شرح احوال فاضلين نراقى (1)
شرح احوال فاضلين نراقى (1)
مقدمه
نخست شايسته مىبينم بگويم كه بخشى از عمرم را صرف تحقيق و پژوهش پيرامون زندگى نامه علما و فقها و حكماى اين آب و خاك كردهام و تاكنون 35 عنوان از كتابهايم منتشر شده كه فقط به شرح حال اين فرهيختگان اختصاص دارد. من كاشان و قلمرو آن را يكى از مهمترين مناطقى مىدانم كه دانشمندان عالى قدر و بزرگى از آن برخاستهاند، و آن مقدار و آن افراد را ما در كمتر نقطهاى از ايران زمين مىبينيم.
از مشاهير آنها قطب الدين راوندى، ابوالرضائيه فضل الله راوندى است كه شرح حال هر دو را به تفصيل در جلد سوم «مفاخر الاسلام» نوشتهام. ملا فتح الله كاشانى صاحب تفسير «نهج الصادقى» ملامحمد، زمان، و آخوند ملا محمد كاشانى، ملا محسن فيض كاشانى، با مقام والايى كه در علوم و فنون عقلى و نقلى داشته است – شرح حال مفصل او را نيز در آغاز «شوق مهدى» و جلد هشتم «مفاخر اسلام» به عنوان استاد علامه مجلسى نگاشتهام – و همين دو بزرگوار يعنى فقيه و حكيم بزرگ حاج ملا مهدى نراقى، و فرزند فقيه عالى قدرش حاج ملا احمد نراقى هستند.
شرح حال اين دو بزرگوار را هم به عنوان شاگردان وحيد بهبهانى در سال 1337 در كتاب «شرح زندگانى استاد كل وحيد بهبهانى» نگاشته بودم و در چاپ سوم آن كه جلد نهم «مفاخر اسلام» شده است، با تفصيل بيشتر آوردهام.
مطلب ديگرى كه در اين مقدمه كوتاه لازم به يادآورى مىدانم اين است كه در سال 1370 آخر مقدمه كتاب «علامه مجلسى بزرگمرد علم و دين» كه درچاپ سوم جلد هشتم مفاخر اسلام آمده، نوشتهام اين است كه:
«باعث كمال تاثر و تاسف است در جمهورى اسلامى ايران كه با رهنمودهاى علماى دينى پديد آمده، سالهاى 1391، 1404، 1405، 1410 و 1412 ه. آمد و رفت و در مقابل آن همه كنگرهها و مراسمى كه براى «غزالى و طبرسى و حافظ و سعدى و خواجو» و غيره گرفتند، مراسم و كنگره بزرگداشتى براى فقيه و محدث نامى ملا محسن فيض كاشانى متوفاى 1091، و فقيه ومحدث مشهور شيخ حر عاملى در گذشته 1104، و علامه مجلسى متوفاى 1110 و محدث عالى قدر سيد نعمت الله جزايرى در گذشته 1112، و استاد كل وحيد بهبهانى متوفاى سال 1205، وعلامه بحر العلوم متوفاى 1212 و ميرزاى شيرازى متوفاى سال 1312 ه. نگرفتيم، و از آنها تجليلى به عمل نياورديم، و حتى يادى هم از آن مفاخر علماى شيعه اماميه نكرديم، و هذا والله مما يميت القلب و يجلب الهم، و لعل الله يحدث بعد ذلك امرا» !
بنابراين، مايه بسى خوشوقتى و مسرت است كه در حوزه قم، گذشته از دو كنگره قبلى براى شيخ مفيد و شيخ انصارى، كنگرهاى هم به منظور بزرگداشت اين دو بزرگوار، فاضلين نراقى پدر و پسر تشكيل مىشود، و دانشمندان و اهل نظر پيرامون شخصيت علمى و اجتماعى آنها سخن مىگويند، و نويسندگان در آن باره مقاله نوشته و ياد آنها را گرامى داشته و مىشناسانند.
و اينك شرح حال اجمالى پدر يعنى:
حاج ملا محمد مهدى نراقى
اين حكيم و فقيه بزرگ از اعاظم علماى اواخر سده يازده و اوايل سده دوازدهم هجرى است. او علوم عقلى را در ايران و حوزه اصفهان فرا گرفت و در اواخر عمر به عتبات عاليات رفت و در كربلا، خارج فقه و حديث اصول و فقه را از نزد شيخ يوسف بحرانى صاحب «حدائق» و «وحيد بهبهانى» تكميل كرد; آن گاه به نجف اشرف منتقل شد و همان جا به جهان باقى شتافت.
كتابهاى او در علوم عقلى و نقلى بهترين گواه بر عظمت انديشه و فكر پويا و مواج او است، و در يك كلام بايد او را از حكما و فلاسفه، و فقها و مجتهدان بزرگ، و داراى آثار گرانبهايى دانست كه در حد خود كم نظير است; و به عبارت كوتاهتر حق او چنان كه بايد ادا نگشته و آن طور كه بوده شناخته نشده است. اميد است كه در اين كنگره اندازه در خور شان او حقشان ادا شود و جاىگاهش نزد همگان شناسايى و معرفى گردد.
ولادت و مدت عمر او
درباره ولادت حاج ملا محمد مهدى و مدت عمر او اختلاف نظر است. مطابق دستخط (1) و نوشته فرزندش حاج ملا احمد نراقى كه در سال 1236 ه. در پشت جلد كتاب «لؤلؤة البحرين» شيخ يوسف بحرانى كه استاد پدرش بوده، و شرح حال اجمالى خود و پدرش را نوشته است، اين فقيه نامى، سن او را تقريبا شصتسال دانسته است و وفاتش را 1209; بنابراين، حاج ملا مهدى در سال 1149 يا 1150 متولد شده است.
دانشمند بزرگ سيد محمد حسن زنوزى معاصر وى در كتاب «رياض الجنة» ولادتش را 1146 و سنش را شصت و سه سال دانسته است. حاج سيد شفيع جاپلقى در «روضه بهيه» مىگويد حاج ملامهدى مدت سى سال از محضر عالم كامل علامه زمان ملا اسماعيل خواجويى استفاده كرده است.
دانشمند فقيد شيخ محمد رضا مظفر در مقدمه «جامع السعادات» ضمن شرح حال مؤلف حاج ملا محمد مهدى با توجه به گفته حاج سيد شفيع مىگويد: «با اين فرض كه نراقى تا سال 1173 وفات ملا اسماعيل مدت سى سال ملازم او بوده، مىتوان گفت كه او در سال 1127 يا كمى پيش از آن متولد شده، و در 15 سالگى در محضر آن استاد حضور داشته است، و چون نراقى در سال 1209 يك سال بعد از وفات استادش وحيد بهبهانى درگذشته، لذا او حداقل هشتاد و يك سال داشته است. جا دارد اين را بگوييم كه اولا مدت سى سال، فرضى بيش نبوده، و ثانيا اين تحقيق مرحوم مظفر در مقابل دستخط و نوشته حاج ملا احمد، اجتهاد در مقابل نص است. او صريحا وفات پدرش را اول شعبان 1209 دانسته و مىگويد، تقريبا سنش به شصتسالگى رسيده بود. ثالثا وحيد بهبهانى مطابق تحقيق و نقل صحيح و مستند در سال 1205 از دنيا رفته نه 1208.
دور نمايى از زندگانى وى در گفتار دانشمندان
گفتيم كه شرح حال اجمالى حاج ملا مهدى را فرزندش حاج ملا احمد در سال 1236 به عربى در پشت كتاب لؤلؤة البحرين نوشته است. و قبل از او آقا احمد بهبهانى در «مرآت الاحوال جهان نما» كه آن را در سال 1225 در هند نوشته، حاج ملا مهدى را از بزرگان و شاگردان حديث وحيد بهبهانى شمرده است. سيد محمد حسن زنوزى هم در «رياض الجنة» مختصرى از ترجمه او را آورده است و ميرزا محمد تنكابنى در دو صفحه از وى سخن گفته و سيد شفيع جاپلقى هم او را طبق اجازه نامهاش «روضه بهيه» به اختصار شناسانده است. و از اينان شرح حال او به ديگران رسيده است، و اينك آن گفتهها و بعد هم توضيحات ما :
1. حاج ملا احمد مىنويسد: «تاريخ وفات والد ماجد، محقق زاهد، مولا محمد مهدى ابنابىذر نراقى در شب اول ماه شعبان المعظم سال 1209 و در نجف اشرف در ايوان كوچك پشتسر حضرت كه شبكهاى به سوى رواق دارد، دفن شد. سن شريفش تقريبا به شصتسالگى مىرسيد. از مصنفات او اين كتابها است» . سپس سى كتاب او را نام مىبرد كه در عنوان «تاليفات» مىآوريم. آن گاه مىافزايد: «او – طاب ثراه – در نراق متولد شد. عمده تحصيل او در اصفهان نزد استادان بزرگوارى همچون ملااسماعيل خواجويى (متوفاى 1173 ه ق) و حاج شيخ محمد زمان كاشانى (متوفاى 1166) و ملامهدى هرندى (1186) و ميرزا نصير (1191) و قسمتى از حديث را نزد شيخ بزرگوار شيخ يوسف بحرانى صاحب كتاب «لؤلؤة البحرين» .
شيخ يوسف از مشايخ او بود كه هم در نزد وى درس خواند و هم از وى اجازه گرفت و همچنين آقا محمد باقر بهبهانى. اين را بنده ناچيز; «احمد بن محمد مهدى بن ابىذر» نوشته است» .
2. سيد محمد حسن زنوزى كه مانند او از شاگردان استاد كل وحيد بهبهانى بوده و كتاب خود «رياض الجنة» را در سال 1216 ه نوشته است، مىنويسد: «عالم كامل، فاضل صالح جليل، محقق مدقق ، عادل حافظ متبحر، فقيه حكيم متكلم، مهندس، معاصر و ماهر در اكثر فنون و كتب اسلامى و غيراسلامى از ساير ملل و اديان، جليل القدر عظيم الشان، داراى اخلاق كريمه و آداب پسنديده و تاليفات كثيره است. بر بسيارى از دانشمندان تلمذ نموده، از جمله فاضل اديب متبحر و مهندس ميرزا محمد طبيب اصفهانى، و ملا اسماعيل معروف به خواجويى، و حاج شيخ محمد زمان كاشانى وملا مهدى هرندى» .
3. حاج سيد شفيع جاپلقى در «الروضة البهية» كه به عربى سلسله مشايخ خود را نام برده، آن را در سال 1278 نوشته و خود در سال 1280 از دنيا رفته است، ايشان از وى بدين گونه سخن مىراند: «… به طورى كه شنيدهام حاج ملا مهدى مدت سى سال از محضر عالم كامل، علامهزمان ملا اسماعيل خواجويى (مازندرانى) استفاده نموده بود» .
و مىگويد: به قدرى اشتياق به تحصيل داشت و سرگرم درس خواندن بود كه هر نامهاى كه از ولايتش مىرسيد مطالعه نمىكرد، مبادا موضوعى در آن باشد كه باعث تشويش حواس او گردد; از اين رو، هر وقت نامهاى مىآمد مطالعه نكرده در زير فرش مىگذاشت. تا اين كه پدر وى در نراق كاشان كه از پيشكاران حكومتبود كشته شد. خبر كشته شدن او را براى فرزندش حاج ملا مهدى نوشتند. او هم طبق معمول باز نكرده گذاشت زير فرش خود.
چون كسان او از آمدن وى مايوس شدند، نامهاى به استادش نوشتند تا خبر مرگ پدرش را به او بدهد و او را روانه نراق كند تا تكليف تركه و ورثه معلوم شود. وقتى او وارد مجلس استاد شد، استاد را غمگين يافت. علت تاثر او را پرسيد و گفت چرا درس نمىگوييد؟ استاد گفت: تو بايد بروى نراق كه پدرت مريض يا مجروح شده است.
حاج ملا مهدى گفت: خداوند او را حفظ مىكند، شما درس را شروع فرماييد.
استاد ناچار موضوع قتل پدرش ابوذر را به او گفت و توصيه كرد كه حتما بايد بروى به نراق. حاج ملا مهدى رفتبه وطن، ولى سه روز بيشتر نماند.پس از رسيدگى به كارهاى لازم، دوباره به اصفهان مراجعه نمود و مشغول درس خواندن شد تا رسيد به آن مرتبه از علم و بزرگوارى كه وصف نخواهد شد» . (2)
4. فقيه بزرگوار ميرزا احمد تنكابنى متوفاى قبل از 1304 در «قصص العلماء» كه آن را در سال 1290 نوشته است، درباره شرح حال او مىنويسد: «ملا محمد مهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى بر علماى عصر خويش در فضيلت و جامعيت فايق، و صاحب احكام و مفالق مسائل را راتق و فاتق، و در علوم عديده از عقليه و نقليه و رياضيه، صاحب تحقيق رايق; و در نزد آخوند ملا اسماعيل خواجويى كه محلهاى از محلات اصفهان است، سى سال درس خوانده، و در نزد ساير علما در معقول و منقول تلمذ نموده، و در خدمت مؤسس بهبهانى آقا محمد باقر – رضى الله عنهما – تلمذ نموده است.
و براى او يد طولايى بود در رياضيات از حساب و هندسه و هيئت و علوم ادبيه و معانى و بيان و تفسير.
در بدو تحصيل در نهايت فقر و فاقه بود، به نحوى كه قدرت روشن كردن چراغ نداشت، و از چراغ عمومى حياط مدرسه استفاده مىكرد. سپس داستان پدرش را نقل كرده است، و مىافزايد كه شديد الشوق به تحصيل علوم عقليه ونقليه بود.
و بعد از فراغ از تحصيل در كاشان سكنى نموده. كاشان از علما خالى بود و به وجود مبارك آن جناب مملو از علما و فضلا شد، و مرجع و محل و محط رحال رجال اكامل افاضل شد. و علماى بسيارى از تلامذه او به ظهور رسيدند. سپس بحثى درباره بعضى از تاليفات او دارد كه خواهيم ديد» . (3)
6. عالم ربانى، همشهرى او، حبيب الله كاشانى متوفاى سال 1340 هر چند در كتاب «لباب الالقاب» در ترجمه او نظر به گفتار بزرگان نام برده داشته است; اما با علم و آگاهى كه از او و آثارش داشته و كتابهايش را ديده، و خود هم از هر نظر اهل بوده است، او را به اجمال بدين گونه مىشناساند: «عارج به بلندترين مدارج والا، حاج ملا مهدى بن ابى ذر بن حاج محمد قمى نراقى، دانشمندى بزرگ و محققى مدقق استاد كل فى الكل، جامع جميع علوم عقلى، ماهر و حاذق در علوم شرعى، و كاشف اسرار دقيقى بوده است كه قبل از او كسى بر آن آگاهى نيافته است. و قواعد حقايقى را روشن ساخت كه جز او كسى به آن نرسيده بود» .
پس اگر گويندهاى بگويد او واقعا بحرالعلوم درياى ژرف دانش است، گزاف نگفته بلكه سخن به حقيقت گفته است.
و اگر چنانچه كسى بگويد او «علامه» است نبايد به او خورده گرفت. به همين دليل است كه يكى از افاضل او را «خاتم حكما و مجتهدان» دانسته و سخن به جا گفته است.
در حكمت و رياضيات مدت سى سال در اصفهان بر ملا اسماعيل خواجويى تلمذ نمود، و در شرعيات مدتى طولانى از وحيد بهبهانى بهرهمند شد. سپس سخن حاج ملا احمد را مىآورد كه دستخظ را ديده است، و مىگويد: داستان مشقات او در تحصيل علوم و تحمل فقر و فاقه، و صبرى كه بر مصايب روزگار و انبوه حوادث داشته است، رياضات و عباداتش مشهود است، تا جايى كه يكى از صوفيان ادعا كرده حاج ملا مهدى از مشايخ سلسله صوفيه است، تا وسيله ترويج عقيده فاسدهاش باشد; در حالى كه چنين نيست. و او رئيس حكماى الهى، و اعلم فقها و مجتهدان و پيشواى زهاد و عابدان و در يك كلام ناصر دين، بلكه آيتى از آياتالله و داعى به حق مبين بوده است. سپس 25 تاليف او را كه حاج ملا احمد نام برده، ذكر مىكند. (4)
استادان حاج ملا مهدى
طبق نوشته حاج ملا احمد، فرزندش، و سيد محمد حسن زنوزى، معاصرش، حاج ملا مهدى جمعا در نزد هفت نفر از بزرگان عصر به تحصيل علوم عقلى و نقلى اهتمام ورزيده است. حاج ملا احمد در يكى از اجازاتش آنها را ستارگان هفت گانه (كواكب سبعيه) ناميده است و آن هفت تن از اين قراراند:
1. ملا اسماعيل خواجويى;
2. ملا محمد زمان كاشانى;
3. ملا مهدى هرندى;
4. ميرزا نصير اصفهانى;
5. ميرزا احمد طبيب اصفهانى;
6. شيخ يوسف بحرانى;
7. وحيد بهبهانى.
پنج نفر اول در ايران و شهر اصفهان بودهاند و بيشترين ايام تحصيل حاج ملا مهدى در معقول و منقول هم در اصفهان و نزد اينان بوده است، و دو نفر آخر در كربلاى معلى سكونت داشتهاند.
شاگردى او در نزد استاد كل آقا محمد باقر اصفهانى مدتى زياد بوده; به طورى كه معروف است مىگويند چهار نفر از اعاظم فقها و مجتهدين به نام «مهدى» از شاگردان وحيد بودهاند، و آنها را «مهادى اربعه» ناميدهاند و آنها را بدين ترتيب برشمردهاند:
1. حاج ملا محمد مهدى نراقى;
2. سيد محمد مهدى بحرالعلوم;
3. ميرزا مهدى شهيد اصفهانى مشهدى;
4. ميرزا محمد مهدى شهرستانى.
دانشمند عالم شناس نامى سيد محمد باقر خوانسارى اصفهانى در كتاب شريفش «روضات الجنات» ضمن اين كه حاج ملا مهدى را از اركان علماى متاخرين و اعيان فضلاى متبحرين ما مىداند، مىگويد: «در اكثرفنون علم و كمال كتاب نوشته، و در فقه و حكمت و اصول و علم اعداد و اشكال، مسلط بود» . و پس از شمارش بعضى از تاليفات او مىگويد: «فرزند رجل افضل امجد مولانا احمد نراقى كه شرح حالش را قبلا ذكر كرديم، در اجازهاى كه براى يكى از اعاظم معاصرين نوشته، حقيقت احوال و صفات و برخى از كلمات او را در جاى خود نگاشته است» .
مىنويسد: «اجازه داد به من به طور قرائت و به سماع، پدرم و استادم، و كسى كه استناد من در جميع علوم عقلى و نقلى به او است، كشاف قواعد اسلام، و حلال معاقد احكام، ترجمان حكماء متالهين، و نشان فقهاء متكلمين، امام همام، بحر قمقام، درياى ژرف، و ابر باران ريز، كه در نفايس فنون به بالاترين پله نردبان ترقى رسيده مولانا محمد مهدى بن ابىذر متولد در نراق و ساكن كاشان و ملتجى به نجف و مدفون در آن جا – قدس الله روضه – از استادان فاضل و بزرگ و عظيم الشان خود:
اول آنها، عالم شهير بل اجل اعلم، دانشمند بزرگ مدقق و مجتهد محقق، داراى فضل آشكار، مؤسس اساس شريعتحقه، و كسىكه حق او بر فرقه محقه واجب است، محقق سوم، و علامه دوم كه دومى و مانند ندارد، مولانا محمد باقر اصفهانى بهبهانى افاض الله على روضة شابيب الرحمة والرضوان و اسكنه اعلى غرفات جنان. تا آن جا كه نوشته است و ديگر محدث فاضل و فقيه كامل عالم پرهيزكار صاحب «حدائق الناضره» و مصنفات بسيار ديگر شيخ يوسف بحرانى و ديگر نحرير محقق و فقيه جامع مدقق، علامة الزمان، و وحيد اوان حاج شيخ محمد بن حاج محمد زمان كاشانى… .
و ديگر سيد سند بزرگوار فاضل شيخ الاسلام و المسلمين و «عمدة الفضلاء و المحققين مير محمد حسين خاتون آبادى، دخترزاده علامه مجلسى.
و ديگر مولاى دانشمند بزرگوار محمد قاسم بن محمد رضا طبرسى و ديگر عالم زاهد عابد ربانى حاج محمد طاهر بن حاج مقصود على اصفهانى و ديگر مولاى بزرگوار ميرزا محمد ابراهيم قاضى و ديگر فاضل كامل فقيه آقا رضى الدين محمد فرزند مولانا محقق آقا حسين خوانسارى و ديگر شيخ اجل افضل و فقيه بزرگ اكمل، محدث بارع و با كثرت و عالم پرهيزكار و پارسا شيخ محمد مهدى فتونى عاملى نجفى.
و ديگر دانشمند علامه شهير و شيخ محقق فهامه اعجوبه زمان و يگانه روزگار، عالم ربانى مولانا محمد اسماعيل خواجويى مازندرانى اصفهانى و ديگر دانشمند مؤيد، جامع معقول و منقول، حاوى فروع و اصول ملا محمد مهدى هرندى اصفهانى» .
سپس صاحب روضات مىگويد: «از جمله شاگردان حاج ملا مهدى كه در نزد وى معقول خوانده است، حجة الاسلام سيد محمد باقر شفتى، صاحب «مطالع الانوار» و «تحفة الابرار» و حاج محمد ابراهيم كلباسى، صاحب «اشارات» و «منهاج» است» . (5)
پيدا است كه غير از هفت نفر استادان اصلى حاج ملا مهدى بقيه يا در اوايل تحصيل نزد آنها درس خوانده و يا استادان اجازه او بودهاند.
تاليفات حاج ملا مهدى
به طورى كه ديديم حاج ملا احمد فرزند برومند حاج ملا محمد مهدى، در سال 1336 ه. به خط خود به عربى در پشت كتاب «لؤلؤة البحرين» اجمالى از شرح حال پدرش را نوشتهاست، و گفتيم كه تاليفات او راهم شمرده است. نخست آنها را كه 30 كتاب است، به همان گونه كه او نام برده است، نام مىبريم، سپس توضيحاتى پيرامون آنها مىدهيم و آن 30 كتاب اينها است:
1. كتاب اللوامع، در فقه. فقط طهارت آن در دو جلد به اتمام رسيده است;
2. انيس المجتهدين در اصول فقه;
3. جامعة الاصول، نيز در اصول فقه;
5. جامع السعادات در علم اخلاق;
6. شرح شفاى ابن سينا;
7. اللمعات العرشيه فى الحكمة الالهيه;
8 . اللمعه;
9. الكلمات الوجيزه;
10. المستقصى در علم هيئت;
11. المحصل نيز در علم هيئت;
12. مشكلات العلوم;
13. توضيح الاشكال;
14. محرق القلوب;
15. التحفة الرضويه;
16. جامع الافكار;
17. المعتمد در فقه استدلالى;
18. انيس التجار در تجارت;
19. نخبة البيان در علم معانى و بيان;
20. تحرير اكرثاذوسيوس;
21. انيس الحكما;
22. رساله الاجماع;
23. رساله فى صلاة الجمعه;
24. قرة العيون فى المهية و الوجود;
25. انيس الموحدين;
26. شهاب الثاقب، رد بر يكى از معاصران از علماى عامه در مبحث امامت;
27. رساله علم عقود انامل;
28. معراج السعاده نيز در علم هيئت و غير از معراج السعاده فرزندش به فارسى در اخلاق;
29. انيس الحجاج;
30. المناسك المكيه.
منبع: www.naraqi.com