طلسمات

خانه » همه » مذهبی » سیره امنیتی امام علی علیه السلام (2)

سیره امنیتی امام علی علیه السلام (2)

سیره امنیتی امام علی علیه السلام (2)

یکى دیگر از روش‏هاى امام على‏علیه السلام در راه تأمین امنیت جامعه اسلامى به کارگیرى روش‏هاى امنیت بود. کسب خبر به وسیله نیروهاى مخفى در میان دشمنان، و نظارت پنهان بر ارتباطات کارگزاران خود به منظور جلوگیرى از فریب خوردن آنها توسط دشمن و نیز حفظ اسرار نظامى از جمله این روش‏ها بود.

8f1adfc7 299e 410e b9f1 81403e16971b - سیره امنیتی امام علی علیه السلام (2)
0009141 - سیره امنیتی امام علی علیه السلام (2)
سیره امنیتی امام علی علیه السلام (2)

نويسنده : حمید رضا مطهری

ب) اقدامات امنیتى‏

یکى دیگر از روش‏هاى امام على‏علیه السلام در راه تأمین امنیت جامعه اسلامى به کارگیرى روش‏هاى امنیت بود. کسب خبر به وسیله نیروهاى مخفى در میان دشمنان، و نظارت پنهان بر ارتباطات کارگزاران خود به منظور جلوگیرى از فریب خوردن آنها توسط دشمن و نیز حفظ اسرار نظامى از جمله این روش‏ها بود.

1. خبرگیرى از دشمن :

یکى از مهم‏ترین اقدامات اطلاعاتى و امنیتى براى مقابله با دشمنان، آگاه بودن از اقدامات و امکانات آنان است. در زمان خلافت امام على‏علیه السلام همواره افرادى از طرف آن حضرت به صورت مخفیانه براى خبرگیرى از دشمن به نقاط مختلف فرستاده مى‏شدند که اخبار دشمن و تصمیمات آنها را براى امام گزارش مى‏کردند، این گزارش‏ها باعث مى‏شد تا آن حضرت به شکل مناسب با دشمنان مقابله کند. چنان‏که گفته شده معاویه قصد داشت افرادى را به عنوان زائرخانه خدا به حج اعزام کند که در واقع هدف آنها تبلیغ براى معاویه و نیز مقصّر جلوه دادن امام در قتل عثمان بود. نیروهاى اطلاعاتى این خبر را به امام گزارش کرده و امام نیز در نامه‏اى به قثم بن عباس والى مکه چنین نوشتند :
اما بعد فان عینى بالمغرب کتب الى یعلمنى انه‏وُجِّهَ الى الموسم اناس من اهل الشام العمى القلوب، الصم الاسماع، الکلمه الابصار الذین یلتمسون الحقّ بالباطل و یطیعون المخلوق فى معصیة الخالق … فاقم على ما فى یدیک قیام الحازم الصلیب … و ایاک و ما یُعْتَذَرُ منه(24)؛ جاسوس من در مغرب (شام) در نامه‏اى به من اطلاع داده که مردمى از اهل شام با دل‏هاى نابینا و گوش‏هاى ناشنوا و دیده‏هاى کور مادر زاد گسیل شده‏اند، کسانى که حق را از راه باطل مى‏جویند و در معصیت آفریننده و نافرمانى خدا از مخلوق پیروى مى‏کنند … پس به آن‏چه در دست توست (حکومت مکه و حفظ امنیت آن) پایدارى کن … و مبادا کارى کنى که به عذر خواهى بیافتى.

2. نظارت بر کارگزاران :

یکى از تهدیدهاى خطرناک براى هر حکومت ، ارتباط دشمن با کارگزاران آن حکومت است. رفع این تهدید، نظارت مستمر و حتى پنهانى بر رفت و آمد و ارتباطات والیان را طلب مى‏کند. در این راستا امام على علیه السلام به وسیله نیروهاى اطلاعاتى‏خود ارتباطات احتمالى دشمن با برخى کارگزاران خود را نیز زیر نظر داشته و در موارد ضرورى آنها را از خطراتى که در کمین‏شان بود آگاه کرده و به آنها هشدار مى‏دادند. چنان‏که معاویه نامه‏اى به زیادبن ابیه نوشته و او را به سوى خود فراخوانده بود و براى تحریک و ترغیب او قضیه انتساب او به ابوسفیان را نیز مطرح کرده بود، امام على‏علیه السلام که از طریق مأموران مخفى خود از جریان آگاه شده بود در نامه‏اى به زیاد این نکته را متذکر شده و او را نسبت به خطرى که از جانب معاویه او را تهدید مى‏کرد هشدار داده و چنین نوشتند :
و قد عرفت اَنَّ معاویةَ کتب اِلیک یستزِّلُ لُبّکَ و یَستَفِلُّ غَربک، فاحذَره فانّما هو الشّیطان، یأتى المرء من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله لیقتحِمَ غَفْلَتهَ ویَستَلِبَ غِرَّتَهُ(25)؛ آگاهى یافتم که معاویه نامه‏اى به تو نوشته، مى‏خواهد دلت را بلغزاند و مى‏خواهد در زیرکى تو رخنه کند، پس از او برحذرباش ، زیرا او شیطانى است که از پس و پیش و راست و چپ شخص مى‏آید تا ناگهان در هنگام غفلت عقل او را برباید.
نظارت مخفى امام على‏علیه السلام برکارگزاران خود در موارد دیگرى نیز گزارش شده‏است. براى نمونه مى‏توان به نامه آن‏حضرت به مصقلة بن هبیره شیبانى حاکم اردشیر خوره از جانب امام و نیز عثمان بن حنیف انصارى حاکم بصره از طرف حضرت اشاره کرد.(26)

3. حفظ اسرار نظامى :

برخى از اطلاعات و امکانات هر کشور به ویژه امور نظامى آن در هر مقطع زمانى چه جنگ و چه صلح باید از دید عموم حتى ساکنان و کارگزاران آن کشور مخفى بوده و تنها در موقع لزوم از آن آگاه شوند. اهمیّت اسرار نظامى به اندازه‏اى است که سربازان و نیروهاى نظامى نیز تا زمان اجرا نباید از آن آگاه شوند تا مبادا دشمن از طریق جاسوسان و نیروهاى مخفى خود از آن آگاه شده و در صدد ضربه به آن برآمده و یا به تدارک قوا و آمادگى نیروهایش بپردازد. امام على‏علیه السلام نیز به این نکته توجه داشته و در نامه‏اى خطاب به مرزداران و نیروهاى مسلح خود ضمن اشاره به برخى از
حقوق آنان بر حاکم مى‏فرماید :
الا و انّ لکم عندى اَنْ لا اَحْتَجِزَ دونکم سرّاً الاَّ فى حربٍ…؛(27) بدانید که حق شما بر من این است که هیچ رازى جز اسرار نظامى را از شما پوشیده ندارم.
دو نکته بسیار مهم در این کلام امام‏علیه السلام وجود دارد: نخست آن که اسرار مربوط به جنگ به دلیل رعایت اصل غافل‏گیرى باید در سطح فرماندهى کلان باقى بماند و نیروهاى عمل کننده تا زمان اجراى عملیات از آن مطلع نباشند تا مبادا دشمن از اخبار و اسرار آگاه شده و به تدارک قوا بپردازد و دیگر آن‏که امیرالمؤمنین‏علیه السلام اهمیّت فراوانى به مرزداران داده‏است که مى‏فرماید حق شما این است که هیچ چیز را از شما پنهان نکنم.

ج) اقدامات نظامى‏

سیره حکومتى امیرالمؤمنین‏علیه السلام براین اساس استوار بود که بدون جنگ و خونریزى امنیت جامعه برقرار گردد، امّا این بدان معنا نبود که آن حضرت توجهى به اقدامات دفاعى نداشته باشد، بلکه براساس دستور صریح قرآن و اعدوالهم ما استطعتم من قوة…(28) امام على‏علیه السلام نیز توجه خاصى به نیروهاى نظامى داشته و آنها را حافظ مردم و زینت و آراستگى حکمرانان دانسته فرمودند :
فا لجنود باذن اللَّه حصون الرّعیّة و زَینُ الوُلاة و عزّ الدین و سُبُل الأمن و لیس تقوم الرّعیّةِ اِلاّ بهم؛(29) پس سپاهیان به فرمان خدا براى رعیّت مانند دژها و قلعه‏ها (که آنها را از شرّ دشمنان آسوده مى‏دارند) و زینت و آراستگى حکمرانان و ارجمندى دین و راه‏هاى امن و آسایش هستند و رعیّت بر پا نمى‏ماند مگر با بودن ایشان.
آن حضرت در جاى دیگر خطاب به قیس بن سعد هنگامى که او را به حکومت مصر اعزام مى‏کرد فرمود :
به همراه سپاهى به مصر برو، زیرا داشتن سپاهى جنگ‏جو و آماده براى دشمنت ترساننده‏تر و براى دوستانت عزّت آورتر است.(30) چنان‏که ملاحظه مى‏شود امام على‏علیه السلام آمادگى دفاعى لازم و وجود نیروهاى مقتدر را باعث آرامش مردم و آسودگى حاکمان و ترس دشمنان مى‏داند. 1. اقدام پیش گیرانه :
یکى از نکات بسیار مهم در بر خورد با دشمن این است که باید فرصت حمله را از وى گرفته و او را در موضع دفاعى قرار داد. امام على‏علیه السلام نیز به این نکته توجه داشته و همواره تأکید مى‏کردند که قبل از حمله دشمن باید در مقابل او آماده شد و قبل از آن‏که در خانه، غافل‏گیر دشمن شوند اقدام به مقابله کرد.
زمانى که طلحه و زبیر و دیگران بیعت‏شکنى کردند و به سمت عراق رفتند، برخى اصحاب امام از آن حضرت خواستند تا از تعقیب آنان خوددارى کند، امّا امام ضمن ردّ این درخواست فرمود :
و اللَّه لا اکون کا لضَّبع تنام على طول اللَّدم حتى یصل الیها طالبها و یختلها را صدها و لکنى اضرب بالمُقبِل الى الحقّ المدبِر عنه و بالسّامع المطیع العاصى المریب ابداً حتى یأتى علىّ یومى؛(31) سوگند به خدا من مانند کفتار خوابیده نیستم تا صیاد به او رسیده و او را در دام اندازد، بلکه همراه کسى‏که به حق رو آورد و شنوا و فرمانبردار است، بر گنه کارى که از حق رو گردانیده شک و تردید در آن دارد شمشیر مى‏زنم و مى‏جنگم تا زنده هستم.
در جاى دیگر نیز ضمن سرزنش کوفیان و یاران خود و اشاره به تقاضاهاى مکرر خود از آنان مبنى برآماده شدن براى جنگ با دشمنان، به این نکته اشاره مى‏کند که اگر جنگ به میان دیار کسانى کشیده شود باعث ذلت و خوارى آنها خواهد شد، یعنى اگر کسانى در جنگ و جهاد سستى کنند تا دشمن وارد دیار آنها شود، آنها شکست خورده و خوار مى‏شوند. در خطبه 27 نهج‏البلاغه به این نکته اشاره کرده مى‏فرمایند :
الا و انى قد دعوتکم الى قتال هؤلاء القوم لیلاً و نهاراً و سراً و اعلاناً و قلت لکم اغزوهم قبل ان یغزوکم فواللَّه ما غُرىَ قوم قط فى عقردارهم الاّ ذلّوا؛(32) آگاه باشید من شما را به جنگیدن (با معاویه) شب و روز، نهان و آشکار دعوت کردم و گفتم پیش از آن‏که آنها به جنگ شما بیایند شما به جنگشان بروید. سوگند به خدا هرگز با قومى در میان خانه (دیار) ایشان جنگ نشده مگر آنکه ذلیل و مغلوب گشته‏اند.
بنابراین، این اصل مهم باید مورد توجه قرار گیرد که همواره باید فرصت حمله را از دشمن گرفت.

2. گزینش سپاهیان :

امام على‏علیه السلام علاوه بر اهتمام ویژه به وجود سپاهیان و سربازان، رسیدگى به وضعیت آنها و نیز انتخاب فرماندهان شایسته و مهربان نسبت به سربازان را نیز مورد توجه قرار مى‏دادند، چنان‏که در نامه خود خطاب به مالک اشتر فرماید :
فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که براى خدا و رسول او و براى امام و پیشوایت پندپذیرتر، پاک دل‏تر و خردمندتر و برد بارترین آنها باشد از کسانى که دیر به خشم مى‏آید و زود عذر پذیرند و به زیر دستان مهربان بوده و به زورمندان سخت‏گیرى و گردن فرازى نمایند و از آن‏که درشتى او را از جاى نکند و نرمى او را ننشاند.(33)
امیرالمؤمنین‏ على‏علیه السلام در جاى دیگر در ادامه همان نامه مى‏فرماید باید برگزیده‏ترین سران سپاهت (فرمانده) کسى باشد که با لشکر در همراهى (مال و دارایى) مؤاسات کند و از توانایى خود به آنها احسان نماید به اندازه‏اى که ایشان و خانواده‏هاى‏شان در آسایش باشند تا در جنگ با دشمن یک دل و یک اندیشه گردند.(34)
امام علیه السلام در این فراز از نامه به دغدغه معیشتى سپاهیان توجه کرده و به مالک دستورمى‏دهد کسى را به فرماندهى سپاه بگمارد که این نکته را مدّ نظر داشته باشد، زیرا آرامش فکرى آنها و این‏که از جهت تأمین معیشت مشکلى نداشته باشند، باعث مى‏شود با آرامش خیال در جنگ علیه دشمن شرکت کنند و علاوه بر این مهربانى فرمانده سپاه به زیردستانش باعث مى‏شود تا دل‏هاى آنها متوجه او شده و در هنگام سختى او را تنها نگذارند.

3. تاکتیک‏هاى نظامى در جنگ‏ها :

امام على‏علیه السلام نه تنها به تهیه و تدارک سپاه همّت گمارده و آن را پایه و اساس امنیت و زینت والیان و حاکمان مى‏دانستند و در انتخاب فرماندهان و سپاهیان دقت و ظرافت‏هاى خاصى را مورد توجه قرار مى‏دادند، بلکه در اتخاذ شیوه‏هاى تاکتیکى جنگى نیز آنها را راهنمایى مى‏کردند. ایشان در همین رابطه خطاب به لشکریان خود فرمودند :
هر گاه با دشمن رویارو شدید لشکرگاه خود را در جاهاى بلندى یا دامنه کوه‏ها و یا کنار رودخانه قرار دهید تا براى شما کمک راه و مانع آنان (دشمنان) شود و جبهه جنگ (عرصه کارزار) را از یک یا دو سو [جهت‏] قرار دهید،(35) زیرا لازمه جنگیدن از چند طرف پراکندگى و ضعف و شکست است.
امام علیه السلام تنها به پیشروى و ایستادگى کامل در مقابل دشمن تأکید نکرده و در مواقع اضطرارى عقب‏نشینى را نیزنظر داشته و آن را مقدمه پیروزى مى‏دانستند، چنان‏که در یکى از نامه‏هاى خود به سپاهیانش مى‏فرماید :
گریزى را که در پى آن بازگشت و شکستى که بعد از آن هجوم و حمله به دشمن است بر شما ناگوار نباشد. یعنى اگر موقعیّت جنگى شما را در وضعیتى قرار داد که مجبور به عقب‏نشینى شوید آن را ننگ ندانید، زیرا شاید مصلحت درگریز باشد تا دشمنان به طمع تعقیب شما از سنگرها بیرون آمده، آن‏گاه به آنها حمله‏ور شده آنان را شکست دهید یا آن‏که این گریز و شکست شما باعث شود تا علت آن را یافته و با جبران آن به جنگ با دشمن برگردید.(36)
امام‏علیه السلام آرایش و جاگیرى (موضع‏گیرى) نیروهاى مختلف سپاه را نیز مورد توجه قرار داده و معقل بن قیس ریاحى یکى از فرماندهان خود که او را به شام اعزام مى‏کرد، ضمن اشاره و توجه دادن به زمان و چگونگى حرکت و رفتار با مردم مى‏فرماید :
فاذا لقیت العدوّ فقِف من اصحابک وسطاً و لاتدنُ من القومِ دُنُوَّ مَن یُرید اَن یُنْشِبَ الحَرب؛ هنگامى که با دشمن روبه‏رو شدى میانه لشکر خود بایست و به دشمنان نزدیک مشو مانند نزدیک شدن کسى که مى‏خواهد جنگ برپا کند. و از آنان دور مشو هم‏چون دور شدن کسى که از جنگ مى‏ترسد تا فرمان من به تو رسد.(37)
امام على‏علیه السلام خبرگیرى از دشمن را نیز مورد توجه قرار داده و آن را بسیار مهم مى‏دانستند ، چنان‏که به سپاهیان خود فرمود :
واجعَلوا لکم رُقَباءَ فى صیاصى الجبال، و مناکب الهضاب لئلا یأتیکم العَدُوّ من مکانِ مخافةٍ اَو اَمنٍ. و اعلموا ان مقدمة القوم عیونهم و عیون المقدمة طلائهم؛(38) براى خودتان در بلندى کوه‏ها ولاى تپه‏ها پاسبان و دیده‏بان بگذارید تا دشمن به طرف شما نیاید از جایى که مى‏ترسید یا از جایى که ایمن هستید و فکر مى‏کنید از آن‏جا نمى‏آید و ممکن است ناگهان از آن جا بیاید.

4. توجه به امنیت داخلى پیش از جنگ :

نکته دیگرى که امام على‏علیه السلام بدان توجه داشتند، آن‏که پشت سر باید محفوظ بماند و هنگام رویارویى با دشمنان ، سرزمین‏هاى داخلى باید در امنیت باشند تا سربازان بدون نگرانى و با آرامش خیال به جنگ با دشمنان بپردازند.
زمانى که امام براى بار دوم، آماده رفتن به جنگ با معاویه بود با مشکل خوارج روبه‏رو گردید؛ آنها که با برداشت خشک و متعصبانه دینى خود در برابر امام ایستاده بودند، خطرى جدى براى مسلمانان و خانواده‏هاى آنها به وجود مى‏آوردند به طورى که حتى زنان و کودکان نیز از جانب آنها در امان نبودند ، چنان‏که عبداللَّه بن خباب بن ارت را به دلیل همراهى با امام کشتند و همسر او را نیز که باردار بود شکم دریدند.(39)
وجود خوارج باعث نگرانى سپاهیان و خانواده آنها شده‏ بود و رفتن به جنگ معاویه در حالى که چنین خطرى مرکز حکومت علوى را تهدید مى‏کرد، بسیار خطرناک بود. بنابراین لازم بود که ابتدا این خطر برطرف گردد و امام على‏علیه السلام نیز سپاهیان خود را که به قصد رفتن به شام و جنگ با معاویه گرد آمده بودند به سوى خوارج راهنمایى کرد و آنها را از میان برد(40) تا بعد از آن به سوى معاویه رود ، اگر چه بعد از جنگ خوارج دیگر سپاه امام على‏ علیه السلام آمادگى جنگ پیدا نکرد، امّا نکته مهم آن بود که خطرخوارج دفع گردید.

نتیجه‏گیرى‏ :

از آن‏چه گفته شد در مى‏یابیم که امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در دوران مختلف زندگى پربار خود به ویژه در زمان خلافت و تصدى حاکمیّت جامعه اسلامى نسبت به امنیت و آرامش شهروندان اهتمام فراوان داشته‏اند که سخنان و روش آن حضرت گویاى این مدعاست.
امام على‏علیه السلام در دوران خانه‏نشینى و در حالى که حق او غصب شده بود وحدت مسلمین و حفظ اساس اسلام را بر حق خود ترجیح دادند و در دوران خلافت نیز تمام توان خود را براى تأمین صلح و امنیت جامعه اسلامى به کار گرفتند. و در این راستا از همه راه‏هاى سیاسى، امنیتى و نظامى بهره بردند. البته اقدام نظامى و درگیرى همواره آخرین گزینه آن حضرت بود.
اقدامات امام على‏علیه السلام و دستورات ایشان به کارگزاران خود در این باره همانند دیگر جنبه‏هاى زندگى آن حضرت، راه گشا و الگوى مناسبى براى تمام انسان‏هاست.

پى نوشت ها :

24) نهج‏البلاغه، نامه 33، ص 942.
25) همان، نامه 44، ص 963.
26) همان، نامه‏هاى 43، ص 961 و 45، ص 965.
27) همان، نامه 50، ص 983.
28) انفال (8)، آیه 60.
29) نهج البلاغه، نامه 53، ص 1003.
30) محمدبن جریر طبرى، تاریخ الرسل و الملوک(تاریخ طبرى)، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 3، ص 549؛ مجلسى، بحارالاانوار، داراحیاء العربى، بیروت، ج 33، ص 534.
31) نهج‏البلاغه، خطبه 6، ص 58.
32) همان، خطبه 27، ص 94.
33) همان، نامه‏53، ص 1005.
34) همان، ص 1006.
35) همان، نامه 11، ص 854.
36) همان، نامه 16، ص 863.
37) همان، نامه 12، ص 856.
38) همان، نامه 11، ص 854.
39) ابوحنیفه دینورى، همان، ص 252.
40) همان، ص 256؛ ابن ابى الحدید، همان، ج 2، ص 29.
منبع: فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 33

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد