خانه » همه » مذهبی » شرح احوال فاضلين نراقى (1)

شرح احوال فاضلين نراقى (1)

شرح احوال فاضلين نراقى (1)

نخست ‏شايسته مى‏بينم بگويم كه بخشى از عمرم را صرف تحقيق و پژوهش پيرامون زندگى نامه علما و فقها و حكماى اين آب و خاك كرده‏ام و تاكنون 35 عنوان از كتاب‏هايم منتشر شده كه فقط به شرح حال اين فرهيختگان اختصاص دارد. من كاشان و قلمرو آن را يكى از مهم‏ترين مناطقى مى‏دانم كه دانش‏مندان عالى قدر و بزرگى از آن برخاسته‏اند، و

7dd6874a dabc 45e5 9244 30def8058ee7 - شرح احوال فاضلين نراقى (1)

0013894 - شرح احوال فاضلين نراقى (1)
شرح احوال فاضلين نراقى (1)

 

نويسنده:على دوانى

 

مقدمه
 

نخست ‏شايسته مى‏بينم بگويم كه بخشى از عمرم را صرف تحقيق و پژوهش پيرامون زندگى نامه علما و فقها و حكماى اين آب و خاك كرده‏ام و تاكنون 35 عنوان از كتاب‏هايم منتشر شده كه فقط به شرح حال اين فرهيختگان اختصاص دارد. من كاشان و قلمرو آن را يكى از مهم‏ترين مناطقى مى‏دانم كه دانش‏مندان عالى قدر و بزرگى از آن برخاسته‏اند، و آن مقدار و آن افراد را ما در كم‏تر نقطه‏اى از ايران زمين مى‏بينيم.
از مشاهير آن‏ها قطب الدين راوندى، ابوالرضائيه فضل الله راوندى است كه شرح حال هر دو را به تفصيل در جلد سوم «مفاخر الاسلام‏» نوشته‏ام. ملا فتح الله كاشانى صاحب تفسير «نهج الصادقى‏» ملامحمد، زمان، و آخوند ملا محمد كاشانى، ملا محسن فيض كاشانى، با مقام والايى كه در علوم و فنون عقلى و نقلى داشته است – شرح حال مفصل او را نيز در آغاز «شوق مهدى‏» و جلد هشتم «مفاخر اسلام‏» به عنوان استاد علامه مجلسى نگاشته‏ام – و همين دو بزرگوار يعنى فقيه و حكيم بزرگ حاج ملا مهدى نراقى، و فرزند فقيه عالى قدرش حاج ملا احمد نراقى هستند.
شرح حال اين دو بزرگوار را هم به عنوان شاگردان وحيد بهبهانى در سال 1337 در كتاب «شرح زندگانى استاد كل وحيد بهبهانى‏» نگاشته بودم و در چاپ سوم آن كه جلد نهم «مفاخر اسلام‏» شده است، با تفصيل بيش‏تر آورده‏ام.
مطلب ديگرى كه در اين مقدمه كوتاه لازم به يادآورى مى‏دانم اين است كه در سال 1370 آخر مقدمه كتاب «علامه مجلسى بزرگ‏مرد علم و دين‏» كه درچاپ سوم جلد هشتم مفاخر اسلام آمده، نوشته‏ام اين است كه:
«باعث كمال تاثر و تاسف است در جمهورى اسلامى ايران كه با رهنمودهاى علماى دينى پديد آمده، سال‏هاى 1391، 1404، 1405، 1410 و 1412 ه. آمد و رفت و در مقابل آن همه كنگره‏ها و مراسمى كه براى «غزالى و طبرسى و حافظ و سعدى و خواجو» و غيره گرفتند، مراسم و كنگره بزرگ‏داشتى براى فقيه و محدث نامى ملا محسن فيض كاشانى متوفاى 1091، و فقيه ومحدث مشهور شيخ حر عاملى در گذشته 1104، و علامه مجلسى متوفاى 1110 و محدث عالى قدر سيد نعمت الله جزايرى در گذشته 1112، و استاد كل وحيد بهبهانى متوفاى سال 1205، وعلامه بحر العلوم متوفاى 1212 و ميرزاى شيرازى متوفاى سال 1312 ه. نگرفتيم، و از آن‏ها تجليلى به عمل نياورديم، و حتى يادى هم از آن مفاخر علماى شيعه اماميه نكرديم، و هذا والله مما يميت القلب و يجلب الهم، و لعل الله يحدث بعد ذلك امرا» !
بنابراين، مايه بسى خوش‏وقتى و مسرت است كه در حوزه قم، گذشته از دو كنگره قبلى براى شيخ مفيد و شيخ انصارى، كنگره‏اى هم به منظور بزرگ‏داشت اين دو بزرگوار، فاضلين نراقى پدر و پسر تشكيل مى‏شود، و دانش‏مندان و اهل نظر پيرامون شخصيت علمى و اجتماعى آن‏ها سخن مى‏گويند، و نويسندگان در آن باره مقاله نوشته و ياد آن‏ها را گرامى داشته و مى‏شناسانند.

و اينك شرح حال اجمالى پدر يعنى:
حاج ملا محمد مهدى نراقى
 

اين حكيم و فقيه بزرگ از اعاظم علماى اواخر سده يازده و اوايل سده دوازدهم هجرى است. او علوم عقلى را در ايران و حوزه اصفهان فرا گرفت و در اواخر عمر به عتبات عاليات رفت و در كربلا، خارج فقه و حديث اصول و فقه را از نزد شيخ يوسف بحرانى صاحب «حدائق‏» و «وحيد بهبهانى‏» تكميل كرد; آن گاه به نجف اشرف منتقل شد و همان جا به جهان باقى شتافت.
كتاب‏هاى او در علوم عقلى و نقلى بهترين گواه بر عظمت انديشه و فكر پويا و مواج او است، و در يك كلام بايد او را از حكما و فلاسفه، و فقها و مجتهدان بزرگ، و داراى آثار گران‏بهايى دانست كه در حد خود كم نظير است; و به عبارت كوتاه‏تر حق او چنان كه بايد ادا نگشته و آن طور كه بوده شناخته نشده است. اميد است كه در اين كنگره اندازه در خور شان او حق‏شان ادا شود و جاى‏گاهش نزد همگان شناسايى و معرفى گردد.

ولادت و مدت عمر او
 

درباره ولادت حاج ملا محمد مهدى و مدت عمر او اختلاف نظر است. مطابق دستخط (1) و نوشته فرزندش حاج ملا احمد نراقى كه در سال 1236 ه. در پشت جلد كتاب «لؤلؤة البحرين‏» شيخ يوسف بحرانى كه استاد پدرش بوده، و شرح حال اجمالى خود و پدرش را نوشته است، اين فقيه نامى، سن او را تقريبا شصت‏سال دانسته است و وفاتش را 1209; بنابراين، حاج ملا مهدى در سال 1149 يا 1150 متولد شده است.
دانش‏مند بزرگ سيد محمد حسن زنوزى معاصر وى در كتاب «رياض الجنة‏» ولادتش را 1146 و سنش را شصت و سه سال دانسته است. حاج سيد شفيع جاپلقى در «روضه بهيه‏» مى‏گويد حاج ملامهدى مدت سى سال از محضر عالم كامل علامه زمان ملا اسماعيل خواجويى استفاده كرده است.
دانش‏مند فقيد شيخ محمد رضا مظفر در مقدمه «جامع السعادات‏» ضمن شرح حال مؤلف حاج ملا محمد مهدى با توجه به گفته حاج سيد شفيع مى‏گويد: «با اين فرض كه نراقى تا سال 1173 وفات ملا اسماعيل مدت سى سال ملازم او بوده، مى‏توان گفت كه او در سال 1127 يا كمى پيش از آن متولد شده، و در 15 سالگى در محضر آن استاد حضور داشته است، و چون نراقى در سال 1209 يك سال بعد از وفات استادش وحيد بهبهانى درگذشته، لذا او حداقل هشتاد و يك سال داشته است. جا دارد اين را بگوييم كه اولا مدت سى سال، فرضى بيش نبوده، و ثانيا اين تحقيق مرحوم مظفر در مقابل دستخط و نوشته حاج ملا احمد، اجتهاد در مقابل نص است. او صريحا وفات پدرش را اول شعبان 1209 دانسته و مى‏گويد، تقريبا سنش به شصت‏سالگى رسيده بود. ثالثا وحيد بهبهانى مطابق تحقيق و نقل صحيح و مستند در سال 1205 از دنيا رفته نه 1208.

دور نمايى از زندگانى وى در گفتار دانش‏مندان
 

گفتيم كه شرح حال اجمالى حاج ملا مهدى را فرزندش حاج ملا احمد در سال 1236 به عربى در پشت كتاب لؤلؤة البحرين نوشته است. و قبل از او آقا احمد بهبهانى در «مرآت الاحوال جهان نما» كه آن را در سال 1225 در هند نوشته، حاج ملا مهدى را از بزرگان و شاگردان حديث وحيد بهبهانى شمرده است. سيد محمد حسن زنوزى هم در «رياض الجنة‏» مختصرى از ترجمه او را آورده است و ميرزا محمد تنكابنى در دو صفحه از وى سخن گفته و سيد شفيع جاپلقى هم او را طبق اجازه نامه‏اش «روضه بهيه‏» به اختصار شناسانده است. و از اينان شرح حال او به ديگران رسيده است، و اينك آن گفته‏ها و بعد هم توضيحات ما :
1. حاج ملا احمد مى‏نويسد: «تاريخ وفات والد ماجد، محقق زاهد، مولا محمد مهدى ابن‏ابى‏ذر نراقى در شب اول ماه شعبان المعظم سال 1209 و در نجف اشرف در ايوان كوچك پشت‏سر حضرت كه شبكه‏اى به سوى رواق دارد، دفن شد. سن شريفش تقريبا به شصت‏سالگى مى‏رسيد. از مصنفات او اين كتاب‏ها است‏» . سپس سى كتاب او را نام مى‏برد كه در عنوان «تاليفات‏» مى‏آوريم. آن گاه مى‏افزايد: «او – طاب ثراه – در نراق متولد شد. عمده تحصيل او در اصفهان نزد استادان بزرگوارى هم‏چون ملااسماعيل خواجويى (متوفاى 1173 ه ق) و حاج شيخ محمد زمان كاشانى (متوفاى 1166) و ملامهدى هرندى (1186) و ميرزا نصير (1191) و قسمتى از حديث را نزد شيخ بزرگوار شيخ يوسف بحرانى صاحب كتاب «لؤلؤة البحرين‏» .
شيخ يوسف از مشايخ او بود كه هم در نزد وى درس خواند و هم از وى اجازه گرفت و هم‏چنين آقا محمد باقر بهبهانى. اين را بنده ناچيز; «احمد بن محمد مهدى بن ابى‏ذر» نوشته است‏» .
2. سيد محمد حسن زنوزى كه مانند او از شاگردان استاد كل وحيد بهبهانى بوده و كتاب خود «رياض الجنة‏» را در سال 1216 ه نوشته است، مى‏نويسد: «عالم كامل، فاضل صالح جليل، محقق مدقق ، عادل حافظ متبحر، فقيه حكيم متكلم، مهندس، معاصر و ماهر در اكثر فنون و كتب اسلامى و غيراسلامى از ساير ملل و اديان، جليل القدر عظيم الشان، داراى اخلاق كريمه و آداب پسنديده و تاليفات كثيره است. بر بسيارى از دانشمندان تلمذ نموده، از جمله فاضل اديب متبحر و مهندس ميرزا محمد طبيب اصفهانى، و ملا اسماعيل معروف به خواجويى، و حاج شيخ محمد زمان كاشانى وملا مهدى هرندى‏» .
3. حاج سيد شفيع جاپلقى در «الروضة البهية‏» كه به عربى سلسله مشايخ خود را نام برده، آن را در سال 1278 نوشته و خود در سال 1280 از دنيا رفته است، ايشان از وى بدين گونه سخن مى‏راند: «… به طورى كه شنيده‏ام حاج ملا مهدى مدت سى سال از محضر عالم كامل، علامه‏زمان ملا اسماعيل خواجويى (مازندرانى) استفاده نموده بود» .
و مى‏گويد: به قدرى اشتياق به تحصيل داشت و سرگرم درس خواندن بود كه هر نامه‏اى كه از ولايتش مى‏رسيد مطالعه نمى‏كرد، مبادا موضوعى در آن باشد كه باعث تشويش حواس او گردد; از اين رو، هر وقت نامه‏اى مى‏آمد مطالعه نكرده در زير فرش مى‏گذاشت. تا اين كه پدر وى در نراق كاشان كه از پيشكاران حكومت‏بود كشته شد. خبر كشته شدن او را براى فرزندش حاج ملا مهدى نوشتند. او هم طبق معمول باز نكرده گذاشت زير فرش خود.
چون كسان او از آمدن وى مايوس شدند، نامه‏اى به استادش نوشتند تا خبر مرگ پدرش را به او بدهد و او را روانه نراق كند تا تكليف تركه و ورثه معلوم شود. وقتى او وارد مجلس استاد شد، استاد را غمگين يافت. علت تاثر او را پرسيد و گفت چرا درس نمى‏گوييد؟ استاد گفت: تو بايد بروى نراق كه پدرت مريض يا مجروح شده است.
حاج ملا مهدى گفت: خداوند او را حفظ مى‏كند، شما درس را شروع فرماييد.
استاد ناچار موضوع قتل پدرش ابوذر را به او گفت و توصيه كرد كه حتما بايد بروى به نراق. حاج ملا مهدى رفت‏به وطن، ولى سه روز بيشتر نماند.پس از رسيدگى به كارهاى لازم، دوباره به اصفهان مراجعه نمود و مشغول درس خواندن شد تا رسيد به آن مرتبه از علم و بزرگوارى كه وصف نخواهد شد» . (2)
4. فقيه بزرگوار ميرزا احمد تنكابنى متوفاى قبل از 1304 در «قصص العلماء» كه آن را در سال 1290 نوشته است، درباره شرح حال او مى‏نويسد: «ملا محمد مهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى بر علماى عصر خويش در فضيلت و جامعيت فايق، و صاحب احكام و مفالق مسائل را راتق و فاتق، و در علوم عديده از عقليه و نقليه و رياضيه، صاحب تحقيق رايق; و در نزد آخوند ملا اسماعيل خواجويى كه محله‏اى از محلات اصفهان است، سى سال درس خوانده، و در نزد ساير علما در معقول و منقول تلمذ نموده، و در خدمت مؤسس بهبهانى آقا محمد باقر – رضى الله عنهما – تلمذ نموده است.
و براى او يد طولايى بود در رياضيات از حساب و هندسه و هيئت و علوم ادبيه و معانى و بيان و تفسير.
در بدو تحصيل در نهايت فقر و فاقه بود، به نحوى كه قدرت روشن كردن چراغ نداشت، و از چراغ عمومى حياط مدرسه استفاده مى‏كرد. سپس داستان پدرش را نقل كرده است، و مى‏افزايد كه شديد الشوق به تحصيل علوم عقليه ونقليه بود.
و بعد از فراغ از تحصيل در كاشان سكنى نموده. كاشان از علما خالى بود و به وجود مبارك آن جناب مملو از علما و فضلا شد، و مرجع و محل و محط رحال رجال اكامل افاضل شد. و علماى بسيارى از تلامذه او به ظهور رسيدند. سپس بحثى درباره بعضى از تاليفات او دارد كه خواهيم ديد» . (3)
6. عالم ربانى، هم‏شهرى او، حبيب الله كاشانى متوفاى سال 1340 هر چند در كتاب «لباب الالقاب‏» در ترجمه او نظر به گفتار بزرگان نام برده داشته است; اما با علم و آگاهى كه از او و آثارش داشته و كتاب‏هايش را ديده، و خود هم از هر نظر اهل بوده است، او را به اجمال بدين گونه مى‏شناساند: «عارج به بلندترين مدارج والا، حاج ملا مهدى بن ابى ذر بن حاج محمد قمى نراقى، دانش‏مندى بزرگ و محققى مدقق استاد كل فى الكل، جامع جميع علوم عقلى، ماهر و حاذق در علوم شرعى، و كاشف اسرار دقيقى بوده است كه قبل از او كسى بر آن آگاهى نيافته است. و قواعد حقايقى را روشن ساخت كه جز او كسى به آن نرسيده بود» .
پس اگر گوينده‏اى بگويد او واقعا بحرالعلوم درياى ژرف دانش است، گزاف نگفته بلكه سخن به حقيقت گفته است.
و اگر چنان‏چه كسى بگويد او «علامه‏» است نبايد به او خورده گرفت. به همين دليل است كه يكى از افاضل او را «خاتم حكما و مجتهدان‏» دانسته و سخن به جا گفته است.
در حكمت و رياضيات مدت سى سال در اصفهان بر ملا اسماعيل خواجويى تلمذ نمود، و در شرعيات مدتى طولانى از وحيد بهبهانى بهره‏مند شد. سپس سخن حاج ملا احمد را مى‏آورد كه دستخظ را ديده است، و مى‏گويد: داستان مشقات او در تحصيل علوم و تحمل فقر و فاقه، و صبرى كه بر مصايب روزگار و انبوه حوادث داشته است، رياضات و عباداتش مشهود است، تا جايى كه يكى از صوفيان ادعا كرده حاج ملا مهدى از مشايخ سلسله صوفيه است، تا وسيله ترويج عقيده فاسده‏اش باشد; در حالى كه چنين نيست. و او رئيس حكماى الهى، و اعلم فقها و مجتهدان و پيشواى زهاد و عابدان و در يك كلام ناصر دين، بلكه آيتى از آيات‏الله و داعى به حق مبين بوده است. سپس 25 تاليف او را كه حاج ملا احمد نام برده، ذكر مى‏كند. (4)

استادان حاج ملا مهدى
 

طبق نوشته حاج ملا احمد، فرزندش، و سيد محمد حسن زنوزى، معاصرش، حاج ملا مهدى جمعا در نزد هفت نفر از بزرگان عصر به تحصيل علوم عقلى و نقلى اهتمام ورزيده است. حاج ملا احمد در يكى از اجازاتش آن‏ها را ستارگان هفت گانه (كواكب سبعيه) ناميده است و آن هفت تن از اين قراراند:
1. ملا اسماعيل خواجويى;
2. ملا محمد زمان كاشانى;
3. ملا مهدى هرندى;
4. ميرزا نصير اصفهانى;
5. ميرزا احمد طبيب اصفهانى;
6. شيخ يوسف بحرانى;
7. وحيد بهبهانى.
پنج نفر اول در ايران و شهر اصفهان بوده‏اند و بيش‏ترين ايام تحصيل حاج ملا مهدى در معقول و منقول هم در اصفهان و نزد اينان بوده است، و دو نفر آخر در كربلاى معلى سكونت داشته‏اند.
شاگردى او در نزد استاد كل آقا محمد باقر اصفهانى مدتى زياد بوده; به طورى كه معروف است مى‏گويند چهار نفر از اعاظم فقها و مجتهدين به نام «مهدى‏» از شاگردان وحيد بوده‏اند، و آن‏ها را «مهادى اربعه‏» ناميده‏اند و آن‏ها را بدين ترتيب برشمرده‏اند:
1. حاج ملا محمد مهدى نراقى;
2. سيد محمد مهدى بحرالعلوم;
3. ميرزا مهدى شهيد اصفهانى مشهدى;
4. ميرزا محمد مهدى شهرستانى.
دانش‏مند عالم شناس نامى سيد محمد باقر خوانسارى اصفهانى در كتاب شريفش «روضات الجنات‏» ضمن اين كه حاج ملا مهدى را از اركان علماى متاخرين و اعيان فضلاى متبحرين ما مى‏داند، مى‏گويد: «در اكثرفنون علم و كمال كتاب نوشته، و در فقه و حكمت و اصول و علم اعداد و اشكال، مسلط بود» . و پس از شمارش بعضى از تاليفات او مى‏گويد: «فرزند رجل افضل امجد مولانا احمد نراقى كه شرح حالش را قبلا ذكر كرديم، در اجازه‏اى كه براى يكى از اعاظم معاصرين نوشته، حقيقت احوال و صفات و برخى از كلمات او را در جاى خود نگاشته است‏» .
مى‏نويسد: «اجازه داد به من به طور قرائت و به سماع، پدرم و استادم، و كسى كه استناد من در جميع علوم عقلى و نقلى به او است، كشاف قواعد اسلام، و حلال معاقد احكام، ترجمان حكماء متالهين، و نشان فقهاء متكلمين، امام همام، بحر قمقام، درياى ژرف، و ابر باران ريز، كه در نفايس فنون به بالاترين پله نردبان ترقى رسيده مولانا محمد مهدى بن ابى‏ذر متولد در نراق و ساكن كاشان و ملتجى به نجف و مدفون در آن جا – قدس الله روضه – از استادان فاضل و بزرگ و عظيم الشان خود:
اول آن‏ها، عالم شهير بل اجل اعلم، دانش‏مند بزرگ مدقق و مجتهد محقق، داراى فضل آشكار، مؤسس اساس شريعت‏حقه، و كسى‏كه حق او بر فرقه محقه واجب است، محقق سوم، و علامه دوم كه دومى و مانند ندارد، مولانا محمد باقر اصفهانى بهبهانى افاض الله على روضة شابيب الرحمة والرضوان و اسكنه اعلى غرفات جنان. تا آن جا كه نوشته است و ديگر محدث فاضل و فقيه كامل عالم پرهيزكار صاحب «حدائق الناضره‏» و مصنفات بسيار ديگر شيخ يوسف بحرانى و ديگر نحرير محقق و فقيه جامع مدقق، علامة الزمان، و وحيد اوان حاج شيخ محمد بن حاج محمد زمان كاشانى… .
و ديگر سيد سند بزرگوار فاضل شيخ الاسلام و المسلمين و «عمدة الفضلاء و المحققين مير محمد حسين خاتون آبادى، دخترزاده علامه مجلسى.
و ديگر مولاى دانش‏مند بزرگوار محمد قاسم بن محمد رضا طبرسى و ديگر عالم زاهد عابد ربانى حاج محمد طاهر بن حاج مقصود على اصفهانى و ديگر مولاى بزرگوار ميرزا محمد ابراهيم قاضى و ديگر فاضل كامل فقيه آقا رضى الدين محمد فرزند مولانا محقق آقا حسين خوانسارى و ديگر شيخ اجل افضل و فقيه بزرگ اكمل، محدث بارع و با كثرت و عالم پرهيزكار و پارسا شيخ محمد مهدى فتونى عاملى نجفى.
و ديگر دانش‏مند علامه شهير و شيخ محقق فهامه اعجوبه زمان و يگانه روزگار، عالم ربانى مولانا محمد اسماعيل خواجويى مازندرانى اصفهانى و ديگر دانش‏مند مؤيد، جامع معقول و منقول، حاوى فروع و اصول ملا محمد مهدى هرندى اصفهانى‏» .
سپس صاحب روضات مى‏گويد: «از جمله شاگردان حاج ملا مهدى كه در نزد وى معقول خوانده است، حجة الاسلام سيد محمد باقر شفتى، صاحب «مطالع الانوار» و «تحفة الابرار» و حاج محمد ابراهيم كلباسى، صاحب «اشارات‏» و «منهاج‏» است‏» . (5)
پيدا است كه غير از هفت نفر استادان اصلى حاج ملا مهدى بقيه يا در اوايل تحصيل نزد آن‏ها درس خوانده و يا استادان اجازه او بوده‏اند.

تاليفات حاج ملا مهدى
 

به طورى كه ديديم حاج ملا احمد فرزند برومند حاج ملا محمد مهدى، در سال 1336 ه. به خط خود به عربى در پشت كتاب «لؤلؤة البحرين‏» اجمالى از شرح حال پدرش را نوشته‏است، و گفتيم كه تاليفات او راهم شمرده است. نخست آن‏ها را كه 30 كتاب است، به همان گونه كه او نام برده است، نام مى‏بريم، سپس توضيحاتى پيرامون آن‏ها مى‏دهيم و آن 30 كتاب اين‏ها است:
1. كتاب اللوامع، در فقه. فقط طهارت آن در دو جلد به اتمام رسيده است;
2. انيس المجتهدين در اصول فقه;
3. جامعة الاصول، نيز در اصول فقه;
5. جامع السعادات در علم اخلاق;
6. شرح شفاى ابن سينا;
7. اللمعات العرشيه فى الحكمة الالهيه;
8 . اللمعه;
9. الكلمات الوجيزه;
10. المستقصى در علم هيئت;
11. المحصل نيز در علم هيئت;
12. مشكلات العلوم;
13. توضيح الاشكال;
14. محرق القلوب;
15. التحفة الرضويه;
16. جامع الافكار;
17. المعتمد در فقه استدلالى;
18. انيس التجار در تجارت;
19. نخبة البيان در علم معانى و بيان;
20. تحرير اكرثاذوسيوس;
21. انيس الحكما;
22. رساله الاجماع;
23. رساله فى صلاة الجمعه;
24. قرة العيون فى المهية و الوجود;
25. انيس الموحدين;
26. شهاب الثاقب، رد بر يكى از معاصران از علماى عامه در مبحث امامت;
27. رساله علم عقود انامل;
28. معراج السعاده نيز در علم هيئت و غير از معراج السعاده فرزندش به فارسى در اخلاق;
29. انيس الحجاج;
30. المناسك المكيه.
منبع: www.naraqi.com

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد