خانه » همه » مذهبی » سلام بر پیامبر(ص)

سلام بر پیامبر(ص)

1. از دیدگاه اسلام، مرگ به معناى نابودى و نیستى انسان نیست؛ بلکه انتقال حقیقت انسان (روح او)، از عالمى به عالم دیگر است. در آن عالم، حیات انسان به گونه اى دیگر ادامه مى یابد تا هنگامى که روز رستاخیز و معاد فرا رسد. قرآن کریم درباره مرگ، کلمه «توفى» را به کار برده است سجده (32)، آیه 11. که به معناى «گرفتن به تمام و کمال» است. از دیدگاه قرآن، در هنگام مرگ، فرشته الهى انسان را با تمام واقعیت و هویتش، تحویل مى گیرد و از این عالم، به عالم دیگر منتقل مى کند. بنابراین، در فرهنگ قرآن، آن چه که تمام هویت انسان را تشکیل مى دهد،روح اوست. فرشته الهى، بدن انسان را به جایى منتقل نمى کند؛ بدن در همین دنیا مانده، به تدریج از بین رفته، تبدیل به خاک مى گردد؛ اما انسان با تمام هویتش، پس از مرگ، باقى مى ماند. قرآن، حیات انسان را در فاصله میان مرگ تا روز رستاخیز، «برزخ» نامیده است. برزخ، به معناى فاصله میان دو چیز است؛ «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»؛مؤمنون (23)، آیه 100. «و پس از مرگ، فرا روى ایشان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند». از طرف دیگر، عالم برزخ، مکانى گسسته از این عالم نیست؛ بلکه محیط بر این جهان است. نسبت عالم برزخ به این جهان، شبیه نسبت این جهان به عالم جنین است؛ همان طور که جهان فراجنینى، بر جنین احاله دارد، جهان برزخ نیز عالمى فرامادى و محیطبر جهان ماده است. هویت فرامادى عالم برزخ، به گونه اى است که ادراکات در آن بسیار قوى تر از این جهان است؛ زیرا احاطه بر عالم ماده دارد و این ادراکات، بدون وساطت ابزارهاى مادى صورت مى گیرد. از دیدگاه قرآن، مرگ، فنا و نابودى نیست؛ بلکه انسان با تمام هویت و واقعیتش، پس از مرگ، به حیات خود در برزخ ادامه مى دهد.
2. در این جا این سؤال رخ مى نماید که: آیا مى توان با پیامبر که از دنیا رفته، سخن گفت و به او سلام کرد؟ و آیا او سخنان ما را مى شنود؟
درک درست حیات برزخى، آیات قرآن و روایات، به روشنى بر امکان سخن گفتن با مردگان معمولى و این که آنان سخن ما را مى شنوند و به ما پاسخ مى دهند، دلالت دارد. به نمونه هاى زیر، دقت کنید:
الف) در آیات بسیارى از قرآن مجید، بر پیامبران گذشته سلام داده شده، در حالى که از دنیا رفته بودند؛ «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»؛صافات (37)، آیه 79 .
ب) قوم حضرت صالح، پس از آن که شترى را که معجزه او بود، پى کردند و از دستور خداوند سرپیچى کردند، مورد عذاب الهى قرار گرفته، با زلزله اى هلاک شدند. قرآن درباره گفت وگوى حضرت صالح با ایشان پس از هلاکتشان، چنین مى گوید: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِى دارِهِمْ جاثِمِینَ. فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّى وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ»؛اعراف (7)، آیه 78 و79 . «پس زلزله اى آنان را فرا گرفت و در خانه هاى خویش، بى جان افتادند؛ آن گاه صالح از آنان روى گردانید و گفت: قوم من! پیام خداوند را به شما رساندم؛ اما شما ناصحان را دوست نمى دارید».
ج) در روایات شیعه و سنى، چنین آمده است: پس از آن که جنگ بدر، با کشته شدن هفتاد تن از قریش و اسیر شدن هفتاد نفر از آنان، به نفع مسلمانان به پایان رسید، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور داد تا کشته هاى مشرکان را در چاهى بریزند؛ سپس آن حضرت یکایک کشتگان را به نام صدا زد و خطاب به آنان فرمود: آیا آن چه را که پروردگارتان وعده داده بود، حق و پابرجا یافتید. من آن چه را که پروردگارم وعده کرده بود، حق و حقیقت یافتم.در این هنگام، بعضى از اصحاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند: آیا مردگان را صدا مى زنید؟ آن حضرت فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید؛ آنان مى شنوند؛ امّا قدرت بر جواب ندارند.بحارالانوار، ج 19، ص 346؛ صحیح بخارى، ج 5، ص 77 ؛ صحیح مسلم، ج 8، ص 163.
د) در برخى روایات، چنین آمده است: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در آخرین روزهاى زندگى اش، نیمه شب همراه برخى از اصحاب خود، رهسپار قبرستان بقیع شدو پس از ورود به بقیع، با آرمیدگان در آن جا، چنین گفت: «سلام بر شما که در جایگاه افراد با ایمان قرار گرفته اید! شما بر ما سبقت جسته اید و ما هم به زودى به شما مى پیوندیم».الارشاد، ج 1، ص 181؛ المناقب، ج 1، ص 201؛ سنن ترمذى، ج 2، ص 258؛ شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 183.
ه) در روایات اهل سنت چنین آمده است: «بنده وقتى در قبرش نهاده و ترک شد و دوستانش رفتند، هنوز آن مرده صداى کوبیده شدن کفش آنها را مى شنود که دو فرشته خدا، براى سؤال از او مى آیند…».صحیح بخارى، ج 2، ص 92 و 102.
و) رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «اذا مرّ الرجل بقبر اخیه یعرفه، فسلم علیه ردعلیه السلام و عرفه و اذا مرّ بقبر لا یعرفه فسلم علیه رد علیه السلام ؛متقى هندى، کنز العمال، ج 15، ص 646؛ غزالى، احیاء العلوم، ج 4، ص 474؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 387. وقتى کسى از کنار قبر برادر دینى خود که او را مى شناسد، بگذرد و بر او سلام کند، مرده سلام او را پاسخ مى دهد و او را مى شناسد و اگر از کنار قبرى بگذرد و صاحب آن را نشناسد و سلام کند، مرده سلام او را پاسخ مى دهد».
ز) در برخى روایات شیعه و سنى چنین آمده است: رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود:«هیچ کسى نیست که بر من سلام کند؛ مگر آن که خداوند سلام او را به روح من مى رساند و من پاسخ او را مى گویم».سنن ابى داود، ج 1، ص 453؛ مسند احمد، ج 7، ص 527.
ح) یکى از آداب و مستحبات دفن، تلقین میت است که مورد اتفاق فقیهان شیعه و سنى است و روایات فراوانى در مورد آن وارد شده است.الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 387؛ صحیح بخارى، ج 2، ص 631. این دستور، دلیل دیگرى بر شنیدن مردگان، در مواردى است که خداوند اراده کرده است.
3. با توجه به این دلایل، روشن مى شود که بر اساس اراده الهى، حتى مردگان معمولى، زائر خود را مى شناسند و سخن او را مى شنوند و سلام او را پاسخ مى دهند. از دیدگاه قرآن، مرگ به معناى نیستى و نابودى نیست؛ بلکه انسان با تمام هویتش به حیات خود ادامه مى دهد. بر این اساس، سلام کردن و سخن گفتن با اولیاى الهى – که در مرتبه اعلاى وجودى و قرب حضرت حق قرار دارند – نه تنها امرى گزاف نیست، بلکه امرى شایسته و پسندیده است. بر همین اساس، در اذن دخول حرم هاى اولیاى الهى، چنین مى خوانیم: «و اعلم انّ رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون یرون مقامى و یسمعون کلامى و یردّون سلامى ؛محدث قمى، مفاتیح الجنان، ص 529. خدایا! مى دانم که رسول و خلیفه هاى تو – که سلام و درود بر آنان باد – زنده اند و نزد تو روزى مى خورند؛ ایستادنم را مى بینند و سخنم را مى شنوند و سلامم را جواب مى دهند…». سیره اصحاب رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) و تابعین و تمام مسلمانان – اعم از شیعه و سنى – پس از رحلت آن حضرت، بر استغاثه و استمداد از روح مطهروى بوده است.سمهودى، وفاء الوفاء، ج 2، ص 413؛ ابن جوزى، الوفاء فى فضائل المصطفى، باب طلب شفا از قبر نبى اکرم(صلى الله علیه وآله).
سمهودى از عالمان اهل سنت مى نویسد: «توسّل به نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)، ممکن است بعد از وفات وى باشد؛ به این معنا که از آن حضرت طلب دعا کنیم؛ همچنان که در زمان حیاتش از او درخواست دعا مى شد. این نوع از توسّل، در روایت بیهقى چنین نقل شده است: مردم در زمان عمر بن خطاب، گرفتار قحطى و خشک سالى شدند. در آن زمان، یکى از اصحاب رسول خدااو را «بلال بن حرث» معرفى کرده اند؛ الدعوةالاسلامیة، ج 2، ص 207، پاورقى 1. کنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و چنین گفت: «یا رسول اللَّه! استسق اللَّه لامتک فانهم قد هلکوا؛وفاءالوفاء، ج 4، ص 1374. اى رسول خدا! از خداوند، براى امّتت، طلب باران کن که هلاک شدند…». محل شاهد، درخواست دعا از نبى اکرم بعد از وفات وى مى باشد و این که دعاى حضرت بعد از رحلت، امکان دارد و او عالم به درخواست کسى است که از وى طلب دعا مى کند.
4. در آیات «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» و «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبُورِ»، کافران مرده دل، به مردگان تشبیه شده اند؛ زیرا مرده به حسب ظاهر نمى شنود و نمى بیند؛ زیرا مجارى ادراک حسى (چون چشم و گوش) ندارد. کافر معاند نیز چشم حق بین و گوش حق شنو ندارد؛ از این رو، پیام اصلى این آیه، نکوهش کافران و تشبیه آنان به مردگان است؛ یعنى، اى پیامبر! تو قدرت بر هدایت کافران ندارى و نمى توانى سخن حق را به آنان بفهمانى؛ چنان که در ادامه آیه، چنین مى خوانیم: «و تو هدایت کننده کوران و بازگرداننده آنها از گمراهى شان نیستى».ر.ک: مجمع البیان، ج 4، ص 46؛ تفسیر قرطبى، ج 13، ص 231.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد