واقعیت داشتن خدا
سخن از باور، اعتقاد و ایمان، مجالی وسیع و زمینه ای دیگر می طلبد. همین قدر باید گفت که آنچه انسان به آن اعتقاد و باور دارد، بحثی جدا و برآورده شدن حاجات و بهره بردن از توسّلات، سخنی دیگر است.
نکته قابل توجّه این است که آیا ممکن است چیزی فراتر از «باور انسانی» وجود نداشته باشد، ولی حوایج و خواسته های انسانی، در پاره ای از موارد برآورده شود؟ آیا آنچه «نیست»، می تواند به خواسته های ما جامه «وجود» بپوشاند؟
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
حال این «حقیقت موجود» چیست و کدام یک از ادیان و کیش های مختلف، حقانیت مطلق را از آن خویش ساخته است؟ باید در جای خود، از آن سخن گفت.
اما چگونه است که «توسّل» – حتی با برداشتن مقداری خاک – حاجتی را روا و دردی را شفا می بخشد؟
گفتنی است طبق پاره ای از روایات و احادیث قدسی، یکی از موهبت ها و الطاف الهی نسبت به بندگان، اثر بخشیدن به «حسن ظن» و «گمان نیک» آنان است. خداوند، مقرر فرموده که در دو بخش (1. نسبت به وجود مقدس خود او، 2. نسبت به هر امر یا هر شیئی دیگر)، هر کس گمان نیکی ببرد، آن گمان را جامه عمل بپوشاند و انسان را ناامید نکند. براساس بعضی از روایات، به ما امر شده که هم به خداوند و هم به امور دیگری که با آن سر و کار داریم، حسن ظن داشته باشیم. بنا بر روایتی «تأثیر تفأل، متناسب با اعتقاد آدمی است؛ یعنی، اگر حادثه و مصیبتی را سخت [و وقوعش را حتمی ] دید، برای او سخت خواهد بود و اگر آن را سبک گرفت، آسان خواهد بود و اگر به آن اعتنایی نکرد، بر او نخواهد بود (اثری نخواهد داشت)».(به نقل از: شیخ حسین بحرانی، سلوک عرفانی در سیره اهل بیت(ع)، ص 34.)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «هر کس گمان خیری نسبت به تو داشت، گمانش را تصدیق نما و آن طور که درباره ات گمان داشت، با او رفتار کن».(همان، ص 35.) ما علاوه بر این که نسبت به دیگران، حسن ظن داریم، باید به این نکته نیز توجّه کنیم که «حسن ظن» به عنوان بابی برای برآورده شدن خواسته هایمان، به روی ما گشوده شده است. از روایات چنین برمی آید که: «حق تعالی، حسن ظن به هر چیزی را [نه فقط به خداوند ]تصدیق کرده و امر را بر وفق گمان نیک وی پیش می برد».(همان.)
گویا چنین گمان نیکی، مصداق حسن ظن به خداوند است؛ هر چند گمان برنده، اصلاً به خداوند اعتقاد نداشته و به قول شما «هندو» باشد. اما در واقع، چون عالم وجود، هستی خویش را از خداوند یافته است؛ هر خیری هم که از ناحیه شخصی یا شیئی، به کسی می رسد، به خداوند متصل بوده و از جانب او رسیده است. پس هر گمان نیک، نهایتاً حسن ظن به خداوند است؛ یعنی، خداوند این خیر و نیکی را در آن شخص یا شی ء، به ودیعت نهاده است؛ آن گاه خداوند هم به این گمان جامه عمل خواهد پوشاند.
این معنا به طور صریح در روایت آمده است: «هر کس گمان نیکی به سنگی برد، خداوند در آن سرّی قرار خواهد داد [راوی با تعجب ]گفت: به سنگی؟ امام فرمودند: مگر حجرالاسود را نمی بینی؟».(همان.)
پس اعتقادات و باورهای مردم جهان که باعث توسّل آنان به خاک، سنگ، درخت، شخص و یا هر چیز دیگری شده است؛ دارای واقعیت است اما دلیل بر حقانیت آن اعتقاد نیست. چنان که برنیامدن حاجات نیز دلیل بر باطل بودن اعتقادات ما نمی باشد؛ بلکه این دستیابی به حوایج، از باب لطف و توجّه خداوند به بندگان خویش است که اسباب و علل را در عالم، طبق ظن نیکوی آنان، هموار و مهیا می سازد.
او زبحر عذب آب شور خوردتا که آب شور او را کور کرد
بحر می گوید به دست راست خورزآب من ای کور! تا یابی بصر
هست دست راست اینجا ظن راست کاو بداندنیک و بد را کز کجاست
مثنوی، دفتر دوم، ابیات 1118 – 1120.
1. حقیقت دعا، دل سپردن به قدرتی فرا مادی و سرچشمه همه توانایی ها؛ یعنی خداوند و فراخواندن او در گره گشایی از کاستی ها، بن بست ها و گرفتاری هایی است که انسان با آن روبه رو شده است. پیداست موارد یاد شده در قلمرو نیازهای مادی انسان خلاصه نشده، بلکه حوزه مسائل معنوی و روحی انسان را نیز در بر می گیرد.
2. افزون بر دعا و درخواست مستقیم و بی واسطه از خداوند، گاهی انسان به منظور برآورده شدن نیازهای مادی و معنوی خود اشخاصی را که نزد خداوند دارای موقعیتی نیکو و شایسته اند واسطه کرده، از آنان تقاضا می کند که از خداوند بخواهند تا نیاز او را برطرف سازند. به رهیافت مزبور در آموزه های دینی توسل گفته می شود. این رویکرد دارای پشتوانه ای عقلی بوده و بر منطق درستی استوار است؛ چرا که اگر دعا کننده آن چنان جایگاهی نداشته باشد که ندای او را فرشتگان به عرش ببرند، ولی چه بسا با این پل و واسطه ای که زده است، این امر محقق شود.
3. دعا، توسل و هر رویکرد دیگر سرچشمه گرفته از آموزه های دینی، انسان های معتقد به راهکارهای مزبور را وا می دارد تا با بهره گیری از آن ها، موانع مادی و معنوی سر راه زندگی را بردارد، در این حقیقت ریشه دارند که اراده متکی به قدرت روح و شخصیت خود را به دلیل محدود بودن تأثیر آن در خارج، برای این فهم کافی ندانسته و بر این بار است که، اگر صاحب همین اراده محدود و به خداوند متکی باشد؛ مانند انبیاء، اولیاء، بندگان حقیقی خداوند و صاحبان مقام یقین که جز برای خداوند اراده ای نمی کنند، چنین اراده مقدسی چون هیچ گونه استقلالی از خود نداشته و رنگ و بوی خواهش های نفسانی و هوای نفس به خود نمی گیرد و هیچ گونه اتکایی به جز خدا ندارد، از این رو طبعا اراده ای نامحدود و ربانی بوده و تأثیرش حدود و قیود معینی ندارد. افرادی که دارای این نوع اراده هستند، اگر در مقام تحدی؛ یعنی دعوت مخالفین به معارضه و اثبات عجز و ناتوانی آنان برآمده و به چنین کارهایی دست زنند، عمل آنان را معجزه و اگر در چنین موردی نباشد، کرامت یا در صورت همراه بودن با دعا، اجابت دعا نامیده می شود. (علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 331، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی)
4. در کنار دو راهکار مورد قبول آموزه های دینی؛ یعنی معجزه و کرامت (و یا استجابت دعا در صورت همراه بودن با دعا)، راهکارهای ناپذیرفتنی از دیدگاه دین به نام های کهانت و سحر را داریم که در آن ها اولا اراده به خود متکی است، نه به خدا، ثانیا در همان حال که به خود متکی است، اگر از روح، جن و مانند آن استمداد جوید، کهانت و چنان چه با دعا، ورد و مانند آن همراه باشد، سحر نامیده می شود. (همان)
5. با توجه به آن چه گفته شد؛ به ویژه دو ردیف اخیر، در یک چشم انداز و تحلیل کوتاه از دلیل شفا یافتن بیمار در اماکن متبرکه چنین می توان گفت: از آن جا که بیمار با خلوص و صداقت و نیز با یقین به توانایی های فوق العاده و فراتر از توانایی های وسایل مادی در تأثیر آفرینی اراده الهی به او روی آورده؛ وانگهی این روی آوردن مستقیم هم نبوده، بلکه شخصی آبرومند و دارای موقعیتی شایسته نزد خداوند را واسطه تقاضای خود قرار داده است؛ از این رو، اراده الهی نیز اثری غیرعادی از خود بر جای گذارده و بیمار مزبور شفا پیدا می کند. این پدیده، چیزی است که از آموزه های اسلامی به دست می دهد. پیداست جزئیات فرآیند تأثیرگذاری مزبور، بر ما ناشناخته می باشد.