سبک زندگی در بیان امام حسین علیه السلام
تأملی بر چند سخن امام حسین علیه السلام
مهارت ارتباط
در آموزش مهارتهای زندگی، توجه ویژهای به مهارت ارتباط مؤثر شده است. ارتباط، یکی از اساسیترین نیازهای انسانی است که زندگی منهای اجتماع، برای او بیمعناست. مهارت ارتباط به افراد میآموزد که چگونه و با چه روشهایی به یک ارتباط موفق دست یابند؛ ارتباطی که بتوان با آن به اهداف موردنظر رسید. افراد نیز در روانشناسی از نظر سطح ارتباط، در دستهبندیهای گوناگون جای میگیرند. در سخنی از امام حسین علیه السلام ، به نکتهای برمیخوریم که سطحی فراتر از آنچه را بشر امروزی به آن دست یافته، مطرح میکند. ایشان ماهرترین فرد در مهارت ارتباط را چنین معرفی میکنند: «إنّ أوْصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ؛ قویترین فرد در ایجاد ارتباط کسی است که با کسی که از او بریده رابطه برقرار کند.»1 چنین نگرشی، سطح انتظار از ارتباط کارآمد را به حدی بالا میبرد که در جامعه اسلامی، یک فرد، به ایجاد ارتباطات گسسته شده بیندیشد. طبیعی است که این پیوند، دشوارتر از دیگر شاخههای ارتباط است.
هوش معنوی
دستهبندیهای گوناگونی از هوش شده است، همچنانکه تعریفهای متفاوتی از این موهبت خداوندی وجود دارد. به تعبیری برآیند هوش، توان بهرهمندی از آن برای رسیدن به شکوفایی و کامیابی است. در نگاه امام حسین علیه السلام ، فرد مؤمن برای رسیدن به خداوند، از ابزارهای گوناگون کمک میگیرد. او برای تقرب به خدا، از شناخت خود شروع میکند و برای شناخت خود، ملاک دارد نه احساس. معیارهای فرد با ایمان، قوانین محکم و روشنی است که از پروردگارش به او رسیده است. فرد با ایمان، خود را تنها نمیبیند و دست خالی هم نیست. این سخن حضرت اباعبدالله گویای جان کلام ماست:
إنّ المؤمنَ اتّخَذَ اللّه َ عِصْمتَهُ و قولَهُ مِرآتَهُ؛ فمَرّةً یَنظُرُ فی نَعْتِ المؤمنینَ و تارةً یَنظُرُ فی وَصفِ المُتَجَبّرینَ، فهُو مِنهُ فی لَطائفَ و مِن نفسِهِ فی تَعارُفٍ و مِن فِطْنَتِهِ فی یقینٍ و مِن قُدْسِهِ علی تَمکینٍ.2
به راستی مؤمن، خدا را نگهدار خود [از گزندها و گناهان] و گفتار او (قرآن) را آینه خود گرفته است؛ گاهی [در این آینه] به اوصاف مؤمنان مینگرد و گاهی به اوصاف گردنکشان مینگرد و در آن، نکتهها میبیند و خود را شناسایی میکند و به هوشیاری خود یقین میکند و به پاکی خود اطمینان مییابد.
دانش و تجربه
برای رسیدن به اهداف، دانش و تجربه، دو بال پروازند. نه دانش تنها میتواند ما را به مقصد برساند و نه آن قدر فرصت داریم که با شیوه آزمون و خطا به آنچه میخواهیم برسیم. فردی که تنها به دانش خود بسنده کند و از دنیای واقعی خود خبری نداشته باشد، گرفتار بیماری «زندگی ذهنی» میشود و کسی که دانشمندان و یافتههای آنها را نپذیرد و تنها به تجربه خود تکیه کند، گرفتار «خودشیفتگی» میشود. در جهان امروزی نیز تأکید زیادی بر خروجی دانش شده و طراحیهای علمی و برنامهریزیهای آموزشی، به استفاده از دانش روی آوردهاند. روایت امام حسین علیه السلام در این باره خواندنی است: «العِلمُ لِقاحُ المَعرفةِ و طُولُ التّجارِبِ زِیادَةٌ فی العَقلِ؛ دانش، بارورکننده شناخت است و تجربههای زیاد، افزاینده خرد.»3 وقتی دادههای علمی به اندازه کافی وجود داشته باشند و فرضیههایی به اثبات برسند، آدمی به یک نظریه درست و شناخت خوب دست مییابد، ولی این تمام راه نیست، بلکه برای افزایش خرد و زندگی خردورزانه، نیازمند عنصر دیگری است که تجربه نامیده میشود. در روانشناسی شخصیت نیز گشودگی به تجربه، یکی از ویژگیهای انسانهای سالم شمرده شده است و این ویژگی به خوبی در سخن امام به چشم میخورد.
بخشش
اقتصاد در مدیریت یک زندگی، نقش مهمی دارد. مدیریت درآمد و هزینهها، کاری است که نمیتوان از آن چشم پوشید. در نگرش دین، تعریف کاملتری از اقتصاد شده است و شاخصهایی که دیگران نتوانستهاند در مکتب خود به آن توجه کنند، به خوبی دیده میشود. در نگاه اسلام، همچنانکه درآمد از راه درست ضروری است، هزینهکرد درست و توجیهپذیر هم ضروری است. دین با انباشتگی ثروت، میانهای ندارد و پیشنهادهایش برای هزینه کردن، هم تعادل مالی را موجب میشود و هم سبب لذت بردن از زندگی است.
کسانی که به حرص گردآوری مالی دچار میشوند، آرامش و بهداشت روانی آنها به خطر میافتد و با برخورداری از وضعیت مالی دلخواه، باز ممکن است احساس تنهایی یا محبت مشروط دیگران، او را بیازارد. از این رو، بخشی از هزینههای پیشنهادی دین اسلام، در چارچوب احسان و انفاق به دیگران است. این نگاه معنوی به پول و درآمد سبب رونق جامعه و جان میشود. یکی از این پیشنهادها را در حدیث امام حسین علیه السلام که خود، نمونه عملی این سخن هستند، میخوانیم: «مَن جادَ سادَ؛ هر که بخشنده باشد، آقایی کند.»4 آن کس که بتواند علاقه خود را از پول و دارایی، به دوست داشتن دیگران تغییر دهد و دیگرخواهی بر فزونخواهی مالیاش چیره کند، هم در خویشتن حرمت بیشتری مییابد و هم در نگاه دیگران، فردی محترم و دوستداشتنی است.
خویشتنداری
فراز و فرودهای شرایط زندگی، نیاز به روحیهای دارد که بتواند آن را مهار و در همه آنها ایستادگی کند. چنانچه انسان در برخورد با مشکلات گوناگون، از ابزارها و مهارتهای کافی بیبهره باشد، به بنبست روانی خواهد رسید. در آموزههای دینی، تلاش شده تا این پیشنیازها به پیروان معرفی و به عنوان یک مهم بدان نگریسته شود. بردباری و خویشتنداری، از مهارتهایی است که بدون آن، تحمل شکستها و ناکامیها ناممکن مینماید. امام حسین علیه السلام ، زیبایی این ویژگی را چنین بیان میکند: «إنّ الحِلْمَ زِینَةٌ؛ بردباری، زیور است.».5 به همان اندازه که میل به گردآوری زینتهای مادی در وجود انسان نهاده شده، گرایش فطری به گردآوری بستهای از خوبیها نیز وجود دارد، فقط کافی است یک انسان کامل و راهنما، چنین فضایلی را طرح کند تا فضای فکری و عاطفی افراد به آن سوق یابد.
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج٧٨، ص١٢١، ح٤.
2. همان، ص١١٩، ح١٥.
3. اعلام الدین، ص 298.
4. کشف الغمّه، ج 2، ص242.
5. بحارالانوار، ج 78، ص 122، ح 5.
منبع : فصلنامه اشارت، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، شماره 148.