زهد و عبادت حضرت زهرا علیه السلام
زندگانی فاطمه زهرا علیه السلام سراسر عبادت بود. وی به خانه فقیران و بیچارگان و درماندگان سر می زد و به آنها طعام می داد. ایثارگر بود و از خودگذشته؛ احکام شرعی را تعلیم می داد و سختی های زندگی را تحمل می کرد. پایبند
نویسنده: احمد عیسی فر
زندگانی فاطمه زهرا علیه السلام سراسر عبادت بود. وی به خانه فقیران و بیچارگان و درماندگان سر می زد و به آنها طعام می داد. ایثارگر بود و از خودگذشته؛ احکام شرعی را تعلیم می داد و سختی های زندگی را تحمل می کرد. پایبند تجملات نبود و در شوهرداری و دفاع از امامت و ولایت اسوه بود؛ و مصیبت ها و رنج هایی که پس از رحلت پدرش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کشید، در واقع نشان دهنده عبودیت خالصانه وی در درگاه پروردگار سبحان است.
امام علی علیه السلام در شب ازدواج فاطمه زهرا علیه السلام را گریان و مضطرب دید، پرسید: «چرا ناراحتی؟» پاسخ داد: «تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کد خولی الی الحدی و قبری فانشذک الله ان قمت الی الصّلاه فنعبدالله تعالی هذه اللیله»[درباره حال و رفتار خویش می اندیشیدم به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه خودم می آیم همانند روزی که از اینجا به قبر و لحدم خواهم رفت، در این آغازین لحظه های زندگانی، تو را قسم می دهم که با هم به نماز بایستیم و در این شب خدا را عبادت کنیم].
اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که در واپسین لحظات عمر حضرت زهرا متوجه آن بزرگ زن جهان بودم. نخست غسل نمود و لباس عوض کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه علیه السلام را دیدم که رو به قبله نشسته و دست ها را به سوی آسمان برآورده چنین دعا می کند،«الهی و سیدی اسئلک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولی فی مفارقتی ان تغفر لعصاه شیعتی و شیعه ذریّتی»[پروردگارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به حق اشک های حسن و حسین در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایی].
ابن عباس می گوید رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «… و اما دخترم فاطمه سیده و بزرگترین زنان عالم از اولین و آخرین است».
«و انها لتقوم فی محرابها فسلّم علیها سبعون الف ملک من الملائکه المقربین و ینادونها بما نادت به الملائکه مریم فیقولون: یا فاطمه ان الله اصطفاک و طهّرک و اصفاک علی نساء العالمین. [او در حالی در عبادتگاهش می ایستاد که هفتاد هزار فرشته از ملائکه مقرب بر او سلام و درود گفته و همان گونه که مریم را ندا کردند می گویند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و مطهر و پاک نمود و بر زنان عالم اختیار کرد].
محمد بن علی بن الحسین بن علی علیه السلام فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلمان را نزد حضرت فاطمه فرستاد. وی در خانه لحظه ای ایستاد تا سلام کند. شنید که حضرت در داخل خانه قرآن می خواند و آسیا در بیرون می چرخد و کسی در حضور آن حضرت نیست»… در آخر همین خبر چنین آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و اله تبسم کرد و فرمود: «ای سلمان! خداوند دل و تمام اعضا و جوارح فاطمه را پر از ایمان کرده است. او برای بندگی و اطاعت خداوند که به جای خلوتی می رود یکی از فرشتگان عالم به نام زوقائیل-و در روایت دیگری به نام جبرئیل-فرود آمده و آسیای او را می چرخاند و خداوند رنج و زحمت را به همراه زحمت آخرت از او برطرف کرده و او را کفایت می کند».
زید بن علی از پدرانش از حضرت زهرا علیه السلام روایت کند که فرمود: «از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم فرمود: همانا در جمعه ساعتی است که در آن ساعت هر مسلمانی از خداوند درخواست خیری کند پروردگار به او اعطا نماید». پرسیدم که آن کدام ساعت است؟ فرمود: «هنگامی که نیمی از خورشید در معرض غروب قرار گیرد». راوی می گوید که فاطمه علیه السلام به غلامش می گفت: «برو بالای بام اگر دیدی که نصف خورشید در حال غروب کردن است مرا خبر کن تا دعا کنم».
منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
امام علی علیه السلام در شب ازدواج فاطمه زهرا علیه السلام را گریان و مضطرب دید، پرسید: «چرا ناراحتی؟» پاسخ داد: «تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کد خولی الی الحدی و قبری فانشذک الله ان قمت الی الصّلاه فنعبدالله تعالی هذه اللیله»[درباره حال و رفتار خویش می اندیشیدم به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه خودم می آیم همانند روزی که از اینجا به قبر و لحدم خواهم رفت، در این آغازین لحظه های زندگانی، تو را قسم می دهم که با هم به نماز بایستیم و در این شب خدا را عبادت کنیم].
اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که در واپسین لحظات عمر حضرت زهرا متوجه آن بزرگ زن جهان بودم. نخست غسل نمود و لباس عوض کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه علیه السلام را دیدم که رو به قبله نشسته و دست ها را به سوی آسمان برآورده چنین دعا می کند،«الهی و سیدی اسئلک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولی فی مفارقتی ان تغفر لعصاه شیعتی و شیعه ذریّتی»[پروردگارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به حق اشک های حسن و حسین در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایی].
ابن عباس می گوید رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «… و اما دخترم فاطمه سیده و بزرگترین زنان عالم از اولین و آخرین است».
«و انها لتقوم فی محرابها فسلّم علیها سبعون الف ملک من الملائکه المقربین و ینادونها بما نادت به الملائکه مریم فیقولون: یا فاطمه ان الله اصطفاک و طهّرک و اصفاک علی نساء العالمین. [او در حالی در عبادتگاهش می ایستاد که هفتاد هزار فرشته از ملائکه مقرب بر او سلام و درود گفته و همان گونه که مریم را ندا کردند می گویند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و مطهر و پاک نمود و بر زنان عالم اختیار کرد].
محمد بن علی بن الحسین بن علی علیه السلام فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلمان را نزد حضرت فاطمه فرستاد. وی در خانه لحظه ای ایستاد تا سلام کند. شنید که حضرت در داخل خانه قرآن می خواند و آسیا در بیرون می چرخد و کسی در حضور آن حضرت نیست»… در آخر همین خبر چنین آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و اله تبسم کرد و فرمود: «ای سلمان! خداوند دل و تمام اعضا و جوارح فاطمه را پر از ایمان کرده است. او برای بندگی و اطاعت خداوند که به جای خلوتی می رود یکی از فرشتگان عالم به نام زوقائیل-و در روایت دیگری به نام جبرئیل-فرود آمده و آسیای او را می چرخاند و خداوند رنج و زحمت را به همراه زحمت آخرت از او برطرف کرده و او را کفایت می کند».
زید بن علی از پدرانش از حضرت زهرا علیه السلام روایت کند که فرمود: «از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم فرمود: همانا در جمعه ساعتی است که در آن ساعت هر مسلمانی از خداوند درخواست خیری کند پروردگار به او اعطا نماید». پرسیدم که آن کدام ساعت است؟ فرمود: «هنگامی که نیمی از خورشید در معرض غروب قرار گیرد». راوی می گوید که فاطمه علیه السلام به غلامش می گفت: «برو بالای بام اگر دیدی که نصف خورشید در حال غروب کردن است مرا خبر کن تا دعا کنم».
منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).