خانه » همه » مذهبی » شفاعت حق کيست ؟

شفاعت حق کيست ؟

شفاعت حق کيست ؟

ممکن است اين سؤال بيايد که : دسته اي از آيات شفاعت را حق خاص خداوند مي دانند : «قل لله الشفاعه جميعا ؛ شفاخعت حق خداست » ( سوره ي زمر 44 ) و نفي مي کند که شفاعت حق ديگري باشد و دسته اي ديگر از آيات شفاعت را براي غير خدا هم ثابت مي کنند «من ذاالذي يشفع عنده الا باذنه » (سوره ي بقره آيه ي 225 )کساني هستند که نزد خداوند شفاعت مي کنند . به نظر مي رسد که در بدو امر و اين دو دسته از آيات با هم تنافي و تضاد داشته باشند . براي رفع اين مسأله بايد از خود قرآن

e97da56d 29dd 4931 b656 0d71453b83fa - شفاعت حق کيست ؟
a2 - شفاعت حق کيست ؟
شفاعت حق کيست ؟

نويسنده:حجت الاسلام سيد محمد باقر علوي تهراني
ممکن است اين سؤال بيايد که : دسته اي از آيات شفاعت را حق خاص خداوند مي دانند : «قل لله الشفاعه جميعا ؛ شفاخعت حق خداست » ( سوره ي زمر 44 ) و نفي مي کند که شفاعت حق ديگري باشد و دسته اي ديگر از آيات شفاعت را براي غير خدا هم ثابت مي کنند «من ذاالذي يشفع عنده الا باذنه » (سوره ي بقره آيه ي 225 )کساني هستند که نزد خداوند شفاعت مي کنند . به نظر مي رسد که در بدو امر و اين دو دسته از آيات با هم تنافي و تضاد داشته باشند . براي رفع اين مسأله بايد از خود قرآن کمک بگيريم . اگر ما مي گوييم خداوند حق شفاعت را دارد به اين معناست که مالک شفاعت خداست ، شفاعت اصالتاً حق خداست ، خداوند است که مالک حقيقي شفاعت است . در قرآن کريم (سوره ي مريم آيه ي 87 )آمده است : «لا يملکون الشفاعه الا من اتخذ عند الرحمن عهدا ؛ هيچ کس مالک شفاعت نيست مگر اينکه خدا به او تعهدي داده باشد ».پس مالک حقيقي شفاعت خداست اگر ديگران مي توانند شفاعت بکنند به تبع اذن خداست ، يک شرايط خاصي حاصل مي شود خداوند حق خودش را به ديگران واگذار مي کند ولي حقيقتاً حق اوست نه حق غير او ، در آيه ي ديگري (سوره ي طه ، آيه ي 109 ) مي فرمايد که :«يومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضي له قولا »، در روز قيامت شفاعت احدي سود نمي بخشد مگر آنکه طايفه اي که خداوند از گفتار آنها راضي باشد «و من اذن له الرحمن » و خداوند به آنها اذن داده باشد .بنابراين تفاوت شفاعت غير با شفاعت خدا در اين است که شفاعت خدا حقيقي و اصالتي است اما شفاعت اولياء خداوند يک شفاعت اذني است ، به اذن خداوند آنها مي توانند شفاعت بکنند و از اين سيستم تعبير مي کنند به سيستم طولي ، شفاعت اهل بيت و اولياء خدا در طول شفاعت خداست و دوم آنکه اگر ما مي گوييم شفاعت حق خداست ؛ يعني اينکه خداوند در ارائه شفاعتش مطلق است ، هيچ محدوديتي ندارد اما شفاعت اولياء خدا محدوديت دارد آنها نمي توانند هرکسي را که مي خواهند شفاعت کنند بلکه آنها مي توانند هر کسي را که مي خواهند شفاعت کنند بلکه آنها مي توانند کساني را شفاعت بکنند که خدا مي خواهد و خداوند به آن امر راضي است :«لا يشفعون الا لمن ارتضي » (سوره ي مبارکه ي انبياء آيه ي 28 )اولياء خداوند از کسي شفاعت نمي کنند مگراينکه خدا از آن کس راضي باشد بنابراين بين اين دو شفاعت تنافي وجود ندارد .
اما چرا خداوند اين حق خاص خودش را به ديگران واگذار مي کند ، شفاعت مال اوست چرا به ديگران واگذار مي کند ، مرادمان از ديگران مقربان درگاه خداوند هستند ، اولياء الهي هستند و در رأس همه آنها خاندان عظيم الشان پيامبر اسلام (ص) هستند .چرا خداوند حق شفاعت را به ديگري که اوليائش باشند واگذار مي کند ؟ اولاً بايد عرض کرد که اين مطلب در قرآن نظير دارد ، اموري هستند که خاص خداوند است ، اما خدا اين حق را به ديگري هم واگذار مي کند .مثال آن مسأله «علم غيب » است که به ديگري واگذار مي کند ، «قل لا يعلم من في السموات و الارض الغيب الا الله » ( سوره ي مبارکه ي نمل آيه ي 65 )جز خدا در آسمانها و زمين هيچ کس علم غيب ندارد ، علم غيب خاص خداست ، اما در آيه ي ديگري همين حق را به ديگري واگذار مي کند «و ما کان الله ليطلعکم علي الغيب و لکن الله يجتبي من رسله من يشاء » (سوره ي مبارکه ي آل عمران آيه ي 179 )هرگز خداوند شما را بر غيب مسلط نکرد يعني به شما علم غيب نداد «ما کان الله » هرگز ، «و لکن الله يجتبي من رسله من يشاء » اما همين علم غيب را به آن طايفه اي از انبياء ش که برگزيده است ارائه مي کند يعني آنها را صاحبان علم غيب مي کند ، اگرپيغمبر علم غيب دارد فقط به خاطر اين است که خدا برايش خواسته است نه اينکه خودش مستقلاً داراي علم غيب است بنابراين نظير اين مسئله در ساير آيات که خداوند حق خودش را به ديگري واگذار کرده است ديده مي شود .شفاعت هم حق خود خداوند است که به ديگري واگذار کرده است .
اما چرا خداوند شفاعت را واگذار کرده است ؟ دو دليل را مي توان ذکر کرد ، يک :خداوند با واگذاري حق شفاعت به اولياء و مقربين خودش ، اراده کرده است ارزشهاي وجودي آنها را بنماياند و به اين وسيله از آنهايي که مقربش هستند تجليل کند ،و به اين وسيله آن مقام خليفه الهي را که ما گفتيم به مردم نشان دهد ؛ يکي از مراتب خليفه ي الهي ،واگذاري حق شفاعت از جانب خداوند به اوست ، زماني که انسان به سرحد کمال مي رسد ، مي تواند يکي از امتيازات مقام خليفه الهي که همان حق شفاعت است را اجرا کند .
دومين دليلي که مي آورند مي فرمايند به اينکه نظام خلقت نظام اسباب و مسببات است هر چيزي سبب خاص خودش را مي طلبد و بدون علت اتفاق نمي افتد ، يکي از آن چيزهايي که در صحراي قيامت که جز نظام خلقت است بدون علت اتفاق مي افتد مسأله ي غفران الهي است ، اگر خداوند بخواهد غفرانش و رحمتش را شامل ديگران بکند و چون نظام خلقت نظام سبب و مسبب است ، علت مي خواهد و علتش در واقع شفعاء هستند که از طريق آنها اين مطلب را به منصه ظهور مي رساند .پس اولاً مي خواهد با واگذاري اين حق از مقربين درگاهش تجليل کند ارزشهاي وجودي آنها را به ديگران بنماياند ثانياً نظام خلقت نظام اسباب و مسبب است هر امري که قرار است به تحقق برسد علت خاص خودش را مي خواهد غفران الهي درصحراي قيامت علت مي خواهد ، سبب مي خواهد و سبب آن شفاعت اهل بيت (ع) است .
آنچه که از آيات پيرامون مسأله شفاعت گفتيم آياتي بودند که ماده ي شفاعت به هر نحوي صراحت در معنا داشت ، اما آيات ديگري هم هستند که صراحت در معنا ندارند اما به کمک قرينه و اسباب مي توانيم آن را حمل بر مسئله شفاعت کنيم .
منبع:مجله ي راه قرآن(ش 21)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد