زیبایی و ذائقههای انسانی
چون روح امام على علیه السلام همه جانبه و چندبعدی است، سخنانش هم در همه جوانب زیباست، و در عین چندبعدی بودن، نوعی توازن و تناسب میان ابعاد گوناگون آن برقرار است. از این رو، فراتر از ذائقههای انسانی قرار دارد و در روحها و عقلها جای می گیرد. انسانها بدون اینکه بتوانند امام علی علیه السلام را تعریف کنند، او را درک می کنند، و چون زیبایی، کشش دارد، مجذوب او می شوند. بر این اساس، شیعه، سنی، مسیحی و حتی یهودی را ستایشگر امام علی علیه السلام می بینیم.
شهید مطهری در اینجا در پاسخ به اینکه «چرا دوستی امام علی علیه السلام ایمان است؟» می گوید: زیرا حبة على علیه السلام، یعنی عشق به یک روح متعادل متوازن؛ عشق به انسان کامل؛ عشق به کمال انسانیت؛ عشق به آنچه خدا و پیغمبر به آن دعوت می کنند؛ و این شخص پرستی نیست؛ حتی شخص دوستی هم نیست؛ بالاتر از این است. آن که واقعا على را دوست دارد، خودش را دارد ستایش می کند که من درک می کنم آن زیبایی خارق العاده، آن روح بزرگ را؛ من درک اسلام و زیباییهای زندگی می کنم آن تعادل و توازن کامل را؛ من درک می کنم معنای انسان کامل را.
علامه جعفری: وی از معدود افرادی است که به طور گسترده در زمینه زیبایی نظر داده است. کتاب وی با عنوان زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام از آثار قابل مراجعه محققان است، ولی پراکندگی و نظم نیافتگی در آن وجود دارد. البته ایشان در مصاحبه نیز درباره زیبایی دارد که در کتاب تکاپوی اندیشه ها گردآوری شده است. در مصاحبه ای که هیئتی علمی از شوروی سابق با ایشان داشتند، مختصری از مطلق یا نسبی بودن زیباییها، و در مصاحبه با خانم «کریستنی کاریو»، خیلی کوتاه در زمینه فلسفه زیبایی سخن گفته اند.
وی درباره دشواری تعریف زیبایی تأکید می کند که تنوع زیباییها به قدری شدید است که جست وجوی شباهت عینی میان انواع زیبایی، یکی از بی معناترین کارهایی است که ممکن است تصور شود. چه شباهتی میان زیبایی یک صورت زیبای انسانی و پر طاووس وجود دارد که بگوییم یک مفهوم کلی با عنوان زیبایی را از آن نمودهای متشابه برگرفته، نام آن را زیبایی گذاشته ایم؟ زیباییهایی که نمود یافته اند، حتی در یک صحنه مکانی و برهه زمانی، تکرار شدنی نیستند. در این صورت، چگونه می توان آنها را تحت تعاریف یا قوانین کلی و ثابت از نظم و نمودهای درون ذاتی و برون ذاتی که قابل درک و پذیرش همگان باشد، در آورد. باین حال، ایشان در جاهای متعدد و با تعابیر گوناگون، در کتاب زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام به تعریف زیبایی پرداخته است.
علامه جعفری با اذعان به اینکه نمی خواهد زیبایی را به اصطلاح منطق – با حد تام تعریف کند، بلکه تلاش می کند با نظر به همه خواسته های حسی، ذوقی و شهودی ای که افراد درباره محسوسات دارند و با توجه به خواسته های عقلانی ایشان در خصوص آرمان های معقول، نظر دهد، در تعریف زیبایی می نویسد: «زیبایی، نمودی است نگارین و شفاف که بر روی کمال کشیده شده است، و کمال عبارت است از قرار گرفتن یک موضوع، در مجرای بایستگیها و شایستگی های مربوط به خود».
ایشان در جای دیگر در تعریف زیبایی می نویسد: «نمود یا پردهای نگارین و شفاف که روی کمال کشیده شده است». وی این نظریه را از جامع ترین نظریات درباره زیبایی میداند؛ زیرا معتقد است «زیبایی در این تعریف، طریقی است برای دریافت کمال؛ یعنی با دقت در یک اثر زیبای خلقت، در عین آنکه حس زیباجویی انسان اشباع می شود، به دریافت کمال نیز نایل می گردد».
مرحوم جعفری مطلبی را از فارابی درباره زیبایی می آورد تا تعریف فوق را تأیید کند: جمال و بها و زینت در هر موجودی به این است که برترین وجود ممکن درباره او اعطا شده باشد و به کمالات ممکن وجودی نایل شود؛ و چون بیان شد که وجود موجود نخست، برترین موجودات است، بنابراین، جمال و زینت وی، هر نوع زیبایی و طینتی را در پرتو خود محو می نماید، و همین طور است وضع جمال و بهای ذاتی او که وجود آنها، وجود ذاتی و از راه تعقل اوست ذات خود را استاد جعفری در مصاحبه با خانم کریستنی کاریو، پس از اشاره به وجود اختلاف میان صاحب نظران در تعریف زیبایی، ابتدا زیبایی را به دو نوع محسوس و معقول تفکیک می کند و سپس به تعریف هریک می پردازد. وی زیبایی محسوس را «نمودی نگارین (آراسته) و شفاف که بر روی کمال کشیده شده است» میداند و «کمال را همان نظم عالی که روح انسانی آن را در عالم هستی، مخصوصا در نمودهای زیبا درمی یابد» توصیف می کند. نیز «زیبایی معقول، شکوفایی روح انسان است به وسیله عدالت. احساس لزوم حق شناسی، احساس برین تکلیف، عدالت گرایی، برخورداری از آزادی در مسیر خیر و کمال، و احساس یگانگی با انسانها».
محققانی نیز در حوزه زیبایی شناسی دست به قلم شده اند، ولی به تناسب موضوع کوشیده اند به جای تعریف زیبایی و افتادن در مشکلات آن، به ملاکها و معیارهای زیبایی توجه کنند. بعضی نوشته اند: «تا وقتی نوعی نظم و انسجام و تقارن و توازن و هماهنگی و تناسب بین اجزای یک شیء نباشد و در پدید آمدن آن، حساب و دقت و ملاحظات ریزی انجام نگرفته باشد، به نظر زیبا نمی آید».
ایشان با اذعان به اینکه نمی توان زیبایی را در چهارچوبی محدود کرد و در قاعدههای گنجانید و برایش فرمولی وضع یا تعریف کرد، برخی ملاکهای ذهن را در درک زیبایی برمی شمارند. اینان با استفاده از مباحث منهج الفن الاسلامی سید قطب، معیارهایی از جمله دقت، هماهنگی، توازن، ترابط، تقارن، حرکت آرام و سنگین و مانند آن را از عناصر و ملاک های زیبایی می دانند و برای هریک توضیحاتی می آورند که چندان متفاوت به نظر نمی رسند. در عین حال، حاصل کلامشان تأکید بر این نکته است که همه هستی با دقت، نظم و هماهنگی با هم مرتبط میباشد.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص53-49، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391