گرچه در قرآن مجيد مسأله «استرقاق» (برده گيري و برده داري) به عنوان يك دستور حتمي در مورد اسيران جنگي نيامده است، ولي انكار نمي توان كرد كه احكامي در قرآن براي بردگان ذكر شده است، كه اصل وجود بردگي را حتي در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ و صدر اسلام اثبات مي كند، مانند احكامي كه در مورد ازدواج با بردگان، يا احكام محرميّت يا مسأله مكاتبه (قرارداد براي آزادي بردگان) كه در آيات متعددي از قرآن در سوره نساء، نحل، مؤمنون، نور، روم و احزاب آمده است. اين جاست كه بعضي بر اسلام خرده مي گيرند كه چرا اين آئين الهي با آن همه محتوا و ارزشهاي والاي انساني، مسأله بردگي را به كلي الغاء نكرده، و طي يك حكم قطعي و عمومي آزادي همه بردگان را اعلام ننموده است؟ درست است كه اسلام سفارش زيادي در مورد بردگان كرده، اما آنچه مهم است آزادي بي قيد و شرط آنها است، چرا انساني مملوك انسان ديگري باشد و آزادي را كه بزرگترين عطيه الهي است از دست بدهد؟ در يك جمله كوتاه بايد گفت: كه اسلام برنامه دقيق و زمان بندي شده براي آزادي بردگان دارد كه تدريجاً باعث آزادي همه بردگان مي شود، بي آنكه اين آزادي عكس العمل نامطلوبي در جامعه به وجود آورد. ولي پيش از آنكه به توضيح اين طرح دقيق اسلامي بپردازيم بيان يك نكته را مقدمتاً لازم مي دانيم.
سير تاريخي بندگي:
گرچه تاريخ سنت برده گيري در مجتمع بشري در دست نيست، ليكن چنين به نظر مي رسد كه اين سنت نخست درباره اسراي جنگي معمول، و سپس درباره زنان و فرزندان عملي شده باشد. و در بين اديان آسماني آن روز مثل، دين يهود، و نصاري، به طوري كه از انجيل و تورات استفاده مي شود رواج داشته است، تا اين كه اسلام ظهور كرد و پس از امضاء اصل اين سنت، محدوديتهاي زيادي در دائره آن و اصلاحاتي در احكام و قوانين آن به وجود آورد به گونه اي كه بردگي به تدريج از جامعه اسلامي رخت بر بندد و جز در موارد نادري بردگي لغو گرديد اين روند ادامه داشت تا اين كه جهانيان نيز به فكر خاتمه دادن بردگي افتادند و سرانجام سنّت بردگي در 100 سال پيش در اجلاسيّه بروكسل بطور كلي لغو گرديد.[1]فردينان توتل مي گويد: مسأله بردگي در بين ملل قديمي شايع بود، و اين برده ها از همان اسراي جنگي و طوائف مغلوبه بودند، و اين روش در بين يهود، و يونانيها، روميها، و عرب جاهليت و همچنين در اسلام، داراي نظام معروفي بود ليكن رفته رفته رو به زوال و لغويّت گذاشت، نخست در هند سال 1843، سپس در مستعمرات فرانسه سال 1848، و در ايالات متحده آمريكا 1888 لغو شد. تا اين كه در سال 1890 ميلادي در بروكسل جلسه اي تشكيل يافته، و لغويت آن را صادر كردند.[2]
طرح اسلام براي آزادي بردگان:
آن چه غالباً مورد توجه قرار نمي گيرد اين است كه، اگر نظام غلطي در بافت جامعه اي وارد شود، ريشه كن كردن آن احتياج به زمان دارد. و هر حركت حساب نشده نتيجه معكوسي خواهد داشت، درست همانند انساني كه به يك بيماري خطرناك مبتلا شده، و بيماريش كاملا پيشرفت نموده است، و يا شخص معتادي كه دهها سال به اعتياد زشت خود خو گرفته، در اين گونه موارد حتماً بايد از «برنامه هاي زمان بندي شده» استفاده كرد. صريح تر بگوئيم: اگر اسلام طبق يك فرمان عمومي دستور مي داد، همه بردگان موجود را يك مرتبه آزاد كنند، چه بسا بيشتر آنها تلف مي شدند، زيرا گاه نيمي از جامعه را بردگان تشكيل مي دادند، آنها نه كسب و كار مستقلي داشتند، و نه خانه و وسيله اي براي ادامه زندگي.
اگر در يك روز و يك ساعت معين همه آزاد مي شدند، يك جمعيت عظيم بيكار ظاهر مي گشت، كه هم زندگي خودش با خطر مواجه بود، و هم ممكن بود نظم جامعه را مختل كند، و به هنگامي كه محروميّت به او فشار مي آورد به همه جا حمله ور شود، و درگيري و خونريزي به راه افتد.
اينجاست كه بايد تدريجاً آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بيفتد، و نه امنيت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست اين برنامه حساب شده را تعقيب كرد. اين برنامه مواد زيادي دارد كه رؤوش مسائل آن به طور فشرده و فهرست وار در اين جا مطرح مي شود، و شرح آن نياز به كتاب مستقلي دارد:
الف) بستن سرچشمه هاي بردگي:
بردگي در طول تاريخ اسباب فراواني داشته، نه تنها اسيران جنگي و بدهكاراني كه قدرت بر پرداخت بدهي خود نداشتند به صورت برده در مي آمدند، كه زور و غلبه نيز مجوّز برده گرفتن و برده داري بود، كشورهاي زورمند نفرات خود را با انواع سلاح ها به ممالك عقب افتاده آفريقائي، و مانند آن مي فرستادند و گروه گروه از آنها را گرفته و اسير كرده و با كشتيها به بازارهاي ممالك آسيا و اروپا مي بردند.
اسلام جلو تمام اين مسائل را گرفت، تنها در يك مورد اجازه برده گيري داد و آن در مورد اسيران جنگي بود، و تازه آن نيز جنبه الزامي نداشت، و به طوري كه در آيات قرآني آمده، به حاكم اسلامي اجازه داده شد تا طبق مصالح اسلام و مسلمانان، اسيران را بي قيد و شرط يا پس از پرداخت فديه آزاد كنند.
در آن روز زندانهائي نبود كه بتوان اسيران جنگي را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت و راهي جز تقسيم كردن آنها در ميان خانواده ها و نگهداري به صورت برده نداشت.
بديهي است هنگامي كه چنين شرايطي تغيير يابد هيچ دليلي ندارد كه امام مسلمين حكم بردگي را درباره اسيران بپذيرد، مي توان آنها را از طريق «مَنّ» و «فداء» آزاد سازد، زيرا اسلام پيشواي مسلمين را در اين امر مخيّر ساخته، تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام كند، و به اين ترتيب تقريباً سرچشمه هاي بردگي جديد، در اسلام بسته شده است.[3]ب) گشودن دريچه آزادي:
اسلام برنامه وسيعي براي آزاد شدن بردگان تنظيم كرده است، كه اگر مسلمانان آن را عمل مي كردند در مدتي نه چندان زياد همه بردگان تدريجاً آزاد، و جذب جامعه اسلامي مي شدند.
يكي از مصارف هشتگانه زكات در اسلام خريدن بردگان و آزاد كردن آنهاست (و في الرقاب) يعني سهمي از زكات، تخصيصي به مبارزه با بردگي، و پايان دادن به اين موضوع ضد انساني، داده مي شود، و همان گونه كه در جاي خود گفته ايم برنامه اسلام در مورد بردگان برنامه «آزادي تدريجي» است، كه نتيجه نهائيش آزاد ساختن همه بردگان، بدون روبرو شدن، به واكنشهاي نامطلوب اجتماعي آن مي باشد، و تخصيص سهمي از زكات، به اين موضوع، گوشه اي از اين برنامه را تشكيل مي دهد.[4] براي تكميل كردن اين منظور مقرراتي در اسلام وضع شده كه، بردگان طبق قراردادي كه با مالك خود مي بندند، بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند.[5]آزاد كردن بردگان يكي از مهمترين عبادات، و اعمال خير در اسلام است، و پيشوايان اسلام در اين مسأله پيشقدم بودند، تا آنجا كه در حالات علي ـ عليه السلام ـ نوشته اند: «اعتِق الفاً مِن كدّيده»[6] «هزار برده را از دسترنج خود آزاد كرد.»
پيشوايان اسلام بردگان را به كمترين بهانه اي آزاد مي كردند، تا سرمشقي براي ديگران باشد، تا آنجا كه يكي از بردگان امام باقر ـ عليه السلام ـ كار نيكي انجام داد، امام ـ عليه السلام ـ فرمود: «إذهب فاَنت حرّفاني اكره ان استخدم رَجُلا مِن أهْلِ الجنّة» «برو تو آزادي كه من خوش ندارم مردي از اهل بهشت را به خدمت خود در آورم».[7]در حالات امام سجاد ـ عليه السلام ـ آمده است: (خدمتكارش آب بر سر حضرت مي ريخت، ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح كرد، امام ـ عليه السلام ـ سر را بلند كرد، خدمتكار گفت: «و الكاظمين الغيظ» حضرت فرمود: «خشمم را فرو بردم» عرض كرد: «و العافين عن النّاس» فرمود: «خدا تو را ببخشد» عرض كرد: «و اللّه يحب المحسنين» فرمود: «برو براي خدا آزادي».
در بعضي از روايات آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مي شوند، چنانكه از امام صادق(عليه السلام)مي خوانيم: «مَن كان مؤمناً فَقد عَتق بَعْدَ سبعَ سنين، اعتَقَهُ صاحِبه اَم لم يعتقه، و لا يحلُّ خِدمة مَن كانَ مؤمناً بَعْدَ سبعةَ سنين»: كسي كه ايمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مي شود صاحبش بخواهد يا نخواهد و به خدمت گرفتن كسي كه ايمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نيست.[8]در همين باب حديثي از پيامبر گرامي ـ عليه السلام ـ نقل شده كه فرمود: «ما زالَ جبرئيل يُوصيني بِالمملوك حتّي ظننتُ اَنّه سَيضرِبُ له اجلا يعتق فيه» پيوسته جبرئيل سفارش بردگان را به من مي كرد، تا آنجا كه گمان كردم به زودي، ضرب الاجلي براي آنها مي شود، كه به هنگام رسيدن آن آزاد شوند.[9] كسي كه برده مشتركي را نسبت به سهم خود آزاد كند، موظف است بقيه را نيز بخرد و آزاد كند.[10] و هرگاه بخشي از برده اي را كه مالك تمام آن است آزاد كند، اين آزادي سرايت كرده، و خود به خود همه آزاد خواهد شد.[11]كفاره بسياري از تخلفات در اسلام آزاد كردن بردگان قرار داده شد. پاره اي از مجازاتهاي سخت است كه اگر صاحب برده نسبت به برده اش انجام دهد، خودبخود آن برده آزاد مي شود.[12]ج) احياي شخصيت بردگان
در دوران برزخي كه بردگان مسير خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوي آزادي مي پيمايند، اسلام براي احياي حقوق آنها اقدامات وسيعي كرده است، و شخصيت انساني آنان را احياء نموده. تا آن جا كه از نظر شخصيت انساني هيچ تفاوتي ميان بردگان و افراد آزاد نمي گذارند و معيار ارزش را همان تقوا قرار مي دهد، لذا به بردگان اجازه مي دهد همه گونه پست هاي مهم اجتماعي را عهده دار شوند، تا آنجا كه بردگان مي توانند مقام مهم قضاوت را عهده دار شوند.[13]در عصر پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ نيز مقامات برجسته اي از فرماندهي لشگر گرفته تا پست هاي حساس ديگر، به بردگان يا بردگان آزاد شده سپرده شد. بسياري از ياران بزرگ پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ بردگان بودند و يا بردگان آزاد شده و در حقيقت بسياري از آنها به صورت معاون براي بزرگان اسلام انجام وظيفه مي كردند.
سلمان و بلال و عمار ياسر و قنبر را در اين گروه مي توان نام برد. در اسلام دستورات زيادي درباره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا كه آنها را در زندگي صاحبان خود شريك و سهيم كرده است.
پيغمبر اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ مي فرمود: كسي كه برادرش زير دست او است بايد از آنچه مي خورد به او بخوراند و از آنچه مي پوشد به او بپوشاند و زيادتر از توانائي به او تكليف نكند.[14]علي ـ عليه السلام ـ به غلام خود «قنبر» مي فرمود: «من از خداي خود شرم دارم كه لباسي بهتر از تو بپوشم زيرا رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله ـ مي فرمود: از آنچه خودتان مي پوشيد بر آنها بپوشانيد و از آنچه خود مي خوريد به آنها غذا دهيد.»[15]امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «هنگامي كه پدرم به غلامي دستور انجام كاري مي داد ملاحظه مي كرد اگر كار سنگيني بود بسم اللّه مي گفت و خودش وارد عمل مي شد و به آنها كمك مي كرد.»[16]خوشرفتاري اسلام نسبت به بردگان در اين دوران انتقالي به اندازه اي است كه حتي بيگانگان از اسلام نيز، روي آن تاكيد و آن را تمجيد كرده اند.
به عنوان نمونه: «جرجي زيدان» در تاريخ تمدن خود چنين مي گويد: «اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است، پيغمبر اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ درباره بردگان سفارش بسيار نموده، از آن جمله مي فرمايد: «كاري كه برده تاب آن را ندارد به او واگذار نكنيد، و هر چه خودتان مي خوريد به او بدهيد».
پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ مي فرمايد: «به بندگان خود كنيز و غلام نگوئيد، بلكه آنها را «پسرم» و «دخترم» خطاب كنيد. قرآن نيز درباره بردگان سفارش جالبي كرده و مي گويد: «خدا را بپرستيد، براي او شريك مگيريد، با پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان، همسايگان نزديك و دور و دوستان و آوارگان و بردگان جز نيكوكاري رفتاري نداشته باشيد، خداوند از خودپسندي بيزار است».[17]و در اين جا لازم به ذكر است كه قرآن در آيات خود به جاي «عبد» و «برده» تعبير به «فتي» «جوان» مي كند، كه يك نوع احترام است.[18]و در حديث داريم: «و هيچ كدام از شما نبايد بگويد غلام من و كنيز من بلكه بگويد جوان من».[19] از مطالب بالا چنين نتيجه گيري مي شود كه اسلام مروج برده داري نبوده بلكه به مرور زمان با قانون و سنت ديرينه برده داري مبارزه كرده و خيلي از احكام و اعمال عبادي را منوط به آزادي برده كرده است كه شايد روزي فرا رسد تمام افراد از آزادي و حريّت كامل برخوردار شوند و به كرامت و ارزش واقعي خود نائل آيند و نيز از مجموع مطالب مذكور به دست مي آيد كه داشتن غلام و كنيز از سوي پيشوايان دين «عليهم السلام» تربيت و باز سازي شخصيت و سپس آزادي آنها بوده است; علاوه بر آن، عدّه اي به طور داوطلب خدمت گذاري بزرگان را مي نمودند تا از اين راه به طور غير مستقيم به اسلام و مسلمانان خدمت كرده باشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بردگي در جهان، نويسنده:احمد فرامرزي
2ـ برده و برده داري مقاله برنشويك درانسيكو لوپدي اسلام مترجم: احمد سميعي.
3ـ بردگي نويسنده: (موريس لانژله) مترجم: فضل اللهي.
4ـ بردگي از ديدگاه اسلام، نويسنده:مصطفي حُسيني.
پي نوشت ها:
[1] . تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، مركز نشر فرهنگي رجاء، ج 6، ص 545.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، نشر مدرسه اميرالمؤمنين، ج 21، ص 417.
[3] . همان مدرك، ج 8، ص 5.
[4] . همان، ج 14، ص 467، 459.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، نشر مؤسسة الوفاء، ج 41، ص 43.
[6] . العاملي، حر، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج16، ص32.
[7] . نور الثقلين، ج1، ص390.
[8] . حرّ العاملي، وسائل الشيعه، نشر مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج 16، ص 36.
[9] . همان، ص 37.
[10] . العاملي، حرّ، وسائل الشيعة، نشر مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج 16، ص 21، شرايع كتاب العتق.
[11] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، نشر مؤسسه امام اميرالمؤمنين، ج 21، ص 419.
[12] . العاملي، حر، وسائل الشيعه، نشر مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج 16، ص 26.
[13] . شرايع، كتاب القضاء.
[14] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، نشر مؤسّسة الوفاء، ج 74، ص 141، حديث 11.
[15] . همان، ص 144، حديث 19.
[16] . همان، ص 142، حديث 13.
[17] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 4، ص 54.
[18] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، نشر مؤسسه مدرسه امام اميرالمؤمنين، ج 9، ص 406، يوسف/36.
[19] . مجمع البيان، منشورات مكتبه آيت اللّه مرعشي نجفي، ج 3، ص 232.