خانه » همه » مذهبی » سید عبد الله شبر در نزاع اصولی و اخباری«1»

سید عبد الله شبر در نزاع اصولی و اخباری«1»

سید عبد الله شبر در نزاع اصولی و اخباری«1»

یکی از جریان هایی که پس از دوره ای رکود، از اوایل سده یازدهم در لباسی تازه رونق یافت؛ جریان اهل حدیث بود. این جریان که با اجتهاد و انحصار برداشت ها در سبک و سیاق های سنتی

0028213 - سید عبد الله شبر در نزاع اصولی و اخباری«1»
0028213 - سید عبد الله شبر در نزاع اصولی و اخباری«1»
نویسنده: محمد مهدی مسعودی (1)

 

چکیده

یکی از جریان هایی که پس از دوره ای رکود، از اوایل سده یازدهم در لباسی تازه رونق یافت؛ جریان اهل حدیث بود. این جریان که با اجتهاد و انحصار برداشت ها در سبک و سیاق های سنتی مجتهدان مخالفت داشت، به تدریج طرفدارانی جدی پیدا نمود؛ اما با روی کار آمدن مکتب اصولی وحید بهبهانی (م1205ق) با شکست مواجه گردید و از محافل علمی شیعه رخت بر بست. یکی از دانشمندانی که در دوره نزاع میان اصولی و اخباری می زیست، سید عبدالله شبر (م1242ق) از محدثان پرکار امامیه است که صاحب آثار متعددی با رویکرد حدیثی است. جایگاه این دانشمند بزرگ در نزاع میان اصولی و اخباری موضوعی است که در این مقاله بررسی می شود.

کلید واژه ها:

سید عبدالله شبر، اخباریان، اصولیان، حجیت قرآن، حجیت روایات.

مقدمه

سده یازدهم تا سیزدهم هجری را می توان دوران رونق سه جریان اخباری، اصولی و فلسفی (2) نامید. محمد امین استرآبادی (م1036ق) (3) نماینده جریان اخباری گری با نوشتن کتاب الفوائد المدنیه، سخت بر اصول فقه و فقیهان تاخت و گرایش افراطی اخباری گری را پایه گذاری نمود. این گرایش در طیف های مختلف تند رو و میانه رو و با کسانی همچون محمد تقی مجلسی(م1070ق)، محمد حسن حر عاملی (م1104ق)، ملا محسن فیض کاشانی (م1091ق)، سید نعمت الله جزایری (م1112ق)، یوسف بن احمد بحرانی (م1186ق) به حیات خود ادامه داد. (4)
با وجود این که جریان اخباری در نیمه نخست سده دوازدهم بر محافل شیعی سایه گسترده بود، با روی کار آمدن اخباریانی همچون شیخ یوسف بحرانی صاحب الحدائق و محمد بن علی بحرانی (زنده به سال1169ق) به سوی نوعی اعتدال رفت. (5)
به تدریج، بستر فکری برای ظهور مجدد اصولیان فراهم شد و سرانجام، مکتب اصولی توسط وحید بهبهانی (م1205ق) احیا گردید و توسط شیخ انصاری و شاگردانش گسترده شد؛ به گونه ای که به افول جریان اخباری گری انجامید.
از نیمه دوم سده دوازدهم- که دوره نزاع میان اخباری و اصولی به شکل جدی آغاز شد- عالمان زیادی به نقد اخباری گری در اشکال افراطی و یا معتدل آن پرداختند که از آن جمله سید محسن اعرجی (م1227ق) (6) استادِ سید عبد الله شبر (م1242ق) بود.
از مهم ترین دانشمندانی که در دوره نزاع میان اصولی و اخباری سهم فراوانی داشت، سید عبد الله شبر دانشمند پرکار امامیه بود که به نگارش کتاب هایی در نقد مبانی اخباری گری اقدام نمود که از مهم ترین آنها می توان به کتاب منیه المحصلین فی حقیه طریقه المجتهدین اشاره نمود.
به هر حال، سهم ایشان در نقد دیدگاه ها و مبانی اخباری گری، مسأله ای شایان بررسی است. به این منظور،
لازم می دانیم با ذکر اختلافات مهم مکتب اصولی و اخباری، موضع ایشان را بررسی نموده و در ضمن، رویکرد ایشان را به نحو دقیق تری جستجو نماییم.

مهم ترین اختلافات مکتب اصولی و اخباری (7)

1. اختلاف در منابع احکام

مهم ترین اختلاف دو مکتب اصولی و اخباری به اختلاف در شمار منابع و ادله احکام شرعی در استنباط احکام بر می گردد. در حالی که عالمان مکتب اخباری منابع احکام را در کتاب و سنت منحصر می دانند، مجتهدان یا عالمان مکتب اصولی منابع احکام را چهار دلیل کتاب، سنت، اجماع و عقل معرفی نموده اند.

الف. کتاب

طیف افراطی از اخباریان، استنباط احکام نظری را از ظواهر کتاب، جایز نمی دانند، مگر با رجوع به کلام عترت (علیه السلام) و در صورت عدم وجود تفسیر اهل بیت (علیهم السّلام)، توقف و احتیاط را واجب می دانند. (8) از نگاه آنها فهم آیات، بدون رجوع به قول معصوم (علیه السلام) از موارد تفسیر به رأی است. (9) آنها کلام خدا و رسول را از جهاتی متفاوت با کلام ائمه (علیه السلام) می بینند؛ از جمله این که کلام
خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به ائمه (علیهم السّلام) و به قدر عقول آنها بوده و وقوع نسخ در آن محتمل است؛ اما کلام ائمه (علیهم السّلام) خطاب به رعیت و از احتمال نسخ خالی است. (10) از این رو، معتقدند که ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محکم و متشابه در آیات تنها بر ائمه (علیهم السّلام) معلوم است. (11) این در حالی است که اصولیان و برخی اخباریان معتدل همچون فیض کاشانی، ظواهر کتاب را حجت می دانند. (12)
مرحوم شبر عمل به ظواهر کتاب را روش قدمای اصحاب امامیه برشمرده و با تقسیم کتاب مجید بر دو قسم محکم و متشابه و تقسیم محکم به نص و ظاهر و تقسیم متشابه به مجمل و مؤوّل (13) می گوید:
بدان که میان اصحاب در عدم جواز تفسیر غیر محکمات به هر دو قسمش، بدون رجوع به امامان (علیه السلام) و تتبع قراین و آثار، اختلافی نیست. سخن در جواز یا عدم جواز تفسیر محکمات و اخذ احکام از آنها بدون ملاحظه روایات است. باید گفت مجتهدان، بلکه جمله علمای اسلام بر جواز آن معتقدند، جز صاحب الفوائد المدنیه (14) و به تبعیت از او شیخ حر عاملی که حجیت ظواهر کتاب را نفی نموده اند. این در حالی است که برخی از اخباریان متأخر با مجتهدان در این مورد هم ندا بوده و بلکه طریق افراط پیموده و مدعی جواز تفسیر است کل قرآن اعم از محکم و متشابه و نص و ظاهر برای برخی [که اهلیت آن را دارند] شده اند. (15) (16) وی پس از بیان اقوال موافق حجیت ظواهر کتاب(17)، مانند فیض کاشانی (18)، شیخ طوسی (19) و میثم بحرانی (20) دیدگاه خود را مبنی بر حجیت ظواهر کتاب خاطرنشان نموده و دلایلی از کتاب و سنت و اجماع و عقل را در اثبات آن برشمرده است. (21) سپس یک یک دلایل اخباریان را متذکر شده و آنها را پاسخ داده است. (22) آغاز کلام او را بنگرید:
و کیف کان فالقول الفصل و المذهب الجزل فی هذه المسأله هو ما أطبق علیه المجتهدون- رضوان الله علیهم-، فإنه هو الحق الذی لا شک فیه و لا غبار یعتریه و هو الذی دلت علیه الادله القاطعه و البراهین الساطعه من الکتاب و السنه و الاجماع و دلیل العقل. (23)
وی سیره محدثان را در آغاز نمودن کتاب هایشان با آیات قرآنی از دیگر دلایل حجیت ظواهر کتاب از منظر عالمان دینی بر شمرده است:
شیخ صدوق در الفقیه در باب المیاه و باب القنوت و باب الجماعه و باب صلاه اللیل و دیگر ابواب به تعدادی از آیات قرآن استدلال نموده، درحالی که روایتی را در تفسیرشان نقل نکرده است و در اول
کتاب ااکمال کلام صریحی در این زمینه دارد. (24)
از جمله روایاتی که او در اثبات مطلب از آنها بهره گرفته، روایات عرضه احادیث بر قرآن (25) و نیز اخبار ثقلین است (26) وی با اشاره به اخبار ثقلین و استفاضه و بلکه تواتر آن نزد فریقین می گوید:
آنچه از این احادیث به ذهن نزدیک است، این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن را مانند اهل بیت (علیهم السّلام) به عنوان حجت و خلیفه قرار داده است و معنای جدایی ناپذیری آن دو [که در برخی اخبار به آن اشاره شده] یا در وجود است؛ همان گونه که ادله بر وجوب وجود حجت قبل و بعد و همراه خلق، دلالت دارند و این که هر یک از آن دو به پیروی از دیگری امر کرده و آن را تصدیق نموده و شاهد صدق آن است و یا این که مراد از آن، عدم حصول جدایی و اختلاف میان آنهاست. اما این که جدایی ناپذیری آن دو را به وجوب رجوع در معانی قرآن به عترت، تفسیر نماییم، تکلفی آشکار است. بلکه باید گفت مراد از جدایی ناپذیری، از جهت اکتفا و بسندگی عمل به یکی از آن دو است؛ همان گونه که گفتند: حسبنا کتاب الله. (27)
و بالاخره، در توضیح دلیل ذکر کتاب خدا به عنوان ثقل اکبر می نویسد:
شاید توصیف کتاب به ثقل اکبر به دلیل اصل بودن آن برای قول اهل بیت (علیه السلام) و دلیل بودن بر امامتشان و تأکید بودن بر حجتشان باشد و یا این که قضا و حکمت (28) خداوند دائماً با ظهور قرآن جاری است، نه اهل بیت(علیه السلام)و از این روست که امر شده که اخبار مشتبه بر قرآن عرضه گردد. (29)

پی نوشت ها :

1) دکتری علوم قرآن و حدیث و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اقلید.
2) شیخ بهایی(952-1030ق)، میر داماد(970-1041ق)، میر فندرسکی(م1050ق) و ملاصدرا(م1050ق) را می توان از پرچمداران جریان فلسفی این دوره برشمرد.
3) وی شاگرد صاحب مدارک و صاحب معالم بوده است و در آغاز، پیرو اساتید خود بود، اما بعدها به تخریب روش آنان و به طور کلی مجتهدان پرداخت (ر.ک: تاریخ فقه و فقهاء، ص238).
4) تاریخ فرق اسلامی، ص209.
5) همان، ص211.
6) السید محسن الاعرجی البغدادی، خطیب الأصولیین المعروف بالمحقق الکاظمی، له المحصول فی الأصول و شرح الوافیه للتونی سماه الوافی (اعیان الشیعه، ج1، ص138). او به عنوان تقریظ بر رساله ای از سید جواد بن قاسم حسینی عاملی شقرایی که در رد بر اخباریان است، نوشته است: أحسنت و أجملت و أفضلت حکمه و صواباً و مورداً عذباً و مستزاداً لباباً لا زلت موفقاً لهدایه الخلق و إرشاد الناس إلی الحق و الکشف عن الخفایا و الدلاله علی الخبایا. ( اعیان الشیعه، ج4، ص293).
7) شیخ عبدالله بن حاج صالح بن جمعه بحرانی السماهیجی از بزرگان علمای اخباری (م1135ق) در کتابی که با نام منیه الممارسین فی أجوبه سؤالات الشیخ یاسین بن صلاح الدین نوشته است، به چهل فرق میان اصولیان و اخباریان اشاره نموده است. (الذریعه، ج23، ص211؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج12، ص185). مرحوم شبر به نقل از سماهیجی تفاوت های مذکور را در کتاب منیه المحصلین خود آورده است و نظریات خود را نیز در خلال بیان تفاوت ها، متذکر شده است (ر.ک: منیه المحصلین، نسخه خطی به شماره 854، ص459 به بعد).
8) الفوائد المدنیه، ص47.
9) همان، ص172؛ الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، ج2، ص360.
10) الفوائد المدنیه، ص90.
11) الفوائد الطوسیه، ص171؛ الدرر النجفیه، ج2، ص346.
12) کتاب الصافی فی تفسیر القرآن، ج1، ص70-75؛ ظاهر کلام بحرانی در الدرر النجفیه بر ممنوعیت تفسیر قرآن به غیر از کلام اهل بیت (علیهم السّلام) است؛ اما در الحدائق الناضره در توضیح آیه «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا »(محمد، آیه24) می گوید: إنا لا نمنع فهم شیء من القرآن بالکلیه لیمتنع وجود مصداق الآیه، فإن دلاله الآیات علی الوعد و الوعید و الزجر لمن تعدی الحدود الالهیه ظاهر لا مریه فیه و هو المراد من التدبر فی الآیه کما ینادی علیه سیاق الکلام (الحدائق الناظره فی الاحکام العتره الطاهره، ج1، ص32).
13) مووّل آن است که متکلم خلاف ظاهرش را اراده نموده است (منیه المحصلین فی حقّیه طریقه المجتهدین، نسخه خطی به شماره 2047، ص3).
14) الفوائد المدنیه فی الرد علی القائل بالاجتهاد و التقلید فی الأحکام الإلهیه للمولی المحدث محمد أمین بن محمد شریف الأسترآبادی الأخباری. (الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج16، ص358).
15) چنان که در ادامه متذکر شده، مرادش از برخی متأخرین اخباری، فیض کاشانی است.
16) منیه المحصلین فی حقّیه طریقه المجتهدین، نسخه خطی به شماره 2047، ص3.
17) مرحوم شبر سخنان صاحب حدائق را در حجیت ظواهر کتاب مضطرب می داند؛ زیرا گاهی پس از ذکر این که اخبار در این زمینه متعارضند، اخبار منع را ترجیح داده و اخبار عرض را هم بر جواز عرض بر کتاب مفَسَّر به تفسیر اهل بیت (علیهم السّلام)، حمل نموده است. گاهی نیز قول فصل را سخن شیخ طوسی در التبیان بر شمرده است؛ در حالی که میان جمله اول او و کلام شیخ طوسی تفاوت آشکاری وجود دارد (منیه المحصلین فی حقّیه طریقه المجتهدین، نسخه خطی کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء، نجف اشرف، ص11).
18) همان، ص4.
19) همان، ص5.
20) همان، ص9.
21) همان، ص11-24.
22) همان، ص24.
23) همان، ص11.
24) الاصول الاصلیه، ص94.
25) الکافی: العده، عن احمد بن محمد بن خالد، عن ابیه، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن ایوب بن الحر، قال: سمعت اباعبدالله (علیه السلام) یقول: کل شیء مردود الی الکتاب و السنه و کل حدیث لا یوافق کتاب الله، فهو زخرف.(الاصول الاصلیه، ص98).
26) العیون بالاسانید الثلاثه، عن الرضا، عن ابائه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: کأنی قد دعیت فاجبت و إنی تارک فیکم الثقلین، احدهما اکبر من الآخر، کتاب الله تبارک و تعالی حبل ممدود من السماء إلی الارض و عترتی اهل بیتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما (همان، ص104).
27) همان، ص105.
28) در متن «حکمت» آمده است، اما این که تصحیف «حکم» بوده باشد، بعید به نظر نمی رسد.
29) همان.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد