شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (15)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است…
در نوبت قبل اشاره شد كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال نیایشگر را چنان ترسیم میكند كه دعا كننده عرض میكند : پروردگارا ! من نه تنها تو را معصیت
در نوبت قبل اشاره شد كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال نیایشگر را چنان ترسیم میكند كه دعا كننده عرض میكند : پروردگارا ! من نه تنها تو را معصیت
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (15)
نويسنده: آیة الله جوادی آملی
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است…
در نوبت قبل اشاره شد كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال نیایشگر را چنان ترسیم میكند كه دعا كننده عرض میكند : پروردگارا ! من نه تنها تو را معصیت كردم، هم به جلالت و عظمت تو آگاه بودم، و هم برای معصیت رشوه میدادم، و هم از پرداخت رشوههای سنگین دریغی نداشتم
این نسخهای كه آمده است:
“وَ أعطَیتُ عَلی مَعاصِی الجَلیلْ اَلرُّشی.”
چند سبك نقل شده است؛ یكی این كه: اَعطَیتُ عَلَی مَعاصِی الجَلیلْ اَلرُّشی، یعنی من نه معصیتهای خدای جلیل و بزرگوار رشوه میدادم! كه این یك نقصی است روی نقص قبلی؛ انسان با اعتراف به جلالت خدا او را معصیت میكند كه بر معاصی خدای جلیل رشوه میدادم. برخی از نُسخ این چنین آمده است كه: اَعطَیتُ عَلی جَلیلِ المَعاصی الرِّشی. من بر آن معصیتهای بزرگ رشوه میدادم.
برخی از نُسخ این چنین است: فَأعْطَیتُ عَلی مَعاصِی جَلیلَ الرُّشی، كه هم رشوههای سنگین میپرداختم . به هر تقدیر چه نسخه اول یا نسخه دوم یا نسخه سوّم باشد، نیایشگر اعتراف میكند كه خدایا! من نه تنها معصیت میكردم، بلكه برای پرداخت معصیت، مقدّمات معصیت را هم فراهم میكردم، یعنی رشوه میدادم تا گناه كنم؛ این نهایت فرومایگی را میرساند.
این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ، كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار . وقتی مبتلا كرد به این كار ، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد ، آن وقت اسیر میشود.
آنگاه عرض میكند: ذات أقدس إلها! من در تمام این تبهكاریها روی لِجاج و عناد نبود، روی ضعف بود. در جبهه جهاد درونی وقتی شهوت بر عقل غالب بشود یا غضب بر عقل غالب بشود، روی بیان نورانی امیرالمؤمنین سلام الله علیه كه فرمود: كَمْ مِنْ عَقلٍ اَسیرٍ تَحتَ هَوَیً اَمیر (2)،
یعنی در جهاد درونی گاهی هوس امیر میشود و عقل اسیر، من عقلام امیر هوس شد! وقتی اسیرانه زندگی كردم، قهراً تن به تباهی دادم و برای این تباهی هم غرامتهای سنگینی ارائه كردم.
آنگاه نوبت به (تَسویل) میرسد؛ وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در این قسمت یك روانشناسی حكیمانهای را ارائه میكند تا انسان نفس خود را و شئون و شُعب نفس را بشناسد و بداند هر پیشنهادی كه در محضر او ارائه میشود از كدام شأن از شئون نفس است، گرچه نفس فِی وَحدَتِها كُلُّ الاُوس
خلاصه آن تحلیل این است كه انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند، همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل. یعنی هم نیروی ادراكی او به نام حس و خیال و وَهم به عقل نظر او اقتدا میكنند،
هم نیروی تحریكی او به نام شهوت و غضب در بخشهای اراده و تصمیم و جَزم و عزم ما و مانند آن به عقل عملی او اقتدا میكنند و چون حقیقت گوهر انسانی جامع عقلین عملی و نظری است، در آن قلّه فرمانروائی و هِرم دستور دهی و عمارت آن عقل جامع قرار میگیرد كه جوامع كَلِم به همان عقل داده میشود. آنگاه او امامت این قافلههای علمی و عملی را به عهده دارد، یك كاروان علم و عمل به آن قلّه عقل جامع اقتدا میكنند. چنین كسی در جهاد اكبر پیروز است.
و اگر این توفیق نصیب كسی نشد، خطر از اینجا شروع میشود كه انسان یك خواستههائی دارد، هم در بخشهای وَهم و خیال برخی از اندیشهها نسبت به او معقول جلوه میكنند، هم در بخشهای شهوت و غضب برخی از خواستهها برای او محبوب و حقّ جلوه میكند.
شیطان به كمك این خواستههای درونی آنچه را كه مورد علاقه انسان است، گرچه زشت است او را زیبا نشان میدهد، آنچه مورد انزجار و نفرت انسان است، یعنی نفرت شهوت اوست، در پیشگاه شهوت او یا در پیشگاه غضب او منفور است، او را زشت نشان میدهد. وقتی كه زیبا را زشت و زشت را زیبا نشان داد در بخش عقل نظری، حقّ را باطل و باطل را حقّ و صدق را كذب و كذب را صدق میپندارد. در بخشهای حكمت عملی حسن را قبیح و قبیح را حسن تلقّی میكند.
انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند، همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل .
آنگاه یكی از شئون نفس كه او نفس مُسوّله نام دارد، كارش این است كه اوّلا بداند انسان چه چیز میطلبد. این شخص آیا مال دوست است، جاه دوست است، میز و پُست و مقام میطلبد یا در اِِعمال غرائض جنسی گرفتار مشكلات است؛ برخیها در مقام جاه زانوهای آنها میلرزد، برخی در مقام اِعمال غرائض زانوهای آنها میلغزد، بعضی از نظر پول، بعضی از نظر تهدید، برخی از نظر تَحبیب، بالأخره هر كسی یك نقطه ضعفی دارد؛ این شأن از شئون نفس وقتی كه روان كاوی كرد، درون كاوی كرد، بررسی كرد كه این انسان چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی میترسد، آنچه را كه او دوست دارد، زشتترین و بَدترین رخدادها را به صورت یك امر زیبای آن شخص پسند در میآورد، در برابر دیدگان او مُجسّم میكند و او را زیبا نشان میدهد. یا یك چیزی را كه زیباست، زشت نشان میدهد و از او دورش میكند. این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار . وقتی مبتلا كرد به این كار ، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد ، آن وقت اسیر میشود.
این است كه وجود مبارك امام سجاد عرض كرد: پروردگارا ! من در تمام موارد، هیچ كدام، در هیچ موردی شما را با انكار ربوبیّت معصیت نكردم ، بلكه
سَوَّلَتْ لِی نَفسِی وَ غَلَبَنِی هَوانِی وَ اَعانَنِی عَلَیها شِقوَتِی وَ غَرَّنِی سِترُكَ المُرحی عَلَیّ . از یك سو تو پردهداری كردی، پردهدری نكردی، من مغرور شدم . از طرفی شهوت و غضب غالب شد، من در این جهاد شكست خوردم.
همانطوری كه برادران یوسف طبق بیان یعقوب سلام الله علیه سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنفُسُكُمْ (3) بود، همانطوری كه سامری گفت: سَوَّلَتْ لِی نَفسِی(4) ؛ گاهی گوساله پرستی در اثر تَسویل نفس، توحید میشود! گاهی برادركُشی در اثر تَسویل نفس كار خوب تلقّی میشود. این تَسویل از خطرناكترین مراحل نفس انسانی است در بخش جهاد اكبر . وقتی انسان گرفتار نفس مُسوّله شد، به دام میافتد؛ وقتی دام افتاد، اسیر میشود.
آنگاه وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! منِ اسیر شده به دام افتاده را كی باید درمان كند .
در نوبت قبل اشاره شد كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال نیایشگر را چنان ترسیم میكند كه دعا كننده عرض میكند : پروردگارا ! من نه تنها تو را معصیت كردم، هم به جلالت و عظمت تو آگاه بودم، و هم برای معصیت رشوه میدادم، و هم از پرداخت رشوههای سنگین دریغی نداشتم
این نسخهای كه آمده است:
“وَ أعطَیتُ عَلی مَعاصِی الجَلیلْ اَلرُّشی.”
چند سبك نقل شده است؛ یكی این كه: اَعطَیتُ عَلَی مَعاصِی الجَلیلْ اَلرُّشی، یعنی من نه معصیتهای خدای جلیل و بزرگوار رشوه میدادم! كه این یك نقصی است روی نقص قبلی؛ انسان با اعتراف به جلالت خدا او را معصیت میكند كه بر معاصی خدای جلیل رشوه میدادم. برخی از نُسخ این چنین آمده است كه: اَعطَیتُ عَلی جَلیلِ المَعاصی الرِّشی. من بر آن معصیتهای بزرگ رشوه میدادم.
برخی از نُسخ این چنین است: فَأعْطَیتُ عَلی مَعاصِی جَلیلَ الرُّشی، كه هم رشوههای سنگین میپرداختم . به هر تقدیر چه نسخه اول یا نسخه دوم یا نسخه سوّم باشد، نیایشگر اعتراف میكند كه خدایا! من نه تنها معصیت میكردم، بلكه برای پرداخت معصیت، مقدّمات معصیت را هم فراهم میكردم، یعنی رشوه میدادم تا گناه كنم؛ این نهایت فرومایگی را میرساند.
این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ، كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار . وقتی مبتلا كرد به این كار ، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد ، آن وقت اسیر میشود.
آنگاه عرض میكند: ذات أقدس إلها! من در تمام این تبهكاریها روی لِجاج و عناد نبود، روی ضعف بود. در جبهه جهاد درونی وقتی شهوت بر عقل غالب بشود یا غضب بر عقل غالب بشود، روی بیان نورانی امیرالمؤمنین سلام الله علیه كه فرمود: كَمْ مِنْ عَقلٍ اَسیرٍ تَحتَ هَوَیً اَمیر (2)،
یعنی در جهاد درونی گاهی هوس امیر میشود و عقل اسیر، من عقلام امیر هوس شد! وقتی اسیرانه زندگی كردم، قهراً تن به تباهی دادم و برای این تباهی هم غرامتهای سنگینی ارائه كردم.
آنگاه نوبت به (تَسویل) میرسد؛ وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در این قسمت یك روانشناسی حكیمانهای را ارائه میكند تا انسان نفس خود را و شئون و شُعب نفس را بشناسد و بداند هر پیشنهادی كه در محضر او ارائه میشود از كدام شأن از شئون نفس است، گرچه نفس فِی وَحدَتِها كُلُّ الاُوس
خلاصه آن تحلیل این است كه انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند، همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل. یعنی هم نیروی ادراكی او به نام حس و خیال و وَهم به عقل نظر او اقتدا میكنند،
هم نیروی تحریكی او به نام شهوت و غضب در بخشهای اراده و تصمیم و جَزم و عزم ما و مانند آن به عقل عملی او اقتدا میكنند و چون حقیقت گوهر انسانی جامع عقلین عملی و نظری است، در آن قلّه فرمانروائی و هِرم دستور دهی و عمارت آن عقل جامع قرار میگیرد كه جوامع كَلِم به همان عقل داده میشود. آنگاه او امامت این قافلههای علمی و عملی را به عهده دارد، یك كاروان علم و عمل به آن قلّه عقل جامع اقتدا میكنند. چنین كسی در جهاد اكبر پیروز است.
و اگر این توفیق نصیب كسی نشد، خطر از اینجا شروع میشود كه انسان یك خواستههائی دارد، هم در بخشهای وَهم و خیال برخی از اندیشهها نسبت به او معقول جلوه میكنند، هم در بخشهای شهوت و غضب برخی از خواستهها برای او محبوب و حقّ جلوه میكند.
شیطان به كمك این خواستههای درونی آنچه را كه مورد علاقه انسان است، گرچه زشت است او را زیبا نشان میدهد، آنچه مورد انزجار و نفرت انسان است، یعنی نفرت شهوت اوست، در پیشگاه شهوت او یا در پیشگاه غضب او منفور است، او را زشت نشان میدهد. وقتی كه زیبا را زشت و زشت را زیبا نشان داد در بخش عقل نظری، حقّ را باطل و باطل را حقّ و صدق را كذب و كذب را صدق میپندارد. در بخشهای حكمت عملی حسن را قبیح و قبیح را حسن تلقّی میكند.
انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند، همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل .
آنگاه یكی از شئون نفس كه او نفس مُسوّله نام دارد، كارش این است كه اوّلا بداند انسان چه چیز میطلبد. این شخص آیا مال دوست است، جاه دوست است، میز و پُست و مقام میطلبد یا در اِِعمال غرائض جنسی گرفتار مشكلات است؛ برخیها در مقام جاه زانوهای آنها میلرزد، برخی در مقام اِعمال غرائض زانوهای آنها میلغزد، بعضی از نظر پول، بعضی از نظر تهدید، برخی از نظر تَحبیب، بالأخره هر كسی یك نقطه ضعفی دارد؛ این شأن از شئون نفس وقتی كه روان كاوی كرد، درون كاوی كرد، بررسی كرد كه این انسان چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی میترسد، آنچه را كه او دوست دارد، زشتترین و بَدترین رخدادها را به صورت یك امر زیبای آن شخص پسند در میآورد، در برابر دیدگان او مُجسّم میكند و او را زیبا نشان میدهد. یا یك چیزی را كه زیباست، زشت نشان میدهد و از او دورش میكند. این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار . وقتی مبتلا كرد به این كار ، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد ، آن وقت اسیر میشود.
این است كه وجود مبارك امام سجاد عرض كرد: پروردگارا ! من در تمام موارد، هیچ كدام، در هیچ موردی شما را با انكار ربوبیّت معصیت نكردم ، بلكه
سَوَّلَتْ لِی نَفسِی وَ غَلَبَنِی هَوانِی وَ اَعانَنِی عَلَیها شِقوَتِی وَ غَرَّنِی سِترُكَ المُرحی عَلَیّ . از یك سو تو پردهداری كردی، پردهدری نكردی، من مغرور شدم . از طرفی شهوت و غضب غالب شد، من در این جهاد شكست خوردم.
همانطوری كه برادران یوسف طبق بیان یعقوب سلام الله علیه سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنفُسُكُمْ (3) بود، همانطوری كه سامری گفت: سَوَّلَتْ لِی نَفسِی(4) ؛ گاهی گوساله پرستی در اثر تَسویل نفس، توحید میشود! گاهی برادركُشی در اثر تَسویل نفس كار خوب تلقّی میشود. این تَسویل از خطرناكترین مراحل نفس انسانی است در بخش جهاد اكبر . وقتی انسان گرفتار نفس مُسوّله شد، به دام میافتد؛ وقتی دام افتاد، اسیر میشود.
آنگاه وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! منِ اسیر شده به دام افتاده را كی باید درمان كند .
پي نوشت ها :
1- سوره فرقان/ آیه 77
2- بحار الأنوار/ ج 66/ ص 410
3- سوره یوسف/ آیه 18 و آیه 83
سوره طه/ آیه 96 4-
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43