سه حوزه تلاش عالمان دينى در عصر نراقى ها (1)
سه حوزه تلاش عالمان دينى در عصر نراقى ها (1)
و همزمان، ناگزير شدند با گروههاى كژانديش و فاسدگر باور و عقيده: اخباريان، وهابيت و شيخيه كه كمكم، با ظهور وهابيت و تلاشهاى پردامنه تبليغى ميرزا محمد اخبارى و ورود شيخ احمد احسائى به ايران، جاى پا باز مىكردند و پا مىگرفتند، به چالش درونى بپردازند . بر اين اساس ما براى باز نماياندن رويدادهاى سياسى و فرهنگى عصر نراقىها، كاركرد كارنامه عالمان دينى را در سه حوزه: سياست، دين و علم و پژوهش بررسى مىكنيم:
نقش علما در آغاز پيدايش قاجار
پس از برافتادن زنديه، كه با كشمكشهاى بسيارى بين اينان و قاجاريه همراه بود، آغامحمدخان قاجار در سال 1210 هجرى، پس از به چنگ گرفتن تفليس و چيرگى بر قفقاز، بر سرير پادشاهى نشست و تاجگذارى كرد. در اين زمان جز شاهرخ شاه افشار و فرزندش نادر ميرزا، مدعى ديگرى نسبت به سلطنت قاجار در ايران وجود نداشت.
اقتدار سياسى آغا محمد خان سبب شد تا در آخرين سالهاى حكومت با ناسازگاريها و سركشيهاى جدى روبهرو شود. جنگ هرات و طغيان آقا محمد خان محلاتى در اين زمان رخ داد. پس از قتل او در 1213 فتحعلى شاه قاجار به سلطنت رسيد. نشانههاى سركشى و شورش در گوشه و كنار و در گوناگون ناحيههاى ايران عليه فتحعلى شاه فرمانرواى جديد آغاز شد.
فتحعلى شاه، از آغاز حكومت، سياست دينى عوامپسندى را پيش گرفت و به بزرگداشت از بزرگان علما و به ساخت و ساز و بازسازى بقاع پيشوايان و مدرسههاى دينى و بنيانگذارى مدرسههاى دينى همت گماشت. و در آغاز حكومتش، ملا اسماعيل مازندرانى را به مقام قاسمالصدقات برگماشت . و هر ساله صد هزار تومان هديه نقدى و بيش از صدهزار خروار هديه جنسى به دستور او بين ارباب وظايف از سادات و علما پخش مىشد. (1)
او، جز اين پرداختها ، مرتب در سراسر دوران فرمانروايى خود، هدايايى را به علما مىپرداخت . (2) با اين حال، علما بر اساس اصل حق نبودن كل دستگاه دولت، (3) از حضور در عرصههاى حاكميت خوددارى مىورزيدند و بيشتر، به ميانجىگرى ميان مردم و نظام حاكم بسنده مىكردند و تلاش مىورزيدند گره از كار بسته مردمان بگشايند.
علما در دستگاه حكومت فتحعلى شاه، جايگاه والايى داشتند و از احترام برخوردار بودند تا آن جا كه براى آماده سازى زمينه حكومت خويش، در آغاز پادشاهى از شيخ جعفر نجفى اجازه سلطنت گرفت و او، به شاه اجازه سلطنت داد و او را نايب خود قرار داد. (4) شايد سخنان فتحعلى شاه خطاب به ميرزا مهدى مجتهد در گاه محاصره مشهد كه گفت:
«سلطنت ما نيابت مجتهدين عهد و ما را به سعادت خدمت ائمه هادين مهتدين سعى و جهد است .» (5) حاكى از همين مسأله باشد.
خود وى به ميرزا ابوالقاسم قمى ارادت داشت و ميرزا كه ادعاى او را همراه با اخلاص يافته بود، در كتاب ارشاد نامه، اندرزى دراز دامن به او نوشت. (6)
صاحب قصص العلما، از ارادت شاه، به سيد محمد طباطبايى نيز گزارش مىكند. (7)
وى، با ملا على نورى، حاج محمد ابراهيم كلباسى و حجتالاسلام سيد محمد باقر شفتى، از علماى برجسته اصفهان، پيوند نزديك و دوستانه داشت.
سر به فرمانى شاه در برابر عالمان، در چگونگى برخورد وى با ملا احمد نراقى، بيشتر خود را مىنماياند.
از جمله نوشتهاند:
ملا احمد، حاكم كاشان را، كه به مردم ستم روا مىداشت، از شهر بيرون راند.
شاه، ملا احمد را به حضور فرا خواند و او را بر اين كار سرزنش كرد.
نراقى، بىدرنگ ، دست به سوى آسمان بلند كرد و با چشمان اشكآلود گفت:
«بار خدايا اين سلطان ظالم حاكمى ظالم بر مردمان قرار داد و من رفع ستم نمودم و اين ظالم بر من متغير است.»
شاه قاجار از او پوزش خواست و به خواست او بها داد و حاكم جديد را به كاشان فرستاد. (8)
نيك رفتارى شاه با ملا احمد و بها دادن به خواستههاى او و ديگر عالمان، در گرهگشايى از كار بسته مردم و ميدان دادن به تلاشهاى تبليغى و احيا و نشر معارف اسلامى، سبب گرديد كه وى معراج السعاده را براى او به فارسى بنگارد. (9)
كاشف الغطا نيز كتاب كشفالغطا را پيش از ملا احمد به نام فتحعلى شاه نوشته بود.
ملا احمد كه پس از مرگ كاشف الغطا، بيش از علماى ديگر مورد توجه شاه قرار گرفته بود و مرجع شاه در مسائل دينى بود؛ از اين روى محقق نراقى، رساله وسيلةالنجاة را در دو جلد براى او نگاشت. (10)
در اين عصر، با توجه به نقشآفرينى علما در همه عرصههاى سياسى، علمى و دينى كشور، پس از كندو كاو در منابع تاريخى، سه حوزه جداى از هم را كه عالمان دين در آنها بيشترين نقش را داشته و نقش آنان بنيادين و سرنوشتساز و براى اين مرز و بوم عزتآفرين بوده، مىنمايانيم.
الف. حوزه سياست
قاجاريان، تنها با پيوندهاى ايلى آشنايى داشتند و هرگز با ديگر زاويههاى اجتماعى، بستگى و پيوند نداشتند.از اين روى، آنان نتوانستند به لايههاى ديگر اجتماع: علما، زمينداران، بازرگانان و… به گونه درخور، خدمت كنند. گفتهاند: از جمله دليلهايى كه به شورشهاى گوناگون انجاميد و بعدها، سبب شد نهضت مشروطه پا بگيرد، همين امر است. چون قاجار، نه نماينده يك طبقه بود و نه در خدمت طبقه ويژهاى قرار داشت. علما آرمانهايى داشتند كه قاجار هرگز به آنها جامه عمل نپوشاند.
درست در چنين گسستگى سه قدرت جهان غرب متوجه ايران شدند:
1. روس ها :
روسها كه بنيانگذار نوين آن پتر كبير بود، به نوگرايى غربى توجه نداشتند، اساس سياست خارجى زمامداران روسيه، بر بورژوازى تجارى استوار بود و روسها در مسير پياده كردن تجارت خارجى، راههاى گوناگونى را مىآزمودند. آنها براى دستيابى به شبكه تجارت بينالمللى، متوجه ايران شدند. پتر روى ايران و پديد آوردن جنگهاى داخلى در آن و دستيابى به هند اهميت بسيارى مىداد و انديشه چنگاندازى به ايران و زير نگين قدرت خود در آوردن آن، به عنوان يكى از هدفهاى استراتژيك در آسياى غربى، در روزگار پتر كبير و واپسين روزهاى عهد صفويان بود.ولى ظهور نادرشاه افشار به حقيقت پيوستن هدفهاى پتر را ناكام گذاشت.
در فترت در گذشت كريم خان تا تاجگذارى آغا محمد خان، كاترين دوم سياستهاى ويژهاى را در راستاى چيره شدن بر قفقاز، دنبال مىكرد كه فريفتن حاكمان گرجستان از آن جمله بود .
قتل عام گنجه در زمان پادشاهى فتحعلى شاه، به دست سيسيانف، سردار روس، كه از سوى دربار رومانف، مأموريت دستيازى به تمام قفقاز را داشت، شاه ايران را متوجه سياستهاى كلان همسايه شمالى كرد. و در 27 ذيحجه سال 1218 عباسميرزا را به آذربايجان فرستاد، تا سپاهى فراهم سازد و به رويارويى با سيسيانف برخيزد.
وى كه نايب السلطنه نيز بود در 14 صفر 1219 به سوى ايروان حركت كرد و با اشاره او، ايل كنگرلو و قاجار نيز به سوى ايروان حركت داده شدند. در ربيعالاول سال 1219 جنگ اوچ كليسا نخستين نبرد ايران و روسيه رخ داد.
2. انگليس :
در اين برهه، انگليس، بر هند چيره بود و به عنوان يكى از سه قدرت آن روز جهان، سست كردن پايههاى دولت مركزى ايران را به عنوان هدف اساسى دنبال مىكرد. هدف انگليس اين بود كه ايران توانايى دفاع از خود و گسترش قدرت نداشته باشد. بر اين اساس، تجزيه ايران يكى ديگر از هدفهاى آن كشور بود كه براى دستيابى به هدف نخستين، دنبال مىشد .
تجزيه ايران، بويژه در شرق، سبب مىشد كه افزون بر سست كردن پايههاى قدرت مركزى، ديوار دومى براى دفاع از منافع انگليس در برابر روسيه به وجود آيد.
يكى ديگر از هدفهاى انگليس راه پيدا كردن دولت ايران، براى جلوگيرى از راهيابى دولتهاى ديگر بود كه از سوى سياحان، پزشكان و ديپلماتها صورت مىگرفت. در اين زمان است كه سيل سياحان انگليسى به ايران سرازير شد.
3. فرانسه :
فرانسه، به عنوان سومين قدرت جهان آن روز غرب، به دليل انقلاب كبير در انديشه دنيايى بود كه در قالب مليتاريسم، رسيدن به آن ممكن است و ناپلئون بناپارت نماينده اين بينش شمرده مىشد.
ناپلئون مىكوشيد يك امپراتورى مقتدرى را پديد آورد. او فرمانده نظامى بود كه به عنوان ابزار بورژوازى عمل مىكرد و تلاش مىورزيد با محدود ساختن نيروى عمل انگليس، به منافع ثروت در جهان شرق دست يابد.
در جريان جنگهاى ده ساله ايران و روس كه از سال 1219 آغاز و تا 1228 ه.ق. ادامه يافت، شاه اريان، پيكهايى به دربار ناپلئون ، كه او نيز در جنگ با روس به سر مىبرد، فرستاد . و ميرزا محمد رضا قزوينى براى بستن پيمان با فرانسه در پاريس حضور يافت. اين مأموريت به پيمان فين كنشتاين انجاميد. عهدنامهفينكن شتاين در صفر 1222 ، مه 1807 بين نمايندگان ايران و فرانسه به امضا رسيد، در اين زمان چهار سال بود كه از تجاوز دستاندازى و دستيازى روسها به خاك ايران مىگذشت.
برابر اين پيمان، ايران متعهد شد كه لشكر فرانسه را به گذر از درون كشور خود به سوى هند يارى دهد و هر چه زودتر پيمان سياسى و تجارى خود را با انگليس به هم بزند و حتى به آن كشور اعلان جنگ دهد. فرانسه نيز قبول كرد كه سازماندهى نظامى ارتش بىسامان ايران را به عهده گيرد و متخصصان نظامى خود را به همراه سلاح راهى ايران كند. (11)
فتحعلى شاه، اين پيمان را پذيرفت و ژنرال گاردان را كه حامل پيام بود، نواخت و به او عنوان خانى داد و عسگرخان افشار ارومى را، كه از فرماندهان سپاه بود، با جواب نامه و هدايا به نزد ناپلئون فرستاد. (12)
كار ژنرال گاردان آموزش سپاه ايران بود. او و فرستادگان ديگر ناپلئون توانستند به سپاه ايران سامانى نوين بدهند. (13)
در 8 رمضان 1222ه.ق. ميرزا رضا قزوينى، سفير ايران در فرانسه، از نزد ناپلئون بازگشت و ژنرال گاردان به نمايندگى از سوى ناپلئون، با نايب السلطنه ديدار كرد. (14) و قرارداد فينكن شتاين، پس از سى و چهار روز به فراموشى سپرده شد و دليل آن شكست روسها از سپاه فرانسه و بستن پيمان مصالحه روس و فرانسه بود كه سبب شد تا گاردان در جهت منافع روسها گام بردارد و اين امر، آثار زيانبارى را براى ايران در پى داشت.
گودويچ، فرمانده روس، با خدعه صلح توانست بار ديگر به ايران بتازد و در سال 1223 هجرى مأمورين عالى رتبه ناپلئون به كشور خود بازگشتند وعسگر خان سفير ايران نيز در اين سال به ايران آمد. (15) و شاه قاجار كه سودى از پيمان با فرانسه نبرده بود، به سوى انگليس روى آورد و نمايندگانى را به شبه قاره هند، كه آن روزها مستعمره انگليس بود، فرستاد. بويژه كه امضاى پيمان تيلسيت، ميان ناپلئون و الكساندر، به اتحاد روسيه و انگلستان پايان داده بود.
نفود سياسى انگليس :
ايران كه خود قربانى سياست فرانسه در آسيا بود، گام در راه تازهاى گذاشت و آن پذيرش نفوذ استعمار انگليس بود. شاه قاجار، در سال 1223ه.ق به سرهار فورد جونز، سفير فوقالعادهى دربار لندن، اجازه ورود به ايران داد و اين در حالى بودكه شاه، پيش از اين، با ورود سرجان ملكون به ايران، به دليل وفادارى به اتحاد با فرانسه مخالفت كرده بود. (16)
با ورود جونز به تهران، عهدنامه ايران و انگليس بسته شد. در اين قرارداد، پرداخت سالى دوازده هزار ليره براى هزينه سپاه آذربايجان ، تا مدتى كه آن سپاه، در كار جنگ با روسيه باشد و فراهمآوردن و آمادهسازى توپ و تفنگ به اندازه كافى براى ايران و تربيت و آموزش سربازان ايران به وسيله افسران انگليسى، (17) گنجانده شده بود. مفادى بود كه انگليس در برابر واگذارى جزيره خارك از سوى ايران به اين كشور و گشايش كنسولخانه در شهرهاى شيراز، اصفهان، يزد، قزوين و تبريز، متعهد شد .
انگليسيها، بر خلاف مواد پيماننامه، هيچ شتابى در اجراى مفاد آن و كمك مالى و فراهم ساختن سازو سلاح لشكر ايران از خود نشان ندادند و اين امر، سبب استوار شدن موضعها و پايگاههاى روسها شد. با اين حال، در جنگ گنجه در سال 1224، فرمانده روسى از ايران شكست خورد و بار ديگر خدعه صلح را پيش كشيد، كه با فشارهايى كه سپسها وارد شد، زمينه صلح گلستان فراهم گرديد.
در سال 1224 ه.ق. حاج ميرزا ابوالحسن خان از سوى دربارايران به عنوان سفير به لندن رفت و سوغات زيادى را با خود برد. (18) گسيل دانشجويان و تحصيلكردگان به انگليس، به پيشنهاد ابوالحسن خان ايلچى انجام گرفت .
ميرزا ابوالحسن در 22 ربيعالاول 1224ه.ق. روانه دربار انگليس شد و در جمادىالآخر 1225ه .ق.همراه سرگور ازلى، سفير جديد انگليس بهايران بازگشت و در 29 شوال 1228ه.ق.21 اكتبر 1813 ، پيمان صلح گلستان ميان حكومت قاجار و روسيه تزارى به امضاء رسيد. و سرزمينهايى چون قرهباغ، گنجه، شكى، شيروان، بادكوبه و تمامى داغستان از ايران جدا شد و سرزمين مستقل گرجستان به تصرف روسيه تزارى در آمد و اين امر، سبب سرشكستگى مردم و در هم شكستن روحيه ملت ايران گرديد.
پي نوشت ها :
.1 روضة الصفاى ناصرى، ج10/ .105
.2 قصص العلما20/.
.3 همان104/.
.4 قصص العلما141/.
.5 روضة الصفاى ناصرى، ج9/ .109
.6 مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز، شماره بيستم، سال 1348/ .345 383
.7 قصص العلما93/.
.8 همان93/ .94
.9 همان93/.
.10 الكرام البرره، ج1/ .116
.11 ناسخالتواريخ سلاطين، قاجاريه، ج1/ .167
.12 همان، ج1/ .168
.13 همان، ج1/ .168
.14 همان، ج1/ .167
.15 همان، ج1/ .183
.16 خاطرات مأموريت ژنرال گاردان در ايران، گاردان آلفرد، ترجمه عباس اقبال آشتيانى، به كوشش همايون شهيدى 193/ 194، انتشارات گسترش فرهنگ و تاريخ ايران، تهران.
.17 ايران در دوره سلطنت قاجار، على اصغر شميم51/.
.18 ناسخالتواريخ سلاطين قاجار، ج1/ .186 187
منبع : www.naraqi.com
ادامه دارد ….
ae