندیشید که طرف مقابل با سرعت تمام به جلو میتازد و ما مدعیان شیعه و پیروی امامزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست روی دست به تماشای گلهای آنها نشستهایم که پی در پی وارد دروازه خودی میشود و گاها حتی برایشان دست هم میزنیم!! یادمان باشد که این بار آنها شمشیرها را از رو بستهاند. اگر باور نمیکنیم یک بار دیگر کتاب «رمز داوینچی» را با دقت بخوانیم و بعد هم فیلمش را ببینیم، شاید که تلنگری به وجدان اعتقادیمان بخورد.
منبع: موعود
/خ
اگرچه صهیونیست ها ، دیرزمانی است که عمل خویش را برای روز موعودشان به نام “آرماگدون” ، شروع کرده اند.
اونجلیستها (مسیحیان صهیونیست ) براین باورند که مسیح (علیه السلام) دوباره ظهور میکند و در آخرالزمان جنگ و ویرانی بزرگی (آرماگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی صلح دائمی تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد.
براساس آمار ، چهل درصد از آمریکاییان معتقد به آرماگدون هستند.” ریگان” یکی از روسای جمهور پیشین آمریکا دربارهی نبرد آرماگدون گفته است: «آرزو دارم که خداوند به من عنایت کند تا زمینهی نبرد آرماگدون را فراهم سازم تا بدان وسیله در این نبرد شرکت کنم و مشیت و خواست الهی را به صورت اجرا بگذارم و باعث بازگشت دوبارهی مسیح(علیه السلام) بشوم.»
بوش پسر وقتی که پدرش برای بار دوم برای ریاست جمهوری انتخاب نشد، گفت: «من از اشتباهات پدرم پند گرفتم. مهمترین دلیل این بود که هفتاد میلیون مسیحی صهیونیست از پدرم حمایت نکردند.» یادآوری می شود که جرج دبلیو بوش و همسرش از اوانجلیست های معتقد هستند.
اونجیلیستها اعتقاد دارند پس از اینکه نبرد خیر وشر آغاز شد، پیروز نهایی خیر است و شیطان توسط مسیح به اسارت کشیده میشود. در این جنگ تنها کسانی نجات پیدا میکنند که اونجیلیست باشند. به طور دقیق مشخص نیست که جنگی كه از آن به آرماگدون یاد میشود کجاست، اما به گفته مسیحیان صهیونیست ، میلیونها نفر از دشمنان مسیح از عراق حرکت خواهند کرد و از فرات خواهند گذشت و به سمت قدس خواهند رفت. در میان راه نیروهای مومن به مسیح ، راه آنها را سد میکنند و در آرماگدون به هم میرسند و جنگ در میگیرد. در تفسیر جنگ آرماگدون هم میگویند که سپاه ایرانی، قفقازی، سودانی، لیبیایی و… به عنوان سپاه شر از عراق حرکت میکنند. ( توجه کنید که سالهاست بوش و دار و دسته اش ، کشورهایی مانند ایران را “محور شرارت ” خوانده اند!) طبق نظر مفسرین اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می داده است!!
در یکی از مصاحبه های دور اول ریاست جمهوری بوش ، خبرنگاری از وی پرسید که چرا به پیمان کیوتو (پیمان حفظ زمین از آفات گلخانهای) نپیوسته است؟ و بوش در کمال حیرت خبرنگاران پاسخ داد که تا سال 2007 کره زمین برچیده میشود، به خاطر این چند سال خود را به زحمت نخواهیم انداخت!!!
مسیحیان صهیونیست (اوانجیلیست) بیش از صد بار به مسجدالاقصی حمله برده تا آنجا را خراب كنند. چرا که آنچه ما به مسجد الاقصی میشناسیم به زعم یهود ، برروی هیکل سلیمان یا معبد سلیمان قرار دارد و بایستی بازسازی شود زیرا که دارالحکومة حضرت مسیح (علیه السّلام) است. بنابراین مسجد الاقصی باید تخريب گردیده و معبد سلیمان که در زیر آنهاست ،بازسازی شود.
صهیونیست ها در زیر مسجدالاقصی تونلهایی حفر كرده اند تا با اولین زلزله مسجد ویران شود.آنها اعتقاد دارند كه در مراسم ساخت معبد سلیمان باید گوساله ای سرخ موی قربانی شود. قابل ذکر این که چند سال پیش به موسسهی “معبد” واقع در اورشلیم که مسئولیت اجرای پروژه ساخت معبد سلیمان را بر عهده دارد، اطلاع داده شد که بالاخره گوسالهی مورد نظر در اسرائیل به دنیا آمده است!!!!
ریچارد لندز، استاد تاریخ دانشگاه بوستن میگوید: «به دنیا آمدن این گوساله درست همان چیزی است که مردم انتظار آن را میکشند. ما میتوانیم جنگ آخرالزمان را به راه اندازیم. اگر این گوساله قربانی شود مسلمین آماده جهاد میشوند پس بهتر است به جنگ بیاندیشیم. به طور حتم پیدا شدن این گوساله، ماشه ی انفجار مسجد الاقصی است.»
بسیاری از تحلیل گران و کارشناسان سیاسی و مذهبی براین باورند که حادثه 11 سپتامبر 2001 از سوی صهیونیست ها بوجود آمد ، از آن جهت که آمریکا بتواند به راحتی به خاورمیانه لشکر کشی کرده و زمینه های وقوع “آرماگدون” را فراهم آورد.
با فرا رسیدن كریسمس و سال 2007 میلادی اسرائیل و آمریكا كه در واقع خود را برای نبرد پایانی حق و باطل آماده کرده بودند ، با شکستی عظیم مواجه گردیدند. آنها سالها برای چنین هنگامه ای تلاش كرده و برنامه ریزی نموده بودند ولی آمریكا از سال 2005 میلادی خود را در باتلاق عراق شکست خورده یافت و یكسال بعد هم در سال 2006 میلادی اسرائیل به شكست در لبنان اعتراف کرد و این همان كابوس بزرگی بود كه هرگز آن را پیش بینی نمیكردند. شكست در سال 2007 میلادی بود. سال پایان دوران…
در واقع مسیحیت صهیونیسم برای برپایی ” مملکت داوودی” در آخرالزمان، کشته شدن دو سوم جمعیت یهودیان دنیا و کشتن ۴۰۰میلیون مسلمان را لازم و واجب الاجرا دانسته و تنها راه بازگشت مسیح(علیه السّلام) برای آغاز حکومت یک هزار ساله در معبد سلیمان را ، کشته شدن این تعداد از مسلمانان و یهودیان میدانند. مبلغان و مبشران مذهبی یهودی و مسیحی نظیر کشیش “آندره واید” انگلیسی هندیالاصل که هماکنون برای ترویج فرهنگ غرب و مسیحیت در عراق ماموریت یافته ، جنگ عراق را مقدمه ای برای نبرد آرماگدون اعلام کرده و تمامی مسیحیان صهیونیست را به تبلیغ برای آن نبرد ، فرا خوانده است و این سرآغاز ناتو فرهنگی در کنار ناتو نظامی در کشور عراق است که رسما رخ می نماید. یهودیت و مسیحیت صهیونیستی ، با راهاندازی اتاقهای جنگ در اسرائیل و حمایتهای آمریکا و غرب، برای تحقق این نظریه ، حمله به لبنان را در جنگهای ۳۳روزه تابستان سال گذشته آغاز کردند.
برخی از کارشناسان سیاسی و اسلامی معتقدند که رژیم نامشروع صهیونیسم اسرائیل و مسیحت صهیونیسم برای تحقق آرمانهای خود، هشت جنگ با نام “جنگهای مقدس” را در لبنان، سوریه، ایران (پارس)، عراق ( بابل ) و روسیه پیش بینی کردهاند. اما آنها می گویند که در جنگ ۳۳روزه تابستان سال 2006 ، مقاومت حزب الله لبنان خط بطلانی بر پیش بینی یاد شده کشید و باپیروزی دراین نبرد نابرابر تمامی معادلات جغرافیای سیاسی جهان را به هم ریخت.
اما همزمان با هجوم نظامی ، هجوم فرهنگی نیز آغاز گردید. در واقع قبل از شروع هزاره سوم و در سال 1999 میلادی ، یک کمپانی فیلمسازی به نام مؤسسه پرده اول (Act one)به منظور تحصيل هنرجويان مسيحي صهیونیست در زمينه فيلمنامهنويسي و سينما تأسيس شد.
هانا راسين كه از نويسندگان واشنگتنپست است و در حال حاضر روي كتابي درباره نخبگان اونجليست(مسیحیان صهیونیست) كار ميكند ، مقاله ای درباره رويكرد جديد هاليوود به این فرقه و از طرف ديگر گرايش مسيحيهاي صهیونیست به سينما و فيلمسازي نوشته است. او در مقاله فوق براین باور است که اگرچه مسیحیت صهیونیستی از دیرزمانی پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنتگراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما از سال 2001 به بعد ، رابطهاي متفاوتتر و تأثيرگذارتر ميان اونجلیسم و هاليوود شكل گرفت. راسين سعي دارد در اين مقاله نسلهاي مختلف معتقدين به اونجلیسم را در هاليوود معرفي كند. او براین باور است که نسل دوم فیلمسازان اونجلیست هالیوود پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظهكاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند.
هدف آنها این است که مسيحيت اونجلیست بتواند با قويترين، جذابترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويد. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظهكاران در حال دامنزدن به موج جديدي از تهاجمات مذهبي است.
دانيل رومر، كارگردان 25ساله آمريكايي از جمله فعالین مؤسسه “پرده اول” است که در کنار فردی به نام “نیکولاسی” موسس آن حضور همیشگی دارد. وقتي نيكولاسي در سال 1999 مؤسسه “پرده اول” را تأسيس كرد ، شبكه CNN او را براي يك مصاحبه دعوت كرد. آن روز وي نتوانست هيچ يك از اعضا و مدرسين مؤسسه را براي حضور در تلويزيون با خود همراه كند. او ميگويد: «آنها فكر ميكردند كه اين كار ميتواند به فعاليتهاي ديگر آنها لطمه بزند”.
اشاره “نيكولاسي” بيشتر به مسيحياني است كه از قبل در هاليوود كار ميكرده و جزء موج اول اين جريان بودند. از جمله اين افراد ميتوان به ران آستين، نويسنده سريالهاي تلويزيوني “فرشتگان چارلي” و “مأموريت غيرممكن” و همچنین جك شي، رئيس سابق انجمن كارگردانان آمريكا اشاره كرد. بتدریج استوديوها به سراغ فيلمهايي رفتند كه مضامين مورد نظر اونجلیست ها را در بر داشتند ، حتي اگر اين فيلمها كاملاً هم مذهبي محسوب نميشدند. به گفته نيكولاسي در همين دوران بود كه مؤسسه “پرده اول” فعاليتهايش را گسترش داد. رالف وينتر، تهيهكننده فيلم “مردان ایکس” و” چهار شگفتانگيز”، تام شادياك، تهيه كننده فيلم “بروس قدرتمند” و “پچ آدامز”، با چند جشنواره جديد اونجلیستی وارد گفتوگو شدند.
در سال 2002 دانشگاه پت رابرتسون ( از سرکردگان مسیخیت صهیونیست) مركز هنرهاي نمايشي خود را افتتاح كرد. اين مركز شامل استوديوهاي فيلم و انيميشن و دو سالن نمايش فيلم بود. دو سال بعد “جرج بارنا” كه يكي از محققان و متخصصان برجسته نظرسنجي بود ، از حقيقتي پرده برداشت: او به اين نتيجه رسيد كه فيلم ميتواند بيشتر از كليسا بر روي پيروان مسيح تأثير بگذارد و به همين دليل مجموعه “بارنا فيلم” را به عنوان يكي از شعبات يا شاخههاي شركت رسانهاي اونجلیست خود تأسيس كرد.”فيليپ آنشوتز” يكي ديگر از اونجلیست های معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري بود كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي “كوئست” گردید. او نيز سال گذشته گروه فيلم “آنشوتز” را ايجاد كرد كه مجموعه “والدن مديا” را شامل ميشد و در ساخت فيلم “وقايعنگاري نارنيا” نيز با کمپانی ديزنی مشاركت داشت.
این در حالی است که در سالهای اخیر فهرست آثاری که به باورهای اونجلیست ها یا مسیحیان صهیونیست می پردازد ، طولانی تر شده است . یادمان نرفته که در آستانه پایان هزاره دوم ، تعداد متنابهی از فیلم هایی که به ماجرای “پایان روزها” (یکی از اعتقادات اونجلیست ها برای فرارسیدن آرماگدون) می پرداخت ، به روی پرده سینماها رفت. آثاری همچون “هفتمین گناه” ، “دروازه نهم” ، “پایان روزها” ، “روز استقلال” ، “آرماگدون” ، “ماتریکس” ، ” برخورد عمیق” و …
اخیرا مجله “تایم” طی گزارشی فاش ساخت که كه صهيونيستها از مدتها پيش با تاسيس بانك مركزي در هاليوود اقدام به تغذيه مالي فيلمسازان و كارگردان سينماي آمريكا براي پيشبرد اهداف خود كردهاند.
“تایم” اين سوال را مطرح می کند كه هدف سرمايه داران و صاحبان اصلي هاليوود از اين كار چيست؟ آيا در دنيايي كه قرار است ديگر حرفي از رنگ پوست ها و تفاوت ميان جنس انسان ها براي برخورداري ار حقوق برابر وجود نداشته باشد، چنين سياستي به معني به راه افتادن جنگي سرد و جهاني نيست؟
“تايم” درادامه نوشته است: آيا اين درست است كه قدرت هاليوود در دستان كساني باشد كه به جاي ترويج فرهنگ و انديشه درست براي زندگي، سعي در ايجاد زير بناهايي كنند كه تنها تيشه به ريشه جهان و بشر ميزند؟ اصلاح نژاد يا ادغام نژاد؟ اين ها موضوعاتي هستند كه با استفاده از صنعت سينما تنها موجب آشفته شدن جوامع مختلف شده و فضا را براي جولان سياستمداراني كه پشت پرده با يكديگر لابي ميكنند، فراهم ميكند.
در سالهای اخیر و پس از آغاز هزاره سوم نیز تعداد زیادی از فیلم هایی که تولید می شوند یا باورهای آخرالزمانی صهیونیست ها راتبلیغ می کنندو یا مردم رااز موعودی دیگر می ترسانند. موعودی که به اذن خداوند در مقابل تمامی جنگ و کشتار و خونریزی و به اصطلاح آرماگدون صهیونیست ها خواهد ایستاد. همچنانکه پیروان و شیعیان او سالیان سال است در انتظار ظهورش مقاومت و ایستادگی کرده اند.
در خبرها آمده بود که جرج بوش ، هیئتی را متشکل از متخصصان سازمان سیا ، کارشناسان اسلامی در آمریکا و جامعه شناسان و دانشمندان مذاهب دیگر مامور کرده تا درباره حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زمینه های ظهور ایشان تحقیق نمایند. اگرچه سالها بود ، خبرهایی از گوشه و کنار می رسید مبنی براینکه سرکردگان صهیونیسم ، به خصوص در آمریکا و اسراییل بودجه ای بالغ بر میلیاردها دلار اختصاص داده اند تا چگونگی ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بررسی کرده و راههای جلوگیری از آن را جستجو نمایند ، اما این بار خبر فوق برروی بسیاری از خبرگزاری های معتبر و سایت های اینترنتی نقش بست تا خوش خیالی خیلی ها که اینگونه خبرها را ناشی از همان فرضیه معروف “توهم توطئه ” می پنداشتند ، پایان داده و با واقعیتی تکان دهنده مواجه شان گرداند که به لحظه تصمیم بسیار نزدیک شده ایم.
اینک در سالگرد میلاد آن موعود الهی بار دیگر بایستی کارنامه خود را مرور کنیم که هریک از ما برای فراهم آوردن زمینه های ظهور حضرت ( که تکلیف هر مسلمان شیعه است) چه کارهایی انجام داده است . در حالی که چنانچه بخشی کوچک از آن را مشاهده کردیم ، جبهه رقیب از هیچ کوششی فروگذار نکرده و نمی کند.
اما نویسندگان و هنرمندان مسلمان در جهت شناساندن حضرت مهدی موعود (علیه السّلام) به نسل امروز چه کرده اند؟ تا چه اندازه ایشان و اهداف و آرمان هایشان را به جوانان معرفی کرده اند؟ مگر نه این است که مهمترین وظیفه هر شیعه ، شناخت و شناساندن امام زمان خویش است ؟ به راستی درباره مهمترین موضوع شیعه، یعنی قیام منجی عالم بشریت، حضرت حجت (عج) و شیوه و رسم و راه درست انتظار حضرت، به چه آثار سینمایی اندیشیده شده است؟ درباره شرایط ظهور ایشان و علاماتی که این ظهور مبارک و خجسته در مقابل خواهد داشت، روایات و سخنان بسیار از ائمه اطهار (س) و شخصیتهای بزرگ اسلامی نقل شده است. سینمای ایران تا چه اندازه به این شورانگیزترین واقعه آینده بشریت، نگاه داشته است؟
اگرچه بسیاری از فیلمسازان ما از منتظرین و معتقدین به حضرت به نظر می آیند ولی معلوم نیست که چرا برای بیان اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی خویش در آثارشان، مأخوذ به حیا هستند! گو اینکه برخی از آنها هم به اصطلاح مته به خشاش گذاردن نظارتهای دولتی را مانع اساسی برای طرح مسئله می دانند و بعضی از همان فیلمسازان، از جهت گرفتار نشدن در پیچ و خمهای مختلف هم که شده، از خیر فیلمنامههای درباره حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا حتی طرح مقولات دینی در فیلمهایشان میگذرند و به سراغ همان سوژههای دم دستی خود میروند که به قول معروف کمتر حساسیت برانگیز باشد.
این درحالی است که یکی از فیلمسازان همان موسسه اونجلیستی “پرده اول” به نام “باتالي” كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است.
در عوض باتالي هم از بسیاری آدمهاي هاليوودي متعجب است ، چون اغلب آنها گروههاي جوانان كليسايي را نميشناسند در حاليكه بيش از نيمي از نوجوانها و جوانهاي آمريكايي جزء اين گروهها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر ميكند كه آنها هم بايد بتوانند با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت اونجلیسم باشند.
او ميگويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا ميكنيم كه به خدايي بزرگ و فوقالعاده ايمان داريم اما حتي نميتوانيم درباره اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحيها نبايد فيلمي مثل تكگوييهاي زنانگي ايو انسلر داشته باشيم.” تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلمنامهاش ، آنقدر شخصيتهاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند.
این تصویری ولو ناقص و اجمالی است از آنچه که در غرب معتقد به اونجلیسم می گذرد.
می توان از این مجمل ، حدیث مفصل خواند و به دنبالش به مسئولیت شیعه بودن خود فکر کنیم . و به نظر میرسد بیش از همه بایستی به قیام حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخت . بایستی شرایط آن قیام و نشانههای ظهور و شخصیت این منجی عالم بشریت را با زبان سینما و بر پرده عریض هنر هفتم ، به دنیا شناساند تا بسیاری از آزادیخواهان و فرهیختگان دنیا که هنوز با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام و آرمان های ایشان آشنایی ندارند نسبت به وجود مبارک این موعود تاریخ بشر آگاه شوند که شاید انشاالله در ظهور آن حضرت تعجیل شود. ممکن است در این راه آثار و فیلمهای ناقصی هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نمیتواند ابعاد گسترده شخصیتی و ظهور حضرت حجت (علیه السّلام) را بیان نماید ولی بایستی ساخته شود در تعداد زیاد و کمیت بالا و البته با ساختار سینمایی استاندارد و جهانی که قابلیت اکران و نمایش در سطح بینالمللی را دارا باشد.
این گونه آثار در درجه نخست حداقل میتواند در کشورهای اسلامی و منطقه و بعد از آن در سایر ممالک مطرح شود. چرا با استفاده از علائق و سلائق جشنوارههای خارجی این گونه آثار را در مقابل دیدگان جهانیان قرار ندهیم؟ چرا با ساختارهای به اصطلاح هنری این کار را به انجام نرسانیم؟ به نظر میآید که جدیتر بایستی به مقولات فوق اندیشید که طرف مقابل با سرعت تمام به جلو میتازد و ما مدعیان شیعه و پیروی امامزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست روی دست به تماشای گلهای آنها نشستهایم که پی در پی وارد دروازه خودی میشود و گاها حتی برایشان دست هم میزنیم!! یادمان باشد که این بار آنها شمشیرها را از رو بستهاند. اگر باور نمیکنیم یک بار دیگر کتاب «رمز داوینچی» را با دقت بخوانیم و بعد هم فیلمش را ببینیم، شاید که تلنگری به وجدان اعتقادیمان بخورد.
منبع: موعود
/خ