در سه مقطع تاريخي سه بركت از پيراهن يوسف صديق ديده شد كه منشأ همه اين بركات بدن يوسف بود كه در جوار رحمت روح پاكش قرار داشت:
1. اين كه وقتي پيراهن آغشته به خون يوسف را برادران با چشم گريان به حضور يعقوب آوردند[1] شكل پيراهن نشان داد كه اينها دروغ مي گويند[2]، زيرا اگر گرگ كسي را بدرد پيراهن وي سالم نمي ماند. اين پيراهن كه پيكر يوسف صديق را مي پوشاند از صداقت سهمي برده، شهادت صادقانه داد و دروغگويان را رسوا كرد.
2. اين كه وقتي همسر عزيز مصر حضرت يوسف را تعقيب كرد و پيراهنش را از پشت پاره كرد و عزيز مصر را نزديك در ديد، دراين هنگام يوسف (ع) را متهم كرد[3] در آن جا كسي گفت: اگر پيراهن حضرت يوسف از جلو دريده شده معلوم مي شود قصد تجاوز داشته و همسر عزيز مصر از خود دفاع كرده و جلو پيراهن او را گرفته و پاره كرده است، اما اگر از پشت سر دريده شده معلوم مي شود يوسف خواسته بگريزد و آن زن از پشت سر دست انداخته و پشت پيراهن او را پاره كرده است. اين جا هم پيراهن يوسف صديق شهادت صدق داد و مدعي كذب و افترا را رسوا كرد[4].
3. اين كه وقتي به فرمان آن حضرت پيراهن وي را براي درمان چشم نابيناي يعقوب مي بردند و بر چهره او افكندند، وي بينا شد[5].
و اينها همه از كرامات يوسف صدّيق بود.
پي نوشت:———————
[1] سوره يوسف، آيه 16.
[2] سوره يوسف، آيه 18.
[3] سوره يوسف، آيه 25.
[5] سوره يوسف، آيه 93.
تفسير موضوعي، ج7، ذيل فصل حضرت يوسف(ع).