روش سیّد رضی رحمه الله در مواجهه با مجازات روایی در «المجازات النبویه» «3»
استشهاد به مؤیدهای روایی
یکی دیگر از راه های فهم معانی مجازی که سید رضی رحمه الله آن را به کار گرفته است- استفاده از روایات هم مضمون به مثابه شواهد روایی است. سید رضی رحمه الله در مقام تبیین مجاز، در مواردی که موضع مجاز در روایات دیگر نیز به کار رفته باشد و امکان تبیین آن با استناد و استشهاد به سایر روایات وجود داشته باشد، آن روایات را به مثابه مؤیدی بر معنای مورد نظر ذکر می کند. او این روش را در موارد متعدّدی در المجازات النبویه به کار گرفته است:
نمونه اول:
روایت شماره 70: «أجد نَفَس ربکم من قِبَل الیمن»؛ (3) نفس پروردگارتان را از سوی یمن می یابم!
«نفس» در این روایت در معنای مجازی به کاررفته و مراد ازآن یاری و نصرت خداوند است. مقصود از «یمن» نیز نه سرزمین که اهل یمن و همان انصارند که خداوند آشفتگی دین و درماندگی مومنان را به دست آنان برطرف کرد. (4) سید رضی رحمه الله در تأیید این نکته، به کاربرد این تعبیر در عرف وکلام عرب در عباراتی مانند «أنت فی نَفَس من أمرک» اشاره می کند؛ به معنای این که فرد در امور خود با گشایش رو به روست؛ چنان که عبارت «اللهم نَفِّس عنّی» به معنای درخواست برطرف کردن دشواری و سختی است. (5) سید رضی رحمه الله پس از تبیین معنای مجاز در این روایت، به دو شاهد روایی دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در تأیید این برداشت خود استشهاد کرده است:
1. «لا تسبّوا الریح فآنها من نفس الرحمان»؛ (6) به این معنا که خداوند به واسطه باد سختی ها را از بین می برد و خشکی زمین را برطرف می کند.
2. «الریح من رَوح الله»؛ (7) که در ضمن آن، «من روح الله» به معنای «من نفس الرحمن» به کار رفته است. (8)
نمونه دوم: روایت شماره 156: «الکلمه الحکیمه ضاله الحکیم»؛ (9) سخن حکیمانه گمشده حکیم است.
در این روایت «الضاله»- که معنای وضعی آن «حیوان گمشده» است- موضع مجاز است. بنا بر این، سخن حکیمانه همچون حیوان گمشده ای است که صاحب آن همواره در جستجو و آرزوی یافتن آن است؛ زیرا فرد حکیم به سبب نفوذ حکمت در قلب او، نسبت به هر کس دیگری به اخذ حکمت شایسته تر است. از این رو، او هر گاه سخن حکیمانه ای حتی از فردی غیرحکیم بشنود، آن را گرفته، به تملّک خود در می آورد. شاهد، آن که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سخن دیگری فرموده است:
«إن الکلمه الحکیمه تکون فی قلب المنافق؛ فلا تزال تنزع حتی تلحق بصواحباتها فی قلب المؤمن» (10) که بر اساس آن، سخن حکمت آمیز همچون فردی غریب است که در غیر جایگاه خود، همچنان بی قراری می کند تا سرانجام در قلب مؤمن که به منزله مسکن اوست آرام گیرد. (11)
نمونه سوم:
روایت شماره 281؛ «نهاهم علماؤهم عن المعاصی فلم ینتهوا؛ فجالسوهم فی مجالسهم و واکلوهم و شاربوهم، فضرب الله قلوب بعضهم ببعض و لعنهم علی لسان داود و عیسی بن مریم»؛ (12)
دانشمندان بنی اسراییل آنان را از معاصی نهی کردند، اما آنان از گناهکاری دست برنداشتند. سپس با یکدیگر همنشین و هم مشرب شدند. پس خداوند دل های برخی از آنان را بر دل های برخی دیگر زد و آنان را در زبان داود و عیسی بن مریم لعن کرد. عبارت «ضرب الله قلوب بعضهم
ببعض» در این روایت، موضع استعاره و مراد از «ضرب» در ضمن آن، درآمیختن دل ها با یکدیگر است، گویی خداوند با بیان این درآمیختگی بر گمراهی همه آنها گواهی داده و از این رهگذر، میان گمراهی دل عالمان و نادانان تفاوتی قائل نشده است؛ زیرا گمراهی و انحراف، همه آنان را فرو پوشانده است. شاهد لغوی بر این معنا در جمله «ضربت بعض بنی فلان ببعض» در کلام عرب است که هنگام وقوع جنگ و دشمنی فراگیر به کار می رود. (13) مؤید روایی آن نیز روایتی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن آن فرموده اند: «أ بهذا أمرتم؛ أن تضربوا کتاب الله بعضه ببعض؟!»؛ (14) به این معنا که: آیا خداوند شما را فرمان داده است که حلال و حرام کتاب او را با هم در آمیزید؟ (15).
نمونه چهارم:
روایت شماره 328: «إذا دخل البصر فلا إذن»؛ (16) هرگاه چشم داخل شود، اجازه ای در میان نیست.
مقصود روایت، این است که هر کس بر در خانه ای إذن ورود بگیرد، در حالی که قبل از بدن، چشم او به دورن خانه راه یافته باشد، اجازه او باطل است؛ زیرا إذن قبل از این است که چشم، درون خانه را دیده باشد. از این رو، هرگاه پیش از اجازه ورود، دورن خانه رؤیت شود، گویی فرد قبل از آن که به او إذن داده شود، به درون خانه راه یافته است. مؤید روایی این برداشت، روایتی دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در ضمن آن فرموده است: «من إطَّلَعَ علی صِیر بابٍ فقد دَمَرَ»؛ هرکس از شکاف در آگاه شود، در حقیقت به درون خانه راه یافته است. مراد از «صیر»شکافِ در و «دَمَرَ» به معنای «دَخَلَ» است. (17)
بر این اساس، در این روایت «دخل البصر» موضع مجاز است که در آن چشم به منزله کسی قرارگرفته که بر گروهی وارد می شود و مراد از آن، رؤیت اندرونی است. (18) (19)
استناد به مبانی کلامی
عقاید کلامی گوناگون، موجب برداشت های متفاوت از گزاره های دینی است. بر این اساس، یکی از روش های فهم مجاز در روایت، تأویل بر مبانی کلامی است.
سید رضی رحمه الله در مواردی مجازات روایی را با استناد به مبانی کلامی شیعه تبیین کرده است:
نمونه اول:
روایت شماره 212:
در این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ضمن دعائی فرموده است: «رب! تقبل توبتی و اغسل عنّی حوبتی»؛ (20) خداوندا، توبه ی مرا بپذیر و خطای مرا بشوی.
عبارت «اغسل عنّی حوبتی» در این روایت موضع مجاز است. «حُوَبَه» به معنای گناه است که فعل «اغسل» در مورد آن به کار رفته است. سید رضی رحمه الله در تبیین معنای مجاز می گوید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این عبارت گناهان را همچون چرک و پلیدی دانسته و بخشایش الهی را به شستشوی آلودگی تشبیه کرده اند؛ زیرا همان طور که بدن آدمی پس از شستشو از چرک و پلیدی پاک می شود، روح او نیز پس از بخشایش گناهان به طهارت معنوی نایل می گردد. (21)
با این همه، ظاهر این روایت، بر خطاکار و گناه کار بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دلالت می کند و از همین رو، سید رضی رحمه الله پس از بیان موضع مجاز، به بیان جهت صدور روایت می پردازد. وی بر مبنای اعتقاد به عصمت پیامبران (علیهم السّلام)، ذکر این دعا از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دالّ بر ورود خطا و گناه از ایشان نمی شناسد، بلکه آن را بیان گر تعبد و خشوع یا تعلیم توبه به امّت اسلامی از سوی گوینده آن قلمداد می کند. (22)
نمونه دوم:
روایت شماره 286: «ما من آدمی إلا و قلبه بین إصبعین من أصابع الله»؛ (23) هیچ انسانی نیست، مگر آن که قلب او میان دو انگشت از انگشتان خداوند است!
سید رضی رحمه الله این روایت را موهم تشبیه و تجسیم می داند و نسبت دادن انگشت به خداوند را مخالف با تسبیح و تنزیه او قلمداد و از این رو، «إصبع» را به معنای نعمت و اثر نیکو تأویل می کند؛ به این معنا که قلب آدمی همواره میان دو نعمت الهی فرو پیچانده شده است: یکی شناخت خالق و رازق، و دیگری توفیق شکر او. سید رضی رحمه الله آن گاه به برداشت معنای ظاهری این روایت از سوی مشبّهه و مجسّمه اشاره و تصوّر انگشتان را برای خداوند امری خلاف بدیهیات عقل ذکر می کند؛ چه، آنان معتقدند خداوند همان طور که فردی بر روی جایگاه خود می نشیند، بر عرش نشسته است و میان او آدمیان هفت آسمان فاصله است که میان هر آسمان پانصد سال فاصله وجود دارد! از این رو، خداوند باید انگشتانی داشته باشد که هم بسیار طویل باشد و هم بی شمار، تا قلب هر فردی در میان دو انگشت او قرارگیرد. با این اوصاف، بطلان چنین اعتقادی آشکار است. (24) (25)
پی نوشت ها :
1) استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران.
2) کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
3) همان، ص69.
4) ر.ک : همان جا.
5) ر.ک : همان، ص70.
6) باد را دشنام ندهید؛ زیرا از نفس خداست.
7) باد از نیروهای خداوند است!
8) ر.ک : همان جا.
9) همان، ص191.
10) سخن حکیمانه در قلب منافق همواره در جستجوی راهی برای خروج است تا این.که به همراهان خود در قلب مؤمن بپیوندد.
11) ر.ک : همان جا.
12) همان، ص328.
13) ر.ک : همان جا.
14) آیا به این امر شدید که برخی از کتاب خدا را بر برخی دیگر آن بزنید.
15) ر.ک : همان، ص329.
16) همان، ص366.
17) ر.ک : همان، ص366- 367.
18) ر.ک : همان، ص367.
19) برای سایر نمونه ها ر.ک : روایات شماره 2، 5، 19، 21، 34، 35، 40، 43، 50، 53، 54، 61، 66، 79، 81، 106، 140، 155، 199، 205، 207، 211، 222، 225، 228، 253، 257، 262، 267، 268، 269، 270، 277، 287، 311، 324، 327، 329، 331، 337، 338، 339، 355، 362 و 363.
20) همان، ص 253.
21) ر.ک : همان، ص 253- 245.
22) ر.ک : همان، ص254.
23) همان، ص315- 316.
24) ر.ک : همان، ص 316- 320.
25) برای سایر موارد ر.ک : روایات شماره 225 و 270.
منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55