انبيا سر سلسله و طلايه دار راه عبوديت به سوي خداوند تبارك و تعالي هستند. قول و فعل آنها براي ما سرمشق و حجت است، و در زندگي آنها براي جويندگان راه حقيقت درسهاي فراواني هست. چنانچه قرآن كريم مي فرمايد:«لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة»[1] تمام انبياء هدف و مقصدشان يكي بوده است. از اين رو هيچ گونه اختلافي در گفته هاي اينان نمي توان پيدا كرد.
يكي از اين پيامبران وجود مقدس حضرت ابراهيم (علي نبينا و آله و عليه السّلام) بوده است كه او از هر نظر اسوه و الگو و نمونه اي از يك انسان كامل است. نام آن حضرت 69 بار در قرآن مجيد ذكر شده است و در 25 سوره سخن از وي به ميان آمده است.
در آيات قرآن از اين پيامبر بزرگ مدح و ستايش فراوان شده و صفات ارزنده او ياد آوري گرديده است، مقام و معرفت او نسبت به خدا،[2] منطق گوياي او در برابر بت پرستان،[3] مبارزات سرسختانه و خستگي ناپذيرش در مقابل جباران[4]، اطاعتش در برابر فرمان پروردگار[5]، استقامت بي نظيرش در برابر توفان حوادث و آزمايش هاي سخت[6] او هر يك داستان مفصلي دارد و هر كدام سرمشقي است براي مسلمانان و رهروان راه خدا.
به گفته قرآن او از نيكان،[7] صالحان،[8] قانتان،[9] صديقان،[10] بردباران[11] وفا كنندهگان به عهد بود و شجاعتي بي نظير و سخاوتي فوق العاده داشت.[12]وقتي به داستان ابراهيم ـ عليه السّلام ـ مراجعه مي كنيم مي بينيم كه او مبارزه با شرك و بت پرستي در سر زمين بابل آغاز مي کند و تا مرحله جانفشاني به پيش مي رود اما به امر الهي معجزه آسا از آتش نمروديان نجات مي يابد، و راهي سر زمين فلسطين مي شود تا دعوت خود را در آن جا پي گيرد، و زمينه ساز دعوت فرزندش حضرت يوسف شود، امپراتوري را خود به سوي خدا دعوت کرده است، و رسالت را به پايان برده است، اما بايد زمينه سازي کند براي ساختن بناي مردمان موحد در سرزمين فلسطين و نيز زمينه مناسب را جهت دعوت امپراتوري مصر بسوي خداوند براي فرزندش آماده کند، و در مرحله ديگر از زندگي زن و فرزند خود را از فلسطين حركت مي دهد و به سرزمين مكه مي آورد، و در سرزمين خشک و بدون آب و علف با اتکاي به خداوند رها مي کند، و خود به سر زمين فلسطين مراجعه مي کند، و در مرحله ديگري مامور قرباني كردن اسماعيل مي شود و از جانب خداي متعال عوضي به جاي اسماعيل قرباني مي گردد و سپس خانه كعبه را بنا مي كند، در مي يابيم كه اين سرگذشت يك دورة كامل از سير عبوديت را در بر دارد، حركتي كه از نفس بنده آغاز گشته به قرب خدا منتهي مي شود. او از زينتهاي دنيا و لذائذ آن، آرزوهاي دور و دراز آن و از جاه و مال و اولاد چشم مي پوشد و هيچ چيز نمي تواند او را از مسير حق منصرف كند. در حقيقت سرگذشت آن حضرت از وقايعي به ظاهر متفرق تشکيل شده است كه زنجير وار به هم مي پيوندد و از سير عبودي ابراهيم حكايت مي كند، سيري كه از بنده اي بسوي خدا آغاز مي شود و سيري كه سر تا سرش ادب است: ادب در سير، ادب در طلب، ادب در حضور، ادب در همه مراسم حبّ و عشق و اخلاص كه آدمي هر قدر در آن تدبر و دقت كند اين آداب را روشن تر و درخشنده تر مي بيند.
تكامل شخصيت حضرت ابراهيم با رسيدن به مقام امامت تکامل يافت که رسيدن به اين مقام به همين سادگي نبود؛ بلكه بعد از امتحانات سختي بود كه در مرحلة اول عبدالله شد؛ سپس به مقام نبي اللهي رسيد، و پس از آن رسول الله شد و بعد به مقام خليل اللهي رسيد و در نهايت به مقام امامت و رهبري مردم منصوب گرديد. در قرآن با كلمه «وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ»[13] به اين امتحانات سخت اشاره شده است.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي نويسند: مراد از كلمات در آيه قضايايي است كه ابراهيم با آنها آزمايش شد و عهد هايي است الهي، كه خداوند وفاي بدانها را از او خواسته بود، مانند برخورد با ستاره پرستان، شکستن بتها، انداختن در آتش، هجرت به سرزمين مکه، قرباني كردن فرزند و … و اگر از اين امتحانات در آيه نامي نبرده است براي اين است كه غرضي در ذكر آنها نداشته است.[14]در اصول كافي در حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ به اين مراحل امتحانات حضرت ابراهيم اشاره شده است و در نهايت حضرت مي فرمايند: چون به حكم آية: و اني جاعلك للناس اماما[15] ـ ابراهيم بعد از آن كه خالص در عبوديت و سپس داراي نبوت، آنگاه رسالت و در آخر به مقام دوستي خدا رسيده، تازه خداي متعال او را امام كرد و از اين كه از خدا خواست تا اين مقام را در ذريه اش نيز قرار دهد معلوم مي شود كه اين مقام در نظرش بسيار عظيم آمده بود و خدا هم در پاسخش فرمود كه هر كسي لايق اين مقام نيست، امامت عهد و پيمان من است كه به ظالم نمي رسد.[16]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ طبرسي، تفسير مجمع البيان
– حسين عماد زاده، تاريخ انبياء
پي نوشت ها:
[1] . احزاب/ 31.
[2] . نخل/ 120.
[3] . انبياء/ 57 ـ 52.
[4] . انعام/ 81 ـ 80.
[5] . صافات/ 110 ـ 101.
[6] . صافات/ 109 ـ 107.
[7] . ص/ 47.
[8] . نحل/ 122.
[9] . نحل/ 120.
[10] . مريم/ 41.
[11] . توبه/ 114.
[12] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 446.
[13] . بقره/ 124.
[14] . طباطبائي، سيد محمد حسين، ترجمه المبزان، انتشارات دفتر اسلامي، ج 1، ص 408.
[15] . بقره/ 124.
[16] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، مترجم آيت الله محمد باقر كمره اي، انتشارات اسوه، ج 2، ص 40، حديث 2.