مرگ نابهنگام کندی و به حکومت رسیدن لیندون جانسون (69- 1963) سرآغاز بهبود روابط ایران و آمریکا بود.محمد رضا شاه در دوران حکومت جانسون، دو بار (در سالهای 1343 و 1347) به طور رسمی از ایالات متحده آمریکا بازدید کرد و مورد استقبال رئیس جمهوری قرار گرفت.امیر عباس هویدا نیز در پاییز 1347 به آمریکا رفت.در این دوران چند تن از مقامات سیاسی و سرمایه داران آمریکایی نظیر برادران راکفلر (دیوید و جان راکفلر) به ایران مسافرت کردند. در بهار 1347 (آوریل 1968) روی ویلکینز ، در راس هیئت نمایندگی حقوق بشر در کنفرانسی که در تهران گشایش یافت به ایران آمد.انتخاب تهران پایتخت کشوری که از لحاظ نقض حقوق بشر و عملیات ساواک رسوای خاص و عام بود برای بر پایی کنفرانس حقوق بشر و اعزام ویکینز بدین ماموریت به منظور خنثی کردن اتهاماتی بود که مطبوعات و لیبرالهای آمریکا درباره نقض حقوق بشر در ایران علیه شاه وارد می ساختند.
آورل هریمن، مشاور نزدیک رئیس جمهوری آمریکا نیز طی سالهای 1344 تا 1346 چهار بار به ایران آمد و با شاه ملاقات و مذاکره کرد.در بهار سال 1346 هوشنگ انصاری، که در میان مقامات سیاسی ایالات متحده، دوستان زیادی داشت، به سفیر کبیری دولت ایران در آمریکا منصوب شد.گذشته از پرزیدنت جانسون، که ستایشگر شاه بود، افرادی در کاخ سفید مانند والت رستو، مشاور امنیتی رئیس جمهوری همچنین مک نامارا، وزیر دفاع آمریکا، از محمد رضا شاه پشتیبانی می کردند.
به رغم گرمی روابط محمد رضا شاه و پرزیدنت جانسون، بین ایران و آمریکا، بر سر خرید جنگ افزار، اختلاف نظرهایی وجود داشت، اشتهای شاه در انبار کردن سلاحهای مدرن، پایان ناپذیر بود.از سوی دیگر، در اواسط دهه 1340 دولت ایران با کنسرسیوم بر سر میزان سهمیه خرید نفت کشمکش پیدا کرد.شاه خواستار فروش هر چه بیشتر نفت و تحصیل پول برای اجرای برنامه های مدرنیزه کردن کشور و نیز خرید جنگ افزار بود، سرانجام، با مداخله دولت آمریکا، کمپانیهای آمریکایی با افزایش تولید و خرید نفت ایران موافقت کردند، ولی تحویل جنگ افزارهای آمریکایی، بخصوص هواپیماهای مدرن به علت مخالفت کنگره، با بن بست رو به رو شد.
در تابستان 1345 (جولای 1966) شاه، به دوست قدیمی خود، کرمیت روزولت متوسل شد و در مذاکرات سه ساعته با او، از روش آمریکاییها در بی توجهی به خواستهایش گله کرد و گفت: «از اینکه مانند بچه های مدرسه با او رفتار می شود، خسته شده است » .
روزولت پس از دیدار شاه به واشینگتن بازگشت.وی در 17 جولای 1966 پیام و گفته های شاه را به والت رستو، مشاور امنیتی رئیس جمهوری اطلاع داد، سپس خواستار مذاکره با ری هر معاون وزارت امور خارجه شد.روزولت، از طریق جورج کارول عضو «سیا» که در عملیات «آجاکس » در سال 1332 برای براندازی دولت مصدق در تهران با او همکاری کرده بود، با رئیس جمهوری ارتباط داشت.کارول در آن موقع با هوبرت همفری (4) معاون رئیس جمهوری کار می کرد.
کارول، در معرفی روزولت به معاون رئیس جمهوری نوشت:
«…شما کرمیت روزولت را می شناسید، او معاون شرکت نفت گلف، و مدیر انستیتوی خاورمیانه است.هیچ آمریکایی به اندازه روزولت، شاه ایران را نمی شناسد» .
شاه در مذاکرات خود با روزولت، دلایل لزوم توجه ایالات متحده را نسبت به درخواستهایش بدین شرح توجیه کرده بود:
1) وضع جغرافیایی ایران به لحاظ مرزهای طولانی با اتحاد جماهیر شوروی 2) پشتیبانی دولت ایران از موضع ایالات متحده در ویتنام) تصمیم ایران در مورد پر کردن خلا ناشی از تخلیه نیروهای بریتانیا، در منطقه خلیج فارس 4) ایستادگی ایران به عنوان یک کشور مقتدر منطقه، در برابر تندرویهای جمال عبد الناصر رئیس جمهوری مصر 5) تصمیم رژیم ایران در کمک به اسرائیل و پشتیبانی از آن…
در پایان شاه گفته بود:
«از بی تفاوتی آمریکاییها نسبت به دوستانشان «شوکه » شده است، زیرا دولت آمریکا با دشمنان خود بهتر از دوستانش رفتار می کند» .
در طول سال 1345 شاه درخواست خرید جنگ افزارهای بیشتری کرد.سرانجام پس از مذاکرات طولانی و به رغم مخالفتهای چند تن از سناتورها، که در راس آنها ویلیام فولبرایت رئیس کمیته خارجی سنای آمریکا قرار داشت، دولت جانسون با فروش دو اسکادران هواپیمای اف – 4 (هر اسکادران 16 فروند) و جنگ افزارهای دیگر، تحت شرایطی موافقت کرد.
والت روستو، مشاور امنیتی جانسون و مک نامارا وزیر دفاع آمریکا، از فروش جنگ افزار و هواپیماهای شکاری – بمب افکن اف – 4 به ایران پشتیبانی می کردند و تحکیم روابط و دوستی ایالات متحده و شاه را از جنبه های گوناگون به سود و صلاح دولت ایالات متحده می دانستند.
روابط جانسون و محمد رضا شاه تا بدانجا رسید که جانسون در تاریخ 27 ژوئن 1968 در نامه ای به آرمین مایر، سفیر ایالات متحده در ایران نوشت «دوستی و همبستگی من با اعلیحضرت یکی از عوامل مسرتبخش دوران حکومتم بوده است » .
به رغم روابط دوستانه رئیس جمهوری آمریکا و شاه و نیز پشتیبانی دولت آمریکا از رژیم ایران، انتقاد و اعتراض علیه شاه بالا گرفت. دانشجویان ایرانی که دردانشگاههای آمریکا تحصیل می کردند و دیگر ایرانیان مقیم ایالات آمریکا، با ارسال تلگرام و نامه های بی شمار به کاخ سفید و کنگره آمریکا و روزنامه ها، ماهیت رژیم سرکوبگر و فاسد شاه را افشا کردند و آن را محکوم نمودند.
برخی از ایرانیان با جرئت و جسارت کم سابقه ای علیه شاه و رژیم او به مبارزه برخاستند، دکتر علی شیخ الاسلامی، بنیانگذار و اولین رئیس دانشگاه ملی ایران که شاه او را بر کنار و تبعید کرده بود، نمونه ای از این افراد بود.وی در سفر اول لیندون جانسون معاون پرزیدنت کندی به ایران (در سال 1341) با او ملاقات کرد.شیخ الاسلامی در 12 اکتبر 1966 (پاییز 1344) در نامه ای به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، در انتقاد از رژیم شاه نوشت که «از سوی ماموران ساواک و افراد مسلح وابسته به شاه در آمریکا، تهدید به مرگ شده است.» دکتر شیخ الاسلامی با ابراز تنفر از گفته جولیوس هلمز، سفیر آمریکا، که محمد رضا شاه را ستایش کرده و او را همتای توماس جفرسون رئیس جمهوری نامدار آمریکا دانسته بود، نوشت: «آقای رئیس جمهوری، با اوضاع و شرایط موجود در ایران من کمترین تردیدی ندارم که در آینده خیلی نزدیک، ویتنام دیگر، شاید هم بدتری خواهید داشت » .
با وجود این گونه اعتراضها، افرادی مانند بنجامین رید معاون وزارت امورخارجه، مک جورج باندی، و والت روستو، مشاورین جانسون در کاخ سفید، از شاه و سیاست او حمایت می کردند و تلاش شخصیتهایی مانند ویلیام دوگلاس قاضی عالیمقام را در شناساندن ماهیت رژیم ایران و معرفی چهره واقعی شاه، خنثی می نمودند.دوگلاس، بیش از دیگر اطرافیان رئیس جمهوری آمریکا، ایران را می شناخت و نگران اوضاع کشور بود.دوگلاس در نامه ای که به تاریخ 8 نوامبر 1965 (پاییز 1344) به پرزیدنت جانسون نوشت، نگرانی خود را نسبت به محاکمه پانزده تن دانشجویان ایرانی متهم به سوء قصد به جان شاه در کاخ مرمر (محاکمه گروه نیکخواه) ابراز داشت و نوشت: «این محاکمه مخالفان سیاسی رژیم است نه محاکمه جنایتکاران..» .
یکی دیگر از آمریکاییهایی که بیش از همه کارکنان کاخ سفید درباره ایران آگاهی داشت کویلریانگ بود.وی، نظریات خود را درباره نقاط ضعف رژیم شاه دراوایل دهه 1960 بیان کرده بود، همچنین رواج فساد، ادامه سیاست سرکوب و نیز، خطر ناشی از افزایش تعداد مستشاران نظامی در ایران را هشدار داده بود. چند تن از تحلیل گران امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا نیز پیش بینی کرده بودند که ایران در آینده با مشکلاتی دست به گریبان خواهد شد و این نکته را به رؤسای خود خاطر نشان کردند.برخی از این دیپلماتهای جوان که در دوران سفارت جولیوس هلمز در ایران خدمت کرده بودند، در تحلیل مسائل ایران و گزارش به وزارت خارجه آمریکا، نسبت به سفیران بعدی، آزادی عمل بیشتری داشتند.نگرانی درباره آینده ایران با ادامه حکومت و رهبری شاه در وزارت امور خارجه ایالات متحده از دسامبر 1966 به وسیله سه تن از تحلیلگران مورد بحث و بررسی قرار گرفت.این سه تن عبارت بودند از ویلیام میلر ، لاری سیماکیس و آرچی بولستر .اینان از صاحب منصبان شایسته وزارت خارجه و متخصص امور ایران بودند، ولی نظریات آنها مورد توجه رؤسایشان قرار نگرفت. در اواخر 1960 سیاست طرفداری از رژیم پهلوی و حمایت از شاه در سطح بالای وزارت خارجه همچنان مطرح بود، و نظریات مخالفان، که اوضاع ایران را واقع بینانه قضاوت می کردند، پذیرفته نبود.
بالا گرفتن اعتراض علیه رژیم شاه
لیندون جانسون از رفورم اجتماعی، توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی سخن می گفت ولی در زمینه سیاست خارجی معتقد به اعمال قدرت و استفاده از نیروی نظامی بود.همکاران و مشاوران نزدیک رئیس جمهوری و اعضای شورای امنیت ملی در کاخ سفید از نظریه او پشتیبانی می کردند.
جانسون، با چنین طرز تفکری درگیر جنگ ویتنام شده بود و ادامه جنگ و پشتیبانی از دوستان و متحدان ایالات متحده در کشورهای جهان سوم، نظیر ژنرالهای ویتنام جنوبی، را به سود منافع آمریکا می دانست.در ایران، محمد رضا شاه که از دوستان خوب ایالات متحده بود، از سیاست ویتنامی آمریکا پشتیبانی می کرد.همچنین از اشغال جمهوری دومینیکن به وسیله نیروهای مسلح آمریکا حمایت کرد که سبب سپاسگزاری جانسون از او گردید.
شاه ایران از سیاست خاورمیانه ایالات متحده نیز جانبداری می کرد.از جمال عبد الناصر، رئیس جمهوری مصر بیمناک بود و سیاست رادیکالیسم او را محکوم نمود، مهمتر از این، با دولت اسرائیل، دوست و متحد آمریکا و دشمن اعراب که آن را به طور «دوفاکتو» شناخته بود، دوستی و ارتباط داشت.از سوی دیگر، شاه اعلام کرده بود در نظر دارد خلا ناشی از تخلیه نیروهای نظامی بریتانیا را در منطقه خلیج فارس پر کند و بدون حضور نیروهای ایالات متحده، که درگیر جنگ ویتنام بودند، ثبات و امنیت را در منطقه خلیج فارس تامین نماید.
افزون بر این، ایران با داشتن نفت فراوان و ثروتی که در آینده از این راه به دست می آورد، می توانست بازار مناسب و پرسودی برای صنایع آمریکا، بخصوص کارخانجات اسلحه سازی آن کشور باشد.
روابط محمد رضا شاه با ایالات متحده از نیمه دوم دهه 1960 به تدریج توسعه و تحکیم بیشتری یافت.اردشیر زاهدی و هوشنگ انصاری، سفیر ایران در آمریکا، در بهتر شدن این روابط نقش مهمی ایفا کردند.از سوی آمریکاییها نیز سرمایه دارانی چون دیوید لیلیانتال ، دیوید راکفلر و کرمیت روزولت و سیاستمدارانی مانند والت رستو، آرمین مایر، مک جورج باندی، در این زمینه نقش داشتند.دیوید لیلیانتال از ستایشگران شاه در کاخ سفید، بخصوص نزد جانسون و همسرش بود.یک بار پس از ملاقات لیلیانتال با جانسون، در 16 ژوئن 1964 (تابستان 1343) رئیس جمهور چنان به وجد آمده بود که گفت «دیو، وضع ایران، تقریبا از هر جای دیگر جهان بهتر است » .
روابط شاه با ایالات متحده، با اعطای هدایای مختلف به شخصیتهای سیاسی و مطبوعاتی گرمتر شد.بیشتر هدایا به وسیله اردشیر زاهدی در دوران تصدی سفارت ایران در بریتانیا، یا در پست وزارت امور خارجه و سپس سفیر کبیری در ایالات متحده آمریکا، به افراد داده شد.انصاری در هدیه دادن مقام بعد از اردشیر زاهدی را دارا بود.زاهدی هدیه گیرندگان را به سه طبقه تقسیم کرده بود، اعضای کنگره آمریکا، ارباب مطبوعات و شخصیتهای برجسته واشینگتن.به نوشته رسانه های خبری آمریکا، کیسینجر یکباراعتراف کرد که هنگام ازدواجش، هدایایی از سوی شاه ایران دریافت کرده است.
با وجود گرمی روابط شاه و سران دولت ایالات متحده آمریکا، فروش سلاحهای مورد درخواست شاه با مخالفتهایی در کنگره و مطبوعات آمریکا رو به رو گردید.در این موقع به مطبوعات ایران اجازه داده شد، سیاست دولت آمریکا را مورد انتقاد قرار دهند. مجله فردوسی، خواندنیها و تهران مصور، در مقالات خود سیاست آمریکا در ویتنام و آسیای جنوب شرقی را به باد انتقاد گرفتند. در سال 1344 دکتر مهدی بهار کتاب «میراث خوار استعمار» را منتشر کرد.در آن کتاب سیاست ایالات متحده در آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی، به نحو بی سابقه ای مورد انتقاد و حمله قرار گرفته بود.کتاب 650 صفحه ای بهار، با استقبال رو به رو شد و چند هزار نسخه آن به فروش رفت ولی در همان اوان شایع بود که دولت و «ساواک » در انتشار آن دست داشته اند.در سال 1345 مهدی بهار طی مقالاتی که در پنج نوبت در مجله تهران مصور منتشر شد، ایالات متحده را به عنوان قدرت استعماری و پشتیبان کمپانیهای بزرگ نفت معرفی کرد.وی کمپانیهای نفتی غرب را عامل به قدرت رسیدن مصدق و پیدایش جنبش ملی ایران و مبارزه علیه شاه دانست.
گفتنی است که این حملات همزمان با موقعی بود که شاه با کنسرسیوم نفت بر سر بالا بردن میزان خرید نفت، کشمکش داشت، در عین حال درصدد بهبود روابط سیاسی و تجاری ایران با دولت اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی بود تا با وارد آوردن فشار به ایالات متحده، جنگ افزارهای مدرن بیشتری از آمریکا دریافت کند.حمله علیه آمریکا و کمپانیهای نفت، درچار چوب توجیه این منظور بود که تراستهای نفتی درصدد مقابله با شاه به منظور کند کردن روند برنامه های رفورم او می باشند!
احساس ضد اجنبی و استفاده از آن در ایران سابقه طولانی دارد.محمد رضا شاه در اواسط دهه 1340 قصد داشت برای مقابله با نارضایتیهای طبقه متوسط جامعه، از این احساس بهره برداری کند و با وانمود ساختن وجود اختلاف بین ایران و آمریکای حامی اش، عده زیادی از روشنفکران و تحصیل کردگان ساده اندیش را به طرف خود بکشاند.بدین سان، هنگامی که جانسون از سیاست دولت ایران در مورد مداخله نظامی آمریکا در جنگ ویتنام قدردانی می کرد، محمد رضا شاه، محیلانه، ناظر انتشار مقالات انتقادی مطبوعات زیر سانسور ایران علیه ایالات متحده بود.
نتیجه این گونه مانورها، در نهایت به زیان شاه و آمریکاییها تمام شد، نسل جوان آن روز ایران که پدرانشان داستان مظالم استعمارگران را برای آنها بازگو کرده بودند، با خواندن و شنیدن اخبار و مطالب مربوط به جنگ ویتنام، بیش از پیش به ماهیت میلیتاریسم آمریکا واقف شدند.بخشی از این جوانان همانهایی بودند که یک دهه بعد، به خیابانها آمدند و با شعار «مرگ بر شاه » و «مرگ بر آمریکا» پیشقراولان انقلاب شدند.
( تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 337 ،نویسنده: غلامرضا نجاتی )
آورل هریمن، مشاور نزدیک رئیس جمهوری آمریکا نیز طی سالهای 1344 تا 1346 چهار بار به ایران آمد و با شاه ملاقات و مذاکره کرد.در بهار سال 1346 هوشنگ انصاری، که در میان مقامات سیاسی ایالات متحده، دوستان زیادی داشت، به سفیر کبیری دولت ایران در آمریکا منصوب شد.گذشته از پرزیدنت جانسون، که ستایشگر شاه بود، افرادی در کاخ سفید مانند والت رستو، مشاور امنیتی رئیس جمهوری همچنین مک نامارا، وزیر دفاع آمریکا، از محمد رضا شاه پشتیبانی می کردند.
به رغم گرمی روابط محمد رضا شاه و پرزیدنت جانسون، بین ایران و آمریکا، بر سر خرید جنگ افزار، اختلاف نظرهایی وجود داشت، اشتهای شاه در انبار کردن سلاحهای مدرن، پایان ناپذیر بود.از سوی دیگر، در اواسط دهه 1340 دولت ایران با کنسرسیوم بر سر میزان سهمیه خرید نفت کشمکش پیدا کرد.شاه خواستار فروش هر چه بیشتر نفت و تحصیل پول برای اجرای برنامه های مدرنیزه کردن کشور و نیز خرید جنگ افزار بود، سرانجام، با مداخله دولت آمریکا، کمپانیهای آمریکایی با افزایش تولید و خرید نفت ایران موافقت کردند، ولی تحویل جنگ افزارهای آمریکایی، بخصوص هواپیماهای مدرن به علت مخالفت کنگره، با بن بست رو به رو شد.
در تابستان 1345 (جولای 1966) شاه، به دوست قدیمی خود، کرمیت روزولت متوسل شد و در مذاکرات سه ساعته با او، از روش آمریکاییها در بی توجهی به خواستهایش گله کرد و گفت: «از اینکه مانند بچه های مدرسه با او رفتار می شود، خسته شده است » .
روزولت پس از دیدار شاه به واشینگتن بازگشت.وی در 17 جولای 1966 پیام و گفته های شاه را به والت رستو، مشاور امنیتی رئیس جمهوری اطلاع داد، سپس خواستار مذاکره با ری هر معاون وزارت امور خارجه شد.روزولت، از طریق جورج کارول عضو «سیا» که در عملیات «آجاکس » در سال 1332 برای براندازی دولت مصدق در تهران با او همکاری کرده بود، با رئیس جمهوری ارتباط داشت.کارول در آن موقع با هوبرت همفری (4) معاون رئیس جمهوری کار می کرد.
کارول، در معرفی روزولت به معاون رئیس جمهوری نوشت:
«…شما کرمیت روزولت را می شناسید، او معاون شرکت نفت گلف، و مدیر انستیتوی خاورمیانه است.هیچ آمریکایی به اندازه روزولت، شاه ایران را نمی شناسد» .
شاه در مذاکرات خود با روزولت، دلایل لزوم توجه ایالات متحده را نسبت به درخواستهایش بدین شرح توجیه کرده بود:
1) وضع جغرافیایی ایران به لحاظ مرزهای طولانی با اتحاد جماهیر شوروی 2) پشتیبانی دولت ایران از موضع ایالات متحده در ویتنام) تصمیم ایران در مورد پر کردن خلا ناشی از تخلیه نیروهای بریتانیا، در منطقه خلیج فارس 4) ایستادگی ایران به عنوان یک کشور مقتدر منطقه، در برابر تندرویهای جمال عبد الناصر رئیس جمهوری مصر 5) تصمیم رژیم ایران در کمک به اسرائیل و پشتیبانی از آن…
در پایان شاه گفته بود:
«از بی تفاوتی آمریکاییها نسبت به دوستانشان «شوکه » شده است، زیرا دولت آمریکا با دشمنان خود بهتر از دوستانش رفتار می کند» .
در طول سال 1345 شاه درخواست خرید جنگ افزارهای بیشتری کرد.سرانجام پس از مذاکرات طولانی و به رغم مخالفتهای چند تن از سناتورها، که در راس آنها ویلیام فولبرایت رئیس کمیته خارجی سنای آمریکا قرار داشت، دولت جانسون با فروش دو اسکادران هواپیمای اف – 4 (هر اسکادران 16 فروند) و جنگ افزارهای دیگر، تحت شرایطی موافقت کرد.
والت روستو، مشاور امنیتی جانسون و مک نامارا وزیر دفاع آمریکا، از فروش جنگ افزار و هواپیماهای شکاری – بمب افکن اف – 4 به ایران پشتیبانی می کردند و تحکیم روابط و دوستی ایالات متحده و شاه را از جنبه های گوناگون به سود و صلاح دولت ایالات متحده می دانستند.
روابط جانسون و محمد رضا شاه تا بدانجا رسید که جانسون در تاریخ 27 ژوئن 1968 در نامه ای به آرمین مایر، سفیر ایالات متحده در ایران نوشت «دوستی و همبستگی من با اعلیحضرت یکی از عوامل مسرتبخش دوران حکومتم بوده است » .
به رغم روابط دوستانه رئیس جمهوری آمریکا و شاه و نیز پشتیبانی دولت آمریکا از رژیم ایران، انتقاد و اعتراض علیه شاه بالا گرفت. دانشجویان ایرانی که دردانشگاههای آمریکا تحصیل می کردند و دیگر ایرانیان مقیم ایالات آمریکا، با ارسال تلگرام و نامه های بی شمار به کاخ سفید و کنگره آمریکا و روزنامه ها، ماهیت رژیم سرکوبگر و فاسد شاه را افشا کردند و آن را محکوم نمودند.
برخی از ایرانیان با جرئت و جسارت کم سابقه ای علیه شاه و رژیم او به مبارزه برخاستند، دکتر علی شیخ الاسلامی، بنیانگذار و اولین رئیس دانشگاه ملی ایران که شاه او را بر کنار و تبعید کرده بود، نمونه ای از این افراد بود.وی در سفر اول لیندون جانسون معاون پرزیدنت کندی به ایران (در سال 1341) با او ملاقات کرد.شیخ الاسلامی در 12 اکتبر 1966 (پاییز 1344) در نامه ای به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، در انتقاد از رژیم شاه نوشت که «از سوی ماموران ساواک و افراد مسلح وابسته به شاه در آمریکا، تهدید به مرگ شده است.» دکتر شیخ الاسلامی با ابراز تنفر از گفته جولیوس هلمز، سفیر آمریکا، که محمد رضا شاه را ستایش کرده و او را همتای توماس جفرسون رئیس جمهوری نامدار آمریکا دانسته بود، نوشت: «آقای رئیس جمهوری، با اوضاع و شرایط موجود در ایران من کمترین تردیدی ندارم که در آینده خیلی نزدیک، ویتنام دیگر، شاید هم بدتری خواهید داشت » .
با وجود این گونه اعتراضها، افرادی مانند بنجامین رید معاون وزارت امورخارجه، مک جورج باندی، و والت روستو، مشاورین جانسون در کاخ سفید، از شاه و سیاست او حمایت می کردند و تلاش شخصیتهایی مانند ویلیام دوگلاس قاضی عالیمقام را در شناساندن ماهیت رژیم ایران و معرفی چهره واقعی شاه، خنثی می نمودند.دوگلاس، بیش از دیگر اطرافیان رئیس جمهوری آمریکا، ایران را می شناخت و نگران اوضاع کشور بود.دوگلاس در نامه ای که به تاریخ 8 نوامبر 1965 (پاییز 1344) به پرزیدنت جانسون نوشت، نگرانی خود را نسبت به محاکمه پانزده تن دانشجویان ایرانی متهم به سوء قصد به جان شاه در کاخ مرمر (محاکمه گروه نیکخواه) ابراز داشت و نوشت: «این محاکمه مخالفان سیاسی رژیم است نه محاکمه جنایتکاران..» .
یکی دیگر از آمریکاییهایی که بیش از همه کارکنان کاخ سفید درباره ایران آگاهی داشت کویلریانگ بود.وی، نظریات خود را درباره نقاط ضعف رژیم شاه دراوایل دهه 1960 بیان کرده بود، همچنین رواج فساد، ادامه سیاست سرکوب و نیز، خطر ناشی از افزایش تعداد مستشاران نظامی در ایران را هشدار داده بود. چند تن از تحلیل گران امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا نیز پیش بینی کرده بودند که ایران در آینده با مشکلاتی دست به گریبان خواهد شد و این نکته را به رؤسای خود خاطر نشان کردند.برخی از این دیپلماتهای جوان که در دوران سفارت جولیوس هلمز در ایران خدمت کرده بودند، در تحلیل مسائل ایران و گزارش به وزارت خارجه آمریکا، نسبت به سفیران بعدی، آزادی عمل بیشتری داشتند.نگرانی درباره آینده ایران با ادامه حکومت و رهبری شاه در وزارت امور خارجه ایالات متحده از دسامبر 1966 به وسیله سه تن از تحلیلگران مورد بحث و بررسی قرار گرفت.این سه تن عبارت بودند از ویلیام میلر ، لاری سیماکیس و آرچی بولستر .اینان از صاحب منصبان شایسته وزارت خارجه و متخصص امور ایران بودند، ولی نظریات آنها مورد توجه رؤسایشان قرار نگرفت. در اواخر 1960 سیاست طرفداری از رژیم پهلوی و حمایت از شاه در سطح بالای وزارت خارجه همچنان مطرح بود، و نظریات مخالفان، که اوضاع ایران را واقع بینانه قضاوت می کردند، پذیرفته نبود.
بالا گرفتن اعتراض علیه رژیم شاه
لیندون جانسون از رفورم اجتماعی، توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی سخن می گفت ولی در زمینه سیاست خارجی معتقد به اعمال قدرت و استفاده از نیروی نظامی بود.همکاران و مشاوران نزدیک رئیس جمهوری و اعضای شورای امنیت ملی در کاخ سفید از نظریه او پشتیبانی می کردند.
جانسون، با چنین طرز تفکری درگیر جنگ ویتنام شده بود و ادامه جنگ و پشتیبانی از دوستان و متحدان ایالات متحده در کشورهای جهان سوم، نظیر ژنرالهای ویتنام جنوبی، را به سود منافع آمریکا می دانست.در ایران، محمد رضا شاه که از دوستان خوب ایالات متحده بود، از سیاست ویتنامی آمریکا پشتیبانی می کرد.همچنین از اشغال جمهوری دومینیکن به وسیله نیروهای مسلح آمریکا حمایت کرد که سبب سپاسگزاری جانسون از او گردید.
شاه ایران از سیاست خاورمیانه ایالات متحده نیز جانبداری می کرد.از جمال عبد الناصر، رئیس جمهوری مصر بیمناک بود و سیاست رادیکالیسم او را محکوم نمود، مهمتر از این، با دولت اسرائیل، دوست و متحد آمریکا و دشمن اعراب که آن را به طور «دوفاکتو» شناخته بود، دوستی و ارتباط داشت.از سوی دیگر، شاه اعلام کرده بود در نظر دارد خلا ناشی از تخلیه نیروهای نظامی بریتانیا را در منطقه خلیج فارس پر کند و بدون حضور نیروهای ایالات متحده، که درگیر جنگ ویتنام بودند، ثبات و امنیت را در منطقه خلیج فارس تامین نماید.
افزون بر این، ایران با داشتن نفت فراوان و ثروتی که در آینده از این راه به دست می آورد، می توانست بازار مناسب و پرسودی برای صنایع آمریکا، بخصوص کارخانجات اسلحه سازی آن کشور باشد.
روابط محمد رضا شاه با ایالات متحده از نیمه دوم دهه 1960 به تدریج توسعه و تحکیم بیشتری یافت.اردشیر زاهدی و هوشنگ انصاری، سفیر ایران در آمریکا، در بهتر شدن این روابط نقش مهمی ایفا کردند.از سوی آمریکاییها نیز سرمایه دارانی چون دیوید لیلیانتال ، دیوید راکفلر و کرمیت روزولت و سیاستمدارانی مانند والت رستو، آرمین مایر، مک جورج باندی، در این زمینه نقش داشتند.دیوید لیلیانتال از ستایشگران شاه در کاخ سفید، بخصوص نزد جانسون و همسرش بود.یک بار پس از ملاقات لیلیانتال با جانسون، در 16 ژوئن 1964 (تابستان 1343) رئیس جمهور چنان به وجد آمده بود که گفت «دیو، وضع ایران، تقریبا از هر جای دیگر جهان بهتر است » .
روابط شاه با ایالات متحده، با اعطای هدایای مختلف به شخصیتهای سیاسی و مطبوعاتی گرمتر شد.بیشتر هدایا به وسیله اردشیر زاهدی در دوران تصدی سفارت ایران در بریتانیا، یا در پست وزارت امور خارجه و سپس سفیر کبیری در ایالات متحده آمریکا، به افراد داده شد.انصاری در هدیه دادن مقام بعد از اردشیر زاهدی را دارا بود.زاهدی هدیه گیرندگان را به سه طبقه تقسیم کرده بود، اعضای کنگره آمریکا، ارباب مطبوعات و شخصیتهای برجسته واشینگتن.به نوشته رسانه های خبری آمریکا، کیسینجر یکباراعتراف کرد که هنگام ازدواجش، هدایایی از سوی شاه ایران دریافت کرده است.
با وجود گرمی روابط شاه و سران دولت ایالات متحده آمریکا، فروش سلاحهای مورد درخواست شاه با مخالفتهایی در کنگره و مطبوعات آمریکا رو به رو گردید.در این موقع به مطبوعات ایران اجازه داده شد، سیاست دولت آمریکا را مورد انتقاد قرار دهند. مجله فردوسی، خواندنیها و تهران مصور، در مقالات خود سیاست آمریکا در ویتنام و آسیای جنوب شرقی را به باد انتقاد گرفتند. در سال 1344 دکتر مهدی بهار کتاب «میراث خوار استعمار» را منتشر کرد.در آن کتاب سیاست ایالات متحده در آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی، به نحو بی سابقه ای مورد انتقاد و حمله قرار گرفته بود.کتاب 650 صفحه ای بهار، با استقبال رو به رو شد و چند هزار نسخه آن به فروش رفت ولی در همان اوان شایع بود که دولت و «ساواک » در انتشار آن دست داشته اند.در سال 1345 مهدی بهار طی مقالاتی که در پنج نوبت در مجله تهران مصور منتشر شد، ایالات متحده را به عنوان قدرت استعماری و پشتیبان کمپانیهای بزرگ نفت معرفی کرد.وی کمپانیهای نفتی غرب را عامل به قدرت رسیدن مصدق و پیدایش جنبش ملی ایران و مبارزه علیه شاه دانست.
گفتنی است که این حملات همزمان با موقعی بود که شاه با کنسرسیوم نفت بر سر بالا بردن میزان خرید نفت، کشمکش داشت، در عین حال درصدد بهبود روابط سیاسی و تجاری ایران با دولت اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی بود تا با وارد آوردن فشار به ایالات متحده، جنگ افزارهای مدرن بیشتری از آمریکا دریافت کند.حمله علیه آمریکا و کمپانیهای نفت، درچار چوب توجیه این منظور بود که تراستهای نفتی درصدد مقابله با شاه به منظور کند کردن روند برنامه های رفورم او می باشند!
احساس ضد اجنبی و استفاده از آن در ایران سابقه طولانی دارد.محمد رضا شاه در اواسط دهه 1340 قصد داشت برای مقابله با نارضایتیهای طبقه متوسط جامعه، از این احساس بهره برداری کند و با وانمود ساختن وجود اختلاف بین ایران و آمریکای حامی اش، عده زیادی از روشنفکران و تحصیل کردگان ساده اندیش را به طرف خود بکشاند.بدین سان، هنگامی که جانسون از سیاست دولت ایران در مورد مداخله نظامی آمریکا در جنگ ویتنام قدردانی می کرد، محمد رضا شاه، محیلانه، ناظر انتشار مقالات انتقادی مطبوعات زیر سانسور ایران علیه ایالات متحده بود.
نتیجه این گونه مانورها، در نهایت به زیان شاه و آمریکاییها تمام شد، نسل جوان آن روز ایران که پدرانشان داستان مظالم استعمارگران را برای آنها بازگو کرده بودند، با خواندن و شنیدن اخبار و مطالب مربوط به جنگ ویتنام، بیش از پیش به ماهیت میلیتاریسم آمریکا واقف شدند.بخشی از این جوانان همانهایی بودند که یک دهه بعد، به خیابانها آمدند و با شعار «مرگ بر شاه » و «مرگ بر آمریکا» پیشقراولان انقلاب شدند.
( تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 337 ،نویسنده: غلامرضا نجاتی )