سرنوشت اموال صدیقه طاهره (سلام الله علیها) پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
تحریف شناسی مدارک سنی
مطالبات مالی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) حداقل در « سه مرحله » (1) و هر مرحله، در چندین نوبت متفاوت، صورت گرفت که عبارتند از:
1 ـ مطالبه ی میراث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ( صفایا )(2) به ویژه آنکه به موجب « حق خمس » و « حق فی ء » به مالکیت خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درآمده بود.
2 ـ مطالبه ی سهم ذی القربا (3) از محل « خمس غنائم خیبر » ( دژ القموص در الکتیبه ) (4)
( این سهم از خمس غنائم خیبر، مطابق آیه ی 41 سوره انفال، از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) اعطا شده بود ).
3 ـ مطالبه فدک که به امر الهی و از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان « هبه » شده بود.
بار دیگر، لازم به یادآوری است که هر یک از این مراحل نیز، حداقل در چندین نوبت و به شیوه های مختلف تحقق یافته اند.
از سوی دیگر، به دلیل تمایل پیروان مکتب خلفا ـ به ویژه عایشه ـ در کوچک جلو دادن « مطالبات مالی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از ابوبکر » و نیزتلاش آنها برای تبدیل عناوین همه ی این مطالبات، به « مطالبه ی میراث »، شاهد بروز نوعی « تحریف توام با ادغام » در نقل های مربوط به مطالبات مالی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می باشیم که در نهایت، مطالبات مالی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) از ابوبکر را به « کلافی سردرگم » تبدیل می سازد.
تلاش ما در این فصل، اکتفا به « حداقل های آشکار » برای ایجاد یک نظم منطقی در فضای فکری مخاطب است.
لذا، از ورود تفضیلی به مراحل و نوبت های گوناگون هر یک از این « مطالبات » اجتناب ورزیده ایم.
با کمال تاسف باید گفت:
دستان خیانتگر حدیث نگاران و تاریخ نویسان مکتب خلفا، به تبعیت از عایشه، جهت تقلیل موارد و میزان مطالبات مالی و نیز کاهش جدیت اختلاف میان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و خلیفه ی وقت، تنها به ثبت نقل های فشرده شده ی این دادخواست ها اقدام نموده اند.
در این نوع از تحریف، حوادث مربوط به این دادخواست های مالی، به گونه ای توسط عایشه و اتباع او در هم تنیده شده اند که خواننده تصور می کند:
همه ی مطالبات مالی با عناوین مختلفی که دارند [ میراث ( خمس، فی ء )، سهم ذی القربا، هبه (: فدک ) ] در یک مجلس و تنها تحت عنوان مطالبه ی « ارث » به وقوع پیوسته است!
در این نقل ها، « عایشه » به گونه ای سخنانش را جمله بندی نموده است که خواننده تصور کند:
تمام خواسته های مالی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از جنس « طلب ارث و میراث » است!
در نتیجه، پاسخ ابوبکر مبنی بر اینکه « از انبیاء ارثی برده نمی شود » پاسخی کامل و جامع به همه ی مطالبات مالی صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) ( میراث ، سهم ذی القربا، فدک و… ) محسوب می شود؟!(5)
به همین دلیل باید گفت:
عایشه و به تبع او، حدیث نگاران و تاریخ نویسان سنی، از نقل و ثبت « غضب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر ابوبکر»، در انتهای این دسته از « نقل های تحریف شده »، پرهیز ننموده اند.
زیرا در خیال آنها، با چنین تحریفی، نقل « غضب بر ابوبکر»، مذمت حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) را به خوانندگان سنی مذهب این کتاب ها القاء می کند. (6)
همین تحلیل، درباره ی علت تصریح عایشه و این گروه از نویسندگان به « عدم استرداد این اموال توسط ابوبکر » نیز صادق است.
فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمه شیئاً. (7)
پس ابوبکر از استرداد اموالی که فاطمه (سلام الله علیها) از او مطالبه نمود، امتناع ورزید و چیزی [ ازآن اموال ] را به فاطمه (سلام الله علیها) پس نداد.
متاسفانه به کارگیری این شیوه، که عایشه بنیان گذار اصلی آن بود ـ به بسیاری از نویسندگان کتاب های اهل تسنن نیز سرایت کرد و حتی منجر به آن شد که در برخی از این نقل ها، جهت توجیه عملکرد خلیفه، برای اشاره به هر نوع « صفایا » ای که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به صدیقه طاهره (سلام الله علیها)« ارث » می رسید، تحریف و جا به جایی ظریفی صورت گرفته و از واژه ی « صدقه » و مشتقات آن استفاده شود.(8)
لذا « صدقه » را در نقل های سنی مربوط به مطالبات مالی صدیقه طاهره (سلام الله علیها)به « میراث » ترجمه نمایید و با مراجعه به جدول، مصادیق آن را بیابید.
البته « صدقه » در لغت به معنای « هبه ی غیر معوض فقهی » نیز می باشد که در برخی احادیث اهل بیت (علیه السلام)، « صدقه » به همین معنا یعنی « بخشش و هدیه » به کار رفته است.
بدین ترتیب « ثدقه » در اسناد و شواهد تاریخی مربوط به اموال صدیقه طاهره (سلام الله علیها)ا دو کاربرد برخوردار می باشد:
الف ـ کاربرد لغوی: به معنای « هبه و نحله »
که از سوی اهل بیت (علیه السلام) درباره ی « فدک »، « حوائط سبعه » و « محصول آن دو » به کار رفته است.
ب ـ کاربرد سنی (خلافتی ): به جای « میراث »
که این جا به جایی درباره ی همه ی اموالی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (سلام الله علیها)ارث می رسید، به کار رفته است.
از سوی دیگر، تلاش شد تا در عین مشهور بودن بخشش فدک از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)در اغلب موارد، وقتی ماجرای ضبط و مصادره ی سرزمین فدک بازگو می شود ،
قبل یا بعد از اشاره به فدک و این قسم از مطالبات مالی حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) از واژه هایی همچون « ارث » یا « میراث » استفاده گردد. (9)
در پایان خاطر نشان می گردد:
از سوی پیروان مکتب خلفا، احادیث متعددی جعل شده است که همگی حاکی از آن می باشند که «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اموال بسیار ناچیز و کم ارزشی از خود به ارث گذاشتند» این تلاش ها تا آنجا پیش رفته است که حتی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) را «بدهکار» و «مقروض»جلوه داده اند. (10)
مطالبه ی « میراث » توسط صدیقه طاهره (سلام الله علیها)و پاسح خلیفه
نظام خلافت در نخستین اقدام خود، میراث صدیقه طاهره (سلام الله علیها)را غصب نمود.
ابوبکر با تمسک به حدیث ساختگی « لا نورث ما ترکنا صدقه » ادعا کرد که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده است:
از ما گروه انبیاء ارثی برده نمی شود؛ آنچه از اموال ما باقی می ماند حکم صدقه دارد. [ که برای عموم مسلمانان باقی گذاشته شده است و متعلق به خانواده انبیاء نیست ].
در نتیجه، ابوبکر از پرداخت آنچه صدیقه طاهره (سلام الله علیها)تحت عنوان « ارث » مطالبه فرمودند، امتناع ورزید.
عمده این میراث، شامل املاک و اموالی می گردید که از طریق حق « خمس » و حق « فی ء » به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده و از طریق حق « ارث » در دارایی های شخصی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد گردیده بود.
اهم این میراث، شامل موارد ذیل بود:
«1»
بخشی از « خمس زمین های خیبر » ( از دژ القموص در الکتیبه ) که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تعلق گرفت.
« 2»
زمین و محصول دژهای « وطیح » و « سلالم » ( از دژهای خیبر ) که به صورت « فیء » به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلق داشت و پس از ایشان بهص ورت « ارث » به صدیقه طاهره (سلام الله علیها)رسید.
به این مورد می توان زمین ها و آبادی های « وادی القری » و سرزمین « تیماء » را نیز اضافه کرد.
« 3 » (11)
«زمین های بنی نضیر » در مدینه که به صورت « فیء » به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلق گرفته بود و باقی مانده ی آن ( همانند دژهای خیبر )، میراث نبوی برای صدیقه ی طاهره (ع)بود.
بازار « مهزور » نیز از جمله اموال موجود در شهر مدینه بود که به حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) ارث رسید.
جدول بندی بخش عمده «میراث» صدیقه طاهره(ع) که توسط نظام خلافت غصب شد.
نام اموال ـــــــــ نحوه تملک صدیقه طاهره(ع) ـــــــــ ارزش تقریبی ــــــ محل استقرار
1- وادی القری ـــــــ ارث ــــــــ بسیار زیاد ــــــــــ بین خیبروشام
2- دژسلالم ـــــــــ ارث ـــــــــ بسیار زیاد ــــــــــ خیبر
3- دژ وطیح ـــــــ ارث ــــــــ زیاد ــــــــــــ خیبر
4- بخشی از دژ القموص ـــــــــ ارث ـــــــ زیاد ـــــــــ خیبر
5- تیماء ــــــــ ارث ــــــــ زیاد ــــــــ بین خیبر وشام
6- باقی مانده زمین های بنی نضیرـــــــ ارث ــــــ متوسط ــــــ مدینه
7- بازار مهزور ـــــــــــ ارث ـــــــــــ متوسط ــــــــــــ مدینه
جدول بندی سایر «اموال غصب شده»
نام اموال ــــــــ نحوه تملک صدیقه طاهره(ع) ـــــــــــ ارزش تقریبی ــــــــــــــ محل استقرار
1- بخش دیگری از دژ القموس ــــــــــ سهم ذی القربا ازخمس ـــــــــــ زیاد ـــــــــــــ خیبر
2- فدک ــــــــــــــ هبه ـــــــــــــــ زیاد ـــــــــــــــ هم جوارخیبر
خطبه ی آتشین در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، حلقه ی واسطه ی مطالبه « ارث » و « فدک »
ابوبکر که خود را در میدان مبارزه برای مصادره « میراث » ـ که بخش عمده ای از دارایی های حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)را تشکیل می داد ـ پیروز و توانمند یافت؛ تصمیم به آغاز حمله اقتصادی دیگری علیه اهل بیت (علیه السلام)، یعنی مصادره ی « فدک » که « هبه » بود-، گرفت.
چون « خبر این تصمیم گیری » به حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)رسید. (12)
آن حضرت جهت رسوا سازی دستگاه حاکم و تبیین مواضع غیر شرعی آنان در مواجهه با مطالبات مالی دختر سول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ویژه ادعای شگفت انگیز خلیفه در خصوص « ارث »، به مسجد رفت و خطبه ای طولانی در حضور خلیفه، مهاجرین و انصار حاضر درآنجا ایراد فرمود. (13)
این خطبه، بعدها به « خطبه ی فدکیه » شهرت یافت ؛ چرا که در مراحل پایانی مطالبه ی « میراث » (14) و آستانه ی تحقق « غصب فدک » (15) ( یعنی بلافاصله پس از آگاهی حضرت صدقیه طاهره (سلام الله علیها) از تصمیم خلیفه مبنی بر مصادره آن (16) ایراد گردید.
حضرت صدیقه طاهره در فرازهایی از این خطبه، با صراحت به ماجرای « ارث » اشاره نموده و افشاگرانه می فرماید:
افعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم، اذ یقول الله تبارک و تعالی: ( و ورث سلیمان داود ) (17) و قال الله عزوجل فیما قص من خبر یحیی بن زکریا : ( فهب لی من لدنک ولیا * یرثنی و یرث من آل یعقوب ) (18)
و قال عز ذکره: ( و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض
فی کتاب الله ). (19)
و قال: ( یوصکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین ) (20)
و قال: ( ان ترک خیراً الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین ) (21)
و زعمتم ان لا حق و لا ارث لی من ابی و لا رحم (22) بیننا، افخصکم الله بایه اخرج نبیه (صلی الله علیه و آله و سلم) منها، ام تقولون اهل ملتین لا یتوارثون، او لست انا و ابی من اهل مله واحده ؟
لعلکم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ؟
( افحکم الجاهلیه یبعون و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون ) (23)
ااغلب علی ارثی جورا و ظلما ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) (24)(25)
اهی [ و از روی عناد ] کتاب خداوند را رها کردید و آن را در پشت سرتان نهادید [ و به احکام آن عمل نمی کنید و مرا از ارث محروم می سازید، مگر نشنیده اید ] که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
« و سلیمان از [ پدرش ] داود ارث برد» .
و [ باز در آن هنگام که ] خداوند حکایت یحیی ـ فرزند زکریا ـ را بازگو می نماید ، می فرماید: « پس خدایا مرا از لطف خاص خویش، فرزند و جانشینی صالح فرما تا وارث من و خاندان یعقوب باشد » .
و نیزمی فرماید:
« و به حکم کتاب خدا، خویشاوندان [ در ارث بردن از یکدیگر نسبت به غریبه ها ] اولویت دارند ».
و می فرماید:
« خداوند شما را در مورد فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است ».
همچنین می فرماید:
« هر گاه [ یکی از شما را مرگ فرا رسد و ] مالی بر جای نهد، درباره ی پدر و مادر و خویشان، به نیکی وصیت کند ؛ که این شایسته ی پرهیزگاران است ».
شما به خیال باطل خویش پنداشته اید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم و هیچ قرابت و خویشاوندی بین ما برقرار نیست !
آیا خداوند آیه ای را به شما اختصاص داده که پدرم را از آن خارج نموده است ؟
یا [ در مورد من و پدرم می گویید ] که [ آن دو ] پیروان دو کیش و دو مذهب هستند و از یکدیگر ارث نمی برند ؟ آیا من و پدرم اهل یک آیین نیستیم ؟یا اینکه [ ادعا می کنید ] شما از [ پدرم ] رسول خدا به خاص و عام قرآن آگاه ترید ؟
« آیا حکم جاهلیت را می جویند ؟ برای مردم دارای یقین چه کسی حکمش بهتر از حکم خداوند است ؟ » آیا رواست که میراث من به جور و ستم از من ستانده شود ؟
« و ستمگران به زودی در می یابند که چگونه بازگشتی خواهند داشت ؟! »
در تاریخ آمده است که مخاطبان این سخنرانی علنی، سخت تحت تاثیر قرار گرفتند:
و لم یر الناس اکثر باک و لا باکیه منهم یومئذ. (26)
مردم، گریان تر از آن روز، دیده نشدند.
کار به حدی سخت گردید که خلیفه که ـ به اقتضای سیاست های خویش ـ همواره تا آن لحظه به نرمی و محترمانه سخن می گفت و ـ زیرکانه ـ خشونت های لفظی و فیزیکی را بر عهده ی دیگران ( مانند عمر بن خطاب ) می گذاشت (27)، این بار دست به تهدیدی علنی و جدی زد ؛ چنانچه نوشته اند:
فلما سمع ابوبکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر و قال: ایها الناس ما هذه الرعه الی کل قاله ! این کانت هذه الامانی فی عهد رسول الله صلی الله علیه [ و آله ] و سلم الا من سمع فلیقل و من شهد فلیتکلم . انما هو ثعاله شهیده ذنبه، مرب لکل فتنه، هو الذی یقول:
کروها جذعه، بعد ما هرمت. یستعینون بالضعفه و یستنصرون بالنساء کام طحال احب اهلها الیها البغی.
الا انی لو اشاء ان اقول لقلت و لو قلت لبحت، انی ساکت ما ترکت. ثم التفت الی الانصار فقال:
قد بلغنی یا معشر الانصار مقاله سفهائکم و احق من لزم عهد رسول الله صلی الله علیه [ و آله ] و سلم انتم.
قد جاء کم فاویتم و نصرتم.
الا انی لست باسطا یدا و لا لسانا علی من لم یستحق ذلک منا.
ثم نزل، فانصرفت فاطمه الی منزلها. (28)
پس چون ابوبکر سخنرانی آن بانو (سلام الله علیها)را شنید، بر او ناگوار آمد و به بالای منبر رفت و [ با اشاره به امیرمومنان (علیه السلام) ] گفت:
ای مردم ! این چه حالتی است که گوش به سخن هر کسی می دهید. این آرزوها در عهد پیامبر کجا بود ؟
پس هر کس که شنیده، بگوید و هر که شاهد بوده، صحبت کند.
همانا او روباهی است که شاهد او، دم اوست. در کنار هر فتنه ای قرار گرفته است. اوست که می گوید:
فتنه را به حال اولش برگردانید بعد از آن زمان که کهنه شده است.
کمک از ضعفا می خواهند و یاری از زنان می طلبند [ و اینجا نیز همسرش را پیش انداخته است ] ؛ مثل ام طحال (29) که عزیزترین کسانش نزد وی افراد فاحشه بودند.
بدانید که اگر من بخواهم می گویم و اگر بگویم افشا می کنم و مادامی که کسی با من کاری نداشته باشد، ساکت می شوم.
سپس رو به انصار کرد و گفت: ای گروه انصار ً گفتار برخی از جاهلان و احمقان شما به من رسیده است. سزاوارترین کسانی که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، شما هستید. به سوی شما آمد، پناهش دادید و یاریش کردید. بدانید من دست و زبانم را به کسی که استحقاق نداشته باشد باز نمی کنم [ و به تندی رفتار نمی کنم ]! (30) سپس از منبر پایین آمد ؛ پس فاطمه (سلام الله علیها)به سوی منزلش بازگشت.
این حکایت به قدری تکان دهنده است و عنان سخن آن چنان از دست خلیفه رها شد که « ابن ابی الحدید » شافعی مذهب نیز از روی تعجب ته استاد خویش « ابویحیی جعفر بن یحیی بن ابی زید بصری » می گوید:
هذا الکلام کله لعلی یقوله ! قال: نعم، انه الملک یا بنی !
ابوبکر تمام این کلمات را به علی [علیه السلام] گفته است ؟!
استاد پاسخ داد: آری پسرم، ملک و سلطنت است [ که کار را بدین جا می کشاند ] !
باز پرسیدم:
منظور از سخنانی که انصار رد و بدل می کردند [ و ابوبکر آنان را تهدید کرد ] چه بود ؟
پاسخ گفت:
انصار درباره ی [ لیاقت و رجحان ] علی [علیه السلام و حق او درباره ی همان ملک و سلطنت ] صدایشان بلند گردید، پس ابوبکر ترسید که کارشان به [ تفرقه و ] اضطراب بکشد ؛ لذا آن ها را نهی کرد . (31)
طرح و اثبات مالکیت « فدک» و مطالبه ی آن توسط صدیقه طاهره (سلام الله علیها)
صدیقه طاهره (سلام الله علیها)پس از آگاهی از تصمیم نظام حاکم مبنی بر مصادره ی فدک، نخست با طرح و اثبات مالکیت فدک (32) و سپس با مطالبه ی فدک از غاصبان آن، طرح جدید و کوبنده ای را در مخالفت با مشروعیت دستگاه حاکم و رسواسازی خلیفه ی وقت ( اعلان ظلم خلیفه ) پیش کشید، چنانچه نوشته اند :
قالت فاطمه لابی بکر: ان رسول الله صلی الله علیه [ و آله ] و سلم جعل لی فدک، فاعطنی ایاها. و شهد لها علی ابن ابی طالب، فسالها شاهداً آخر، فشهدت لها ام ایمن.
فقال: قد علمت یا بنت رسول الله انه لاتجوز الا شهاده رجلین او رجل و امراتین. (33)
فاطمه (سلام الله علیها) به ابوبکر گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فدک را به من واگذار کرده است، پس آن را به من بازگردان.
بر این مطلب علی (علیه السلام) شهادت داد.
ابوبکر شاهد دیگری طلبید و [ بار دیگر ] ام ایمن بر این مدعا صحه گذاشت.
پس ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا ! می دانی که در شهادت باید دو مرد حضور داشته باشند، یا یک مرد و دو زن ! [ و اینک که تو شاهدانت یک مرد و یک زن هستند، پس شهادت ایشان پذیرفته نیست].
در برخی مدارک سنیان، شهود دیگری هم مشاهده می شوند ؛ مانند « رباح » غلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). (34)
در برخی منابع، به گواهی « اسماء بنت عمیس » ( زن ابوبکر ) به طرفداری از صدیقه طاهره (سلام الله علیها)نیز اشاره شده است. (35)
نتیجه آن شد که ابوبکر از استرداد فدک به صدیقه طاهره (سلام الله علیها)امتناع کرد و شهود را در شهادتشان به نفع صدیقه طاهره (سلام الله علیها)تخطئه نمود و این، به معنای تکذیب دادخواست مالی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)درباره ی فدک، توسط ابوبکر بود.
به هر صورت، ابوبکر و همراهان وی، به بهانه های مختلف، از قبول شهادت شاهدان سرباز زدند و سرانجام، با تکذیب حضرت فاطمه (سلام الله علیها)،مالکیت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بر فدک را منکر شدند؛ چنانچه نوشته اند:
عن عطیه العوفی انه سمع ابابکر یومئذ یقول لفاطمه:… و اما منعک ما سالت، فلا ذلک لی !
و اما فدک ما جعل لک ابوک، فان منعتک فانا ظالم ؟!(36)
عطیه ی عوفی می گوید: آن روز شنیدم که ابوبکر به فاطمه (سلام الله علیها)گفت: … اما این که آنچه را خواسته ای به تو ندادم [ و میراث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به تو ندادم ] تقصیر من نیست ؛ [ بلکه به دلیل سخن پدرت می باشد ] (37)
و اما درباره ی مطالبه ی فدک: فدک را « پدرت » برا ی تو قرار نداده است ؛ حال در شرایطی که وی مانع [ مالکیت تو بر فدک ] گردیده، من ظالم هستم ؟!
در مجموع باید گفت:
پس از ایراد خطبه ی در مسجد و به ویژه ، پس از اصرار بر مالکیت فدک و مطالبه ی صریح آن، ابوبکر امنیت خلافت را در خطر دید و به اندیشه ی هجومی دیگر ( آخرین هجوم ) (38) به « بیت فاطمه (سلام الله علیها)» ( یعنی: منزل مسکونی حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)) جهت اخذ تبیعت اجباری از امیرمومنان (علیه السلام) و سرکوب ایشان فرو رفت و سرانجام نیز دستور حمله ی اصلی و « هجوم آخر » به خانه امیرمومنان (علیه السلام) را صادر کرد. (39)
هجومی که موجبات به شهادت رسیدن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)را فراهم ساخت و در واقع، پاسخی به « غضب صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بر ابوبکر »(40) در پایان ماجرای غم انگیز مطالبات مالی بود.
اظهار نظر قطعی درباره ی تاریخ دقیق « هجوم اصلی» امکان پذیر نیست ؛ ولی آنچه مسلم است، این هجوم چند روزی پس از ایراد « خطبه ی وسیله » توسط امیرمومنان (علیه السلام) (31) روی داده است.
منابع معتبر، تاریخ ایراد این خطبه را نه روز پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته اند. (32)
از سوی دیگر، با استناد به برخی قرائن گفت: « هجوم اصلی » در مرحله ی پایانی مطالبه ی فدک رخ داده است.
همان که ذکر شد:
برخی منابع، تاریخ غصب فدک را پانزده روز پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته اند.
با توجه به شرایط حساسی که « مطالبه ی میراث، مطالبه ی سهم ذی القربا، خطبه ی فدک، اثبات مالکیت فدک و مطالبه ی صریح آن » برای خلیفه ایجاد کرده بود ؛ بعید است که سردمداران خلافت، به صدیقه طاهره (سلام الله علیها)فرصت زیادی برای « مطالبه ی فدک » داده باشند.
لذا به احتمال زیاد، « هجوم اصلی » چند روزی پس از « مصادره فدک توسط عمال خلیفه » یعنی در هفته سوم خلافت ابوبکر رخ داده است.
پی نوشت ها :
1 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 230 (: و اعلم ان الناس یظنون… )
2 ـ صفایا که مفرد آن « صفی » می باشد ؛ تا قبل از تحریف معنای آن، یعنی تا زمان حیات ابوداود ( سال 275 هجری قمری ) به هر آنچه از « اموال، اثاثیه ملک و زمین » که به رسول ( صلی الله علیه و اله و سلم) تعلق داشت ؛ اطلاق می گردید. معالم المدرستین (: السید مرتضی العسکری )، ج2، ص 93 ـ 94
3 ـ هر چند در برخی اسناد تاریخی جهت اشاره به این سهم از واژه ی « ذوی القربا: خویشاوندان » استفاده شده است ؛ ولی باید به تفاوت معنای « سهم ذوی القربا: سهم نیازمندان بنی هاشم » با معنای « سهم ذی القربا: سهم خویشاوند ( صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و ائمه اطهار (علیه السلام)، توجه نمود.
4 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 230 ( لقد علمت الذی ظلمتنا عنه اهل البیت.. )
5 ـ این ترفند توسط « بخاری » در کتاب « صحیح » وی، چندین بار تکرار شده است.
ر. ک: ج4، ص 96 و ج5، ص 25 ـ 26 و ص 115 و ص 177 ـ 178
6 ـ ر. ک: شعله های همیشه (: علی لباف )، ص 41 ـ 61
7 ـ صحیح بخاری، ج4، ص 96 و ج 5، ص 178 ؛ صحیح مسلم، ج2، ص 72 و ج 5، ص 154 ؛ صحیح ابن حیان، ج4، ص 573 و ج11، ص 153 ؛ مسند احمد، ج1، ص 6 تاریخ طبری، ج3، ص 202 ؛ سنن الکبری، ج6، ص 300 ؛ تاریخ ابن کثیر، ج5، ص 286
8 ـ از آنجایی که رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) در دوران حیات خویش، همواره بخش عمده درآمد و محصول زمین هایشان را در راه خدا به نیازمندان عطا می کردند ( = صدقه می داند ) همین امر مورد سوء استفاده نظام خلافت قرار گرفت و آنان با بهره گیری از این شهرت ( = صدقه بودن درآمد و محصول زمین های رسول خدا(ص )، اصل این زمین ها را نیز صدقه ( = متعلق به مسلمین ) اعلام کردند !
9 ـ خوشبختانه این تمهید پیروان مکتب خلفا با توجه به معنای لغوی « ارث » خنثی می گردد ؛ زیرا هر آنچه از پدران به فرزندان ـ در زمان موت و یا قبل از آن ـ به عنوان ذخیره و سرمایه بعد از مرگشان می رسد، ارث نامیده می شود.
« راغب اصفهانی » در کتاب « مفردات » می گوید: ان الوراثه الحقیقیه هی ان یحصل للانسان شیء لا یکون علیه فیه تبعه و لا علیه محاسبه.
لذا « ارث » دارای دو معنای « لغوی » و « اصطلاحی » می باشد که درباره ی فدک، معنای لغوی آن صادق است.
10 ـ البته باید توجه داشت که زندگانی به شدت زاهدانه رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) بستر مناسبی برای طرح و پذیرش چنین جعلیاتی می باشد.
11 ـ با فرض عدم مصادره ی « حوائط سبعه »، منظور از وازه تحریف شده « صدقته بالمدینه: صدقات پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم) در مدینه » همین اموال می باشد که از مصادیق « صفایا » و در نتیجه « میراث » آن حضرت ( صلی الله علیه و اله و سلم) محسوب می گردید.
12 ـ اهل تسنن در این زمینه روایتی دارد:
عم عمر بن الخطاب قال: لما قبض رسول الله صلی الله علیه [ آله ] و سلم جنت انا و ابوبکر الی علی فقلنا: ما تقول فی ما ترک رسول الله ؟ قال: نحن احق برسول الله. فقلت: والذی بخیبر ؟ قال: والذی بخیبر. قلت: والذی بفدک ؟ قال: و الذی بفدک. فقلت: اما و الله حتی تخروا رقابنا بالمناشیر فلا.
از عمر بن خطاب نقل است که می گوید: پس از وفات رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) من و ابوبکر به نزد علی (علیه السلام) رفتیم و گفتیم: درباره آنچه از رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) به جا مانده است [ میراث ] چه می گویی ؟
گفت: ما سزاوارترین مردم نسبت به رسول خدا هستیم.
گفتم: و آنچه در خیبر است [ سهم ذی القربا ؟ ] گفت: و آنچه در خیبر است.
گفتم: و آنچه در فدک است [ هبه ] ؟ گفت : و آنچه در فدک است.
پس گفتم: هان به خدا ! تا شما گردن های ما را با منشار ( اره چوب بلندی که چنگک دارد و با آن گندم را باد می دهند ) فرود آورید ! پس هرگز !
( معجم الاوسط: (: طبرانی )، ج6، ص 162 ـ 163 ؛ مجمع الزوائد (: هیثمی )، ج9، ص 39 ـ 40 )
13 ـ بنابراین، « خطبه ی فدک » جهت تکمیل محاکمه ی خلیفه ی در انتهای ماجرای مطالبه میراث، ایراد گردید و مطابق برخی شواهد تاریخی، زمان وقوع آن ده روز پس از رحلت رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) بود.
( ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 263 ).
14 ـ چنانچه در تبیین علت ایراد این خطبه نوشته اند: لما منعت میراثها… هنگامی که آن بانو از ارث خویش محروم شد.
( تذکره الخواص (: سبط بن جوزی )، ص 285 )
15 ـ مطابق برخی شواهد تاریخی، تحقق مصادره فدک توسط عمال خلیفه پانزده روز پس از رحلت رسول خدا بود .
( ر. ک: عده الاکیاس (: احمد بن محمد الشرفی فی الزیدی )، ج 2، ص 176 )
16 ـ در مقدمه ی این خطبه می خوانیم :
لما اجمع ابوبکر علی منع فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه [ آله ] و سلم فدک… هنگامی که ابوبکر تصمیم گرفت فدک را از فاطمه ـ دختر رسول خدا (ص)غصب کند.
( بلاغات النساء (: ابن طیفور )، ص 23 )
لما بلغ فاطمه اجماع ابی بکر علی منعها فدک… هنگامی که فاطمه (سلام الله علیها) با خبر شد که ابوبکر تصمیم دارد فدک را غصب کند.
( بلاغات النساء، ص 26 )
لما بلغ فاطمه ان ابابکر اظهر منعها فدکا … هنگامی که فاطمه (سلام الله علیها) با خبر شد که ابوبکر قصد غصب فدک را دارد.
( مقتل الحسین (: خوارزمی )، ص 121 )
لازم به ذکر است:
ایراد این خطبه در نقطه ی پایانی مطالبه ی « میراث » و تمرکز فرازهای آن بر بطلان ادعای واهی خلیفه مبنی بر « عدم ارث گذاری پیامبران »، حاکی از توجه ویژه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) به اثبات دروغ پردازی های خلیفه در این زمینه است.
زیرا با غصب فدک، دعوای مالی حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) با ابوبکر، وارد مرحله تازه ای می گشت که لازم بودپیش از آن، برخوردهای بدعت آمیز و ظالمانه خلیفه در موضوع « میراث » علنی گردد.
اهمیت این رسواسازی را می توان در اصرارهای نا به جای پیروان مکتب خلفا بر رد همه مطالبات مالی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) با استناد به حدیث جعلی « لانورث » جستجو کرد.
17 ـ نمل / 16
18 ـ مریم / 5 و 6
19 ـ انفال / 75
20 ـ نساء / 11
21 ـ بقره / 180
22 ـ الرحم القرابه
23 ـ مائده / 50
24 ـ شعراء / 227
25 ـ بلاغات النساء، ص 26 ـ 32 ( متن کامل خطبه )
26 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 212
27 ـ الامامه و السیاسه، ج1، ص 18
28 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 214 ـ 215
29 زنی بدکاره در زمان جاهلیت !
30 ـ چنین تعبیری نوعی تطمیع و در عین حال تهدید مخاطبان است.
31 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 215
32 ـ این اثبات، در دو مرحله « دادخواست مالی » و « و ارائه شهود » شکل گرفت.
33 ـ فتوح البلدان، ج1، ص 35 ؛ السیره الحلبیه، ج3، ص 487 ؛ معجم البلدان، ج4، ص 229 ؛ المغانم المطابه ( قسم المواضع )، ص 312 ـ 313 و به نقل از او: وفاء الوفاء، ج 3، ص 999 ؛ عمده الاخبار، ص 394 ؛ برای تحقیق بیشتر در این زمینه، ر. ک: وفاء الوفاء ، ج3، ص 1000 ـ 1001 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 219 ـ 220
34 ـ فتوح البلدان، ج1، ص 35
35 ـ شرح المواقف، (: میر سید شریف )، ج 8، ص 356
130 ـ بلاغات النساء، ص 19
36 ـ اشاره به حدیث جعلی « لانورث »
37 ـ ر. ک: دراسه و تحلیل حول الهجوم علی بیت فاطمه (سلام الله علیها) ( : استاد شیخ عبدالزهراء مهدی )، ص 489
38 ـ انساب الاشراف، ج2، ص 269 ( دارالفکر)، العقد الفرید (: ابن عبد ربه )، ج4، ص 242
39 ـ صحیح بخاری، ج8، ص 185
40 ـ ر. ک: بحارالانوار (: علامه مجلسی (قدس سره)، ج 28، ص 264 ـ 268 وـ ر. ک: امالی (: شیخ طوسی (ره ) ج 1، ص 263
منبع:علی لباف / حقایق پنهان / انتشارات مر کز فرهنگی انتشاراتی منیر / تهران : چاپ ددوم 1385