زیان های بداخلاقی و راهکارهای خوش اخلاقی
اولین متضرر بداخلاقی، خود شخص بداخلاق
شخصی که بداخلاقی می کند در آغاز به خلق و خوی خود ضربه می زند، پس از آن است که اخلاق شخص مقابل را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، لذا او ضرری را که به دیگری می زند ابتدا ضرر بدتر از آن را به خود وارد ساخته است.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرمایند: “مَن ساءَ خُلقُهُ عَذّبَ نَفْسَهُ”، “هر که بد اخلاق باشد، خودش را عذاب دهد”.[1]
هنگامی که آدمی با شخص دیگری بدرفتاری می کند، در واقع خوی بد خود را آشکار می سازد و باطن خود را اظهار می کند. او با برخورد بد خود، این عادت و خوی زشت خود را در وجود خود ریشه دار می کند، زیرا وقتی انسان کار خوب یا بدی را چندین بار تکرار کند به تدریج آن کار تبدیل به عادت می شود، هنگامی که تبدیل به عادت شد، ترک آن سخت می شود. بنابراین شخصی که بدرفتاری می کند او این عادت خود را استوارتر کرده است و ترک آن عادت بد را برای خود دشوارتر ساخته است. همچنین او مردم را از خود دور می نماید و مردم از او نفرت می کنند.
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: “سُوءُ الخُلقِ یُوحِشُ النَّفسَ، و یَرفَعُ الاُنْسَ”، “بد خویى، انسان را تنها مى کند و انس (الفت و دوستى) را از بین مى برد”.[2]
و نیز حضرت می فرمایند: “مَن خَشُنَت عَریکَتُهُ أقفَرَت حاشِیَتُهُ”، “هرکه درشت خویى کند، پیرامونش [از دوستان] تهى مى گردد”.[3]
بداخلاقی باعث غلبه غضب بر عقل انسان
چه بسیار اختلافاتی که به خاطر بداخلاقی پیش می آید و چه بسیار فتنه و فسادهایی که به جهت بدرفتاری اتفاق می افتد. شخصی که با مردم بدرفتاری می کند، اولین ضرر آن به خود او می رسد و اگر شخص مقابل دچار زیانی شود، بعد از زیانی است که شخص بداخلاق متحمل آن شده است.
او با بدرفتاری با دیگران تصور می کند که موفق به توهین وتحقیر شخص مقابل شده است و با داد و فریاد و سرزنش او را وادار به سکوت کرده است، اما چنین فکری اشتباه است، درحقیقت قوه غضب او بر قوه عاقله او غلبه یافته است و او به وسیله عقل خود که باید بر خشم خود غلبه می یافت، از این غلبه و پیروزی حقیقی خود را محروم ساخته است. زیرا ساکت کردن دیگران با آزار و اذیت، پرخاشگری و بداخلاقی نه تنها ارزشی ندارد بلکه ضدارزش است، آنچه مهم و ارزشمند است، این است که انسان به وسیله عقل خود بر غصب خود غلبه یابد و او را از هرگونه سرکشی بازدارد، اما اگر غضب خود را بر عقل خود غلبه داد، آن گاه عقل مغلوب و اسیرِ غضب خواهد شد. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “کمْ مِنْ عَقْلٍ أسِیرٍ تَحْتَ هویً أمِیرٍ”، “چه بسیار خردى که اسیر فرمانروایی هوس است”.[4]
رابطه خودسازی و خوش اخلاقی
شخص برای جلوگیری از این اسارت باید با خشم خود به مبارزه بپردازد و بر آن چیره شود. وقتی آدمی مسایل را صحیح تحلیل کند و در صدد اصلاح آن برآید دچار خشم و غضب نخواهد شد و دیگران را با خشونت خود سرکوب نخواهد کرد، بلکه با فکر و عمل خود تلاش می کند که مشکل را ریشه یابی کرده آن را حل کند. هنگام ریشه یابی ممکن است مشکل از رفتار و کردار خود او باشد نه از دیگران. در این صورت شخص واقع بین و نه خودپسند، به خودسازی می پردازد نه خشم و خشونت و پرخاشگری علیه دیگران.
فردی که برای خودسازی تلاش می کند در مسایل خانوادگی و برخوردهای اجتماعی بدون تعصّب، افراط و خشمناک شدن، حق را جستجو می کند، حتی اگر حق با فرد مقابل باشد و به هیچ عنوان سخن خود را به وسیله خشم و بداخلاقی اثبات نمی کند، حتی اگر طرف مقابل با او برخورد نادرست کند، او خشم خود را فرو می برد و جواب بداخلاقی را با بداخلاقی نمی دهد، بلکه در مقابل بداخلاقی با خوش اخلاقی برخورد می کند و این رفتار نیکوی او نشانگر شخصیت ممتاز اوست. زیرا او در چنین موقعیت های حساس قضاوت عجولانه نمی کند و احیاناً اگر خشمناک شود، خشم خود را بدون انحراف از مسیر رضای الهی فرو می نشاند.
قرآن کریم در این آیه کریمه دومین صفت متقین را فرو بردن خشم و سومین صفت آنها را عفو و بخشش نسبت به مردم معرفی می کند: “الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ”، “[همان] کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مىکنند و خشم خود را فرومىبرند و از [خطاى] مردم مىگذرند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد”.[5]
نقش تفکر در خوش اخلاقی
چیزی که در واقع برای انسان سودمند است و انسان نیز از سودمندی آن آگاه است، اما به هر علتی از آن چیز برخوردار نیست، در این صورت انسان با فکر کردن درباره فواید و آثار آن چیز، به منظور دستیابی به آن، به جستجوی راه حلی برای آن می پردازد، زیرا هنگامی که انسان درباره چیزی فکر می کند، نسبت به دستیابی آن علاقه مند می شود و درصدد رفع موانع و فراهم کردن اسباب آن می کوشد.
بر این اساس یکی از راهکارهای خوش اخلاق شدن، فکر کردن راجع به فواید خوش اخلاقی است. در این حال شخص به خوش اخلاقی و برخورد نیکو با مردم، علاقه و رغبت پیدا می کند. او وقتی با مردم با خوش اخلاقی برخورد کند، فواید آن را احساس خواهد کرد و از خوش اخلاقی لذت خواهد برد، سپس عکس العمل مردم را نیز مشاهده خواهد کرد که مردم هم در پاسخ خوش اخلاقی او، با وی رفتار نیکو دارند. زیرا حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “مَن حَسُنَ خُلقُهُ کَثُرَ مُحِبّوهُ، و أنِسَتِ النُّفوسُ بهِ”، “آن که خوى نیک داشته باشد، دوستانش زیاد شوند و دلها به او انس گیرند”.[6]
اگر احیاناً از او اشتباه و خطایی سرزد، او بجای عصبانیت نسبت به شخص مقابل و مخفی کردن اشتباه خود، اعتراف به خطای خود می کند و از او عذرخواهی خواهد کرد.
چنانچه کسی نسبت به او خطایی کرده باشد، به جای آنکه او را سرزنش کند، خطای او را نادیده می انگارد، در این صورت ممکن است چشم پوشی از اشتباه او و برخورد با اخلاق نیکو باعث شود که آن شخص خود از خطایش پشیمان شود و خطای خود را بپذیرد و از آن به بعد از ارتکاب چنین خطایی پرهیز کند، اما اگر با زبان تند با او برخورد کند، ممکن است وی بر اشتباه خود پافشاری کند و بر خطای خود لجبازی کند.