روایات تفسیری شیعه، گونه شناسی و حُجّیت«2»
بخش یک. گونه شناسی روایات تفسیری
مراجعه به کتب تفسیر روایی و ارزیابی روایات وارد شده در ذیل آیات، نشان می دهد که این روایات، به «گونه» هایی قابل تقسیم اند؛ گونه هایی که نشان از کارکردهای متفاوت این روایات دارند. می توان این کارکردها را به این شکل، گونه شناسی کرد:
1. ترسیم فضای نزول
تعبیر «شأن نزول» یا «اسباب نزول»، از تعبیرهای کهن رایج در علوم قرآنی است که اشاره به بیان زمینه ها و شرایط نزول یک یا چند آیه دارد. در روایات مرتبط با این مفهوم، دایره ای فراخ تر به چشم می خورد؛ چرا که گاه شرایطِ پیش از نزول، ترسیم می شود و گاه بازتاب های پس از نزول، به تصویر در می آید. به جهت این گستردگی، گمان می رود تعبیر «ترسیم فضای نزول»، گویاتر و جامع تر از تعابیر رایج پیش گفته باشد. اینک به ذکر نمونه ای می پردازیم:
الطَّبَرسی أبو علی: روی أنّه لمّا نزلت هذه الآیه کرِهوا مُخالطه الیتامی، فشَقَّ ذلک علیهم، فشکوا ذلک إلی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فأنزل الله سبحانه وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ الآیه، قال: و هو المروی عن السیدین الباقر و الصادق علیهما السلام؛ (2)
ابو علی طبرسی گوید: روایت شده هنگامی که این آیه (آیه دوم سوره نساء) نازل شد، آنها (سرپرستان یتیمان) از معاشرت با یتیمان اکراه داشتند. و این کار برای ایشان (سرپرستان یتیمان) مشکلاتی را به بار آورد. از این رو، نزد رسول خدا شکوه کردند. پس خدای سبحان آیه: «و درباره ی یتیمان از تو می پرسند، بگو: به صلاح آنان کار کردن بهتر است، و اگر با آنان همزیستی کنید، برادران [دینی] شما هستند» را نازل کرد. طبرسی گوید: این حدیث از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت شده است.
این روایت، هم به بازتاب نزول آیه دوم از سوره نساء، اشاره دارد و هم زمینه نزول آیه 220 از سوره بقره را بیان می کند.
آثار متعددی در گردآوری روایات اسباب نزول، نوشته شده است. سیوطی در کتاب أسباب النزول خود، 1264 حدیث گرد آورده است که ابراهیم محمد العلی، در نوشته اش به نام صحیح أسباب النزول، 324 مورد از آنها را صحیح دانسته است. (3)
مرحوم طبرِسی در مجمع البیان، 348 مورد اسباب نزول، نقل می کند (4) و در کتاب أسباب النزول فی ضوء روایات أهل البیت نیز 427 حدیث، منقول است. (5)
2. ایضاح لفظی
برخی از احادیث، یک واژه (لفظ) را در آیات قرآنی معنا می کنند که آن را ایضاح لفظی می نامیم؛ از قبیل:
و قال علی بن إبراهیم: و فی روایه أبی الجارود، عن أبی جعفر علیهما السلام: «الرقیبُ: الحَفیظ».(6)
و قال (فی قوله تعالی: «إن الله تعالی یأمر بالعدل و الإحسان، العدلُ: الإنصاف، و الإحسان: التفضُّل. (7)
3. ایضاح مفهومی
مراد از ایضاح مفهومی، آن است که حدیث، به توضیح و تبیین نسبت در آیه می پردازد؛ نسبت میان یک جمله یا چند جمله؛ از قبیل:
عن عمر بن حنظله، عنه (علیه السلام)، عن قول الله: وَاتَّقُوا الله الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ، قال: «هی أرحام الناس، إنَّ الله أمر بصِلَتِها و عظَّمها. ألا تری أنّه جعَلها معه؟»؛ (8)
از امام (علیه السلام) درباره ی آیه: «و از خدایی که به [نام] او از همدیگر درخواست می کنید پروا نمایید؛ و زنهار از خویشاوندان مبرید» پرسیده شد، فرمود: مقصود ارحام مردم است که خدا به صله آنها فرمان داده و آنها را بزرگ داشته است. نمی بینی که آنها را با خود همراه آورده است؟
أبوعلی الطَّبرسی: فی معنی الآیه: و اتَّقُوا الأرحامَ أن تقطَعُوها، و هو المروی عن أبی جعفر (علیه السلام)؛ (9)
ابو علی طبرسی درباره ی معنای آیه گوید: یعنی بترسید از این که پیوندهای خویشاوندی را بگسلید. این معنا از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است.
و قال الشَّیبانی فی «نهج البیان»، فی قوله تعالی: وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ، قال ابن عبّاس: لا تتَبدَّلوا الحلالَ من أموالکم بالحَرامِ من أموالِهم لأجلِ الجَودَه والزیاده فیه، قال: و هو المروی عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام؛ (10)
شیبانی در کتاب نهج البیان درباره ی آیه «و [مال] پاک و [مرغوب آنان] را با [مال] ناپاک [خود] عوض نکنید» گوید که ابن عباس گفت: اموال حلالتان را با اموال حرام آنها به خاطر نیکو شدن و فزونی عوض نکنید. گفت: این سخن از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)روایت شده است.
محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن نُوح بن شُعیب، و محمّد بن الحسن، قال: سأل ابن أبی العَوجاء هِشامَ بن الحکم، فقال: ألیس الله حکیماً؟ قال: بلی، هو أحکمُ الحاکِمین. قال: فأخبرنی عن قوله عزّوجلّ: فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً لیس هذا فرض؟ قال: بلی. قال: فأخبرنی عن قوله عزّ وجلّ: وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ أی حکیمٍ یتکلّم بهذا؟ فلم یکن عنده جواب، فرَحل إلی المدینه، إلی أبی عبدالله (علیه السلام)، فقال: «یا هِشام! فی غَیر وَقتِ حَجّ ولا عُمره؟» قال: نعم- جُعِلتُ فَداک-، لأمر أهمّنی. إنّ ابن أبی العَوجاء سألنی عن مسألةٍ لم یکُن عندی فیها شیء. قال: «وما هی»؟ فأخبَرَهُ بالقصّه. فقال له أبو عبدالله (علیه السلام): «أمّا قوله عزّ وجلَّ: فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً یعنی فی النَفَقه، وأمّا قوله: وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ یعنی فی المودَّه». قال: فلمّا قدم علیه هشام بهذا الجواب و أخبره، قال: والله، ما هذا من عندک؛ (11) ابن ابی العوجاء از هشام بن حکم پرسید: مگر خداوند حکیم نیست؟ گفت: آری او احکم الحاکمین است. گفت: پس از این سخن خدای عزوجل آگاهم ساز که: «هر چه از زنان که شما را پسند افتد، دو دو ، سه سه، چهار چهار، به زنی بگیرید. پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک [زن اکتفا کنید]»، آیا این دستور واجب نیست؟ گفت: آری. گفت: پس از این سخن خدای عزوجل آگاهم ساز که: «و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید، هر چند [بر عدالت] حریص باشید! پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید»، کدام حکیم است که این گونه سخن بگوید؟ هشام بن حکم نتوانست جواب او را بدهد. پس راهی سفر به مدینه شد و به نزد امام صادق (علیه السلام) رفت. امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای هشام، نه وقت حج است و نه عمره، برای چه کاری آمده ای؟ عرض کرد: فدایت شوم! برای کاری که مرا مشغول کرده است. ابن ابی العوجاء از من مسأله ای را پرسیده است و من جوابی برای آن نداشتم. امام فرمود: آن مسأله چیست؟ هشام ماجرا را به اطلاع امام رساند. امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: اما سخن خدای عزوجل که فرمود: «هر چه از زنان که شما را پسند افتاد…»، مقصودش نفقه است و اما آن سخن خداوند که فرمود: «و شما هرگز نمی توانید میان زنان…»، منظورش دوست داشتن است. راوی گفت: هنگامی که هشام جواب را برای ابن ابی العوجاء آورد و او را از پاسخ آگاه ساخت، ابن ابی العوجاء گفت: به خدای سوگند این پاسخ از تو نیست!.
علی بن إبراهیم: سأل رجل من الزَنادقه أبا جعفر الأحوَل، فقال: عن قوله الله: فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ و َرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً و قال فی آخر السوره: وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ و َلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فبین القولین فَرق؟
قال أبو جعفر الأحول: فلم یکن عندی فی ذلک جوابٌ، فقدمتُ المدینةَ، فدخلتُ علی أبی عبد الله(وسَألته عن الآیتین، فقال: «أمّا قوله: فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً فإنّما عنی به النَفَقَه، وقوله: وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فإنّما عَنی به فی المودّه، فإنّه لا یقدرُ أحدُ أن یعدِلَ بین المَرأتَین فی المَودّه». فرجع أبو جعفر الأحول إلی الرجل فأخبره، فقال: هذا حمَلَتهُ الإبل من الحِجاز؛ (12) علی بن ابراهیم قمی گوید: مردی از زندیقان از ابو جعفر احول درباره ی سخن خدا که فرمود: «هر چه از زنان که شما را پسند افتد…» پرسید و این که در آیه دیگر می فرماید: «و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید…» میان این دو قول چه فرقی است؟ ابو جعفر احول گفت: من جوابی برای این پرسش نداشتم، پس راهی مدینه شدم و به محضر امام صادق رسیدم و از آن حضرت درباره ی این دو آیه پرسیدم. امام فرمود: اما این آیه که: «پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک [زن اکتفا کنید]»، مقصود از آن نفقه است و این آیه که: «و هرگز شما نمی توانید میان زنان عدالت کنید…» مقصود از آن عدالت در دوست داشتن است، زیرا هیچ کس نیست که بتواند میان دو زن در دوست داشتن عدالت روا دارد. ابوجعفر احول به نزد آن مرد بازگشت و او را از پاسخ با خبر ساخت. آن مرد گفت: این پاسخ را شتر از حجاز با خود آورده است (این پاسخ از خودت نیست).
ایضاح مفهومی، شامل موارد: عامّ و خاصّ، مطلق و مقید، بیان ناسخ و منسوخ و تفصیل محتوای آیه در عرصه های اعتقادی، تاریخی و فقهی می شود. به سخن دیگر، ایضاح مفهومی، گسترده ترین حوزه روایات تفسیری و خود، قابل تقسیم به اقسام گوناگونی است که به برخی از آنها اشاره شد.
4. بیان مصداق
روایت های فراوانی در دست است که به ذکر مصداق آیات می پردازند، در حالی که بر پایه قواعد زبانی و تفسیری نمی توان این مصادیق را مصداق انحصاری آیه دانست، و غالب این روایات نیز دلالتی بر انحصار ندارند، مانند:
ابن بابویه فی «الفقیه»: رُوی عن الصادق (أنّه سُئِلَ عن قول الله عزّ وجلّ: فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ (13) قال: «إیناس الرشد: حِفظ المال»؛
شیخ صدوق در الفقیه نقل کرده است که: روایت شده که از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه «پس اگر در ایشان رشد [فکری] یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید» پرسیده شد، فرمود: نشانه ی رشد حفظ مال است.
و عنه: بإسناده عن القاسم بن یحیی، عن جدّه الحسن بن راشد، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: «قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: صِلُوا أرحامَکم و لو بالتَّسلیم، یقول الله- تبارک و تعالی-: وَاتَّقُوا الله الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ الله کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَاً (14)؛ (15)
امام امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: صله ارحام کنید، گرچه با سلامی باشد. خدای تبارک و تعالی می فرماید: «و از خدایی که به [نام] او از همدیگر درخواست می کنید، پروا نمایید؛ و زنهار از خویشان مبرید که خدا همواره بر شما نگهبان است».
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، بسیاری از روایات را بر مصداق، حمل می کند و برای این منظور، اصطلاح جَری (16) و تطبیق (17) را به کار می برد. بر اساس شمارش نگارنده، 94 مورد تعبیر «جری» 3 و 226 مورد تعبیر «تطبیق» را به کار برده است.
5. بیان لایه های معنایی
یکی از وجوه تازگی و نو بودن قرآن، اشتمال این کتاب بر بطون، یا لایه های معنایی (تأویلات) است، بدین سان که یک عبارت یا سیاق آن می تواند در خود، معانی متعدد طولی را همراه داشته باشد که بر فهم های مختلف، آشکار می گردند، چنان که در روایات، اشاره شده که قرآن، دارای هفت بطن یا هفتاد بطن است. (18)
بخشی از روایات تفسیری به بیان این لایه های معنایی پرداخته است؛ از قبیل:
و فی روایه محمّد بن أحمد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن عبد الله بن المُغیره، عمّن ذکره، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال فی تفسیر هذه الآیه: (19) «إذا رأیتموهم وهم یحبّون آل محمّد فارفعوهم درجه».
قال ابن بابویه: الحدیث غیر مخالفٍ لما تقدّمه، و ذلک أنّه إذا اُونس منه الرشد- و هو حفظ المال- دُفع إلیه ماله، و کذلک إذا اُونس منه الرشد فی قبول الحقّ اختُبر به، و قد تنزل الآیه فی شیء و تجری فی غیره؛ (20)
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر این آیه فرمود: هنگامی که دیدید که ایشان خاندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست دارند، آنها را با درجه ای رفعت ببخشید. شیخ صدوق می گوید: این حدیث با حدیث قبل مخالفتی ندارد، زیرا زمانی که یتیم رشد یافت- که همان حفظ مال است- مالش به او تسلیم می شود، همچنین زمانی که رشد در قبول حق در او یافت شود، بدین وسیله آزمایش می شود. و این سنتی از سنن قرآنی است که گاهی آیه ای از آن درباره ی موضوعی نازل می شود و در موارد دیگر نیز جریان می پذیرد.
و عنه: بإسناده عن الوشّاء، عن محمّد بن الفُضَیل الصّیرفی، عن الرضا(، قال: «إنّ رَحِمَ آلِ محمّد- الأئمّه- لمعلّقه بالعرش، تقول: اللهمّ صِل مَن وصلنی، واقطَع من قطعنی، ثمّ هی جاریةٌ فی أرحام المؤمنین». ثمّ تلا هذه الآیه: وَاتَّقُوا الله الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ؛ (21)
امام رضا (علیه السلام) فرمود: رحم آل محمد (علیه السّلام) [یعنی امامان] آویخته به عرش می گویند: خدوندا، هر کس با من پیوند برقرار کند، تو نیز با او پیوند برقرار کن و هر کس با من قطع رابطه کند، تو نیز با او قطع رابطه کن، سپس همین شیوه درباره ی ارحام مؤمنان نیز جاری است. و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و از خدایی که به [نام] او از همدیگر درخواست می کنید، پروا نمایید؛ و زنهار از خویشان مبرید».
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، در موارد متعددی روایات را به بیان بطن، حمل کرده است،مانند:
عن أبی حمزه عن أبی جعفر (علیه السلام): «قوله تعالی:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ) قال: الإیمان ولایه علی بن أبی طالب». أقول: و هو من باطن القرآن مبنی علی تحلیل معنی الإیمان إلی مراتب کماله؛ (22) از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که درباره ی آیه: «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستی مگیرید»، فرمود: ایمان، ولایت علی بن ابی طالب است.
می گویم: مقصود این روایت باطن قرآن است که مبتنی بر تحلیل معنای ایمان و ترسیم مراتب کمال آن است.
عن داوود الجصاص قال سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: «وَعَلاَمَاتٍ وِبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ». قال: النجم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و العلامات الأئمّه».
و لیس بتفسیر و إنما هو من البطن ومن الدلیل علیه ما رواه الطبرسی فی المجمع، قال قال أبو عبد الله (علیه السلام): «نحن العلامات والنجم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و لقد قال صلی الله علیه و آله و سلم: إنّ الله جعل النجوم أماناً لأهل السماء و جعل أهل بیتی أماناً لأهل الأرض»؛ (23)
داوود جصاص می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که درباره ی آیه: «و نشانه هایی [دیگر نیز قرار داد]، و آنان به وسیله ستاره [قطبی] راه یابی می کنند»، فرمود: ستاره، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و علامات ائمه اند.
این از باب تفسیر نیست، بلکه از باب بطن است و دلیل آن نیز آنچه است که طبرسی در مجمع البیان روایت کرده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: ما علامت ها و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ستاره است. آن گاه فرمود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند ستارگان را امان برای اهل آسمان قرار داد و اهل بیت مرا امان برای اهل زمین قرار داد.
صِبْغَةَ الله وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَةً» (24). فی الکافی و المعانی عن الصادق (علیه السلام) قال: «صبغ المؤمنین بالولایه فی المیثاق».
أقول: و هو من باطن الآیه علی ما سنبین معناه؛ (25)
«این است نگارگری الهی؛ و کیست خوش نگارتر از خدا؟»، در الکافی و معانی الاخبار از امام صادق (علیه السّلام) روایت است که فرمود: خداوند در میثاق، مؤمنان را به رنگ ولایت در آورد.
می گویم: این معنا از باطن آیه است که به زودی معنای آن را بیان خواهیم کرد. وَکُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (26). فی معانی الأخبار بأسناده إلی أبی الجارود، عن أبی جعفر، عن أبیه، عن جدّه (علیه السلام)، عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حدیث أنه قال فی علی (علیه السلام) أنه الإمام الذی أحصی الله- تبارک و تعالی- فیه علم کل شیء».
ذکر ابن عباس عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام: «أنا والله الإمام المبین، اُبین الحق من الباطل، ورثتُهُ من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ».
اقول: الحدیثان لو صحا لم یکونا من التفسیر فی شیء، بل مضمونهما من بطن القرآن و إشاراته و لا مانع من أن یرزق الله عبداً وحّده و أخلص العبودیه له العلم بما فی الکتاب المبین و هو (علیه السلام) سید الموحدین بعد النبی»؛ (27)
«و هر چیزی را در کارنامه ای روشن برشمرده ایم». در معانی الاخبار به سند خود از امام باقر (علیه السلام)، از پدرش، از جدش (علیهم السّلام)، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که آن حضرت در ضمن حدیثی درباره ی علی (علیه السلام) فرمود: او امامی است که خدای تعالی علم هر چیزی را در او احصا کرده است.
ابن عباس از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) روایت کرده است که فرمود: به خدا سوگند! من امام مبین هستم که میان حق و باطل جدایی می اندازم و این را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ارث برده ام.
می گویم: این دو حدیث در صورتی که صحیح باشند، تفسیر آیه محسوب نمی شوند، بلکه مضمون آنها جزء بطن قرآن و اشارات آن است. و مانعی ندارد که خداوند بنده ای را که دارای توحید و عبودیت خالص برای اوست، از علم به آنچه در کتاب مبین است بهره مند سازد و آن کس سید موحدان بعد از رسول خدا است.
و موارد دیگر. (28)
پی نوشت ها :
1) استادیار دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات.
2) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 16، ح 209.
3) صحیح أسباب النزول، ابراهیم محمد العلی، دمشق، دار القلم، 1424ق/2003م.
4) مفتاح مجمع البیان، ص 794- 802.
5) أسباب النزول فی ضوء روایات أهل البیت، السید مجیب الرفیعی، قم، دار الغدیر، 1421ق.
6) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 15، ح 2087.
7) نهج البلاغه، حکمت 231.
8) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 15، ح 2082.
9) همان، ح 2085.
10) همان، ح 2089.
11) 1نور الثقلین، ج 1، ص 439.
12) همان، ج 1، ص 773.
13) سوره نساء، آیه 6.
14) همان، آیه 1.
15) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 14، ح 2078.
16) ر.ک : المیزان فی تفسیر القرآن: ج 1، ص 41، 42، ص 46، ص 153، ص 266، ص 335، ص 392و ج 2، ص 29، ص 59، ص341، ص 347 و ج 3، ص 126 و ج 4، ص 384، ص 385، ص 413، ص 421، ص 348، ص 71، ص 70، ص 25، ص 178 و ج 5، ص128، ص 152، ص 153، ص 154، ص 200، ص 234، ص 362، ص 424 و ج 7، ص 111، ص 265، ص 308، ص 348، ص350، ص 369، ص 385، ص 391 و ج 8، ص 90، ص 290، و ج 9، ص 61، ص 131، ص 184، ص 318 و ج 10، ص 41 وج11، ص 367 و ج 12، ص 66، ص 308، ص 309، ص 326 و ج 13، ص 71، ص 242، ص 306، ص 402 و ج 14، ص 231، ص 257، ص 364 و ج 15، ص 237، ص 254، ص 292، ص 391، ص 406 و ج 16، ص 12، ص 56، ص 74، ص 149، ص210، ص 252، ص 367 و ج 17، ص 9، ص 26، ص 147، ص 267، ص 278، ص 279، ص 302، ص 419 و ج 18، ص 48، ص 208، ص 233، ص 292، ص 291، ص 361، ص 402 و ج 19، ص 118، و ج 19، ص 128، ص 246، ص 257 و ج 20، ص38، ص 41، ص 42، ص 46، ص 48، ص 157، ص 194، ص 257.
17) ر.ک : همان، ج 4، ص85، ص 287، ص 358، ص 379، ص 412 و ج 5، ص 41، ص 225، ص 265، ص 308، ص 412، ص 426، ص 433 و ج 7، ص 110 و ج 14، ص 253 و ج 16، ص 346 و ج 17، ص 259، ص 260، ص 267، ص 278، ص 279، ص 432 وج 18، ص 69 و ج 19، ص 198، ص 209 و ج 20، ص 143، ص 360.
18) ر.ک : عوالی اللئالی، ص 116؛ فرهنگ مأثور عرفانی، ذیل «إنّ للقرآن…».
19) مقصود، آیه 6 از سوره نساء است.
20) البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 25، ح 2124.
21) همان، ص 14، ح 2079.
22) المیزان، ج 9، ص 216.
23) همان، ج 12، ص 225.
24) سوره بقره، آیه 138.
25) المیزان، ج 1، ص 315.
26) سوره یس، آیه 12.
27) المیزان، ج 17، ص 72.
28) برای سایر موارد، ر.ک : همان، ج 2،ص 347؛ ج 4، ص 178؛ ج 5، ص200، 218، 236، 282؛ ج 6، ص 218؛ ج 7، ص 111؛ ج 8، ص 290؛ ج 10، ص41، ص 129؛ ج 15، ص 54، 207؛ ج 14، ص 203؛ ج 15، ص 54، 207؛ ج 16، ص 56، 98، ص392؛ ج19، ص 23، 103، 257، 302؛ ج 20، ص 144، 163.
منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55