چكيده
شادي و سرور از واقعیّتهاي جداييناپذير حيات انساني است. در اين ميان برخي از شاديها كه به ظاهر عامل خوشي و خوشبختي ولي در واقع فرصت شكن و غم آور هستند، قابل شناسايي و پيشگيري هستند و اقدام به موقع براي رفع اين غمهاي ناروا، رضايت الهي را به دنبال دارد.
مقالهي حاضر درصدد تبيين جايگاه شاديهاي نكوهيده به شيوهي شناختي و توصيفي با الهام از روشهاي قرآن كريم و روايات است. در تقسيمبندي شاديهاي نكوهيده در جامعترين شكل ممكن به قرآن كريم، كتابهاي تفسير و رايانه مراجعه شده است.
مطالعهي توصيفي نشان ميدهد شاديهاي نكوهيده شامل شادي تمسخرآميز، شادي به زشتيها، شادي به فرقهگرايي در دين، شادي به گناه، شادي از لغزش ديگران، شادي در برابر افراد محزون، شادي خنداندن مردم با دروغ، شادي و خندهي بيمورد، شادي مجالس خوشگذراني ناروا، شادي مخالفت از دستورات پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، شادي به مال و ثروت و رفاه دنيا، شادي به نفاق، شادي به باطلگرايي، شادي به سنن الهي و خندهی قهقهه ميشود.
يكي از نتايج مهمّ اين تحقيق، آشكارشدن علّت و حكمت نكوهش برخي شاديهاي ناروا در تعاليم الهي است. سستي ايمان در تضعيف و تحقير حق و باطلگرايي، غرور و خودپرستي، گرايش به فرقهگرايي، گناه و زشتي، لهو و لعب و خوشگذراني و اقبال افراطي به دنيا و تعلّقات دنيا از علّتها و حكمتهاي اساسي شاديهاي نكوهيده به شمار ميآيند. درك مضمون اين پيامكهاي لطيف و عميق به شناسايي بهتر هدفمندي حلقههاي سياستگذاري دانشگاه قرآني و طرح هدفمندسازي يارانههاي قرآني در رفع شاديهاي نكوهيده كه چون سرابي در مسير زندگي انسان قرار دارند و جلب عشق و رضاي الهي و كسب مرواريدهاي درخشان ايمان عميق و معرفت انسان كوچك و خداوند بزرگ كه محصول نهايي اين ستاد عظيم تربيتي است، منجر مي گردد.
شاديهاي نكوهيده در قرآن كريم و روايات
تمام شادیها در اسلام روا نیست، شادیهایی که ناشی از غرور، تکبّر، تمسخر و استهزاء دیگران و لهو و لعب و دنیامحوری باشد، به شدّت نکوهش شده است. این شادیها باعث غفلت از نیل به کمالات و قصور در تکالیف فردی و اجتماعی میشود، خصوصاً این که لذّت ناشی از آن رشد فزایندهی غیرقابل کنترل دارد و در نتیجهی ادامهی آن به زوال عقل یا حداقل تعطیلی وظایف انسانی منجر میشود. در اسلام حکمت عدم جواز شادیهای زودگذر، فوت مصلحت و همچنین ناسازگاری با اوصاف مؤمنان برشمرده شده است.[1]
در برخی روایات به حکمت مذمّت برخی عوامل شادیآفرین اشاره شده است و حکمت عدم جواز شادیهای زودگذر، فوت مصلحت بالاتر و مهمتر معرّفی شده است، ولی درکلام حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام)حکمت عدم جواز شادیهای زودگذر، رفتار و حرکات سبک کودکانه که سازگار با ویژگیهای مؤمنان نیست، است.[2]
2-1) شادیهای تمسخرآمیز؛
1) شادی برای تمسخر آیات الهی؛ یکی از شادیهای ناپسند و منفی شادیهای ظاهری تمسخرآمیز است که به منظور تضعیف و تحقیر حق واقع میشود. ماننده خندهی فرعون در برخورد با معجزات روشن حضرت موسی((علیه السلام) و دلایل منطقی او، همان طور که قرآن کریم می فرماید: «پس چون آیات ما را برای مؤمنان آورد، ناگهان ایشان بر آنها خنده زدند.»3 این شیوهی همهی طاغوتها و نادان متکبّر است که معجزات را سبک میشمارند و قصد دارند به دیگران بفهمانند که دعوتشان قابلیّت بررسی و جوابگویی ندارد.4
2) شادی برای تمسخر مؤمنان؛ قرآن در زمینهی خندهی تمسخرآمیز متکبّران نسبت به اهل ایمان میفرماید: «کسانی که گناه می کردند، آنان را که ایمان آورده بودند، به ریشخند میگرفتند.»5 غافل از روزی که مؤمنان به آنها می خندند: «پس امروز مؤمنان به کافران می خندند.»6 این برعکس شدن خندیدن، در روز قیامت یک نوع عذاب دردناک برای این مغروران مستکبر است. از حضرت محمّد(ص) روایت شده دری از بهشت در قیامت به روی کافران باز میشود و آنان به خیال این که از جهنّم آزاد شدهاند، به سوی آن در حرکت میکنند، ولی قبل از رسیدن به آن، در بسته میشود و این کار چند بار تکرار می شود و مؤمنان بهشتی که این صحنهها را میبینند، به آنها میخندند.7
2-2) شادی به زشتیها؛
رهایی شرمندگان از عمل زشت خویش آسان است، ولی بدکاران مغرور و ازخودراضی نه تنها از اعمال زشت خویش احساس شرمندگی نمیکنند، بلکه با شادمانی به آن افتخار میکنند و منتظر تمجید و تعریف دیگران هستند. قرآن کریم دربارهی این دسته از افراد میفرماید: «البته گمان نکن کسانی که به آنچه کردهاند، شادمانی میکنند و دوست دارند به آنچه نکردهاند، مورد ستایش قرار گیرند، قطعاً گمان مبر كه برای آنان نجاتی از عذاب است، بلکه عذابی دردناک دارند.»8 یعنی دادههای خداوندی برای آنان عین بلاست.9
2-3) شادی به فرقهگراییدر دین؛
هر قوم و جامعهای برای پرستش خداوند راهی انتخاب کرده، خود را بر حق میبیند و دیگران را گمراه و باطل میپندارد.10 عجیب این که هر گروه به داشتههای خود خوشحال و راضی است و از دیگران بیزار.11 قرآن کریم به یکی از پیامدهای مهمّ شرک که فرقهگرایی است، اشاره میفرماید: «ولی آنان کارشان را درمیان خود قطعهقطعه کردند، هرگروهی بهآنچه دارند، دلخوشند.»12 یا میفرماید: «ازهمان کسانی که دیناشان را پارهپاره کردند و فرقهفرقه شدند، هرگروهی به آن چه دارند، دلخوشند.»13 آنان چون هوای نفس خود را ملاک دین قرار میدهند و آن هم به نسبت افراد و زمانها متغیّر است، هر دسته از دین خود شادمان و به آن وابسته میگردد14 و رفع این اختلافات که باعث این همه فساد میشود، جز به ظهور حضرت بقیّهالله که صفحهی زمین را بر یک دین در آورد و بساط عدل را پهن کند، ممکن نیست.15
اساساً طاغوتها و مترفين به دليل تمركز قدرت و انحصار وداشتن امكانات مادّي و رفاهي فسادآور در ترويج فرهنگ فساد نقش مهمّي ايفا ميكنند.16
2-4) شادی به گناه؛
به فرمودهی امام علی(ع) «شادی به گناه، زشت تر از انجام آن است.»17 و نیز «سختترین گناهان، گناهی است که گناهکار آن را سبک شمارد.»18 همچنین از امام سجّاد(ع) نقل است که فرمودند: « بپرهیز از خوشحالی به گناه، چرا که خوشحالی به گناه بدتر و بزرگ تر است.»19
2-5) شادی از لغزش دیگران؛
یکی از شادیهای ناروا خندیدن به فردی است که در موقعیّتی خاص قرار میگیرد؛ مثلا در سخن گفتن توپوق میزند یا در حین راه رفتن زمین میخورد و غیره. امام علی(ع) فرمودند: «به لغزش دیگران خوشحال مشو، زیرا تو نمیدانی که زمانه با توچه خواهد کرد.»20 و نیز از نیایش آن حضرت است که: «خدایا! ببخشای نگاههای اشارت آمیز، و سخنان بیفایده، و خواستههای بیمورد دل و لغزشهای زبان.»21
2-6) شادی در برابر افراد محزون؛
امام حسن عسگری(ع) فرمودند: «شادی در برابر محزون، از ادب دور است.»22
1) شادی و خنده در تشییع جنازه؛ امام علی(ع) در تشییع جنازهای صدای خندهای شنید و دربارهی همین مسألهی اخلاقی- اجتماعی فرمودند: «گویی مرگ بر غیر ما نوشته شده، حق جز بر ما واجب گردید، و گویا این مردگان مسافرانی هستند که به زودی بازمیگردند، درحالی که بدنهایشان را به گور میسپاریم، و میراث اشان را میخوریم! گویی ما پس از مرگ آنها جاودانهایم!…»23 « لذا عبرتِ به جا از مرگ دیگران به جای شادی و خندهی نابجا و تشییع جنازه توصیه شده است.
2) شادی بر مصیبت مظلومان؛ همیشه در تاریخ، مظلومانی در سلسلهی حق به دست ظالمانی در زنجیرهی باطل کشته شدهاند و بزرگترین ظلم تاریخ، ستم به اهل بیت و شهادت حضرت سیّد الشهداء و یاران با وفایش بوده است. شادی در روز عاشورا قرار گرفتن در مسیر بنی امیّه، آل زیاد وآل مروان است که از این جنایت بزرگ تاریخ، شادی می کردند. در زیارت عاشورا میخوانيم:
«و هذا یومٌ فَرِحَت به آل زیادٍ و آل مروانَ»24 و امروزه هم اگر کسی به ظلمی در هر جای جهان شاد و خشنود باشد، شریک ستمگر خواهد شد. به فرمایش امام رضا(ع): «هرکس کوشش در رفع احتیاجات خویش را در روز عاشورا ترک گوید، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را برآورده نماید و هر که روز عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرورش مقرّر فرماید و چشمهایش را در بهشت به وسیلهی ما روشن کند و هر کس روز عاشورا را روز برکت خویش بنامد و برای منزلش چیزی ذخیره کند، وی را در آنچه اندوخته است، برکتی نباشد و روز قیامت با یزید و عبیدالله بن زیاد و عُمر بن سعد لعنه الله علیهم در پائینترین درجهی جهنّم محشور میشود.25
2-7) شادی خنداندن مردم با دروغ؛
از شادی نکوهششده شادی خنداندن مردم با دروغگویی است. حضرت محمد(ص) فرمود: «وای برکسی که سخنی دروغ بگوید تا مردم را بخنداند، وای بر او! وای براو! وای بر او!»26
2-8) شادی و خندهی بیمورد؛
روایت شده که در شرفیابی عربی بادیهنشین به محضر حضرت رسول(ص) شترش پس از سلام او را چندین مرتبه از آن حضرت دور کرد و این جریان باعث خندهی همراهان حضرت(ص) شد. وقتی آن عرب بر اثر ناراحتی شترش را کشت، اصحاب داستان را به پیامبر(ص) عرضه داشتند. حضرت فرمودند: « بله! دامنهای شما پر از خون آن شتر است. شما خندیدید و از رفتار شما عصبانی شد و آن را کشت.27
2-9) شادی مجالس خوشگذرانی ناروا؛
از شادیهای ناروا که از شیوههای ترویج فرهنگ شادی از نوع مبتذل آن است برگزاری مجالس لهو و خوش گذرانی است که معمولاً با گناهان دیگر مانند غنا و موسیقی، اختلاط زنان و مردان نامحرم، لهو و لعب و رقص، و سنّتهای نادرست رایج در جاهلیّت قدیم و غرب امروزی که منشاء و همراه فساد است، می باشد. و جای بسی تأسّف است برخی با سنّتهای اجتماعی- فرهنگی ناشی از خوشگذرانیهای کاذب، چشم و همچشمیها و میراث گذشتگان خود به شادیهای ناروا رو میآورند. اینان یا نمیدانند یا وانمود میکنند که نمیدانند حکم نگاه کردن به رقص هم، حکم خود آن را دارد.28 و رقص به هر شکلی (چه مرد برای مرد یا زن برای زن و غیره جز زن برای همسرش) اشکال دارد، و اینگونه فرهنگ جشن و شادیِ مبتذل پر از تهی و ناروا از اعتبار عقل و شرع بیرون میرود. اسلام خواهان زندگی شاداب و با طراوت برای مردم است. آن چه اسلام با آن مخالف است، گناه و آلودگی است. قطعاً درست نیست نام جلسات و مراسم گناه را جلسهی شادی گذاشته و اسلام را مخالف شادی در زندگیامان بدانیم.29
یکی از سنّتهای غلط متداول در دورهی جاهلّیت و نیز در جمعهای روشنفکران«کف وسوت» بهجای تکبیر و صلوات و غیره است که عادت جاهلی محسوب میشود و جای بسی شگفتی است تكبير و صلوات و شور و شعور دینی را نوعی تحجّر میدانند.30 درحالي كه گوش دادن به صداهاي طربانگيز از عواملي است كه دل را سخت ميكند.31
قرآن کریم دربارهی این سنّت جاهلی میفرماید: «و نمازشان در خانه ی خدا جز سوت کشیدن و کف زدن نیست، پس به سزای آن که کفر می ورزیدید، این عذاب را بچشید».32 عجیبتر این که مشرکان مدّعی، متولّی مسجد الحرام بودند! نماز و عبادتی که داشتند که جز سوت کشیدن و دست زدن نبود و چون همهی کارهای آنها ابلهانه و زشت است، پس باید عذاب را به کیفر کفرشان بچشند.33
آری، اسلام از این دست اعمال زشت در هر زمان ولو به نام بزرگداشت مقدّسات و همراهی موسیقی و نیز حرکاتی شبیه رقص با آیات قرآن و اشعاری که مدح پیامبر(ص) و علی(ع) است، مخالف است.
2-10) شادی مخالفت با دستورات پیامبر(ص)؛
قرآن کریم می فرماید: «برجای ماندگان، از خانهنشینی خود که مخالفت با رسول خدا بود، شاد بودند و در دل ناخوش داشتند که در راه خدا به مال و جانشان جهاد کنند…»34 کلام الهی اشاره دارد منافقان از عمل ضدّ رسول خود خوشحال نباشند، بلکه باید به خاطر آنچه کسب کردهاند، کمتر بخندند و خوشحالی کنند و برای آیندهی تاریک و کیفرهای دردناک آن جهان و از دستدادن سرمایهی عمر و استعداد خود و بدبختی و بدنامی خود گریه کنند:35 « از این پس کم بخندند وبه جزای آن چه بدست میآورند، بسیار بگریند.»36 از آیهی شریفه این پیام برمیتابد که اگر تخلّف از دعوت رسول(ص) در این چند روزهی زندگی به صورت آسایش و شادی و سرور درمیآید، در عوالم دیگر حسرت و پشیمانی دامنهداری است و برای همیشه گریان خواهند بود.37 همچنین پیام دیگر آیهی مبارکه این است که گرچه آیه دربارهی متخلّفان از خودراضی و خوشحال وارد شده، ولی نسبت به کلیّهی اهل معاصی ساری و جاری است اعم از شادی به گناهان و خوشحالی و خنده و قهقهه، بلکه رقص و طرب و ساز و آواز که از پیامدهای آن غافل مانده اند.38
عجیب این است که منافقان و مشرکان از گناهان و تقصیرات خود ناراحت نمیشوند و گریه نمیکنند، بلکه از روی عناد، قهقههی مستانه سر میدهند. قرآن به آنان میفرماید: « پس آیا از این سخن عجب میدارید؟ و میخندید و نمیگریید و شمایید که غفلت زدهاید.»39 درحقیقت آیات الهی آنان را توبیخ میکند که وقتی پروردگارتان خداست و همهی امور به او ختم میشود، پس چرا به خاطر کوتاهیهای خود به جای گریه، خنده تحویل میدهید؟!
2-11) شادی به مال و ثروت و رفاه در دنیا؛
قرآن کریم سرمستی و غرور حاصل از نعمتها را باعث غفلت انسان از شکر نعمتهای پروردگار میداند چرا که او خود را مالک نعمات دانسته، فکر میکند هیچکس نمیتواند آن را از او سلب کند و مجدداً رنج و سختی را به او باز میگرداند:40 «و اگر پس از محنتی که به او رسیده، نعمتی به او بچشانیم حتماً خواهد گفت: گرفتاریها از من دور شد، بیگمان او شادمان و فخرفروش است.»41 لذا انسان بی اعتقاد به توحید افعالی و غافل از تدبیر متقن جهان آفرین، میپندارد که زمام تدبیر در اختیار خودش است و نعمتش زوال ناپذیر و در صورت سلب نعمت، به لحاظ عدم اعتماد به نیروی غیبی، یأس و ناامیدی و غمگینی بر او چیره میشود.42
آیهی شریفهی قبل « و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از وی سلب کنیم، قطعاً نومید و ناسپاس خواهد بود»43. برعکس آیهی دهم، به رحمت قبل از محنت اشاره دارد که یکی مأیوس میشود و خدا را قادر بر دفع بلا نمیداند و دیگری با رحمت بعد از محنت متکبّر و فرحناک میشود.44 قرآن از دادن نعمت تعبیر به «چشاندیم» کرده تا نشان دهد که برخی انسانها به قدری کم ظرفیّت هستند که با مختصر نعمتی که از دست میدهند یا به دست می آورند، تعادل خود را از دست می دهند.45
در سورهی رعد، قرآن یادآور می شود که شادی زندگی دنیایی در مقایسه با شادی زندگی آخرت قابل مقایسه نیست: «خدا روزی را بر هرکس که بخواهد گشایش میدهد یا تنگ میگرداند؛ و به زندگانی دنیا سرمست شدهاند و زندگانی دنیا در برابر آخرت جز بهرهای ناچیز نیست.»46 لذا اگرچه اهل دنیا با نعمتهای دنیوی و بسط آن خوشحال میشوند47 و پیمانشکنان و مفسدان فیالارض تنها به زندگی دنیا خشنودند،48 زندگی دنیا در برابر آخرت متاع ناچیزی بیش نیست.49
کلام الهی دربارهی سرکشی و شادمانی قارون و ثروت فراوان او میفرماید: «قارون از قوم موسی بود و بر آنان تکبّر کرد و از گنجینهها آنقدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد، آن گاه که قوم وی به او گفتند: شادی نکن که خدا شادیکنندگان را دوست نمیدارد.» 50 آیه ی مؤیّد: «المال و النبون زینة الحیوۀ الدّنیا و الباقیات الصّالحاتُ خیرٌ عند ربّک ثواباً و خیرا املاً»51 است. قوم موسی به قارون یادآوری کردند که از این همه خوشحالی آمیخته با غرور و غفلت بپرهیزید. از آیهی بعدی به شمارش حلقههای پنجگانهی کامل میپردازد که متضمّن شادی است که در بخش بعدی ارائه خواهد شد.
زندگی بشر در دنیا مثل بازی کودکان و سرگرمی است. قرآن کریم زندگی بشر را در دنیا به باریدن باران تشبيه نموده که سبب رشد نباتات و حرکت و نشاط و شادی میشود. با این که دنیا هدف نهایی نیست ولی برای رسیدن به اهداف رفیع انسانی و سعادت جاودان باید از نردبان دنیا کمک گرفت: «بدانید زندگی دنیا در حقیقت بازی سرگرمی و زینت و فخرفروشی شما به یکدیگر و افزونطلبی در اموال و فرزندان است. مثل آنها، مثل بارانی است که کشاورزان را گیاه آن به شگفتی میاندازد، سپس خشک شود و آن را زرد ببینی، آنگاه خاشاک شود و در آخرت دنیاپرستان را عذابی سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.»52
دوستی دنیا سرچشمهی تمام گناهان است و طردکنندهی عیبجوی که مال جمعآوری و شمارش میکند، میپندارد که مالش او را جاودانه میسازد.53 در حالی که « افرادی که فریب دنیا را خورده و دل به آن بستند، اجباراً همه را از کف خواهند داد.»54 قرآن کریم هشدار میدهد «مبادا زندگی دنیا شما را مغرور سازد و به صورت ابزاری برای فریب خودتان و دیگران و غافل ماندن از ارزشهای الهی و سعادت جاویدان درآید.»55
لذا انسان باید مراقب باشد که سه دشمن دارد: 1- دنیا؛ که خودنمایی میکند. 2- نفس؛ که مایل میشود. و 3- شیطان؛ که راه را نشان میدهد.56 و در این مسابقهی معنوی بهسوی مغفرت الهی که کلید بهشت است، بشتابد که، قرآن میفرماید: سابقوا الی مغفرۀٍ من ربّکم…57 قرآنکریم به منفعت مداران دنیاطلب اشاره کرده و میفرماید: « … پس اگر از آن به ایشان داده شود، خشنود میگردند…»58 و هشدار میدهد که در پی هوای نفس رفتن در تقسیم غنایم و زکات و اموال بیت المال و شادي به بیشترینها، شادی واقعی سعادت آفرین نیست.
نویسنده: صدّیقه حسین پور
دکتر حمیدمحمّد قاسمی
پی نوشت
1. محمّدی، سیّد محمّد کبیر، نشاط و شادی در قرآن، پایگاه سیّد محمّد کبیر محمّدی، 1389ش، ص 4.
2. محمّدی، سیّدمحمّد کبیر، شادیهای مذموم در قرآن، پایگاه سیّدمحمّد کبیر محمّدی ،1389ش، ص3.
3. زخرف، آیهی 47
4. خلاصهی تفاسیر، ص1270، نمونه، چ21، ص79، 1353
5. مطّففین، آیهی29.
6. همان،34.
7. نمونه، ج26، ص288.
8. آل عمران، آیهی188.
9. اطیب البیان، ج3، 454.
10. انوار درخشان، ج11، ص272.
11. برگزیدهی نمونه، ج3، ص255.
12. مؤمنون، آیهی 53.
13. روم، آیهی32.
14. خلاصه تفاسیر، ص1049.
15. اطیب البیان، ج9، ص413.
16. محمّد قاسمي، حميد، 1385، اصلاح و افساد در قرآن كريم، تهران، نشر و پژوهش معناگرا، چاپ اوّل، ص101.
17. میزان الحکمه، ج3، ص463.
18. نهج البلاغه، ح477، ص743.
19. میزان الحکمه، ج3، ص463.
20. همان، ج7، ص149.
21. نهج البلاغه، خ78، ص127.
22. بحار الانوار، ج8، ص374.
23. همان، ح122، ص653.
24. مفاتیح الجنان، ص975.
25. عیون اخبار الرضاء، ج1، ص299؛ غم و شادی در سیره ی معصومان(ع)، صص7-56.
26بحار الانوار، ج77، ص 88.
27. محجّه البیضاء، ج5، ص233.
28. استفنائات جديد آیت الله مکارم، ص144 و ص536.
29. محمّدی نیا، اسداله، 1386، پاسخ به پرسشهای جوانان، قم، بی نا، نوبت چهارم، ج1، ص 214، با اقتباس.
30. غم و شادی در سیرهی معصومان(ع)، ص56 و ص62-60؛ نمونه، ج7، ص158، (1353).
31. جنّتي، احمد،1382، نصايح، قم، الهادي، چاب بيست وچهارم.
32. انفال،آیهی 35.
33. خلاصهی تفاسیر، ص471.
34. توبه، آیهی81.
35. همان، ص514.
36. توبه، آیهی82.
37. انوار درخشان، ج8، ص82.
38. اطیب البیان، ج6، ص281.
39. خلاصهی تفاسیر، ص1362.
40. همان، ص564.
41. هود، آیهی10.
42. انوار درخشان، ج8، ص350.
43. هود، آیهی9.
44. اطیب البیان، ج7،ص16.
45. خلاصه تفاسیر، ص564.
46. رعد، آیهی26.
47. اطیب البیان، ج7، ص332.
48. برگزیدهی نمونه، ج2، ص478.
49. همان.
50. قصص، آیهی76.
51. کهف، آیهی46.
52. حدید، آیهی20.
53. همزه، آیهی3-1.
54. خلاصه تفاسیر، ص395.
55. همان.
56. اطیب البیان، ج12، ص434.
57. حدید،آیهی21.
58. توبه، آیهی58.
نشریه پیام زن ؛ شماره 235