روايات شيعه در مورد تحريف قرآن را ميتوان به دو بخش تقسيم كرد:
1. رواياتي كه سندي ضعيف دارند يا مرسله و يا مقطوع السند هستند كه غير معتبرند، كه همين قسم از روايات گروه عمده و غالب روايات ميباشد.
2. رواياتي كه از ثقات معتبر نقل شدهاند كه اين بخش از روايات هم قابل تقسم به دو گروه ميباشد: گروه اول: منافاتي با رواياتي كه بر عدم تحريف قرآن دلالت دارند نداشته و با آنها قابل جمع هستند. گروه دوم: رواياتي هستند كه با روايات گوياي عدم تحريف قابل جمع نيستند كه اين دسته از روايات بسيار كم هستند و به حد تواتر نمي رسند.
مهمترين كتابي كه روايات تحريف نما، در آن جمع شده است؛ كتاب فصل الخطاب مرحوم ميرزا حسين نوري ميباشد. كه با زيادي رواياتي كه نقل كرده به حد تواتر نميرسد و از آحاد تجاور نمي كند، چرا كه مجموع آن روايات 1122 روايت ميباشد، كه 815 روايت آن از كتبي بي اعتبار و مجهول بلكه بي اساس و جعلي ميباشد نقل شده است. بنابراين 307 روايت باقي ميماند كه 107 مورد آن راجع به اختلاف قرائات است و تنها 200 روايت باقي مانده در كتب معتبر نقل شده است، اما اين روايات 200 گانه هم بر انواعي قابل تقسيم هستند:
1. تعداد زيادي از آنها مربوط به تفسير آيات ميباشند. 2. رواياتي هم ميگويند كه ائمه ـ عليهم السلام ـ برخي از آيات را طور ديگري تلاوت ميكردهاند كه اين گروه روايات به جهت كم بودن و خبر واحد بودن اعتباري ندارند چون قرآن با خبر متواتر ثابت ميشود نه با خبر واحد. 3. در بعضي از روايات لفط تحريف به كار رفته كه مراد، تحريف معنوي است نه لفظي. مانند روايتي كه در كافي، ج8 ، ص53، رقم 16، آمده است كه امام باقر ـ عليه السلام ـ در نامهاي به سعد الخير نوشتهاند: «و كان من نبذهم الكتاب اذا قاموا حروفه و حرفوا حدوده…» و از كنار گذاشتن كتاب توسط آنها اين است كه آنها حروف آن را مواظبت كرده و به پا داشتند ولي حدود آن را تحريف كردند. 4. رواياتي هم در آن كتاب گرد آمده است كه اصلاً ربطي به تحريف ندارد مانند اينكه در صفحة 349 از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل كرده است كه وقتي حضرت سورة قل هو الله احد را در نماز وتر ميخواند پس از آن ميگفت: «كذلك الله ربي» كه بي ربط بودن آن با تحريف، كاملاً مشخص است. چون «كذلك الله ربي» را حضرت در مقام اقرار به محتواي سوره ميفرمودهاند نه به عنوان بخشي از سوره. 5. روايات مربوط به ايجاد خيمههاي توسط حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در زمان ظهور و آموزش دادن قرآن كه از آنها استفاه ميشود كه قرآن كه در آن زمان تدريس ميشود همين قرآن است و فقط در نحوة تأليف و چينش ترتيب سور با اين قرآن فرق دارد به اضافه برخي از توضيحات و تفاسير كه در حاشيه آن ثبت شده باشد به نحوي كه كاملا با متن قرآن متفاوت باشد. نمونه آن روايات اين است كه جابر جعفي از امام باقر ـ عليه السلام ـ نقل ميكند كه جعفي فرمود: «اذا قام قائم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ ضرب فساطيط لمن يعلم الناس القرآن علي ما انزل الله فاصعب ما يكون علي من حفظه اليوم لانه يخالف فيه التأليف» يعني وقتي كه قائم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ قيام كند خيمههايي براي كساني كه به مردم قرآن را طبق آن چه خدا نازل كرده ياد بدهند بر پا ميكنند. پس ياد گرفتن آن براي كساني كه الآن آن را حفظ هستند بسيار سخت خواهد بود. زيرا آن قرآن با قرآن موجود فعلي در تأليف مخالف است. 6. رواياتي هم دلالت بر نزول بخشي از آيات در شأن اهل بيت ـ عليهم السلام ـ دارند كه اين دسته نيز ارتباطي با تحريف ندارد[1]. بدين ترتيب روايات دال بر تحريف لفظي، اخبار آحاد هستند نه مستفيض و يا متواتر. چنانكه برخي از علماي شيعه نيز به اين مسأله تصريح كردهاند. به عنوان نمونه عبارت چندتن از بزرگان كه در كتاب التحقيق في نفي التحريف عن القرآن الشريف، آمده است، شيخ طوسي مي گويد: «روايات زيادي توسط عامه و خاصه روايت شده که در مورد نقصان بسياري از آيات قرآن و جابجايي بعضي ديگر مي باشد. اما طريق آنها آحاد است و موجب علم و عمل نيستند و بهتر آن است كه از آنها اعراض كرد و خود را به آنها مشغول نكرد» سيد مرتضي هم فرموده است: «اخبار ضعيفهاي را كه خيال كردهاند آنها صحيح است قائل به تحريف ذكر كردهاند كه با چنين رواياتي نميشود از قرآني كه صحتش معلوم و قطعي است روي گرداند». علامه مجلسي ـ قدس سره ـ فرموده است: «اخباري كه در مورد تحريف وارد شده، اخبار آحادند كه نميتوان در پيشگاه خدا قطع بر صحت آنها پيدا كرد. در نتيجه، روايات تحريف قرآن در شيعه نه متواتر است نه مستفيض.»
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سلامة القرآن من التحريف، الدكتور فتح الله المحمدي، (تهران، پيام آزادي، چاپ اول، 1420هـ . ق) ج1، ص35 ـ 98.
1. رك: معرفت، محمد هادي، صيانة القرآن من التحريف، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ دوم، 1418هـ . ق، ص239ـ286.