شخصیت علمی سید مصطفی خمینی (قسمت سوم)
گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سید تقی درچهای
از امتیازات ویژه سید مصطفی خمینی اخلاقشان بود. اخلاق خوب و رفتار بسیار ارزنده ای داشتند. خاصیتی داشت که همه را به خود جذب می کرد. حتی اطرافیان بعضی از بیوت نجف را به واسطه اخلاق خوب خودش جذب کرده بود. احترام همه را نگه می داشت. دیگران هم متقابلا نسبت به ایشان همینگونه بودند. تقریبا اعضای بعضی از بیوت مراجع نجف جذب ایشان شده بودند و بالعکس. این نبود مگر رفتار و کردار حاج آقا مصطفی، که با همه مهربان بود.
ویژگی ها و برخوردهای سیاسی ایشان چگونه بود؟
مثلا در مورد تدریس درس ولایت فقیه حضرت امام، مسلمة مخالفتهایی صورت می گرفت چه از جانب حکومت ایران و حکومت عراق و چه از جانب برخی افراد در حوزه نجف؛ لطفا بفرمایید ایشان در این زمینه ها چه نقش و اثری داشته و چه برخوردی داشتند. ایستادگی می کرد. و یا کمک می کرده؟ و یا اینکه آن زمان ارتباط با دانشجویان خارج از کشور هم بوده، ایشان چگونه این ارتباطات را برقرار می کرده و خودش چگونه ارتباط داشته و یا اینکه با مبارزین داخل ایران ایشان چگونه ارتباط داشتند؟ آنها را بصورت عینی برای مخاطبان بیان بفرمایید.
آنکه حاج آقا مصطفی را در همه مسایل موفق کرده بود اخلاق ایشان بود. اخلاق ایشان چه برای افراد نجف و چه اطرافیان علمای دیگر و چه آقازادههای نجف به گونه ای بود که وقتی با آنها سلام و احوال پرسی می کرد، فکر می کردند که حاج آقا مصطفی عاشق ایشان است. لذا سعی می کردند که اگر چه ظاهری هم باشد این عشق ظاهری را هم از دست ندهند. در مسایل سیاسی اشتباه نمیرفت. خطا نمی کرد. سخن بیجا نمی گفت. به گونه ای سخن می گفت که برخوردی با هیچ کس ایجاد نکند. محترمانه حرف می زد. اگر کسی پیش ایشان در مورد کس دیگری حرفی میزد رسما منع می کرد. مبارزین داخل ایران که می رفتند به نجف از فرد فرد مبارزین احوالپرسی می کرد. از جزئیات مسائل شخصی و مشکلات مبارزین پرس و جو می کرد و همواره در جریان احوالات آنها قرار می گرفت. اینها خودش عامل این می شد که علاقه آنها نسبت به حاج آقا مصطفی شدیدتر شود. در مبارزات هم کسی که به انحراف نرود و اشتباه نکند همه نسبت به او ایمان پیدا می کنند. در امر مبارزه پای در جای پای امام می گذاشت. این را می دانست که امام اشتباه نمی کند. و راه صحیح می رود و چون به آن ایمان داشت لذا راهش را با صلابت ادامه می داد. در قضیه پیاده روی نجف به کربلا مثلا اگر ایشان نمی آمد ما ناراحت و پکر بودیم. وقتی می آمد گرمی خاصی به جمع ما می بخشید. از هر جهت اخلاق ایشان ارزنده و زیبنده بود.
در خصوص تثبیت نظرات امام در موارد مختلف از جمله سخنرانی ها آیا تلاش می کرد که مثلا افراد بیوت دیگر را مجاب به تبعیت از نظرات امام کند؟ به سبک مجاب کردن ایشان وارد نمی شد. به سبک گزارش دادن و طرق مختلف دیگران را در جریان قرار می داد. که خودش را وارد معرکه بحث و جدل نکند. امابه شیوه خیلی سیاستمدارانه عمل میکرد, کار خودش را بدرستی می داد.
امام به ایشان در امور سیاسی توصیهای هم داشتند؟
امام نظریات افراد را نمی کوبید. سبک امام در مورد حاج آقا مصطفی و هم مرحوم حاج احمد آقا هم این گونه بود. آنها هر روش و هر مسلکی که داشتند می رفتند جلو. و امام می دانست که ایشان روش شان خطا نیست. لذا تقریبا آزادشان گذاشته بودند. اما دورادور ناظر بودند. کسی هم که خطا نمی کند دیگر چه نیاز به دخالت. پس بگذار در فکر آزاد باشند. حاج آقا مصطفی همینگونه بود راهی که می رفت راه درست بود. امام که نظر نهایی نداد. امام می فرمود یاموت یا شهادت. در جواب تسلیت بعضی ها ظاهرا چنین جمله ای را فرمودند. اما بقیه روی شهادت ایشان اتفاق دارند. دوستان و یاران بر روی شهادت ایشان اتفاق نظر دارند. زمان شهادت ایشان من ایران بودم.
قم بودیم که سرو صدا بلند شد که حاج آقا مصطفی را در نجف شهید کردند. بلافاصله دفتر تبلیغاتی ای که در خیابان صفائیه بود، شروع کرد به پخش کردن قرآن. بعد هم جاهای دیگر شروع کردند به خواندن قرآن؛ کم کم تظاهرات و راهپیمایی شروع شد مراسم فاتحه در قم و شهرستانها شروع شد. بازاریهای قم بازار را تعطیل کردند و مجلس ختمی گذاشتند و شیخی بنام آقای عبدوست منبر مفصل رفت. در فیضیه طلبه ها مجلس ختم گذاشتند. ما هم آمدیم در تهران در مسجد برادرم مجلس ختم مفصلی گرفتیم آن شب سید قاسم شجاعی هم منبر رفت.
حاج آقا مصطفی در تمام مراحل نهضت کارهای مبارزه را با دستور امام با عقیده و خلوص کامل رهبری می کرد. حاج آقا مصطفی مبارزین را رهبری می کرد می گفت این کار نشود و یا این کار انجام بشود. در کار مبارزه بسیار با علاقه، دلسوخته و عاشقانه تلاش می کرد. مثلا اگر کسی بچه اش مریض باشد خب میدود دنبال دکتر و دنبال معالجه او. ایشان برای مبارزه با عشق و علاقه می دوید و برای مبارزه واقعأ تلاش می کرد.
شهید حاج آقا مصطفی مجتهدی قوی، مبارزی سترگ، فقیهی بزرگوار، عارفی دلسوخته، فیلسوفی متکلم و فرمانبردار از پدر و ارادتمندی کم نظیر به ائمه اطهار بود. نسبت به ائمه مثلا در همان دیوان کمپانی یک چیزی را پیدا می کرد که حالت روضه داشت. ایشان چنان گریه می کرد که انگار مثل باران اشک می ریخت شانه هایش به هنگام گریه تکان می خورد. وقتی که من بصورت روضه آن را می خواندم همچنان که در حال حرکت بودیم ایشان می فرمود “تکرار “. دو مرتبه می خواندم؛ وقتی به نزدیکی های کربلا که میرسیدیم از دور گنبد امام حسین (علیه السلام) را که میدید می فرمود آقای درچهای فلان شعر را بخوان. قبل از اینکه شعر خوانده شود وقتی که چشمش به پرچم گنبد امام حسین (علیه السلام) می افتاد، شروع می کرد بلند بلند گریه کردن. علائقه اش به ائمه اینگونه بود.
برای مبارزین در امور سیاسی رهنمودها و پیشنهادات خوب و مؤثری می داد که اکنون قابل استفاده بسیار است. ایشان در اخلاق سر آمد بود. مسایل اخلاقی را بسیار رعایت می کرد. بسیار پرهیزگار بود. اکنون هر کسی به شیوه اخلاق ایشان آشنایی پیدا کند و بتواند در مسائل سیاسی جامعه بکار بگیرد و عمل کند بسیار می تواند مؤثر و مفید و راهگشا باشد.
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390