زهد و وارستگی
از جمله احساسات روحی جوانان، نگرانی و بی تابی در برابر مشکلات و مصائب زندگی است. بی تابی در برابر مصائب همچون سوهان، روح را می آزارد و آن را آنچنان زبون و ناتوان می سازد که آثارش را در قیافه و چهره بی تاب ظاهر ساخته و از این طریق تاریکی و وحشت دوران را نمودار می سازد و سبب هم واندوه زیادتری می گردد.
((ما در زندگی روزانه گرفتار بیم و نگرانی هستیم، خشم و پریشانی و دلمردگی به سبب چیزهایی پیش پاافتاده ای که محیط محدود زندگی ما را پر ساخته است، پیوسته تعادل ما دستخوش اختلال می سازد، چرا که ما خود به دست خویش زندانی تنگناهایی شده ایم که نمی توانیم از آنها رهایی یابیم، عارفان و حکیمان اثبات کرده اند که آدمی می تواند در جهانهای پهناورتری زیست کند به شرط آنکه اندیشه را از بند ناچیزهای روزانه رها سازد.
گروهی در این رهایی بسیار پیش رفته اند و گروهی نیز اندکی، ولی همه آنان که این مقصود را در پیش روی دارند، کم یا بیش توفیق خواهند یافت و آنگاه خواهند دید که به نوعی صلح و صفای درونی رسیده اند)). [1]
((زهد)) در اصل به معنای اعراض و بی میلی و در اصطلاح عبارت است از ترک هرگونه وابستگی مطلق به ارزشهای مادی و عدم رغبت به آن.
زهد و وارستگی، بالاترین حربه دفاعی در برابر دشمن وحشتناک جزع و بی تابی است. در پرتو این عامل، تمام موانع و سدهایی که آدمی را از رشد و کمال باز می دارد، شکسته می شود، ارزشهای فریبنده انسان را متزلزل نمی کند، بر دل و جانش چیره نمی گردد و او همچنان در شاهراه هدایت و کمال به مسیر خود ادامه می دهد.
خلاصه این نیروی حیاتبخش یک نوع آزادگی خاصی به انسان می بخشد که در مسیر زندگی تمام موانع را کنار زده و با رشد شخصیت معنوی به سرعت پیش رود.
((ژان ژاک روسو)) می گوید:
((من که می دانم فناپذیر هستم، چرا در این جهان برای خود بستگی هایی ایجاد کنم؟ در این جهان که همه چیز تغییر می کند، همه چیز می گذرد و خود من هم به زودی نابود می شوم، بستگی به چه دردم می خورد؟ ای ((امیل ))! ای پسرم! اگر تو را از دست بدهم، دیگر برایم چه باقی خواهد ماند؟ در هر حال، باید خودم را برای این حادثه ناگوار آماده نمایم، زیرا هیچکس نمی تواند مرا مطمئن سازد که قبل از تو خواهم مرد. پس اگر می خواهی خوشبخت و عاقل زندگی کنی، قلب خود را به زیبایی های فناناپذیر وابسته نما، سعی کن خواسته هایت محدود و وظیفه ات مقدم بر همه چیز باشد.
فقط چیزهایی را طلب کن که با قانون اخلاق مغایر نباشد.
به خودت عادت بده که همه چیز را بدون ناراحتی از دست بدهی و بدون اجازه وجدان هیچ چیز را قبول ننما، در این صورت حتما خوشبخت خواهی شد و به هیچیک از چیزهای زمینی دلبستگی شدید پیدا نخواهی کرد)).
جمعی در مفهوم زهد و پارسایی به اشتباه گراییده و سوراخ دعا را گم کرده اند، این گروه که از قلمرو حقیقی زهد خارج گشته اند، پنداشته اند که پارسایی به این است که از اجتماع بریده و به آرامی به کار شخصی خود بپردازند و چشم از انحرافات فردی و اجتماعی بپوشند تا در طوفان بلیات دچار نگردند و مصونیت خویش را بدین وسیله تضمین نمایند. مدعیان این طرز فکر، بدین تطبیق کاذب می خواهند خود را از زیر بار مسئولیتها آزاد کرده، موجبات رضایت باطنی خویش را فراهم سازند.
باید دانست برداشت نادرست از زهد و پارسایی از مواردی است که اسلام به شدت با این مبارزه نموده و پیشوایان دین در هر زمان با این دنیاپرستان متدین نما، ریاکاران دروغین، گندم نمایان جوفروش روبرو می گشته آنان را توبیخ و سرزنش می نموده و از عمل ننگین خودنمایی و عوامفریبی برحذر می داشته اند. بدیهی است عمل بدون اخلاص و خودنمایی بدون واقعیت به زودی بر همه کس آشکار و مشت این دغلبازان باز خواهد شد و کوس رسوایی آنها برملا خواهد گشت، سرانجام خائن از خادم، عامل از جاعل، باز شناخته خواهد شد.
عن الرضا (علیه السلام ) قال: قال عیسی (علیه السلام ) للحواریین: یا بنی اسرائیل لا تاءسوا علی ما فاتکم من الدنیا کما لا یاءسی اهل الدنیا علی ما فاتهم من دینهم اذا اصابوا دنیاهم. [2]
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت عیسی (علیه السلام ) به حواریون فرمود: ای فرزندان اسرائیل: بر آنچه در دنیا از دست داده اید، اندوهناک نباشید، همچنان که دنیا دوستان هر اندازه دینشان را از دست دهند، اندوه ندارند زیرا دنیای خود را به دست آورده اند.
این جمله کوتاه و پرمحتوای امام رضا (علیه السلام ) در واقع یکی از مسائل پیچیده فلسفه آفرینش را حل می کند و آزادگی خاصی را برای انسان به ارمغان می آورد که او موقعیت خود را در جهان گم نکند و روح دنیاپرستی بر او غالب نشود. همین حالت بی اعتنایی و وارستگی است که سبب می شود، زاهد به همه موانع پشت پا زده و به سرعت به مسیر تکامل خود پیش رود.
((قتیبة بن سعید))[3] می گوید:
وارد یکی از قبایل عرب شدم، صحرایی دیدم پر از شترانی که همه مرده بودند که به شماره در نمی آمد. در آنجا پیرزنی بود. پرسیدم این شتران از آن که بوده است؟ گفت: آن پیرمرد را که بالای آن تل می بینی که نشسته و پشم می تابد. به سراغ او آمدم، گفتم: اینها همه از آن تو بوده؟ گفت به نام من بوده است. گفتم: چه شده که به این روزگار افتاده اند؟ او در جواب (بی آنکه اشاره ای به آفت و علت مرگ ومیر آنها کند) گفت: آن کس که داده بود، گرفت. گفتم: (ناراحت نیستی و) در این باب چیزی نگفته ای؟ گفت: بلی! این دو بیت را گفته ام:
لا والذی انا عبد من خلائقه
والمرء فی الدهر نصیب الرزء والمحن!
ما سرنی ان ابلی فی مبارکها
وماجری من قضاء الله لم یکن!
((سوگند به آن کسی که من بنده ای از مخلوقات او هستم که انسان در دنیا هدف مصائب و محنتها است )).
((اگر شترانم در خوابگاه خود بودند و این قضای الهی که اتفاق افتاد، رخ نمی داد، خوشحال نمی شدم )). (من تنها به رضای او خشنودم و هر چه او خواسته است، همان را می پسندم ). [4]
رمز سبکباری در زندگی
قال الرضا (علیه السلام ) للحسن بن سهل وقد ساءله عن صفة الزاهد فقال (علیه السلام ): متبلغ بدون قوته، مستعد لیوم موته، متبرم بحیاته. [5]
امام رضا (علیه السلام ) به ((حسن بن سهل )) که از امام (علیه السلام ) درباره صفت زهد پرسیده بود، فرمودند:
1 – بدون (حرص و ولع ) به روزی اکتفا و بسنده می کند.
2 – (به وسیله انجام واجبات، ترک محرمات و دارابودن مکارم اخلاق ) آماده روز مرگ خویش است.
3 – از زندگی (تکراری و یکنواخت خود) ملول می باشد.
در حالات بزرگمهر حکیم وارد شده است که همواره روحیه متعادلی داشت و هیچوقت از چهره اش شادی و غمناکی دیده نمی شد.
هنگامی که رمز این حالات را از وی پرسیدند، گفت:
((از دست رفته با ریزش اشک جبران نمی شود و رسیدنی و آینده نیز با شادی و سرور پایدار نمی گردد)). [6]
در یکی از مجلات نوشته شده بود:
تاجری آمریکایی که تمام اموالش طعمه آتش شده بود و طبق اظهارات خودش میلیونها تومان سرمایه بوده، وقتی برخی از آشنایانش به عنوان تسلیت و تسکین پیش او آمدند، طبق معمول او را خیلی عادی دیدند. گویی هیچ حادثه ای برایش اتفاق نیفتاده است. هنگامی که از عدم اعتنا وتوجهش به این حادثه پرسیدند: با خونسردی پاسخ داد: غم و اندوه برگذشته سودی ندارد، بلکه فکر می کنم که ثروت از دست رفته را چگونه گرد آوردم و این فکر برای من مهمترین مساءله است.
پی نوشت:
[1] قرن دیوانه ، ص 103.
[2] المحجة البیضا، جلد 5، ص 368 – اصول کافى ، جلد 2، باب ((ذم الدنیا والزهد فیها))، حدیث 25.
[3] وى یکى از محدثان است که از ((مالک ابن انس )) وایت مى کند.
[4] تفسیر نمونه ، جلد 23، ص 368 – 367، به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازى ، جلد 11، ص 53.
[5] بحارالانوار، جلد 75، ص 357.
[6] مفاهیم انسانى از دیدگاه امام صادق (علیه السلام )، ص 31.
منبع: حوزه نت