در نگاه روان شناسان، افراد سر حال و شادمان که احساسى خوب در باره خویش دارند، از سه ویژگى مهم بهر می برند:(1)
1. نظم و دقت در زندگى
2. تجربه موفقیت و شکست و جزئى از زندگى شمردن آن
3. داشتن برنامه، ایده و روش
این افراد مشتاق بخشش و کارهاى عام المنفعه و نوع دوستى اند؛ ولى بخشیدن وقت خویش را روا نمى دانند؛ چون زمان تنها سرمایه جبران ناپذیر است و باید با برنامه ریزى تعریف شود. بى برنامه بودن و عدم پاسدارى از وقت به معناى تخریب فرصت ها است و آدمى را در دام سارقان زمان گرفتار مى سازد. در باور روانشناسان، انسان محصول دو چیز است: فرصت ها و تهدیدها.(2)
فرصت ها در قالب برنامه، طرح، ایده، محافظت از وقت، تقسیم لحظات زندگى، مشاهده فراگیر وضعیت کنونى، آینده نگرى و فرا سو بینى تعریف مى شوند؛ به عبارت صحیح تر و خلاصه تر، فرصت همان برنامه ریزى است؛ زیرا انسان بى برنامه و بى هدف، فرصتى را تعریف نمى کند و کسى که فرصت ها را نمى شناسد برنامه اى براى خود طراحى نمى کند. به گفته میگر، او در حقیقت بر مدار خطر متوقف است(3)، چون دچار استهلاک در جا مى شود و «نمى خواهد حرکت کند».(4)
تهدیدها اگر شناخته شوند، «متغیر مزاحم» (5) ارزیابى مى شوند و در پرتو اندیشه زحمتشان را کم مى کنند. از این رو، واژه هاى تلخ سودمند و جهت دهنده اند و اندیشه تغییر، اصلاح و تعدیل وضع موجود براى رسیدن به مطلوب را در انسان بارور مى سازند.
سه نکته اساسى
عوامل خورنده زمان و فرصت ها که در این نوشتار سارقان زمان خوانده مى شوند، در شمار تهدیدها جاى دارند و باید در جهت شناسایى، تعریف، تحدید و کنترل شان گام برداشت.
1. احیاى فرصت نوعى دگرگونى مثبت است، و همه انسان ها براى زندگى بهتر به دگرگونى مثبت نیازمندند.
2. وقت عنصر مهم و مشترک زندگى انسان ها است و در پرتو بهره گیرى بهینه از آن مى توان به اهداف دست یافت.
3. اگر روزانه تنها ده دقیقه از وقت را براى بازیافت وسایل گمشده و آشفته تلف کنیم، در سال حدود 60 ساعت وقت از دست مى دهیم. براى پیشگیرى از این زیان باید با برنامه ریزى درست از آشفتگى، بى نظمى و هرچه به هزینه کردن زمان مى انجامد، پرهیز کرد.
سارقان زمان
1. تعارفات
تعارف هاى بیش از حدّ و فقدان شهامت «نه گفتن» نابودگر فرصت ها به شمارمى آید.بیش تر افراد شکست خورده در برنامه ها که با انبوهى از کارهاى نیمه تمام و فعالیت هاى زخمى روبه رویند، تنها بدان سبب که نمى توانند پاسخ منفى دهند، در دام این سارقِ احساسى اسیرند.
2. تلفن
تلفن از ابزارهاى ضرورى زندگى امروز به شمار مى آید؛ امّا با همه سودمندى اش مى تواند سارق زمان باشد. گفت و گوهاى طولانى، حاشیه روى هاى بى مورد و حتّى استفاده مکرر از آن به خستگى روانى، انقطاع کار، عصبانیت، ابهام و تحلیل رفتن قواى جسمانى مى انجامد. وقفه هایى که تلفن هاى غیر ضرورى در کار پدید مى آورند، موجب هدر رفتن وقت مى گردد.
3. ملاقات کنندگان
در خانه، محل کار، خیابان و محیط هاى دیگر اجتماعى با افراد گوناگون ارتباط داریم، ولى باید توجه داشته باشیم که بسیارى از این دیدارها و ارتباط ها از سود مادى و معنوى تهى است. این دیدارها وقت را نابود مى سازد و انسان را از پرداختن به امور مهم تر بازمى دارد.
4. اطلاعات اضافى
بیش تر انسان ها با اطلاعات، یادداشت ها، و مطالب اضافى رو به رویند. این اطلاعات که ذهن یا میز و محل زندگى مان را اشغال کرده است، معمولاً به نابودى وقت مى انجامد. بررسى مراجعات مکرر و بیهوده و بازبینى خاطرات نهفته در لابه لاى آن ها، جز اتلاف وقت معنایى ندارد. براى پیشگیرى از این هزینه جبران ناپذیر، باید اطلاعات کیفى موجود، پس از دسته بندى و نه بسته بندى، در جاى مناسب قرار گیرند. و اطلاعات کمّى به شکل فهرست، نمودار، جدول و غیره خلاصه شوند تا هنگام نیاز به بخشى از آن ها به بازبینى کل ناگزیر نگردیم و وقت بسیار هزینه نکنیم.
5. خود محورى
خود محورى و خویش را قطب، ناظر و فاعل همه کارها دانستن نیز به اتلاف وقت مى انجامد. باید در انجام کارها از تفویض اختیار و یارى همکاران و دوستان بهره برد و از هزینه کردن وقت در امور کم اهمیت پرهیز کرد. افزون بر این، خود محورى سبب فشار عصبى و تنش هاى روانى شدید مى گردد. انسان هاى خود محور در انبوهى از اطلاعات دست و پا مى زنند و همواره از کمبود وقت شکوه مى کنند.
6. عدم تقسیم انرژى
انسان از ظرفیت و انرژى محدود برخوردار است. استفاده مؤثر از وقت، به تقسیم درست انرژى بستگى دارد. بسیارى از افراد در ساعات آغازین صبح، براى مثال از ساعت 8 تا 12 چنان انرژى مصرف مى کنند که انرژى جایگزین نیز نمى تواند آن ها را براى فعالیت هاى بعدى آماده سازد.بنابراین، ساعات باقى مانده شبانه روزشان تحت تأثیر این خستگى مفرط و طاقت فرسا تلف مى شود.
7. عدم اولویت گذارى
نداشتن فهرستى از کارها و مشخص نبودن اولویت ها، عامل دیگر نابود ساختن فرصت ها است. کارهاى روزانه ما سه حالت دارند:
1. امور فورى
2. کارهاى متوسط
3. امور عادى و معمولى
اگر کارها درست اولویت بندى نشود، در موضوعات جزئى و بى اهمیت وقت بسیار هزینه مى کنیم و در نتیجه نمى توانیم به قدر کافى روى وظایف عمده و حساس متمرکز شویم.
داشتن یک دفترچه کوچک جهت فهرست کردن کارها بر اساس اهمیت شان بسیار سودمند است. گروهى از مردم، براى صرفه جویى بیش تر در وقت، فهرست کارها را به صورت نشان هاى نمادین کنار روز یا ساعت مشخص مى کنند. براى مثال در برابر ساعت 8 صبح، جهت پرداخت قبض برق، تصویر لامپ مى کشند و براى خرید لوازم التحریر 4 بعد از ظهر از شکل ساده مداد یا کتاب استفاده مى کنند.
8. نوع نگرش به زمان
نوع نگرش به زمان گویاى روش استفاده از آن است. روز، هفته و ماه دیدن زمان، به «سرقت پنهان» آن مى انجامد. براى جلوگیرى از این سرقت، باید زمان را دقیقه، لحظه و ثانیه ببینیم. برنامه ریزى دقیق و زمان بندى شده یعنى نجات دادن و ذخیره ساختن وقت. در پرتو این امر:
1. اهداف حرفه اى و شخصى سریع تر و مطمئن تر حاصل مى گردند.
2. وقت ذخیره مى شود.
3. وقت کافى براى رسیدن به کارها، وظایف و فعالیت ها باقى مى ماند.
4. فشارهاى روزمره زندگى کاستى مى پذیرد و انسان از عادت ها و روش هاى بهتر و مطمئن تر برخوردار مى شود.
راز موفقیت بسیارى از افراد موفق، استفاده بهینه و کارآمد از لحظات و فرصت هاى بسیار محدود زندگى است. این نوع بهره گیرى از زمان، به آن ها اجازه مى دهد:
1. نگرشى جامع و فرا گیرد داشته باشند.
2. روشمند برنامه ریزى کنند.
3. به پیشرفت حرفه اى و شخصى خویش پردازند.
4. هماهنگ عمل کنند.
5. آمادگى شان براى انجام کارها روز به روز بهتر شود.
6. در رویارویى با بحران ها و حوادث نامنتظره، خرسندى و تسلط داشته باشند.
7. در پایان روز از احساس مثبت بودن سرشار گردند.
8. زمان را ذخیره سازند.
9. ابهام در اهداف و مقاصد
مارک تواین مى نویسد: «اگر اهداف روشن نباشد، باید دو چندان زمان صرف نمود و دو چندان تلاش کرد.» (6)
مدیریت زمان در بستر اهداف روشن و فعالیت هاى تعریف شده معنا مى یابد؛ چون اهداف محرک و مشوق فعالیت هایند. برنامه ریزى مبتنى بر هدف، روشى بهینه و پاسخ گو است.
آن که در برنامه هایش اهدافى آگاهانه و هوشمندانه پى مى گیرد، با استفاده از انضباط و انگیزش شخصى، بُعدى جدید در خویش پدید مى آورد که اصطلاحاً نیروهاى ناخودآگاه خوانده مى شود. روشن بودن اهداف و تعیین اولویت ها ارتباط تنگاتنگ دارند. تعیین اولویت، اهداف روشن بسیار و آسان است و حتى مى توان گفت، وقتى اهداف ابهام ندارد، میزان اهمیت و اولویت آن ها احساس مى شود. ابهام در اهداف به عدم تعیین اولویت و در نتیجه از دست دادن فرصت در کارهاى کم اهمیت مى انجامد.
در پایان باید یادآور شد که به سازى و کیفى کردن برنامه ها به فراموش نکردن این شعار مشروط است: برنامه باید نوشته شود.
برنامه، بذر فرصت ها است، و زمان، فصل بهار. هر که در بهار بذر نیفشاند، درو را تجربه نخواهد کرد.
باز تأکید مى کنیم: «برنامه ریزى یعنى نجات دادن و ذخیره سازى وقت».
پی نوشتها:
1- برنامه ریزى آموزشى و درسى، نادرقلى قورچیان، پایان نامه مقطع دکترى. (1379)
3- نظارت و راهنمایى کلینیکى، کیت احپسون و دامین گال، ترجمه دکتر محمدرضا بهرنگى. (1372)
4-مدیریت سیستم هاى اطلاعات، جان بروح وگرى گرا ونیتزکى، ترجمه منوچهر غیبى، انتشارات مرکز مدیریت دولتى، تهران 1372.
5- متغیر مزاحم در تحقیق ناشناخته است، ولى به محض شناخته شدن باید کنترل و تحدید (محدود) گردد.
6– مدیریت زمان، لوتارجى سى ورت، توکلى نیا، نشر عصر ظهور، 1378.