نقدِ شبهاتی دربارهی اصل نصب ائمه (ع)
سکوت حضرت علی (ع) در برابر غصب خلافت
نقدِ شبهاتی دربارهی اصل نصب ائمه (ع)
حضرت علی (علیه السلام) در مرحله اول درصدد مقابله با حکومت وقت برآمد و لکن با کمبود و به تعبیر درستتر فقدان نیروی لازم مواجه شد که به ناچار از هدف خود منصرف شد. با این وجود برخی سکوت بیست و پنج ساله حضرت را تأیید حکومتهای وقت و آن را به عنوان نشانه رابطه با خلفای وقت و حداقل عدم اعتراض بر آنها تلقی نمودند و معتقدند علی (علیه السلام) با وجود شجاعت لازم در خود و پیری کاندیدای رقیب (ابوبکر) چرا حضرت گزینه سکوت را انتخاب کرده بود. و به تعبیر عوامانه سکوت علامت رضاست. (1)
تحلیل و بررسی
اشاره شد که اتهام سکوت حضرت در مرحله اول پذیرفته نیست، چرا که حضرت با راهکارهای مختلف درصدد به دست گرفتن حکومت و لااقل اتمام حجت برای خود بود. اما در مرحله دوم که حضرت گزینه سکوت نسبی به معنای عدم اقدام فیزیکی برای تصاحب حکومت و نه سکوت و به معنای ترک انتقاد را انتخاب نمود. در توجیه آن ادله مختلفی وجود دارد که اینک به چهار دلیل که خود حضرت بر آنها تأکید فرمودند، اشاره میشود.
الف. نبود انصار
فنظرتُ فاذاً لیس لی مُعین الا اهل بیتی … . (2)
حضرت در این خطبه یاوران خود را تنها اهل بیت خویش ذکر کرده و در ادامه کلام خویش اشاره میکند که اقدام به قیام با این تعداد، نتیجهای جز صرف شهادت ندارد، در حالی که، نه تنها آیین نوپای اسلام از آن سودی نمیبرد، بلکه اسلام با از دست دادن رهبر و مرجعی چون حضرت علی (علیه السلام)، متحمل خسران و ثلمهای میشد که هیچ چیز، آن را جبران نمیکرد.
حضرت در روایات دیگر دلیل عدم اقدام خود برای مقابله با حکومت وقت را از دست رفتن یارانی چون حمزه عموی خود و جعفر برادرش ذکر میکند و در مقابل یارانی چون عباس و عقیل ماندند که اهل جهاد و شهادت نبودند. (3) حضرت در جاهای دیگر تصریح میکند که اگر چهل تن یا به تعداد لشکر بدر و طالوت رزمنده داشتم قیام میکردم.
ب. فرانرسیدن وقت لازم
قیام و به دست گرفتن حکومت و به تعبیر امروزی کودتا، در گرو فراهم آمدن شرایط و علل لازم و متعددی است، که در صورت مهیانشدن بعضی، قیام با شکست مواجه خواهد شد. حضرت بر این نکته توجه کامل داشت و در تشویق و پاسخ ابوسفیان مبنی بر اقدام به بیعت و مخالفت عملی با خلیفه وقت، فرمود:
“این مانند آب تلخ و لقمهای است که در گلوی خورندهی آن گیر میکند، و مانند کسی است که میوهی نارس را میچیند و همچنین مثل آن، مانند مثل کسی است که در زمین دیگری کشت میکند. اگر حرفی بگویم، مرا به حرص متهم میکنند، و اگر سکوت اختیار کنم، میگویند سکوتش به دلیل ترس از مرگ بود. (4)”
ج. حفظ وحدت مسلمین
حضرت حفظ اتحاد اسلامی و خوف از برگشت دوبارهی کفر را یکی دیگر از علل سکوت خویش ذکر میکند.
و ایم الله لولا مخافة الفرقة بین المسلمین و اَن یعود الکفر و یبور الدین لکُنّا علی غیر ما کنا لهم علیه. (5)
قسم به خدا اگر ترس اختلاف بین مسلمانان، عود کفر و نابودی دین نبود، ما بر موضع دیگری بودیم که الآن هستیم.
حضرت در جای دیگر فلسفه یاری اندک خود حکومتهای وقت را نیز تبیین و علت آن را رجوع مردم از اسلام (ارتداد) و آسیبپذیری اسلام ذکر میکند.
فامسکتُ یدی حتی رایت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فخشیتُ ان لم أنصر الاسلام و اهله اَن اری فیه ثلما او هدما… . (6)
د. گذشت از حق خویش
تصدی مقام حکومت برای حضرت هدف اولی و ذاتی نبود، بلکه از منظر حضرت ارزش حکومت دنیوی از ارزش یک کفش مستعمل هم پایینتر است. (7) بنابراین هدف از تشکیل حکومت، احیا و بسط دین مقدس اسلام است و چون حضرت با تأمل در شرایط و مقتضیات زمانه مشاهده میکند که صلاح اسلام و مسلمین در سکوت و دامن نزدن بر مناقشات است و با این سکوت، کیان قرآن و اسلام به خطر نمیافتد، هرچند حق مسلم و اختصاصی خویش به یغما برده میشود؛ ازاین رو، حضرت با سخاوت هرچه تمامتر از حق خویش چشمپوشی میکند. (8)
پاسخ این شبهه از تحلیل شبهه پیشین روشن میشود که خود حضرت به چرایی سکوت خود اشاره فرمودند. اما نکته درخور تأمل در کلام حضرت، اختصاص سخاوت و عفو حضرت به دنیاست و در ذیل کلامش هشدار میدهد که قیامتی هست و خداوند در این موضوع باید قضاوت کند. (9)
پینوشتها:
1. شرح المقاصد، ج3، ص 498؛ شرح المواقف، ج8، ص 386.
2. در کار خویش اندیشه کردم، دیدم که یاران من منحصر به اهل بیت خویش است و به صرف کشتن آنها راضی نشدم، چشمی که خاشاک در آن رفته بود، به هم نهادم و با اینکه استخوان گلویم را گرفته بود آشامیدم و بر گرفتگی راه نفس و بر چیزهایی بسیار تلختر از طعم علقم [گیاه بسیار تلخ] صبر ورزیدم.» (نهجالبلاغه، خطبهی 26).
2. «ولو کان لی بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) عمی حمزة و اخی جعفر لم ابایع کرهاً و لکنی بلیتُ برجلین حدیثی عهد بالاسلام العباس و عقیل»، (نهج السعاده، ج5، ص 219؛ کتاب سلیمبن قیس، ص 216؛ ح12؛ بحار، ج30، ص 15 و ج29، ص 419؛ مستدرک وسایل، ج11، ص 76).
4. «هذا ماء آجن و لقمة یغص بها آکلها و مجتنی الثمرة لغیر وقت ایناعها کالزارع بغیر ارضه، و ان اقل یقولوا حرص علی الملک و ان اسکت یقولوا جزع من الموت»، (نهجالبلاغه، خطبه 5).
5. همان، خطبهی 119، شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج1، ص 307.
6. نهجالبلاغه، نامه 62؛ مناقب خوارزمی، ص 213؛ فرائدالسمطین، ج1، ص 320؛ رقم 251؛ تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص 434؛ لسانالمیزان، ج2، ص 156؛ کنزالعمال، ج5، ص 724.
7. ر. ک: نهجالبلاغه، خطبهی 33.
8. به منابع شبهه پیشین رجوع شود.
9. «أما الأستبداد علینا بهذا المقام- ونحن الأعلون نسباً و الأشدون برسول الله نوطاً- فانها کانت أثرة شحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین. و الحکم لله و المعود الیه یوم القیامة». (نهجالبلاغه، خطبهی 161).
منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایرانشناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل