ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانی اسلامی, لذّت و رنج ابدی است, به این معنا که اسلام در معنای سعادت و شقاوت تغییری نمیدهد و در این زمینه مفهوم جدیدی مطرح نمیکند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه, سعادت را به همان معنی رایج لذّت پایدارتر و شقاوت را به معنی عرفی رنج و الم بیشتر میداند ولی در مصداق آن دو, تغییر میدهد و چون لذایذ و آلام دنیوی و دوام و ثباتی ندارد لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح میکند.
سعادت به معناى رسیدن به بهترین و دلپذیرترین نعمت ها و خوشى ها، با این وصف که داراى بیشترین پایایى و جاودانگى باشد. در حقیقت سعادت گران سنگ ترین گوهرى است که تمامى آدمیان در طول تاریخ به دنبال آن بوده اند و همه مکاتب و حتى احزاب و گروه ها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند. عجیب آن است که در تعریف سعادت نیز این مکاتب با یکدیگر اختلاف فاحشى دارند.
سعادت واقعى هر فرد آن است که به کمال مطلوبى که دست قدرت الهى در او نهاده است برسد. مى دانیم که هر موجودى در راه کمال پویاست و براى هر چیزى مراحلى از کمال است; مثلا یک هسته گیلاس در طبیعت مدارجى از کمال براى او مقدر شده است و کمال او به این است که سبز شود، درخت گردد و بار آورد و گیلاس بدهد.
پس نهایت کمال یک هسته گیلاس، در رسیدن به آخرین درجه رشد آن است. براى بشر نیز چون سایر موجودات مراحلى از کمال است; منتها وسیع تر، بى کرانتر و عمیق تر و گفتنى است که مرحله کمال بشر قابل سنجش با مدارج کمال غیر از او نیست.
اگر بشر استعدادهاى نهفته خود را بکار اندازد و بتواند خود را به کمال عقلى و روحى خود برساند، سعادتمند است و هر قدر فردى از کمال خود دور افتد، به همان نسبت از سعادت خود دور مانده است.
امّا این که بشر از چه راهى بهتر مى تواند به کمالات خود برسد و چه عاملى مى تواند استعدادهاى نهفته او را خوب بارور و شکوفا کند، پرسشى است در خور و به مورد. جاى تردید نیست که پیروى از قوانین آسمانى و الهى اسلام مى تواند این نقش را به عهده بگیرد. راستى بشر تنها در سایه دین مى تواند به کمالات عقلى، فکرى و روحى خود برسد. آرى، در سایه دین; دین صحیح و جامعى مانند اسلام عزیز، پس مى توانیم بگوییم عمل به قوانین اسلام عامل وصول بشر به کمال همه جانبه است، چه آنکه در دین اسلام جهات رشد فکر، عقل، جان، عواطف انسانى و اخلاق همه رعایت شده است. نتیجه این که یک مسلمان کامل، کوشا و عامل به دین، کمال واقعى را درک کرده و به سعادت واقعى رسیده است. دین آمده تا استعدادها و نیروهاى فطرى آدمى را به کمال برساند; پس دین راه کمال است و سعادت جز محصول کمال چیزى نیست.
در خاتمه یک آیه را از قرآن مجید در این زمینه مى خوانیم: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذین یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریة والانجیل یامرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم، فالذین آموا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون (سوره اعراف، آیه 157); افراد با تقوایى که مورد رحمت خدا هستند، همان کسانى هستند که آن رسول و پیامبر درس ناخوانده را که اوصافش در تورات و انجیل نوشته مى یابند، پیروى کنند; پیغمبرى که آن ها را به کار نیک واداشته و از کار بد آنها جلوگیرى مى کند; پیغمبرى که جیزهاى پاکیزه را بر آنها حلال و چیزهاى پلید را بر آنها حرام مى نماید و تکلیف سخت و قید و بندهاى گرانى که بر آنها بوده است بر مى دارد ; پس کسانى که به او ایمان آورده و گرامیش داشته و یا ریش کرده اند و از نورى که به او نازل شده، پیروى کرده اند آنها بى تردید رستگار و سعادتمندند».
سعادت و لذت رابطه ای عمیق دارند، سعادت احساس لذتی است که انسان از رسیدن به کمال دارد؛ هرکمالی که انسان بدست می آورد با لذت و سعادتی همراه است و لذت و سعادت نهایی انسان در رسیدن به حد نهایی کمال یعنی خوشنودی خداوند است. رسیدن به خوشنودی و رضایت الهی در انسان احساسى خرسند کننده پدید مى آورد که آن را لذت و سعادت گویند. و می توان گفت: سعادت به معناى رسیدن به بهترین و دلپذیرترین نعمت ها و خوشى ها، با این وصف که داراى و جاودانگى باشد. در حقیقت سعادت گران سنگ ترین گوهرى است که تمامى آدمیان در طول تاریخ به دنبال آن بوده اند و همه مکاتب و حتى احزاب و گروه ها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند.
در هر صورت خداوند متعال راه سعادت را به ما نشان داده و پرچم آن را بر افراشته است که در تعالیم پیامبران نهفته است.
هر روز در نماز خود مى خوانید : «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم … ؛ ما را به راه مستقیم هدایت کن راه کسانى که به آنان نعمت دادى نه راه آنان که بر ایشان غضب نمودى و نه راه گمراهان».
حال چه کسانى از نعمت الهى برخوردار بوده و سعادتمند شدند.
در سوره «نساء» آیه 69 مى فرماید : «و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند، همانا با کسانى که خدا به آنها نعمت داده و لطف و عنایت کامل نموده، یعنى با پیامبران، صدیقان، شهیدان و نیکوکاران همراه خواهند بود».
می توان گفت: سعادت حقیقی انسان رسیدن به کمال انسانی است و بالاترین سعادت رسیدن به قرب خداوند است و هر سعادت دیگر با این ملاک و معیار سنجیده می شود و برخی سعادت ها، سعادت های واسطه می باشند. تکامل انسان و رسیدن او به کمالات واقعی و انسانی، تنها با اعمال و افعال اختیاری حاصل می شود و اگر عملی از روی اختیار نباشد، در تکامل انسان اثری ندارد. وقتی هدف والای انسان رسیدن به کمال و بالاترین کمال قرب به خداوند متعال بود، رسیدن به این هدف نیازمند پیمودن راهی مطمئن و ایمن و به دور از خطرها و انحرافات است. خداوندی که ما را فطرتا کمال خواه و جویای قرب به خود خلق کرده است، بدون شک راه رسیدن به این هدف والا را به ما نشان داده است. عمل به احکام الهی و واجبات و محرمات و نیز توجه به الهامات خیر و شر در درون ما، راه های رسیدن انسان به سعادت و کمال می باشند. ناگفته پیداست که تا انسان با راه آشنا نباشد و با آشنایان با راه آشنایی و ارتباط نداشته باشد، قادر به پیمودن آن به دور از انحراف و آسیب نمی باشد.
قرآن کریم و اولیای معصوم الهی، راه رسیدن به کمال را که همان صراط مستقیم و شاه راه مطمئن بندگی است برای ما بیان کرده اند و نیروی عقل ما و الهامات خوبی و بدی در درون ما نیز ما را در تشخیص راه درست یاری می کنند. دوری از وسوسه های شیاطین وعبادت خداوند که با عمل به احکام الهی و خواسته های ربوبی و قدم برداشتن در راه بندگی واقعی حاصل می شود همان صراط مستقیم الهی است: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» (یس، آیات 60 و 61).
بنابراین برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی که همان نزدیک شدن به خداوند و قرب حق می باشد، راهی مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از عمل به تکالیف شرعی و پیروی از دستورات الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت پاک او(ع) نداریم و اگر راهی بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را برای ما بیان می کردند و ما را از آن محروم نمی کردند. توجه داشته باشید که تکالیف الهی و واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات، تنها باری بر دوش ما و اثبات خدایی خداوند نمی باشد، بلکه اگر با دقت در آنها نظر شود، منطبق با فطرت خداجو و کمال طلب ما و راه مستقیم تکامل و رسیدن به سعادت و هدف می باشند و عمل به سفارش و دستورات معصومین(ع) به عنوان کسانی که خود راه سعادت را پیموده اند و با این راه و آفات و خطرات و موانع آن آشنایی کامل دارند و در واقع تکالیف الهی را به روشنی برای ما تفسیر و بیان کرده اند ضامن رسیدن به سعادت انسانی و الهی است.
بنابراین می توان گفت تنها راه سعادت دنیا و آخرت آن است که :
1- انسان فرمانهاى خدا را اطاعت و از نواهى او پرهیز نماید.
2- به آنچه خداوند پیش مى آورد؛ مانند فقر و ثروت، سلامت و بیمارى و … راضى باشد و بکوشد از امتحانات الهى سرافراز برآید.
3- پیوسته به خدا توکل نموده وسعادت و کمال و خیر دو جهان را از او طلب نماید (ضمن تلاش و جدیت).
4- همواره در حال خوف و رجا و انابه باشد.
5- از هواهاى نفسانى دورى گزینید.
عواملی که مانع پیمودن راه کمال و نیل به سعادت انسان، فراوان است ولی مهمترین آنها عبارتند از:
1. تعلقات دنیوی: تعلقات مادی از موانع بزرگ سعادت انسان است. علاقه افراطی و خارج از چارچوب به مال و ثروت و جاه و مقام و ریاست، انسان را از حرکت و هجرت و سلوک به سوی سعادت حقیقی که همان قرب حق است باز می دارد. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته آنهاست، چگونه می تواند به طرف سعادت و به عالم بالا، صعود کند؟ دلی که جایگاه محبت امور فانی دنیوی است چگونه می تواند تجلیگاه انوار الهی باشد؟ حضرت صادق(ع) می فرماید: «حب الدنیا رأس کل خطیئه؛ محبت دنیا ریشه هر گناهی است» (بحارالانوار، ج 73، ص 90).
2. پیروی از هوای نفس: پیروی از هوا و هوس و تمایلات نفسانی و خواهش های دل مانع بزرگی در راه وصول به سعادت جاوید است. تمایلات نفسانی همانند دودهای غلیظ، خانه دل را تیره و تار می سازند و چنین دلی لایق تابش انوار پاک معنوی نمی باشد.
هواها و هوس ها دایما قلب را آشفته و مضطرب می سازند و آن را به این طرف و آن طرف می کشانند و فرصت خلوت با خدا و انس با او را به قلب نمی دهند. فردی که شبانه روز به دنبال برآوردن خواسته های دلش می باشد، چه وقت می تواند از دنیا هجرت کند و از افق طبیعت و ماده به بارگاه قدس ربوبی پر بکشد؟
3. ضعف اراده: سستی اراده وعدم قدرت بر تصمیم گیری از موانع بزرگ راه است که انسان را از شروع در عمل باز می دارد ضعف اراده خود از پی نبردن به ارزش مقصد والا و سعادت ابدی انسان سرچشمه می گیرد. اگر انسان به عظمت مقصد و اهمیت سعادت خود پی ببرد، به طور جدی وارد عمل می شود و یأس و ناامیدی و سستی را از خویش دور می سازد.
4. پرحرفی و سخنان غیر ضروری و بی فایده: عادت به پرحرفی و بیان حرف های ناسنجیده و بیهوده، انسان را از حرکت و نیل به سعادت و مقصد باز می دارد و مانع توجه و حضور قلب می شود. زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکر را پریشان می سازد و قدرت اندیشیدن صحیح و تشخیص صواب از ناصواب را از انسان می گیرد. پرحرفی نشانه کم عقلی است. علی(ع) در حدیثی می فرماید: «اذا تم العقل نقص الکلام؛ وقتی عقل کامل گردد سخن گفتن کم می شود» (بحارالانوار، ج 71، ص 290).
5. پرخوری و شکم پرستی: انسان با شکم انباشته از غذا نمی تواند حال عبادت و دعا داشته باشد و طعم مناجات را بچشد. پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می گردد. کم خوری و گرسنگی بهترین کمک برای کنترل نفس و شکستن عادت های آن می باشد. زیاده روی در غذا باعث تنبلی و کسالت روح و مریضی بدن و بی رغبتی به عبادت و سخت دل و غفلت از یاد خدا می گردد و صفای روح و نورانیت و حال خوش معنوی را از انسان می گیرد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
– تفسیر نمونه، ج 9، ص 232 ، 236 ، 249 و 250
– تفسیر نمونه، ج 14، ص 338
– تفسیر نمونه، ج 26، ص 399
– خودسازی، آیت الله امینی
– خودشناسی برای خودسازی، استاد مصباح یزدی
– تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری
– انسان کامل، شهید مطهری
سعادت به معناى رسیدن به بهترین و دلپذیرترین نعمت ها و خوشى ها، با این وصف که داراى بیشترین پایایى و جاودانگى باشد. در حقیقت سعادت گران سنگ ترین گوهرى است که تمامى آدمیان در طول تاریخ به دنبال آن بوده اند و همه مکاتب و حتى احزاب و گروه ها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند. عجیب آن است که در تعریف سعادت نیز این مکاتب با یکدیگر اختلاف فاحشى دارند.
سعادت واقعى هر فرد آن است که به کمال مطلوبى که دست قدرت الهى در او نهاده است برسد. مى دانیم که هر موجودى در راه کمال پویاست و براى هر چیزى مراحلى از کمال است; مثلا یک هسته گیلاس در طبیعت مدارجى از کمال براى او مقدر شده است و کمال او به این است که سبز شود، درخت گردد و بار آورد و گیلاس بدهد.
پس نهایت کمال یک هسته گیلاس، در رسیدن به آخرین درجه رشد آن است. براى بشر نیز چون سایر موجودات مراحلى از کمال است; منتها وسیع تر، بى کرانتر و عمیق تر و گفتنى است که مرحله کمال بشر قابل سنجش با مدارج کمال غیر از او نیست.
اگر بشر استعدادهاى نهفته خود را بکار اندازد و بتواند خود را به کمال عقلى و روحى خود برساند، سعادتمند است و هر قدر فردى از کمال خود دور افتد، به همان نسبت از سعادت خود دور مانده است.
امّا این که بشر از چه راهى بهتر مى تواند به کمالات خود برسد و چه عاملى مى تواند استعدادهاى نهفته او را خوب بارور و شکوفا کند، پرسشى است در خور و به مورد. جاى تردید نیست که پیروى از قوانین آسمانى و الهى اسلام مى تواند این نقش را به عهده بگیرد. راستى بشر تنها در سایه دین مى تواند به کمالات عقلى، فکرى و روحى خود برسد. آرى، در سایه دین; دین صحیح و جامعى مانند اسلام عزیز، پس مى توانیم بگوییم عمل به قوانین اسلام عامل وصول بشر به کمال همه جانبه است، چه آنکه در دین اسلام جهات رشد فکر، عقل، جان، عواطف انسانى و اخلاق همه رعایت شده است. نتیجه این که یک مسلمان کامل، کوشا و عامل به دین، کمال واقعى را درک کرده و به سعادت واقعى رسیده است. دین آمده تا استعدادها و نیروهاى فطرى آدمى را به کمال برساند; پس دین راه کمال است و سعادت جز محصول کمال چیزى نیست.
در خاتمه یک آیه را از قرآن مجید در این زمینه مى خوانیم: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذین یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریة والانجیل یامرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم، فالذین آموا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون (سوره اعراف، آیه 157); افراد با تقوایى که مورد رحمت خدا هستند، همان کسانى هستند که آن رسول و پیامبر درس ناخوانده را که اوصافش در تورات و انجیل نوشته مى یابند، پیروى کنند; پیغمبرى که آن ها را به کار نیک واداشته و از کار بد آنها جلوگیرى مى کند; پیغمبرى که جیزهاى پاکیزه را بر آنها حلال و چیزهاى پلید را بر آنها حرام مى نماید و تکلیف سخت و قید و بندهاى گرانى که بر آنها بوده است بر مى دارد ; پس کسانى که به او ایمان آورده و گرامیش داشته و یا ریش کرده اند و از نورى که به او نازل شده، پیروى کرده اند آنها بى تردید رستگار و سعادتمندند».
سعادت و لذت رابطه ای عمیق دارند، سعادت احساس لذتی است که انسان از رسیدن به کمال دارد؛ هرکمالی که انسان بدست می آورد با لذت و سعادتی همراه است و لذت و سعادت نهایی انسان در رسیدن به حد نهایی کمال یعنی خوشنودی خداوند است. رسیدن به خوشنودی و رضایت الهی در انسان احساسى خرسند کننده پدید مى آورد که آن را لذت و سعادت گویند. و می توان گفت: سعادت به معناى رسیدن به بهترین و دلپذیرترین نعمت ها و خوشى ها، با این وصف که داراى و جاودانگى باشد. در حقیقت سعادت گران سنگ ترین گوهرى است که تمامى آدمیان در طول تاریخ به دنبال آن بوده اند و همه مکاتب و حتى احزاب و گروه ها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند.
در هر صورت خداوند متعال راه سعادت را به ما نشان داده و پرچم آن را بر افراشته است که در تعالیم پیامبران نهفته است.
هر روز در نماز خود مى خوانید : «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم … ؛ ما را به راه مستقیم هدایت کن راه کسانى که به آنان نعمت دادى نه راه آنان که بر ایشان غضب نمودى و نه راه گمراهان».
حال چه کسانى از نعمت الهى برخوردار بوده و سعادتمند شدند.
در سوره «نساء» آیه 69 مى فرماید : «و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند، همانا با کسانى که خدا به آنها نعمت داده و لطف و عنایت کامل نموده، یعنى با پیامبران، صدیقان، شهیدان و نیکوکاران همراه خواهند بود».
می توان گفت: سعادت حقیقی انسان رسیدن به کمال انسانی است و بالاترین سعادت رسیدن به قرب خداوند است و هر سعادت دیگر با این ملاک و معیار سنجیده می شود و برخی سعادت ها، سعادت های واسطه می باشند. تکامل انسان و رسیدن او به کمالات واقعی و انسانی، تنها با اعمال و افعال اختیاری حاصل می شود و اگر عملی از روی اختیار نباشد، در تکامل انسان اثری ندارد. وقتی هدف والای انسان رسیدن به کمال و بالاترین کمال قرب به خداوند متعال بود، رسیدن به این هدف نیازمند پیمودن راهی مطمئن و ایمن و به دور از خطرها و انحرافات است. خداوندی که ما را فطرتا کمال خواه و جویای قرب به خود خلق کرده است، بدون شک راه رسیدن به این هدف والا را به ما نشان داده است. عمل به احکام الهی و واجبات و محرمات و نیز توجه به الهامات خیر و شر در درون ما، راه های رسیدن انسان به سعادت و کمال می باشند. ناگفته پیداست که تا انسان با راه آشنا نباشد و با آشنایان با راه آشنایی و ارتباط نداشته باشد، قادر به پیمودن آن به دور از انحراف و آسیب نمی باشد.
قرآن کریم و اولیای معصوم الهی، راه رسیدن به کمال را که همان صراط مستقیم و شاه راه مطمئن بندگی است برای ما بیان کرده اند و نیروی عقل ما و الهامات خوبی و بدی در درون ما نیز ما را در تشخیص راه درست یاری می کنند. دوری از وسوسه های شیاطین وعبادت خداوند که با عمل به احکام الهی و خواسته های ربوبی و قدم برداشتن در راه بندگی واقعی حاصل می شود همان صراط مستقیم الهی است: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» (یس، آیات 60 و 61).
بنابراین برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی که همان نزدیک شدن به خداوند و قرب حق می باشد، راهی مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از عمل به تکالیف شرعی و پیروی از دستورات الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت پاک او(ع) نداریم و اگر راهی بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را برای ما بیان می کردند و ما را از آن محروم نمی کردند. توجه داشته باشید که تکالیف الهی و واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات، تنها باری بر دوش ما و اثبات خدایی خداوند نمی باشد، بلکه اگر با دقت در آنها نظر شود، منطبق با فطرت خداجو و کمال طلب ما و راه مستقیم تکامل و رسیدن به سعادت و هدف می باشند و عمل به سفارش و دستورات معصومین(ع) به عنوان کسانی که خود راه سعادت را پیموده اند و با این راه و آفات و خطرات و موانع آن آشنایی کامل دارند و در واقع تکالیف الهی را به روشنی برای ما تفسیر و بیان کرده اند ضامن رسیدن به سعادت انسانی و الهی است.
بنابراین می توان گفت تنها راه سعادت دنیا و آخرت آن است که :
1- انسان فرمانهاى خدا را اطاعت و از نواهى او پرهیز نماید.
2- به آنچه خداوند پیش مى آورد؛ مانند فقر و ثروت، سلامت و بیمارى و … راضى باشد و بکوشد از امتحانات الهى سرافراز برآید.
3- پیوسته به خدا توکل نموده وسعادت و کمال و خیر دو جهان را از او طلب نماید (ضمن تلاش و جدیت).
4- همواره در حال خوف و رجا و انابه باشد.
5- از هواهاى نفسانى دورى گزینید.
عواملی که مانع پیمودن راه کمال و نیل به سعادت انسان، فراوان است ولی مهمترین آنها عبارتند از:
1. تعلقات دنیوی: تعلقات مادی از موانع بزرگ سعادت انسان است. علاقه افراطی و خارج از چارچوب به مال و ثروت و جاه و مقام و ریاست، انسان را از حرکت و هجرت و سلوک به سوی سعادت حقیقی که همان قرب حق است باز می دارد. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته آنهاست، چگونه می تواند به طرف سعادت و به عالم بالا، صعود کند؟ دلی که جایگاه محبت امور فانی دنیوی است چگونه می تواند تجلیگاه انوار الهی باشد؟ حضرت صادق(ع) می فرماید: «حب الدنیا رأس کل خطیئه؛ محبت دنیا ریشه هر گناهی است» (بحارالانوار، ج 73، ص 90).
2. پیروی از هوای نفس: پیروی از هوا و هوس و تمایلات نفسانی و خواهش های دل مانع بزرگی در راه وصول به سعادت جاوید است. تمایلات نفسانی همانند دودهای غلیظ، خانه دل را تیره و تار می سازند و چنین دلی لایق تابش انوار پاک معنوی نمی باشد.
هواها و هوس ها دایما قلب را آشفته و مضطرب می سازند و آن را به این طرف و آن طرف می کشانند و فرصت خلوت با خدا و انس با او را به قلب نمی دهند. فردی که شبانه روز به دنبال برآوردن خواسته های دلش می باشد، چه وقت می تواند از دنیا هجرت کند و از افق طبیعت و ماده به بارگاه قدس ربوبی پر بکشد؟
3. ضعف اراده: سستی اراده وعدم قدرت بر تصمیم گیری از موانع بزرگ راه است که انسان را از شروع در عمل باز می دارد ضعف اراده خود از پی نبردن به ارزش مقصد والا و سعادت ابدی انسان سرچشمه می گیرد. اگر انسان به عظمت مقصد و اهمیت سعادت خود پی ببرد، به طور جدی وارد عمل می شود و یأس و ناامیدی و سستی را از خویش دور می سازد.
4. پرحرفی و سخنان غیر ضروری و بی فایده: عادت به پرحرفی و بیان حرف های ناسنجیده و بیهوده، انسان را از حرکت و نیل به سعادت و مقصد باز می دارد و مانع توجه و حضور قلب می شود. زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکر را پریشان می سازد و قدرت اندیشیدن صحیح و تشخیص صواب از ناصواب را از انسان می گیرد. پرحرفی نشانه کم عقلی است. علی(ع) در حدیثی می فرماید: «اذا تم العقل نقص الکلام؛ وقتی عقل کامل گردد سخن گفتن کم می شود» (بحارالانوار، ج 71، ص 290).
5. پرخوری و شکم پرستی: انسان با شکم انباشته از غذا نمی تواند حال عبادت و دعا داشته باشد و طعم مناجات را بچشد. پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می گردد. کم خوری و گرسنگی بهترین کمک برای کنترل نفس و شکستن عادت های آن می باشد. زیاده روی در غذا باعث تنبلی و کسالت روح و مریضی بدن و بی رغبتی به عبادت و سخت دل و غفلت از یاد خدا می گردد و صفای روح و نورانیت و حال خوش معنوی را از انسان می گیرد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
– تفسیر نمونه، ج 9، ص 232 ، 236 ، 249 و 250
– تفسیر نمونه، ج 14، ص 338
– تفسیر نمونه، ج 26، ص 399
– خودسازی، آیت الله امینی
– خودشناسی برای خودسازی، استاد مصباح یزدی
– تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری
– انسان کامل، شهید مطهری