خانه » همه » مذهبی » زندگی نامه ی آية الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري رحمت الله علیه(1)

زندگی نامه ی آية الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري رحمت الله علیه(1)

زندگی نامه ی آية الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري رحمت الله علیه(1)

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق. كه بهار با ماه رمضان توأمان گشته بود و غنچه‎هاي ياد در آن مي‎شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه‎اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي‎كشد، در خانه سيد اسدالله، عالم بزرگ شهر، نو رسيده‎اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمدتقي گزاردند.

e64da958 6ceb 47a9 8091 91ab428a5360 - زندگی نامه ی آية الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري رحمت الله علیه(1)
images - زندگی نامه ی آية الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري رحمت الله علیه(1)
زندگی نامه ی آية الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري رحمت الله علیه(1)

از ولادت تا هجرت

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق. كه بهار با ماه رمضان توأمان گشته بود و غنچه‎هاي ياد در آن مي‎شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه‎اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي‎كشد، در خانه سيد اسدالله، عالم بزرگ شهر، نو رسيده‎اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمدتقي گزاردند.
سيد محمدتقي جوانه‎اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي‎آمد. سلسله نسب او چنين بود: سيد محمدتقي خوانساري فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزا ابوالقاسم ….
و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ قرار داشت.
ايام مكتب آمد، سيد محمدتقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه‎هاي معنوي را در خود احساس مي‎كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط نوشت و آن را وقف مسجد كرد.
حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمدتقي و ديگر فرزانه‎هاي علمي‎اش رونقي داشت، دومين جايي بود كه سيد محمدتقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمدتقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده، ادبيات عرب و ديگر پايه‎هاي مقدماتي علوم اسلامي را فرا گرفت. او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.[1]

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته‎ها رهسپار حوزه دير پاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود. او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام، در درس محققان بزرگ اين رشته‎ها حاضر شد تا جوانه‎هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي‎گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال در درس فقيه و محقق بزرگ اصولي آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه بر جسته آية الله سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت. بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول آية الله نائيني، آية الله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوششي نكرد. امام آقا ضياء عراقي – كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود «و حفظ مقام و نگهداري شؤونات آقاي خوانساري را مانند علماي متأخر بر خود فرض مي‎دانم» هنگامي كه از بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامة وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از اين استاد خود اجاره روايي نيز يافته بود.[2]

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت چهار ساله در دست انگليسي‎ها به زادگاهش خوانسار بازگشت. پس از آن، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك، در او شيفتگي نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه، اصول و حكمت پرداخت. ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت. آقاي خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هيأت استفتايي) آية الله حائري قرار گرفت. وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته‎اي در شكل‎گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش. حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست. در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي مسؤوليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي‎هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت، اما شيخ محمد صدوقي و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت. اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت رهبري ديني مردم و زدودن شائبه‎هاي تفرقه، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين مسند نشاندند.
سالهاي طولاني تدريس آية الله خوانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت. در سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي‎شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله‎هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در برداشت، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته‎اش آية الله محمدعلي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي نگارش يافت.

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود تا تجلي دعا و نماز را در زندگي به گونه‎اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز اادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم – كه به صورت ديم كشت مي‎شد – با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن را معني بخشد. مردم راهي خانه‎هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه‎هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همين علت اطلاعيه‎هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بدكار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه‎هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي‎شد بروند. آية الله خوانساري هم با طمأنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‎اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي‎گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‎هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي‎اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي‎دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است. او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نو بپا گشت. غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي‎تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.
دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي‎گويد: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم. اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمدتقي اشراقي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد… آن شب باران مفصلي آمد.»
اين باران چنان گسترده و بي‎امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت. بي‎سيم‎هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تأييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت.[3]

پي نوشتها:

[1] . مجله مجموعه حكمت، سال اول، ش 12، ص 12 – 17؛ آثار الحجه، محمد شريف رازي، ج 1، ص 143.
[2] . همان؛ نقباء البشر، آقا بزرگ تهراني، ج 1، ص 246؛ مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص 98؛ علماء معاصرين، واعظ خياباني تبريزي، ص 211؛ تاريخ قم، ص 252.
[3] . مجله حوزه، ش 12، ص 28 و ش 36، ص 37؛ علماء معاصرين، ص 312؛ مجله مجموعه حكمت، ص 22، 29 – 35؛ مجله كيهان فرهنگي، سال سوم، ش 12، ص 7.

منبع: www.andisheqom.com

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد