خانه » همه » مذهبی » رنج برای بروز کمالات انسان و پرورش روح

رنج برای بروز کمالات انسان و پرورش روح

رنج برای بروز کمالات انسان و پرورش روح

یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ویژگی‌ای که فرد رنج‌ دیده در پناه رنج بدان دست می‌یابد بروز و ظهور کمالات و فضایل انسانی است. انسان شایستگی آن را دارد که کمالاتی را که به نحو بالقوه است در خود به کمال برساند.

717df812 928d 4d48 a4a0 217d3dccbe88 - رنج برای بروز کمالات انسان و پرورش روح
در الهیات مسیحی رنج به عنوان عاملی برای پرورش کمالات انسانی به حساب می آید
 
چکیده
یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ویژگی‌ای که فرد رنج‌ دیده در پناه رنج بدان دست می‌یابد بروز و ظهور کمالات و فضایل انسانی است. انسان شایستگی آن را دارد که کمالاتی را که به نحو بالقوه است در خود به کمال برساند. فرایند رساندن این فضایل به مرحله کمال نیازمند عبور از جاده رنج و پشت سر گذاشتن مسیر دشوار زندگی است. رنج برای انسان عرصه‌ی روحانیت و تقدس تدریجی است که در نهایت باید انسان به مرحله‌‌ای برسد که اوج بروز این کمالات است و آن «شبیه شدن به پروردگار» است.

تعداد کلمات 2396/ تخمین زمان مطالعه 12 دقیقه

%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%203 - رنج برای بروز کمالات انسان و پرورش روح

عارفه گودرزوند چگینی

کمال انسان و مسئله رنج:

انسان‌هایی که رنج را متحمل می‌شوند و برای رسیدن به این کمال با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند از ارزش بالایی برخوردارند چرا که اگر قرار بود خداوند از همان آغاز خلقت، تمامی کمالات را با انسان‌ها عطا کند و آنها را بدون هیچ زحمتی به فرزندخواندگی خود بپذیرد، رسیدن به این مقام برای انسان ارزش و کمال محسوب نمی‌شد.
فطرت انسان کمال خواه است. این بدان معناست که خداوند این ظرفیت را در نهاد آدمی قرار داده است که درپی کمال برود و بدان دست یابد. او در وجود آدمی عطیه خدامحوری را به ودیعه گذاشته است تا مسیر کمالات را به درستی بیابد. تا اینکه او را بیابد. راز رسیدن به کمال در انسان، اعتقاد به خیر عظیم است. اعتقاد به اینکه خداوند برای او بد را نمی‌‌خواهد. و بداند که این خیر عظیم فراتر از درک اوست.[1] از الطافی که خداوند در پناه رنج به انسان عطا می‌‌کند آموختن صبر است. صبر به عنوان فضیلتی روحی در سایه‌ی رنج در انسان بارز و تقویت می‌‌شود. [2] رنج و غم‌‌های سخت، فرصتی است که خدا برای مؤمنان فراهم می‌‌آورد که عشق خود را به یکدیگر، به عنوان اعضای جسم مسیح اثبات ‌‌کنند. اعضایی که حاضرند بار یکدیگر را به دوش بکشند.: «بارهای سنگین یکدیگر را متحمل شوید و بدین نوع شریعت مسیح را بجا آرید.»[3] «تا که جدایی در بدن نیفتد،راز رسیدن به کمال در انسان، اعتقاد به خیر عظیم است. اعتقاد به اینکه خداوند برای او بد را نمی‌‌خواهد. و بداند که این خیر عظیم فراتر از درک اوست. از الطافی که خداوند در پناه رنج به انسان عطا می‌‌کند آموختن صبر است. صبر به عنوان فضیلتی روحی در سایه‌ی رنج در انسان بارز و تقویت می‌‌شود. بلکه اعضا به برابری در فکر یکدیگر باشند.و اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزت یابد، باقی اعضا با او به خوشی آیند. اما شما بدن مسیح هستید و فرداً اعضای آن می‌‌باشید».[4] رنج فرصت غمخواری، دلسوزی و خدمتگذاری را میان انسان‌‌ها به عنوان کمال روحی فراهم می‌‌آورد.[5] ما در پرتو رنج و غم است که تواناتر می‌‌شویم و به یکدیگر آرامش می‌‌بخشیم. زیرا خدا در رنج به ما آرامش می‌‌دهد و ما نیز در رنج تسلّی بخش دیگران خواهیم شد. تسلّی بخشی، کمالی است که تنها در رنج اجازه بروز و ظهور خود را به انسان می‌‌دهد. [6] رنج برای آن است که مؤمنان را به چالش بکشد تا مومنان واقعی در جهت رشد و تعالی گام بردارند و به صفات کمالی دست بیابند. [7] ریچارد هالوی فایده‌ی رنج را، افزایش و تقویت ایمان فرد مؤمن می‌‌داند:
«رنج ممکن است برای مؤمنان مسئله باشد. اما رنج مسئله‌‌ای است که ایمان را افزایش می‌‌دهد. باید پذیرفت جهانی که ما در آن زندگی می‌‌کنیم، رازآلود است. اعتقاد به یک خدای خوب، این راز را روشن می‌‌سازد و به آن معنا می‌‌بخشد. ترک ایمان به خاطر مشکلات، به همان اندازه احمقانه است که ترک داروی حیات بخش به خاطر عوارض جانبی آن. در هر دو مورد، پرهیز از مشکل، به مرگ منجر می‌‌شود.» [8] کنث هیگن در کتاب خود ماجرای خبرچینی کسی را علیه خودش تعریف می‌‌کند و می‌‌گوید که او من را رنج داد؛ اما این رنج، من را بزرگ کرد. مسیح نیز توسط روح القدس به بیابانی کشیده شد که وسوسه شود: «اما عیسی پر از روح القدس بوده، از اُردن مراجعت کرد و روح او را به بیابان برد.و مدت چهل روز ابلیس او را تجربه می‌‌نمود»[9] واقعیت این است که مردم اگر شیطان آنها را به بیابان بکشاند می‌‌خواهند هر چه زودتر از دست او نجات پیدا کنند. اما مسیح از این راه کامل و ساخته شد. رنج چیزی است که می‌تواند هم ما را بشکند و هم بسازد.[10] “دان مک کارتی” می‌‌گوید با نگاهی به زندگی منجی ما عیسی مسیح با نمونه‌‌ای غایی و کامل، از رنجِ ظاهراً ناعادلانه‌‌ای که بخشی از برنامه‌ی خداست آشنا می‌‌شویم. کتاب مقدس به ما یادآوری می‌‌کند که خدا رنج را به این خاطر برای ما پیش می‌‌آورد که برنامه‌ی برگزیده‌ی خود را اصلاح کند و پیش ببرد. برنامه‌ی خدا اصلاح و پرورش ماست.[11] تدا اریکسون وجود رنج در زندگی را به قطرات باران تشبیه می‌کند و می‌‌گوید: «آیا خدا می‌‌گوید در هر حیاتی نمی‌باران لازم است. در این صورت هدف مستقیم این بارش در روی زمین، دیدن کسی است که نمناک‌ترین است.»

 

بیشتر بخوانید: الهیات مسیحی و مسئله رنج

تدا که خود سال‌‌هاست صندلی چرخدار را تجربه می‌‌کند، چندین سال است که فلج چهاردست و پاست. او درباره‌ی این تجربه‌ی تلخ، با دوست خود استیو به گفتگو می‌‌نشیند. استیو به تدا می‌‌گوید این خواست و اراده خداست که این اتفاق برای تو افتاده است. تدا می‌‌گوید چطور چنین چیزی می‌‌تواند اراده خدا باشد؟ممکن است بسیاری مانند من فلج نباشند اما ممکن است قلب آن‌‌ها شکسته باشد. برخی ممکن است به سلامت عقل آن‌‌ها ضربه وارد شده باشد. در این موارد ممکن است بگویی چطور خداوند این رنج‌‌ها را برای آن‌‌ها اراده کرده است. استیو می‌‌گوید به عیسی مسیح بیندیش، آیا تو فکر می‌‌کنی که اراده خدا برای مسیح این بود که او رنج بکشد؟ و یا اینکه به صلیب برود؟ تدا می‌‌گوید بله اراده خدا بوده است که او به صلیب برود و رنج بکشد. استیو حرفی عجیب می‌‌گوید: «میخواهم به اتفاقات وحشتناکی که برای مسیح در بالای صلیب افتاد فکر کنی. شکی نیست که شیطان به یهودای اسخریوطی القاء کرد که مسیح را معرفی کند. شیطان القاء کرد که درباره او قضاوت بد صورت بگیرد و سرانجام به صلیب برود. چطور می‌تواند همه این کارها اراده خداوند باشد. خیانت، ناعدالتی، قتل و شکنجه؟»
او مرا روشن کرد به گونه‌‌ای که دیگر نتوانستم بپندارم رنج‌‌های من، اراده خداوند بوده است. استیو آیه‌‌ای از اعمال رسولان را برای صحت گفته‌‌های خود خواند: «تا آنچه را که دست و رأی تو از قبل مقدر فرموده بود، به جا آورند.»[12] خداوند به اراده مردمی که کارهای نادرست انجام می‌‌دهند، تجاوز نمی‌‌کند. گناه در قلب آن‌‌هاست. او همه چیز را روا می‌‌داند و اجازه می‌‌دهد حتی آنچه را که در نظر او ناپسند است. اما خداوند همیشه طرح‌‌های شیطان را بی نتیجه می‌‌گذارد تا طرح و هدف‌‌های خود را به سرانجام برساند و آن‌‌ها را به غایت مورد نظر خود برساند.
استیو می‌‌گوید: «تدا دوست من، خدا آنچه را که از آن متنفر است، اجازه می‌‌دهد تا رخ دهد، به این منظور که آنچه را که خود دوست دارد به اجرا درآورد: «ما نیز در وی میراث او شده‌‌ایم، چنانکه پیش معین گشتیم بر حسب قصد او که همه چیزها را موافق رأی اراده خود می‌‌کند. تا از ما که اول امیدوار به مسیح می‌‌بودیم، جلال او ستوده شود.»[13] من در این اندیش تسلی یافتم و به آنچه “دوروتی سایر” گفته بود معتقد شدم: «خداوند از شر و رنج، موقعیت‌‌های خوب را برای ما و شکوه و جلال را برای خودش بیرون می‌‌کشد.»
از نظر تدا اریکسون، رنج همچون متّه عمل می‌‌کند. متّه ابزاری است که برای تراشیدن و شکستن قسمت‌های سخت به کار گرفته می‌‌شود. کتاب مقدس صراحتاً اعلام می‌‌دارد که رنج برای امتحان شماست. مسیح برای امتحان رنج برد، شما نیز برای امتحان رنج می‌‌برید. و چون او رنج برد، قادر است کسانی را که به رنج مبتلا می‌‌شوند را یاری برساند. «زیرا رئیس کهنه‌‌ای نداریم که نتواند همدرد ضعف‌‌های ما بشود، بلکه آزموده شده در هر چیز به مثال ما بدون گناه.»
خداوند رشد و کمال را از طریق رنجی که باید مؤمنان تحمل کنند برای آن‌‌ها به ارمغان می‌‌آورد و در جریان این مبارزه و تحمل و خرد شدن فرد مؤمن، بسیار قوی می‌‌شود. خداوند سختی‌‌ها و رنج‌‌ها را روا می‌دارد تا در ما بار تحمل را برای فایده‌‌ای بزرگتر افزایش دهد.
خداوند رنج را همچون مته برمی‌‌دارد و نیش آن را وارد غرور و تکبر فرد می‌کند. سپس انسان رنج‌‌دیده با اعتقاد محکم و راسخی که تا به حال در او وجود نداشته، به سمت صلیب می‌‌رود. چرا که هیچ کس به طور طبیعی در صلیب غرق نمی‌‌شود. غریزه‌‌های بشری، طبیعتاً انسان را به این سمت هدایت نمی‌‌کنند.
تدا اریکسون می‌‌گوید: چیزی که من آموختم این است که شاید بزرگ‌‌ترین منفعت رنج برای فرد رنج‌‌دیده آن است که ظرفیتش را در مقابل خداوند افزایش می‌‌دهد. قدرت خداوند همیشه در ضعف‌‌ها و ناتونی‌‌ها آشکار می‌‌شود. افراد معلول باید بیندیشند که رنج‌‌ها چگونه در زندگی آن‌‌ها عمل می‌‌کنند.[14] «آن اعضای بدن که ضعیف‌‌تر می‌‌نمایند، لازم‌‌تر می‌‌باشند. و آن‌‌ها را که پست‌‌تر اجزای بدن می‌‌پنداریم، عزیزتر می‌‌داریم و اجزای قبیح ما جمال أفضل دارد. لکن اعضای جمیله ما را احتیاجی نیست، بلکه خداوند بدن را مرتب ساخت به قسمی که ناقص را بیشتر حرمت داد، تا آنکه جدایی در بدن نیفتد، بلکه اعضا به برابری در فکر یکدیگر باشند. و اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزّت یابد، باقی اعضا با او به خوشی آیند.»[15] مسیح نمی‌‌آید تا زندگی مسیحیان را آسان سازد بلکه می‌‌آید تا انسان را بزرگ کند. زندگی برای برخی می‌تواند شبیه سنگ چاقو تیز کنی باشد، اما اینکه این ابزار تیز می‌‌کند یا جلا می‌‌دهد تا حدی بستگی به ما دارد.[16]

 

گشایش صبر و تحمل و مسئله رنج:

بنابراین رنج، شخصیت فرد رنج دیده را می‌‌سازد و صبر و تحمل او را مضاعف می‌‌کند. در روش خداوند مبنی بر رشد و بلوغ فرزندانش، او بسیار شبیه یک آهنگر است. او از چکش و آتش رنج، برای کوبیدن و ضربه زدن به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف استفاده می‌‌کند. پطرس رسول درباره این فرایند سخن می‌‌گوید و توضیح می‌‌دهد که مؤمنان باید از طریق رنج آزمایش شوند، همچون پروردگار: «ای حبیبان، تعجب منمایید از این آتشی که در میان شماست و به جهت امتحان شما می‌‌آید که گویا چیزی غریب بر شما واقع شده باشد. بلکه به قدری که شریک زحمات مسیح هستید، خشنود شوید تا هنگام ظهور جلال وی شادی و وجد نمایید. اگر به خاطر نام مسیح رسوایی می‌‌کشید، خوشا به حال شما زیرا که روح جلال و روح خدا بر شما آرام می‌گیرد.»[17] کتاب مقدس صراحتاً اعلام می‌‌دارد که رنج برای امتحان شماست. مسیح برای امتحان رنج برد، شما نیز برای امتحان رنج می‌‌برید. و چون او رنج برد، قادر است کسانی را که به رنج مبتلا می‌‌شوند را یاری برساند. «زیرا رئیس کهنه‌‌ای نداریم که نتواند همدرد ضعف‌‌های ما بشود، بلکه آزموده شده در هر چیز به مثال ما بدون گناه.»[18] خداوند رشد و کمال را از طریق رنجی که باید مؤمنان تحمل کنند برای آن‌‌ها به ارمغان می‌‌آورد و در جریان این مبارزه و تحمل و خرد شدن فرد مؤمن، بسیار قوی می‌‌شود. خداوند سختی‌‌ها و رنج‌‌ها را روا می‌دارد تا در ما بار تحمل را برای فایده‌‌ای بزرگتر افزایش دهد. “توماس مانتون” می‌‌گوید: «هنگامی که همه چیز در سکون و آرامش است ما به جای ایمان، با احساس خود زندگی می‌‌کنیم. اما ارزش سربازان در زمان آرامش شناخته نمی‌‌شود.»[19] زندگی مسیحیان نیز یک ستیز دائمی است. خداوند ما را در موقعیت‌‌های سخت قرار می‌‌دهد تا ما را تعالی بخشد و رشد دهد. «من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبان است. هر شاخه‌‌ای در من که میوه نیاورد، آن را دور می‌‌سازد و هرچه میوه آورد آن را پاک می‌‌کند تا بیشتر میوه آورد.»[20] همانطور که ما از یک سختی به سختی دیگری حرکت می‌‌کنیم، توان روحی و معنوی ما نیز به کار انداخته می‌‌شوند و قوی‌‌تر می‌گردند. این فرآیند، تحمل روحی انسان را بالا می‌‌برد و نیز برای آینده مؤثرتر است تا بتوانیم بهتر خدمت کنیم. «ای برادران من، وقتی که در تجربه‌‌های گوناگون مبتلا شوید، کمال خوشی دانید. چونکه می‌‌دانید که آزمودن ایمان شما، صبر را پیدا می‌‌کند.»[21] بنابراین رشد و کمال انسان در پرتو رنج اتفاق می‌‌افتد. انسان‌‌ها تا زمانی که با مشکلی مواجه نشده‌‌اند به زندگی و روند عادی آن عادت می‌‌کنند و درباره‌ی پیرامون خود هیچ فکری نمی‌‌کنند. تا زمانی که زندگی ما آدمیان به روال عادی خود ادامه می‌‌دهد، شب می‌‌خوابیم و صبح بیدار می‌‌شویم و به کارمان می‌‌پردازیم به همین ترتیب شب‌‌ها، روز می‌‌شود و روزها شب، بدون آن که نگاهی ژرف و جامع به همه ابعاد و ساحت‌های زندگی بیفکنیم. ولی همین که انسان با مشکلی مواجه می‌‌شود به پیرامون خود می‌‌نگرد گویی که برای اولین بار است که نگاه خود را به سمت جهان معطوف داشته و جهان را دیده است.
اساساً در هنگام سختی‌‌هاست که انسان‌‌ها با استعدادها و توانایی‌‌های خویش آشنا می‌‌شوند و اکثر کسانی که توانسته‌‌اند زندگی را مغلوب خویش سازند، کسانی بوده‌‌اند که از متن دردها و رنج‌‌های جامعه برخاسته‌‌اند. بدون عامل مخالف، هیچ‌‌گونه پیشرفتی وجود نخواهد داشت، چون تا مانعی نباشد تلاشی برای عبور از مانع وجود ندارد. به برکت رنج است که انسان به مجهولات غیر قابل فهم، به دست نیافتنی‌‌ها و معجزه‌‌ها نزدیک می‌شود و به برکت رنج است که در آن سویِ وجود خویش، قدم برمی‌‌افرازد.
 از نظر داستایوفسکی، «یک درد و رنج امکان دارد که یک آدم ترسو و سطحی را به یک آدم مصمم و ثابت قدم بدل کند… و گاه دیده شده است که ابلهان بر اثر یک درد و رنج واقعی و حقیقی فرزانه شده‌‌اند. سعادت آینده را باید با مشقات بی‌‌پایان خرید.»[22]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. علیزمانی، امیر عباس و خلیلی، اکرم، «تئودیسه پرورش جان هیک»؛ پژوهش نامه فلسفه دین، سال نهم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1390، ص57.
[2]. The Suffering of Believers under Grace, p. 42.
[3]. غلاطیان 6: 2
[4]. اول قرنتیان 12: 26
[5]. The problem of evil, p. 47.
[6]. Carson, D. A, How Long, O Lord? Reflections on Suffering and Evil, Baker Academic, 2006, p. 122.
[7]. The many faces of evil, p. 42.
[8]. Jones James, Why do people suffer? Oxford, Enland, 2007, p. 23.
[9]. 2-1: 4
[10]. Must Christians suffer? p. 18- 20.
[11]. McCartney, Dan, Why does it have to hurt? The meaning of Christian suffering, P & R Publishing, 1998, p. 47.
[12]. اعمال رسولان 28: 4
[13]. افسسیان 11: 1
[14]. Joni Eareckson, Tada , why o God?Suffering and Disability in the Bible and Church, Redeeming suffering, edited by Larry J.Waters, Roy B.Zuck, United state of America, 2011, p. 170.
[15]. اول قرنتیان 26-22: 12
[16]. The Christian view of suffering, p. 19.
[17]. اول پطرس 14-12: 4
[18]. عبرانیان 15: 4
[19]. Must Christians suffer? p. 31.
[20]. یوحنا 2-1: 15
[21]. یعقوب 3-1: 1
[22]. محبتی، مریم، علیزمانی، عباس، «رنج، ایمان و معنا از دیدگاه داستایوفسکی»، مجله فلسفه و کلام اسلامی، شماره یکم، سال چهل و پنجم، بهار و تابستان1391، ص71.

منابع:
1.    کتاب مقدس
2.    علیزمانی، امیر عباس و خلیلی، اکرم، «تئودیسه پرورش جان هیک»؛ پژوهش نامه فلسفه دین، سال نهم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1390.
3.     Washington Oestreich, George, “The Suffering of Believers under Grace”, Th.M. thesis, Dallas Theological Seminary, 1944.
4.    David E. Guinn, Bioethics and the Religious Problem of Evil, Oxford university press,USA, first edition, 2006,
5.    Carson, D. A, How Long, O Lord? Reflections on Suffering and Evil, Baker Academic, 2006.
6.    S. Finberg, John, the many faces of Evil: Theological Systems and the Problems of Evil, Crossway Books, 2004, USA.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد