شهید ثانى وجوب تعیینی نماز جمعه(2)
2. روایات
دلیل دوم کسانى که باور به وجوب تعیینى نمازجمعه دارند روایاتى است که با عمومیت خود، شامل محل بحث ما مى شوند و [تعداد آن] بسیار است [و ما اکنون برخى از آنها راذکرمى کنیم]:
1ـ قال النبى (ص): «الجُمُعَةُ حَقّ واجِبٌ عَلى کُلِّ مُسْلِم الاّ أربعةٌ؛ عبدٌ مملوٌ، أوامْرأَةٌ، أوْ صَبِى، أومَریض»؛
[5] «نماز جمعه بر هر مسلمانى واجب است مگر چهار نفر: برده اى که ملک دیگران است، زن، کودک و مریض .»
2ـ صحیحة زرارة عن الباقر(ع) قال: «فرض اللّه على النّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ الَى الجمعة خمساًوثلاثین صلاةً؛ منها صلاةً واحدةً فرضها اللّه فى جماعةٍ، و هى الجمعةُ، وَ وَضَعها عَنْ تسعةٍ:عَن الصغیر و الکبیر و المجنون و المسافر و العبد و المرأة و المریض و الاءعْمى وَ مَنْ کان عَلى رأس فَرسَخَیْن».
[6]
«خداوند از جمعه تا جمعه دیگر سى و پنج نماز را بر مردم واجب کرد که یکى از آنها را به صورت جماعت واجب ساخت و آن نمازجمعه است و وجوب آن را از نُه نفر برداشت:خردسال، پیر فرتوت، مجنون، مسافر، برده، زن، مریض، نابینا و کسى که در فاصلهء دوفرسخى [از محل نمازجمعه] باشد.»
3ـ صحیحة أبى بصیر و محمد بن مسلم عن الصادق (ع) قال: «انّ الله تعالى فَرَضَ فى کل ّسبعةِ أیام خمساً و ثلاثین صلاةً؛ منها صلاةٌ واجبةٌ عَلى کُلّ مسلمٍ أن یشهدها الاّ خمسةً: المریضَ والمملو و المسافر و المرأةَ و الصبى»
[7]
«خداى تعالى در هر هفت روز سى و پنج نماز را واجب کرد. یکى از آنها نمازى است که بر هر مسلمانى واجب است در آن شرکت کند، مگر پنج نفر: مریض، برده، مسافر، زن وخرد سال .»
4ـ صحیحة منصور بن حازم عن أبى عبدالله (ع) قال: «یُجَمِّعُ القومُ یَومَ الجُمُعَةِ اذا کانُواخمسةً فما زاد، و انْ کانوا أقلّ مِن خمسةٍ فلا جُمُعَةَ لهم، و الجمعة واجبةٌ عَلى کُلِّ أحَدٍ، لا یُعْذَرُ الناس ُفیها الاّ خَمْسَةٌ: المرأةُ و المملوُ و المسافر و المریضُ و الصَّبى».
[8]
«اگر مردم در روز جمعه پنج نفر یا بیشتر بودند، نمازجمعه بخوانند. و اگر کمتر از پنج نفربودند، نمى توانند نمازجمعه بخوانند. و نماز جمعه بر هر شخصى واجب است و مردم [در صورت عدم شرکت در آن] عذرى نخواهند داشت، مگر پنج نفر: زن، برده، مسافر،مریض و خرد سال .»
5ـ صحیحة عُمربن یزید عن الصادق (ع) قال: «اذا کانوا سبعةً یَوْمَ الجمعةِ فَلْیُصَلُّوافى جماعةٍ».
[9]
«هنگامى که [تعداد مؤمنین] در روز جمعه به هفت نفر برسد، باید نماز را به جماعت بخوانند». مقصود در این روایت نمازجمعه است؛ چرا که در مطلق نماز جماعت [حضور]تعدادى خاص شرط نمى باشد.»
6ـ صحیحة محمد بن مسلم عَن أحدهما(ع) قال: «سألتُهُ عَن اناسٍ فى قریةٍ، هل یصلّون الجمعة جماعة؟ قال: نعم یصلّون أربعاً اذا لم یکن مَن ْیَخْطُب».
[10]
«[راوى مى گوید] در بارهء مردم قریه اى از امام (ع) پرسیدم، که آیا روز جمعه نماز را به جماعت بخوانند؟ امام فرمود: بله، هنگامى که کسى نباشد تا براى آنها خطبهء [نمازجمعه] رابخواند، چهار رکعت ـ نماز ظهر ـ را بخوانند.»
7ـ صحیحة الفضل بن عبدالملک قال: «سمعتُ أباعبدالله (ع) یقول: «اذا کان قومٌ فى قریةٍصَلُّوا الجمعة أربع رکعات، فاذا کان لهم مَن یخطُبُ جَمَّعوا اذا کانوا خمسةَ نفرٍ و انَّما جُعِلَتْ رکعتَین ِلِمَکانِ الخُطْبَتَین».
[11]
«از امام صادق (ع) شنیدم که مى فرمود: وقتى مردمى در قریه اى باشند، در روز جمعه [نماز ظهر را] چهار رکعت بخوانند. اما اگر کسى جامام جماعتى] باشد که براى آنها خطبهء[نمازجمعه] را بخواند، هنگامى که پنج نفر بودند، نمازجمعه بخوانند که نمازجمعه بخاطردو خطبه اى که دارد، دو رکعت قرار داده شد.»
8ـ صحیحة ابى بصیر و محمد بن مسلم عن أبى جعفر(ع) قال: «مَنْ ترَ الْجُمُعةَ ثَلاثَ جُمَع ٍمُتوالیةً طَبَعَ اللهُ عَلى قَلْبِه».
[12]
«کسى که نمازجمعه را سه جمعهء پیاپى ترک کند، خداوند بر قلب او مهر مى زند [که او ازدرک حقایق روشن عاجز مى شود]».
در معناى همین روایت، احادیث زیادى از پیامبر(ص) وجود دارد:
* «مَنْ تر ثلاثَ جمعٍ تهاوناً بِه، طَبَعَ اللّهُ عَلى قَلْبِه».
[13]
«کسى که سه نمازجمعه را از روى سبک شمردن و بى اعتنایى به آن، ترک کند؛ خداوند برقلب او مهر مى زند.»
* «من تر ثلاثَ جُمعٍ متعمِّداً مِنْ غَیر عِلَّة، ختم اللّه عَلى قلبه بخاتَم النفاق».
[14]
«کسى که بدون مشکلى و عمداً سه نمازجمعه را ترک کند، خداوند بر قلب او مهرنفاق مى زند.»
* «لَیَنْتَهِیَنَّ أقوامٌ عَنْ وَدْعِهُمُ الْجُمَعات أو لَیُخْتَمَنَّ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ ثُمَّ لیکونَنَّ مِنَ الْغافِلین».
[15]
«آنان که از نمازجمعه جدایند، باید از این کارشان بازداشته شوند و الا حتماً خداوند بر قلب هایشان مهرى خواهد زد که پس از آن در زمرهء غافلان و بى خبران خواهند بود».
9ـ صحیحة زرارة قال: «حَثَّنا أَبُو عبداللّه (ع) عَلى صَلاة الجمعةِ حَتّى ظَنَنْتُ أنّه یرید أن نَأْتِیَه، فقلت: نَغْدُو علی؟ قال: ل، انَّما عَنَیْتُ عِنْدَکُم».
[16]«امام صادق (ع) [به گونه اى] ما را تشویق به نمازجمعه کرد که من گمان کردم حضرت قصدش این است که [براى نمازجمعه]خدمتشان برسیم؛ در نتیجه عرض کردم: صبح خدمت برسیم ؟حضرت فرمود: نه، مقصودم [برگزارى نمازجمعه]در میان خودتان است». [یا اینکه در همان نمازجمعه اهل سنت در میحط خودتان شرکت کنید و براى همیشه آن را ترک نکنید.]
نتیجه اینکه؛ اینها احادیثى بود از طریق اهل بیت (ع) کهراههاىنقل آنها صحیح [و معتبر] است و از دلالت آشکارى نیزبرخوردارمى باشند؛ روایاتى که به هیچ شکى آغشته نیستند و هیچشبهه اىاطراف آنها نمى گردد و دربارهء امر به نمازجمعه و تشویق به[برپایى]آن است و [اینکه] نمازجمعه بر هر مسلمانى ـ بجز افرادىکه استثناشده اند، واجب است . و بیم بر ترک آن، به اینکه بر قلبِ[تارکنمازجمعه] مهرى مى خورد که نشانهء کفر است ـ پناه بر خداىتعالى ـهمچنانکه خداى تعالى در قرآن
[17] بدان هشدار داده است .
[دیگر] احادیث مورد اطمینان و غیر آن را جکه مى توانند مؤیدباشند[نیاوردیم تا ریشهء اختلاف جدر این مسألهء روشن] را بخشکانیم و شبهه اى که [ممکن بود از این راه] رخ دهد ر، دفع کنیم .
در این روایاتى که [بدانها استدلال کردیم] ـ با توجه به فراوانى آنه، هیچ تعرض و اشاره اى به شرط بودن امام و یا کسى که امام او را[براى نمازجمعه] نصب کرده باشد و یا اعتبار حضور امام براى واجب شدن این فریضهء بزرگ نشده است .
پس مسلمانى که از خداى تعالى مى ترسد وقتى موارد فرمان الهى و دستور رسول خدا(ص) و ائمه (ع) در مورد این فریضه و واجب بودن آن بر هر مسلمانى را بشنود؛ چگونه به خود اجازه مى دهد که در انجام آن کوتاهى نمایدو آن را به دیگرى وابگذارد و در آن بهانه گیرى کند به اینکه بعضى از علما [باوجوب تعیینى نمازجمعه] مخالفت کرده اند؟!
در حالى که فرمان خداى تعالى و فرستاده و مقرّبان او(ع) سزاوارتر [به پیروى نمودن]است و مراعات آن سزاوارتر است . (…فلیحذَر الّذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنةٌ أویُصیبَهُم عذابٌ الیم)؛
[18] «پس آنان که از فرمان او مخالفت مى کنند، باید بترسند از اینکه فتنه اى دامنشان را بگیرد، یا عذابى دردناک به آنها برسد.»
به جانم قسم به آنان [که در مسألهء نمازجمعه، با فرمان الهى مخالفت کردند] امر اول [فتنه]اصابت کرده است ! پس اگر خداى تعالى عفو و گذشت نکند، باید مراقب امر دوم باشند [تاعذاب دردناک دامنگیرشان نگردد.]
از این دو دلیل [که اقامه شد] این نتیجه به دست آمد: هر شخصى که مؤمن باشد، درفراخوانِ خداى تعالى و فرمان او در آیهء کریمهء [سورهء جمعه] به این فریضهء بزرگ و نهى الهى از رویگردانىِ از نمازجمعه، داخل شده است و کسى که مسلمان باشد، حتماً داخل دراین کلام پیامبر(ص) و سخن ائمه (ع) شده است که فرمودند: نمازجمعه بر هر مسلمانى واجب است . و کسى که خردمند و عاقل باشد، قطعاً داخل در تهدید این سخن الهى شده است که مى فرماید:
(و مَنْ یفعل ذل فَأولئ هم الخاسرون)؛
[19] «و کسانى که چنین کنند [از نمازجمعهرویگردانى نمایند] همانا آنان زیانکارانند.»
و داخل در این سخن معصومین (ع) شده است که فرمودند: کسى که نمازجمعه را [عمداًو بدون مشکل] ترک کند، خداوند بر قلب او مهر مى زند؛ چرا که «مَن» [در ادبیات عرب] براى اشاره به عاقلان قرار داده شده است؛ اگر عمومیت نداشته باشد.
پس تو [اى خوانندهء گرامى] یکى از این عناوین سه گانه را براى خود برگزین و خود را به یکى از این نامها منتسب کن . مقصودم [اسم] «ایمان» یا «اسلام» یا «عقل» است و در مقتضاى [عنوان انتخابى خود] داخل شو و یا اینکه ـ اگر خواستى ـ به قسم چهارمى ملتزم باش ! اززشتى اشتباه و خواب غفلت، به خدا پناه مى بریم .
اشکال: دلالت این اخبار (که با آنها بر وجوب تعیینى نمازجمعه در همهء زمانها استدلال شد) مطلق است و با مشروط کردن آن به زمان حضور امام (ع) یا کسى که امام او را منصوب کرده است، ناسازگارى ندارد. همچنانکه مشروط کردن آن به دیگر شرایط معتبر درنمازجمعه ـ غیر از مواردى که در آن روایات آمده ـ ناسازگار نیست . [بنابراین] وقتى دلیلى وارد شود و مقید به قیدى باشد که گفته شد؛ [در این صورت] جمع میان ادله واجب است به این صورت که دلیل مطلق بر دلیل مقید حمل گردد و به زودى [در ادامهء رساله] دلیل اشتراطوجوب نمازجمعه به اذن امام مى آید و جایز است وجوب در حدیث آخر ـ نهم ـ را به اذن واجازه امام (ع) براى زراره مستند بدانیم . ما هم مدلول همین حدیث را مى گوییم .
مانند این روایت موثقهء زراره از عبدالملک است که از امام باقر(ع) نقل مى کند آن حضرت فرمود: «مانند تو نابود مى شود در حالى که فریضه اى را که خداى تعالى واجب نمود، نگذارده باشد.» او مى گوید عرض کردم: «چگونه انجامش دهم ؟» امام (ع) فرمود: «به جماعت بخوانیدش .» مقصود نمازجمعه است .
علامهء حلّى (قدس سره) در کتاب نهایهء خود به این نکته توجه داد که سخن او این است:
«از آنجا که امام باقر(ع) و امام صادق (ع) به زراره و عبدالملک اجازه دادند [براى دیگران نیز] برپایى نمازجمعه جایز است؛ چرا که مقتضى آن وجود دارد که همان اجازهءامام (ع) است .»
[20]
پاسخ: مقتضاى قواعد اصولى این است که این ادلّه بر همان اطلاق خود جریان یا بندوبه موجب دلالتشان که همان «وجوب نمازجمعه بر هر مسلمان» است عمل شود؛ مگرموردى که روایات آن را از این اطلاق خارج کنند و یا دلیلى از خارج بر بیرون بودن آن مورددلالت کند.
و این ادعا که دلیل بر شرطیت حضور امام یا منصوب از سوى او [براى وجوب نمازجمعه] ـ به صورت مطلق ـ دلالت دارد؛ چنین دلالتى در خارج محقق نیست . چنانکه ان شاءالله به زودى آن را بیان خواهیم کرد. نتیجه اینکه واجب است به اطلاق این ادله قطع کنندهء (هر بهانه) عمل گردد تا وقتى که دلیل مقیدى یافت شود.
و اما این ادعا که اجازهء امام باقر و امام صادق (ع)، فقط براى زراره و عبدالملک است که درآن دو روایت آمده اند، اشکالش این است که آنچه براى مدعى این شرط معتبر است، این است که امام جمعه، امام یا منصوب از جانب او باشد، در حالى که در این دو روایت نیامده است که امام (ع) یکى از این دو شخص را براى نمازجمعه نصب کرده، بلکه آن دو نفررا تنها دستور به [خواندن] نمازجمعه دادند که این دستور اعم است از اینکه نمازجمعه رابخوانند و امام باشند یا مأموم .
در این دو روایت، بیش از همان دستورهایى که نسبت به نمازجمعه از سوى خداى تعالى و پیامبر خدا(ص) و ائمه (ع) در بارهءدیگر مکلَّفین رسیده، وجود ندارد. اگر همین اندازه در اجازه [براى برپایى نمازجمعه] کافى باشد، پس همین دستورها کافى است و هرمکلف داراى شرایط امامت، از طرف ائمه (ع) مجاز خواهد بود، یااینکه هر مکلفى به صورت مطلق اجازه دارد نمازجمعه را بپا دارد،گرچه با اقتدا به غیر امام [معصوم] باشد؛ همچنانکه اطلاق [ادلّه]همین را اقتضا مى کند، چرا که در شرع فرقى میان فرمان خاص وفرمان عام از جهت عمل به مقتضاى آن وجود ندارد. و همین خواستهء[ما] هم هست .
و تازه دستور این دو امام (ع) به این دو نفر، به گونه اى بیان شدکه شامل آن دو و دیگر مکلّفان یا مؤمنان مى گردد؛ مانند آنجاکه امام (ع) مى فرماید: «به جماعت بخوانید، و یا این سخن زراره که:«امام صادق (ع) ما را تشویق به نماز جمعه کرد» و سخن امام (ع)که: «مقصودم [برپایى نمازجمعه] در میان خودتان است» بدون اینکه فرقى میان مخاطبین و غیر آنان [مانند افراد عصر غیبت]گذاشته باشند.
[البته] مگر این سخن امام (ع) که (به عبدالملک) فرمود: «مانند تونابود مى شود، در حالى که فریضه اى را که خداوند واجبش کرد بجانیاورده باشد.» و این یکى خارج از جایى است که ادلّه بر آن دلالت دارند. و با فرض اختصاص [اجازه] به مخاطبین، ظاهر روایت زراره این است که آنان به صورت جمعى در محضر امام (ع) بودند و امام (ع)فرد خاصى را براى امامت [جمعه] و [به عنوان مخاطب ِ] دستورخویش و تشویق به نمازجمعه، معین نکرد.
حمل ضمیر جمع در کلام زراره بر احترام، با مجلس و موقعیت آنها تناسبى ندارد و بلاغت امام (ع) نیز آن را اقتضا ندارد. در نتیجه [بکار بردن] ضمیر جمع از پرسش کننده و پاسخ دهنده، به همان صورت ظاهرى در تحقق جمع واقع شده است؛ چنانکه این مطلب پنهانى نیست .
پی نوشت ها :
[5] بحارالانوار، ج86، ص165؛ وسائل الشیعه،ج7، ص301؛ سنن ابى داود، ج1، ص280،ح1067، باب الجمعه للملوک و المرأة.
[6] الکافى، ج3، ص419 باب وجوب الجمعةوعلى کم تجب، ح6
[7] همان، ج3، ص418، باب وجوب الجمعةوعلى کم تجب، ح1
[8] تهذیب الأحکام، ج3، ص239، ح636، بابالعمل فى الیلة الجمعة و یومه، ح18
[9] همان، ص245، ح664، باب العمل فى الیلةالجمعة و یومه، ح46
[10] همان، ص238، ح633، باب العمل فى الیلةالجمعة و یومه، ح15
[11] همان، صص238 و 239، ح634، باب العملفى الیلة الجمعة و یومه، ح16؛ الإستبصار،ج1،ص420
[12] همان، ص238، ح432، باب العمل فى الیلةالجمعة و یومه، ح14
[13] سنن ابى داود، ج1، ص277، ح1052، بابالتشدید فى ترک الجمعه.
[14] خصائص یوم الجمعة للسیوطى، ص21وکنز العمال، ج7، ص731، ح21146
[15] سنن نسائى، ج3، صص89 – 88، بابالتشدیدفى التخلف عن الجمعه.
[16] تهذیب الأحکام، ج3، ص239، ح636، بابالعمل فى الیلة الجمعه و یومه، ح18
[17] منافقون: 3
[18] نور: 63
[19] منافقون: 9
[20] نهایة الأحکام، ج2، ص14
منبع فصلنامه حکومت اسلامی شماره 32