خانه » همه » مذهبی » سلام عليکم سوال حقير اين است که لطفاً يک تحليل و بررسي و آسيب شناسي در خصوص اين جرياني که در بحث تقريب مذاهب اسلامي قدم از مراجع و ولي فقيه جلوتر زده و افراط و تندروي کرده و کار را به مرحله وحدت اعتقادي با اهل سنت رسانده و از اين سخن بصيرت افزاي حضرت آقا در مورد شيعه انگليسي سوء استفاده کرده و با کليد واژه شيعه انگليسي و به بهانه ايجاد وحدت بين شيعه و سني – وحدت سياسي، وحدت اجتماعي و وحدت اعتقادي شيعيان را نسبت به يکديگر تخريب کرده و به برخي از علما و اعاظم عظماي مورد تائيد و تمجيد مقام معظم رهبري اهانت و هتاکي ميکنند، ارائه بفرمائيد.

سلام عليکم سوال حقير اين است که لطفاً يک تحليل و بررسي و آسيب شناسي در خصوص اين جرياني که در بحث تقريب مذاهب اسلامي قدم از مراجع و ولي فقيه جلوتر زده و افراط و تندروي کرده و کار را به مرحله وحدت اعتقادي با اهل سنت رسانده و از اين سخن بصيرت افزاي حضرت آقا در مورد شيعه انگليسي سوء استفاده کرده و با کليد واژه شيعه انگليسي و به بهانه ايجاد وحدت بين شيعه و سني – وحدت سياسي، وحدت اجتماعي و وحدت اعتقادي شيعيان را نسبت به يکديگر تخريب کرده و به برخي از علما و اعاظم عظماي مورد تائيد و تمجيد مقام معظم رهبري اهانت و هتاکي ميکنند، ارائه بفرمائيد.

سلام عليکم و رحمة الله و با آرزوي توفيق بيشتر و تشکر از لطف و اعتماد شما به مجمع جهاني اهل بيت ^ و همچنين از دقت نظر و دلسوزي شما نسبت به سرنوشت مسلمانان جهان تشکر مي کنيم. در پاسخ به پرسش ارزشمند شما يادآوري مي کنيم که از نظر عقل و همين طور از نظر دين مبين اسلام، ميانه روي پسنديده است و هيچ يک از افراط و تفريط مطلوب نيست. در بحث وحدت اسلامي نيز همين قانون جاري است و بايد به ياد داشته باشيم که معناي وحدت اسلامي عبارت از اتحاد عملي در برابر دشمنان اسلام و اجتناب از تفرقه و نزاع داخلي و برادرکشي است و اين مقصود هيچ ارتباطي به وحدت اعتقادي با اهل سنت ندارد. براي روشن تر شدن مطلب کافي است به سخنان بزرگان اسلام و دانشمندان اسلام شناس مانند امام خميني، مقام معظم رهبري، آيت الله جعفر سبحاني، آيت الله مکارم شيرازي و استاد شهيد مطهري و … در زمينه وحدت اسلامي مراجعه و مطالعه و دقت کنيم. براي توضيح بيشتر چند نکته تقديم مي شود:
نکته اول: تشيع اصيل، مباني و اصول و روش هاي شناخته شده اي دارد و شيعه حقيقي پيرو سيره و سنت پيامبر اکرم | و امامان اطهار ^ است و همواره از برادري و وحدت اسلامي حمايت مي کند. رهبر معظم انقلاب اسلامي در همين زمينه مي فرمايند:
«… البتّه اعتقاد ما پايبندي به اصول و مباني است. ما ميگوييم بايستي اصول محفوظ بماند. امام بزرگوار ما به برکت پايبندي به اصول بود که توانست انقلاب را پيروز کند و انقلاب را حفظ کند و جمهوري اسلامي را ثبات ببخشد؛ پابند به اصول بود. يکي از اصول، ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ﴾ (فتح/ 29) است. ما با دشمنان، با استکبار سرِ آشتي نداريم و با برادران مسلمان بناي بر دشمني و عداوت نداريم؛ بناي بر دوستي و رفاقت و برادري داريم؛ چون معتقديم بايد اَشِدّاءُ عَلَي الکُفّارِ و رُحَماءُ بَينَهُم بود؛ اين درس امام بزرگوار ما است؛ اين خط مسلّم جمهوري اسلامي است. ما در حمايت از مظلوم نگاه به مذهب طرف مقابل نميکنيم؛ و نکرديم؛ خطّ امام بزرگوار اين بود. امام همان رفتاري را که با مقاومت شيعه در لبنان داشت، همان رفتار را با مقاومت سنّي در فلسطين [هم] داشت؛ بدون هيچ تفاوتي. ما همان حمايتي را که از برادرانمان در لبنان کرديم، از برادرانمان در غزّه [هم] کرديم؛ بدون هيچ تفاوتي. آنها سنّي بودند، اينها شيعه اند. مسئله براي ما، دفاع از هويّت اسلامي است، حمايت از مظلوم است، مسئله ي فلسطين است؛ امروز در رأس مسائل منطقه ي مسلمانها مسئله ي فلسطين است؛ اين براي ما مسئله ي اصلي است. در دشمني هايمان هم فرق نميکند؛ امام بزرگوار مبارزه کرد با محمّدرضاي پهلوي که شيعه بود به حسب ظاهر؛ همان طور مبارزه کرد با صدّام حسين که سنّي بود به حسب ظاهر. البتّه نه او شيعه بود، نه اين سنّي؛ هردويشان از اسلام بيگانه بودند امّا ظاهر اين سنّي بود، ظاهر او شيعه بود. امام با هردوي اينها يک جور مبارزه کرد. مسئله مسئله ي سنّي و شيعه و مذهب و مانند اينها نيست؛ مسئله مسئله ي اصول اسلام است: «کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا»؛ (نهج البلاغه، نامه 47) اين دستور اسلام است. اين راه ما است؛ اين خطّ ما است. تشديد اختلافات در دنياي اسلام، ممنوع است. ما با رفتارهايي که بعضي از گروه هاي شيعه انجام ميدهند که موجب اختلاف ميشود، مخالفيم. ما صريحاً گفته ايم که با اهانت به مقدّسات اهل سنّت مخالفيم. يک عدّه اي از اين طرف، يک عدّه اي از آن طرف، بر آتش دشمني ها مي افزايند و آنها را تشديد ميکنند؛ خيلي هايشان هم نيّتهايشان نيّتهاي خوبي است، لکن بصيرت ندارند. بصيرت لازم است؛ بايد ديد نقشه ي دشمن چيست. نقشه ي دشمن در درجه ي اوّل ايجاد اختلاف است. … ما تشيعي را که مرکز و پايگاه تبليغاتش لندن است قبول نداريم؛ اين تشيعي نيست که ائمه ^ آن را ترويج کردند و آن را خواستند. تشيعي که بر پايه ايجاد اختلاف، بر پايه تمهيد و صاف کردن جاده براي حضور دشمن هاي اسلام است، اين تشيع، تشيع نيست؛ اين انحراف است.» (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي مجمع جهاني اهل بيت ^ و اتحاديه ي راديو و تلويزيون هاي اسلامي در تاريخ 26 مرداد 1394 ش.)
نکته دوم: تشيع انگليسي همانند تسنن آمريکايي، انحرافي و بر خلاف اسلام است. در اين زمينه توجه به سخنان مقام معظم رهبري راهگشاست:
امروز دو اراده در اين منطقه با يکديگر در تعارضند: يک اراده، اراده ي وحدت است؛ يک اراده، اراده ي تفرقه است. اراده ي وحدت، متعلّق به مؤمنين است؛ فرياد اتّحاد و اجتماع مسلمين از حنجره هاي بااخلاص بلند است و مسلمانها را دعوت ميکنند به اينکه به مشترکاتشان توجّه بکنند؛ اگر اين[طور] بشود و اگر اين وحدت اتّفاق بيفتد، وضعي که امروز مسلمانها دارند ديگر به اين شکل نخواهد بود و مسلمان عزّت پيدا خواهد کرد. امروز شما ملاحظه کنيد از منتهااليه شرق آسيا در ميانمار مسلمان کشي هست، تا غرب آفريقا در نيجريه و امثال اينها؛ همه جا مسلمانها [کشته ميشوند]؛ حالا يک جا به دست بودايي کشته ميشوند، يک جا به دست بوکوحرام و داعش و امثال اينها کشته ميشوند. يک عدّه اي هم در اين آتشها ميدمند؛ شيعه ي انگليسي و سنّي آمريکايي مثل هم هستند؛ همه، دولبه ي يک قيچي هستند؛ سعيشان اين است که مسلمانها را به جان هم بيندازند؛ اين پيام اراده ي تفرقه است که اراده ي شيطاني است؛ امّا پيام وحدت اين است که اينها از اين اختلافات عبور بکنند، در کنار هم قرار بگيرند، با هم کار کنند. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان کنفرانس وحدت اسلامي در تاريخ 27 آذر 1395 ش.)
نکته سوم: استاد شهيد مطهري در پاسخ به پرسش از چيستي وحدت اسلامى چنين نوشته است:
آيا مقصود اين است: از ميان مذاهب اسلامى يکى انتخاب شود و ساير مذاهب کنار گذاشته شود؟ يا مقصود اين است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جديدى بدين نحو اختراع شود که عين هيچ يک از مذاهب موجود نباشد؟ يا اينکه وحدت اسلامى به هيچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمين اتحاد پيروان مذاهب مختلف در عين اختلافات مذهبى، در برابر بيگانگان است؟ مخالفين اتحاد مسلمين براى اينکه از وحدت اسلامى مفهومى غير منطقى و غير عملى بسازند، آن را به نام وحدت مذهبى توجيه مى کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد. بديهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به يک مذهب و يا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها- که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نيست. منظور اين دانشمندان متشکل شدن مسلمين است در يک صف در برابر دشمنان مشترکشان. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهري («الغدير» و وحدت اسلامى(شش مقاله))، ج 25، ص 26)
نکته چهارم: نظر آيت الله مکارم شيرازي در زمينه وحدت اسلامي در آثار علمي ايشان و از آن جمله در پاسخي که به يک استفتاء مطرح کرده؛ انعکاس يافته است. متن اين استفتاء و پاسخ ايشان چنين است:
” سؤال 231- در کشور پاکستان، کتابى به نام «اصلاح الرّسوم» که نويسنده آن يکى از روحانيّون شيعه مى باشد، چاپ شده است؛ متأسّفانه در کتاب مذکور چيزهايى نوشته شده که موجب تضعيف مکتب تشيّع مى باشد، مثلًا در صفحه اى از آن نوشته شده: «همان طورى که برادران اهل سنّت در اذان «الصلوة خير من النوم» را اضافه کردند، برادران شيعه هم در اذان جمله «اشهد ان عليّاً ولى اللّه» را اضافه نمودند؛ وقتى که اين کتاب در بازار پخش شد وهّابى ها بيشتر از شيعه اين کتاب را خريدند، و انجمن سپاه صحابه، در دادگسترى مرکزى پاکستان در لاهور، با استناد به اين کتاب به شيعيان گفتند: بايد جمله «اشهد ان عليّاً ولى اللّه» از اذان شيعه حذف شود؛ در بيان اين مسأله، جمعيّت علماى جعفريّه، به دولت پاکستان اعلام کردند که مؤلّف اين کتاب شيعه نيست و نظريّات او مورد قبول شيعيان نمى باشد؛ چون ما در مسائل دينى به مراجع تقليد رجوع مى کنيم و به گفته آنها عمل مى کنيم نظر حضرتعالى را جهت ارائه به دادگسترى پاکستان خواهانيم.
جواب: شهادت به ولايت امير مؤمنان × در اذان و اقامه، به عنوان تيمّن و تبرّک، و به تعبير ديگر، به عنوان استحباب مطلق نه جزئيّت، از مسائلى است که اکثر علماى شيعه و فقهاى اماميّه به آن تصريح کرده اند و همان گونه که علّامه محقّق، مرحوم آية اللّه العظمى حکيم در کتاب نفيس خود «مستمسک العروه» تصريح کرده، ذکر اين شهادت از شعائر ايمان، و رمز تشيّع است، و از اين جهت راجح، بلکه در بعضى از موارد ممکن است جنبه وجوب و لزوم پيدا کند، اين نکته نيز لازم به تذکّر است که اتّحاد و وحدت صفوف مسلمين، اعمّ از شيعه و اهل سنّت، مفهومش اين نيست که شيعيان آنچه را که مقتضاى مذهبشان و فتواى فقهايشان مى باشد کنار بگذارند، همان گونه که مذاهب چهارگانه اهل سنّت هرکدام براى خود ويژگيها و خصوصياتى دارند که پيروان هر مذهب اصرار به حفظ آن دارند؛ به هر حال نبايد وسوسه هاى ناآگاهان سبب شک و ترديد شود. (استفتاءات جديد، ج 2، ص 98- 99)
نکته پنجم: زمينه ها و سرمايه هاي وحدت و اتحاد در بين مسلمانان چيست؟ بنا بر نظر کارشناسان خبره و متعهد مي توان اين گونه پاسخ داد که:
مسلمين، مايه وفاقهاى بسيارى دارند که مى تواند مبناى يک اتحاد محکم گردد. مسلمين همه خداى يگانه را مى پرستند و همه به نبوت رسول اکرم ايمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج مى کنند و مانند هم نماز مى خوانند و مانند هم روزه مى گيرند و مانند هم تشکيل خانواده مى دهند و دادوستد مى نمايند و کودکان خود را تربيت مى کنند و اموات خود را دفن مى نمايند و جز در امورى جزئى، در اين کارها با هم تفاوتى ندارند. مسلمين همه از يک نوع جهان بينى برخوردارند و يک فرهنگ مشترک دارند و در يک تمدن عظيم و باشکوه و سابقه دار شرکت دارند. وحدت در جهان بينى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نيايشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مى تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظيم و هايل به وجود آورد که قدرتهاى عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند؛ خصوصاً اينکه در متن اسلام بر اين اصل تأکيد شده است. مسلمانان به نصّ صريح قرآن برادر يکديگرند و حقوق و تکاليف خاصى آنها را به يکديگر مربوط مى کند. با اين وضع چرا مسلمين از اين همه امکانات وسيع که از برکت اسلام نصيبشان گشته استفاده نکنند؟ (مجموعه آثار استاد شهيد مطهري («الغدير» و وحدت اسلامى(شش مقاله))، ج 25، ص 26- 27)
نکته ششم: آيا براي رسيدن به وحدت، لازم است طرفداران هر يک از مذاهب اسلامي عقايد خودشان را فراموش کنند يا تغييري در آن ايجاد کنند؟! پاسخ استاد شهيد مطهري بروشني اين است که از نظر دانشمندان طرفدار وحدت اسلامي:
هيچ ضرورتى ايجاب نمى کند که مسلمين به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول يا فروع مذهبى خود بنمايند، همچنان که ايجاب نمى کند که مسلمين درباره اصول و فروع اختلافى فيما بين بحث و استدلال نکنند و کتاب ننويسند. تنها چيزى که وحدت اسلامى، از اين نظر، ايجاب مى کند، اين است که مسلمين- براى اينکه احساسات کينه توزى در ميانشان پيدا نشود يا شعله ور نگردد- متانت را حفظ کنند، يکديگر را سبّ و شتم ننمايند، به يکديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق يکديگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف يکديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقيقت- لااقل- حدودى را که اسلام در دعوت غير مسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعايت کنند: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾. براى برخى اين تصور پيش آمده که مذاهبى که تنها در فروع با يکديگر اختلاف دارند، مانند شافعى و حنفى، مى توانند با هم برادر باشند و با يکديگر در يک صف قرار گيرند، اما مذاهبى که در اصول با يکديگر اختلاف نظر دارند به هيچ وجه نمى توانند با يکديگر برادر باشند. از نظر اين دسته، اصول مذهبى مجموعه اى بهم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون از نوع «اقل و اکثر ارتباطى» است، آسيب ديدن يکى عين آسيب ديدن همه است. على هذا آنجا که مثلًا اصل «امامت» آسيب مى پذيرد و قربانى مى شود، از نظر معتقدين به اين اصل، موضوع وحدت و اخوّت منتفى است و به همين دليل شيعه و سنى به هيچ وجه نمى توانند دست يکديگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در يک جبهه قرار گيرند، دشمن هرکه باشد. گروه اول به اين گروه پاسخ مى دهند، مى گويند: دليلى ندارد ما اصول را در حکم يک مجموعه بهم پيوسته بشماريم و از اصل «يا همه يا هيچ» در اينجا پيروى کنيم. اينجا جاى قاعده «الْمَيْسورُ لا يَسْقُطُ بِالْمَعْسور» و «ما لا يُدْرَکُ کُلُّهُ لا يُتْرَکُ کُلُّه» است. سيره و روش شخص امير المؤمنين على × براى ما بهترين و آموزنده ترين درسهاست. على × راه و روشى بسيار منطقى و معقول که شايسته بزرگوارى مانند او بود اتخاذ کرد. او براى احقاق حق خود از هيچ کوششى خوددارى نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احيا کند، اما هرگز از شعار «يا همه يا هيچ» پيروى نکرد. برعکس، اصل «ما لا يدرک کلّه لا يترک کلّه» را مبناى کار خويش قرار داد. على در برابر ربايندگان حقش قيام نکرد و قيام نکردنش اضطرارى نبود، بلکه کارى حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نکرد؟ حد اکثر اين بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود. او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوس تر بود. على در حساب صحيحش بدين نکته رسيده بود که مصلحت اسلام در آن شرايط، ترک قيام و بلکه همگامى و همکارى است. خود کراراً به اين مطلب تصريح مى کند. در يکى از نامه هاى خود به مالک اشتر (نامه 62 از نامه هاى نهج البلاغه) مى نويسد: فَأمْسَکْتُ يَدى حَتّى رَأيْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، يَدْعونَ الى مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَخَشيتُ انْ لَمْ انْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ ارى فيهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَکونُ الْمُصِيْبَةُ بِهِ عَلَىَّ اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايَتِکُمُ الَّتى انَّما هِىَ مَتاعُ ايّامٍ قَلائِلَ. من اول دست خود را پس کشيدم، تا ديدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دين محمد | دعوت مى کنند. پس ترسيدم که اگر به يارى اسلام و مسلمين برنخيزم شکاف يا انهدامى در اسلام خواهم ديد که مصيبت آن از فوت خلافت چندروزه بسى بيشتر است. در شوراى شش نفرى پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبد الرحمن بن عوف، على × شکايت و هم آمادگى خود را براى همکارى اين چنين بيان کرد: لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّى أَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَيْرى، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْ يَکُنْ فيها جَوْرٌ الّا عَلَىَّ خاصَّةً. شما خود مى دانيد من از همه براى خلافت شايسته ترم، و حال به خدا قسم مادامى که کار مسلمين روبه راه باشد و رقيبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم کرد و تسليم خواهم بود. اينها مى رساند که على اصل «يا همه يا هيچ» را در اين مورد محکوم مى دانسته است. نيازى نيست درباره روش و سيره على × در اين موضوع بيشتر بحث شود، شواهد و دلايل تاريخى در اين زمينه فراوان است. (مجموعه آثار شهيد مطهري («الغدير» و وحدت اسلامى(شش مقاله))، ج 25، ص 26)
نکته هفتم: مقام معظم رهبري اين گونه بر ضرورت هوشياري و دشمن شناسي تأکيد کرده است:
… امروز به نظر ما مصداق مجاهدت که در مقابل ما مسلمانها، ما پيروان اهل بيت قرار دارد، عبارت است از مبارزه ي با نقشه هاي استکبار در منطقه ي اسلامي؛ امروز بزرگ ترين مجاهدت اين است. با نقشه هاي استکبار بايد مبارزه کرد. اين نقشه ها را بايد اوّل شناخت، اوّل بايد دست دشمن را بخوانيم، بدانيم چه کار ميخواهد بکند؛ بعد بنشينيم برنامه ريزي کنيم و با اهداف دشمن مبارزه کنيم. … نقشه ي اين دشمن در اين منطقه عمدتاً بر دو پايه استوار است -البتّه شعب زيادي دارد لکن عمده اين دوتا است- يکي عبارت است از ايجاد اختلاف، دوّمي عبارت است از نفوذ. … البتّه متخصّص اين کار انگليس ها بودند؛ آنها در ايجاد اختلاف مذهبي تخصّص دارند و آمريکايي ها هم از آنها ياد گرفتند و با همه ي وجود، امروز دارند کار ميکنند. اين گروه هاي تکفيري که مشاهده ميکنيد، همه ساخته ي دست اينها هستند. … ما در حمايت از مظلوم نگاه به مذهب طرف مقابل نميکنيم؛ و نکرديم؛ خطّ امام بزرگوار اين بود. امام همان رفتاري را که با مقاومت شيعه در لبنان داشت، همان رفتار را با مقاومت سنّي در فلسطين [هم] داشت؛ بدون هيچ تفاوتي. ما همان حمايتي را که از برادرانمان در لبنان کرديم، از برادرانمان در غزّه [هم] کرديم؛ بدون هيچ تفاوتي. آنها سنّي بودند، اينها شيعه اند. مسئله براي ما، دفاع از هويّت اسلامي است، حمايت از مظلوم است، مسئله ي فلسطين است؛ امروز در رأس مسائل منطقه ي مسلمانها مسئله ي فلسطين است؛ اين براي ما مسئله ي اصلي است. در دشمني هايمان هم فرق نميکند؛ امام بزرگوار مبارزه کرد با محمّدرضاي پهلوي که شيعه بود به حسب ظاهر؛ همان طور مبارزه کرد با صدّام حسين که سنّي بود به حسب ظاهر. البتّه نه او شيعه بود، نه اين سنّي؛ هر دويشان از اسلام بيگانه بودند امّا ظاهر اين سنّي بود، ظاهر او شيعه بود. امام با هردوي اينها يک جور مبارزه کرد. مسئله مسئله ي سنّي و شيعه و مذهب و مانند اينها نيست؛ مسئله مسئله ي اصول اسلام است: «کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا»؛ (نهج البلاغه، نامه 47) اين دستور اسلام است. اين راه ما است؛ اين خطّ ما است. تشديد اختلافات در دنياي اسلام، ممنوع است. ما با رفتارهايي که بعضي از گروه هاي شيعه انجام ميدهند که موجب اختلاف ميشود، مخالفيم. ما صريحاً گفته ايم که با اهانت به مقدّسات اهل سنّت مخالفيم. يک عدّه اي از اين طرف، يک عدّه اي از آن طرف، بر آتش دشمني ها مي افزايند و آنها را تشديد ميکنند؛ خيلي هايشان هم نيّتهايشان نيّتهاي خوبي است، لکن بصيرت ندارند. بصيرت لازم است؛ بايد ديد نقشه ي دشمن چيست. نقشه ي دشمن در درجه ي اوّل ايجاد اختلاف است. نقشه ي دوّم دشمن نفوذ است؛ ميخواهند در کشورهاي اسلامي و در کشورهاي اين منطقه، يک نفوذي به وجود بياورند که تا ده ها سال ادامه داشته باشد. … از مقاومت حمايت ميکنيم، از تماميّت ارضي کشورها حمايت ميکنيم؛ از همه ي کساني که در مقابله ي با سياستهاي تفرقه افکنانه ي آمريکا ايستادگي ميکنند حمايت ميکنيم؛ با همه ي کساني که اين تفرقه افکني را به وجود مي آورند طرفيم و مقابليم. ما تشيّعي را که مرکز و پايگاه تبليغاتش لندن است قبول نداريم؛ اين تشيّعي نيست که ائمّه ^ آن را ترويج کردند و آن را خواستند. تشيّعي که بر پايه ي ايجاد اختلاف، بر پايه ي تمهيد و صاف کردن جادّه براي حضور دشمنهاي اسلام است، اين تشيّع، تشيّع نيست؛ اين انحراف است. تشيّع مظهر تامّ اسلام ناب است، مظهر قرآن است. ما از کساني که کمک به وحدت ميکنند حمايت ميکنيم، با کساني که ضدّ وحدت عمل ميکنند مخالفت ميکنيم، از همه ي مظلومان دفاع ميکنيم. ما با اين حرفهايي که بگويند «شما در قضيّه ي بحرين و مانند آن دخالت کرديد.» از ميدان خارج نميشويم؛ ما هيچ دخالتي هم نکرديم امّا از آنها حمايت ميکنيم. ما براي مردم مظلوم بحرين، براي مردم مظلوم يمن غصّه ميخوريم، برايشان دعا ميکنيم، هر کمکي بتوانيم بهشان ميکنيم. امروز حقيقتاً مردم يمن و ملّت يمن، مظلومند؛ يک کشور را دارند ويران ميکنند به خاطر اهداف استکباري و سياسي، همراه با حماقت؛ هدفهاي سياسي را جور ديگر هم ميشد دنبال کنند، اينها دارند اين اهداف سياسي را با حماقت دنبال ميکنند. براي ما حوادث يمن دردناک است و [همين طور] بسياري از حوادث دنياي اسلام؛ در پاکستان و افغانستان و مانند اينها هم حوادث زيادي هست که واقعاً دردآور است. اينها را بايستي دنياي اسلام با بيداري و بصيرت علاج بکند. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي مجمع جهاني اهل بيت ^ و اتحاديه ي راديو و تلويزيون هاي اسلامي در تاريخ 26 مرداد 1394 ش.)
نکته هشتم: مرجع بزرگ شيعه آيت الله بروجردي از مناديان تقريب مذاهب اسلامي بود و در راه وحدت اسلامي بين همه مسلمانان تلاش و مجاهدت بسيار کرد. در نظر ايشان نيز موضوع وحدت اسلامي، درباره اتحاد عقائدي نبود بلکه بحث در دوستي و همکاري و حُسن تفاهم است و به تعبير استاد شهيد مطهري:
يکى از مزاياى معظم له توجه و علاقه فراوانى بود که به مسئله وحدت اسلامى و حسن تفاهم و تقريب بين مذاهب اسلاميه داشت. اين مرد چون به تاريخ اسلام و مذاهب اسلامى آشنا بود، مى دانست که سياست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثير داشته است، و هم توجه داشت که در عصر حاضر نيز سياستهاى استعمارى از اين تفرقه حد اکثر استفاده را مى کنند و بلکه آن را دامن مى زنند، و هم توجه داشت که بُعد و دورى شيعه از ساير فرق سبب شده که آنها شيعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتى دور از حقيقت بنمايند؛ به اين جهات بسيار علاقه مند بود که حسن تفاهمى بين شيعه و سنّى برقرار شود که از طرفى وحدت اسلامى که منظور بزرگ اين دين مقدس است تأمين گردد و از طرف ديگر شيعه و فقه شيعه و معارف شيعه آن طور که هست به جامعه تسنن که اکثريت مسلمانان را تشکيل مى دهند معرفى شود. از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و رياست معظم له که هنوز ايشان در بروجرد بودند «دار التقريب بين المذاهب الاسلامية» به همت جمعى از روشنفکران سنّى و شيعه تأسيس شد. معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با اين فکر و با اين مؤسسه کمک و همکارى کرد. براى اولين بار بعد از چندين صد سال بين زعيم روحانى شيعه و زعيم روحانى سنّى شيخ عبد المجيد سليم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شيخ محمود شلتوت مفتى حاضر مصر و رئيس جامع ازهر روابط دوستانه اى برقرار شد و نامه ها مبادله گرديد. قطعاً طرز تفکر معظم له و حسن تفاهمى که بين ايشان و شيخ شلتوت بود مؤثر بود در اينکه آن فتواى تاريخى معروف را در مورد به رسميت شناختن مذهب شيعه بدهد. (مجموعه آثار شهيد مطهري (مزايا و خدمات مرحوم آيت الله بروجردى(شش مقاله))، ج 20، ص 155)
نکته نهم: يک شاهد مثال روشن، نقش و عملکرد جناب علامه اميني است که عمر گران مايه خودش را صرف دفاع از تشيع و امامت اميرالمؤمنين × کرد. تعبير استاد شهيد:
… علامه بزرگوار آيت اللَّه امينى، مؤلف جليل القدر الغدير، از کدام دسته است و چگونه مى انديشيده است؟ آيا ايشان وحدت و اتحاد مسلمين را تنها در دايره تشيع قابل قبول مى دانسته اند، يا دايره اخوّت اسلامى را وسيع تر مى دانسته و معتقد بوده اند اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتين محقق مى شود، خواه ناخواه حقوقى را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ايجاد مى کند و صله اخوّت و برادرى که در قرآن به آن تصريح شده، ميان همه مسلمين محفوظ است. … علامه امينى طرفدار وحدت اسلامى هستند و با نظرى وسيع و روشن بينانه بدان مى نگرند. معظم له در فرصتهاى مختلف در مجلدات الغدير اين مسئله را طرح کرده اند و ما قسمتى از آنها را در اينجا نقل مى کنيم: در مقدمه جلد اول اشاره کوتاهى مى کنند به اينکه الغدير چه نقشى در جهان اسلام خواهد داشت. مى گويند: «و ما اين همه را خدمت به دين و اعلاى کلمه حق و احياى امت اسلامى مى شماريم.» در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اکاذيب ابن تيميّه و آلوسى و قصيمى، مبنى بر اينکه شيعه برخى از اهل بيت را از قبيل زيد بن على بن الحسين دشمن مى دارد، تحت عنوان «نقد و اصلاح» مى گويند: … اين دروغها و تهمتها تخم فساد را مى کارد و دشمنيها را ميان امت اسلام برمى انگيزد و جماعت اسلام را تبديل به تفرقه مى نمايد و جمع امت را متشتّت مى سازد و با مصالح عامه مسلمين تضاد دارد. نيز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سيد رشيد رضا را به شيعه، مبنى بر اينکه «شيعه از هر شکستى که نصيب مسلمين شود خوشحال مى شود تا آنجا که پيروزى روس را بر مسلمين در ايران جشن گرفتند» نقل مى کنند و مى گويند:
اين دروغها ساخته و پرداخته امثال سيد محمّد رشيد رضاست. شيعيان ايران و عراق که قاعدتاً مورد اين تهمت هستند و همچنين مستشرقان و سيّاحان و نمايندگان ممالک اسلامى و غيرهم که در ايران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از اين جريان ندارند. شيعه بلااستثنا، براى نفوس و خون و حيثيت و مال عموم مسلمين اعمّ از شيعه و سنى احترام قائل است. هر وقت مصيبتى براى عالم اسلام در هرکجا و هر منطقه و براى هر فرقه پيش آمده است، در غم آنها شريک بوده است. شيعه هرگز اخوّت اسلامى را که در قرآن و سنت بدان تصريح شده محدود به جهان تشيع نکرده است و در اين جهت فرقى ميان شيعه و سنى قائل نشده است. نيز در پايان جلد سوم، پس از انتقاد از چند کتاب از کتب قدما از قبيل عِقد الفريد ابن عبد ربّه، الانتصار ابو الحسين خيّاط معتزلى، الفرق بين الفِرَق ابو منصور بغدادى، الفصل ابن حزم اندلسى، الملل و النحل محمّد بن عبد الکريم شهرستانى، منهاج السنه ابن تيميّه و البداية و النهايه ابن کثير و چند کتاب از کتب متأخرين از قبيل تاريخ الامم الاسلامية شيخ محمّد خضرى، فجر الاسلام احمد امين، الجولة فى ربوع الشرق الادنى محمّد ثابت مصرى، الصراع بين الاسلام و الوثنيه قصيمى و الوشيعه موسى جار اللَّه مى گويند: هدف ما از نقل و انتقاد اين کتب اين است که به امت اسلام اعلام خطر کنيم و آنان را بيدار نماييم که اين کتابها بزرگترين خطر را براى جامعه اسلامى به وجود مى آورد، زيرا وحدت اسلامى را متزلزل مى کند، صفوف مسلمين را مى پراکند، هيچ عاملى بيش از اين کتب صفوف مسلمين را از هم نمى پاشد و وحدتشان را از بين نمى برد و رشته اخوّت اسلامى را پاره نمى کند.
علامه امينى در مقدمه جلد پنجم تحت عنوان «نظرية کريمة» به مناسبت يکى از تقديرنامه هايى که از مصر درباره الغدير رسيده است، نظر خود را در اين موضوع کاملًا روشن مى کنند و جاى هيچ ترديدى باقى نمى گذارند، مى گويند:
عقايد و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوّت اسلامى را که قرآن کريم با جمله «انَّمَا الْمُؤْمِنونَ اخْوَةٌ» بدان تصريح کرده پاره نمى کند، هرچند کار مباحثه علمى و مجادله کلامى و مذهبى به اوج خود برسد. سيره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعين همين بوده است. ما مؤلفان و نويسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافى که در اصول و فروع با يکديگر داريم، يک جامع مشترک داريم و آن ايمان به خدا و پيامبر خداست. در کالبد همه ما يک روح و يک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است. ما مؤلفان اسلامى همه در زير پرچم حق زندگى مى کنيم و تحت قيادت قرآن و رسالت نبىّ اکرم انجام وظيفه مى نماييم. پيام همه ما اين است که: «انَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلامُ» و شعار همه ما لا اله الّا اللَّه و محمّدٌ رسولُ اللَّه است. آرى ما حزب خدا و حاميان دين او هستيم. علامه امينى در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدير يوحّد الصفوف فى الملأ الاسلامى» مستقيماً وارد بحث نقش الغدير در وحدت اسلامى مى شوند. معظم له در اين بحث، اتهامات کسانى را که مى گويند الغدير موجب تفرقه بيشتر مسلمين مى شود، سخت رد مى کنند، و ثابت مى کنند که برعکس، الغدير بسيارى از سوء تفاهمات را از بين مى برد و موجب نزديکتر شدن مسلمين به يکديگر مى گردد. آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامى غير شيعه را در اين باره شاهد مى آورند و در پايان، نامه شيخ محمّد سعيد دحدوح را به همين مناسبت نقل مى کنند.
… نقش مثبت الغدير در وحدت اسلامى از اين نظر است که اولًا منطق مستدل شيعه را روشن مى کند، و ثابت مى کند که گرايش در حدود صد ميليون مسلمان به تشيع- برخلاف تبليغات زهرآگين عده اى- مولود جريانهاى سياسى يا نژادى و غيره نبوده است، بلکه يک منطق قوى متکى به قرآن و سنت موجب اين گرايش شده است. ثانياً ثابت مى کند که پاره اى اتهامات به شيعه- که سبب فاصله گرفتن مسلمانان ديگر از شيعه شده است- از قبيل اينکه شيعه غير مسلمان را بر مسلمانِ غير شيعه ترجيح مى دهد و از شکست مسلمانان غير شيعه از غير مسلمان شادمان مى گردد، و از قبيل اينکه شيعه به جاى حج به زيارت ائمه مى رود، يا در نماز چنين مى کند و در ازدواج موقت چنان، بکلى بى اساس و دروغ است. ثالثاً شخص شخيص امير المؤمنين على × را که مظلوم ترين و مجهول القدرترين شخصيت بزرگ اسلامى است و مى تواند مقتداى عموم مسلمين واقع شود، و همچنين ذرّيّه اطهارش را به جهان اسلام معرفى مى کند. (مجموعه آثار شهيد مطهري («الغدير» و وحدت اسلامى(شش مقاله))، ج 25، ص 29- 32)
نکته دهم: در واقع، پندارها و رفتارهاي تشيع انگليسي -دانسته يا ندانسته- ابزاري در دست دشمنان اسلام است و با اختلاف افکني و تفرقه سازي، سبب تضعيف اسلام و مسلمانان مي شود. به همين جهت، دانشمندان اسلام شناس همواره بر ضرورت وحدت و پرهيز از تفرقه اصرار ورزيده اند.
از جمله، حضرت آيت الله سبحاني از مراجع تقليد شيعه با تأکيد بر اينکه انگليس هميشه براي اختلاف شيعه و سني تلاش کرده و در اين زمينه استاد است، گفته است: انگليس در زمينه ايجاد اختلاف بين شيعه و سني تجربه زيادي دارد و تلاش مي کند تا همواره آتش اختلاف بين شيعه و سني روشن باشد. … استاد برجسته حوزه علميه با تأکيد بر اينکه مصلحان و علماي بزرگ امت اسلامي براي نجات پيدا کردن از دست دشمنان بر مشترکات اصرار بورزند، تصريح کرد: جامعه بايد بر مشترکات تأکيد داشته باشد و اختلافات و بررسي آن را به علما واگذار کنند. … آيت الله سبحاني با اشاره به اينکه بسياري از ماهواره ها و شبکه ها عليه تشيع ايجاد شده است، اظهار داشت: اين شبکه ها و ماهواره ها به گونه اي عمل مي کنند که جنايات رژيم صهيونيستي فراموش شده و آن ها همچنان در حال پيش رو ي در فلسطين هستند. آن ها که عامل اختلاف هستند، عامل خارجي هستند نه دلسوز اسلام. (سخنان حضرت آيت الله جعفر سبحاني در درس خارج اصول در مسجد اعظم قم، تاريخ سي ام ارديبهشت 1394 ش.)
نکته يازدهم: آيت الله “محسن اراکي” دبير کل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي طي سخناني در کنفرانس “اتحاد اسلامي” که شامگاه دوشنبه 25 بهمن 1395 ش. در شهر لکهنو هند برگزار شد، اظهار داشت: در قرآن کريم به دو نوع اسلام اشاره شده است يکي اسلام اعرابي و ديگري اسلام ابراهيمي. وي افزود: خداي متعال در چند جاي قرآن کريم اين دو اسلام متضاد را در برابر هم قرار داده است در سوره روم مي فرمايد: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ* مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِينَ* مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَکَانُوا شِيَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾؛ اسلام ابراهيمي علامتي دارد که علامت آن با اسلام اعرابي کاملا متضاد است. اسلام اعرابي اسلامي است که در آن تفرقه راه دارد اما اسلام ابراهيمي اسلامي است که در آن تفرقه جاي ندارد. آيت الله اراکي با بيان اينکه اسلام ابراهيمي اسلام توحيدي است، اظهار داشت: علامت و خصوصيت اسلام ابراهيمي اين است که علاوه بر جامعه اسلامي، بشر را نيز يکي مي کند. دبيرکل مجمع جهاني تقريب در ادامه اظهار داشت: سه دهه قبل امام خميني & فرمودند که اي مسلمين مواظب باشيد که قرار است در مقابل اسلام ابراهيمي، اسلام امريکايي عرضه شود و لذا بايد در برابر اين اسلام آمريکايي هوشيار باشيد. وي افزود: بعد از سقوط صدام و برگزاري انتخابات در عراق اکثريت شيعه موفق شدند در عراق به قدرت برسند لذا براي مقابله با شيعيان، در کنار اسلامي آمريکايي، شيعه انگليسي را نيز راه اندازي کردند؛ انگليس با کمک رژيم صهيونيستي يک شيعه دروغين راه اندازي کرد تا در مقابل شيعه واقعي قرار گيرد و به آن ضربه بزند. آيت الله اراکي اظهار داشت: دو خصوصيت مشترک ميان شيعه انگليسي و اسلام آمريکايي وجود دارد که اين خصوصيت عبارت است از اينکه آنها نسبت به دشمنان مهربان و نسبت به دوستان سر سخت هستند؛ در حاليکه قرآن کريم مي فرمايد نسبت به کفار سرسخت و نسبت به دوستان مهربان باشيد. اينها با اسرائيل و دشمنان اسلام دوست هستند و در مقابل با مسلمين دشمني مي کنند. … وي افزود: ما شيعيان آل محمد معتقديم تا جامعه اسلامي به وحدت نرسد زمينه ظهور امام زمان فراهم نخواهد شد؛ زيرا مهمترين شرط ظهور حضرت ولي عصر # اين است که يک امت اسلامي واحد پشتيبان حضرت شکل گيرد تا حضرت بتواند اسلام را بر تمام جهان حاکم کند. (بيانات آيت الله محسن اراکي در تاريخ دوشنبه 25 بهمن 1395 ش.)
نکته دوازدهم: گفتني است که بحث درباره پديده تشيع انگليسي و عوامل تبليغاتي و رسانه اي آن و … مفصل است و پرداختن به آن فرصتي فراخ مي طلبد. امروزه اسامي و مشخصات مروجان و مبلغان تشيع انگليسي و شبکه هاي ماهواره اي وابسته و … و شگردها و فريبهاي آنان آشکار شده است. (براي توضيحات تکميلي نگاه کنيد به مرجعيت موروثي يا تشيع انگليسي، صالح قاسمي، سراسر کتاب به ويژه ص 163- 219)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد