شهید صدر در قامت یک همسر(1)
شهید صدر در قامت یک همسر(1)
درآمد
بي ترديد واقعيت منش و سلوك هر شخصيتي، بيش و پيش از هر عرصه اي، در محدوده زندگي مشترك وي بروز پيدا مي كند ؛ لذا داوري همسران از يكديگر، از واقعي ترين ملاكها براي شناخت شخصيت آنهاست. در گفت و شنودي كه مي خوانيد ؛ سر كار خانم سيده فاطمه صدر«ام جعفر» به بازگوئي گفتني هاي جذابي از سيره همسر والا منش خويش پرداخته است كه بي ترديد از اسناد مهم در پژوهش پيراموس سلوك رفتاي آن شهيد ارجمند است. لازم به تذكار است كه اين گفت و شنود در نامه «جامعه»، نشريه داخلي موسسه جامعه الزهرا در قم منتشر شده است.
زندگي شما در عراق چگونه مي گذشت ؟
من پس از ازدواج از ايران به عراق منتقل شدم. دوري و فراق از خانواده و تفاوت زيادي كه بين آنجا و ايران بود، مرا رنج مي داد. يك روز به حرم اميرالمؤمنين (ع) مشرف شدم و درخواست نمودم تا خداوند به من قدرت و تحمل شرايط سخت زندگي را بدهد، پس از زيارت، احساس عجيبي به من دست داد. با خود گفتم، «من با يك شخصي عادي زندگي نمي كنم، بلكه با يكي از اولياي خدا و رهبري دانشمند و بزرگ ازدواج كرده ام.» پس از آن دعا و زيارت، آرامش خاص و ظرفيتي بزرگ در برابر همه سختي ها و در خود احساس كردم و براي اجراي تمام اوامر ايشان با كمال رضايت و خوشحالي حاضر بودم. من متولد شهر مقدس قم هستم و تا 19 سالگي در قم زندگي مي كردم.
از نحوه برخورد رفتار شهيدصدر در منزل برايمان بگوييد.
ايشان در خانه بسيار مهربان و با عطوفت و قدردان بود. براي مادر، فرزندي نيكوكار، براي خواهر، برادري دوست و براي همسر، شوهري مهربان و براي فرزندان نيز پدري مهربان و دلسوز بود. تا آخرين لحظه زندگي مباركش همچون فرزندي نمونه، فرمانبردار مادر بود. با ايشان مشورت مي كرد و به آراي او اهميت مي داد. در كنار خواهر
مي نشست و نوشته هايش را با او مرور مي كرد و به سئوالاتش پاسخ مي داد. مدتها از وقت خود را صرف كمك به خواهرش مي كرد. به همسر خود احترام مي گذاشت و از او قدرداني و به احساساتش توجه مي كرد. هميشه مي فرمود، «دوست دارم شرايط و اوضاع و مشغله هاي زيادم را درك كني و در صورتي كه در جايي از من كوتاهي سر زد، مرا ببخشي.»
سيد شهيد با اولاد خود مهربان بود و به امورشان توجه داشت.هر گاه آنها بيمار بودند، هنگام رسيدن به خانه قبل از تعويض لباس نزد فرزند مي رفت و از حالش جويا مي شد و دست مباركش را بر سر او مي گذاشت و نيت شفا، سوره «حمد» را مي خواند. ما هم اكنون در پيروي از او براي شفا يافتن بيمار، سوره حمد را مي خوانيم. با فرزندانش همچون بزرگ ترها رفتار مي كرد. با آنها صحبت مي كرد و هيچگاه آنها را به كاري مجبور نمي كرد. هميشه التزام به نماز اول وقت را تذكر مي داد و مي فرمود: «من بچه ها را كم مي بينم، بنابراين كارهاي اشتباهشان را نزد خودشان براي من بازگو نكنيد تا مجبور به سرزنششان نشوم. دوست ندارم فرندانم مرا در حال سرزنش يا مجازات خود به ياد آورند.» فرزندان از بازگشت پدر به منزل خوشحال مي شدند، با وجود سن كم متوجه شرايط سخت پدر بودند و مي دانستند هر روز كه سيد به سلامت به منزل باز مي گردد ؛ غنيمت است و جاي شكر دارد.
ارادت خاص شهيدصدر با هل بيت، گواه توجه عميق وي به مضامين عالي و جايگاه رفيع خاندان رسالت است. شما كه از نزديك شاهد اين حالتهاي معنوي بوديد، صحنه هايي از آن را براي ما بازگو كنيد.
ايشان شبهاي جمعه به زيارت سيد الشهدا(ع) شرفياب مي شد و بر خواندن زيارات مخصوص مثل زيارت شعبانيه و رجبيه مداومت داشت و حدود ده سال به طور پيوسته به زيارت حضرت اباعبدالله (ع) مي رفت ؛ مگر هنگام بيماري شديد يا مشكلات امنيتي. ايشان بيشتر مواقع روزه بود. از ابتداي خواندن زيارت عاشورا چشمانش از اشك پوشيده مي شد، بغضش مي تركيد و محاسن شريفش زير قطرات اشك خيس مي شد، چنان كه گاهي زائران حرم متوجه مي شدند. يك بار كه مرحوم شيخ جواد مغنيه و سيد محمود خطيب، شهيد را براي زيارت حرم اباعبدالله (ع) همراهي مي كردند، پس از ورود به حرم مطهر، شيخ در برابر ساعت حرم مي ايستد و شاهد گريه و استغاثه ايشان مي شود. زائران نيز پشت سر شهيد مي ايستند و گريه مي كنند. يك نفر از شيخ مي پرسد، «اين سيد چه مي كند؟» شيخ مي گويد، «او مي داند در برابر چه كسي ايستاده است و از معنا و مضامين حقيقي زيارت، خبر دارد.»
شهيدصدر بر خواندن زيارت روزانه اميرالمؤمنين (ع) نيز مداومت داشت و متن آن را حفظ بود. مطالب درسي و جزوات خود را به حرم مي برد و در آنجا به مطالعه درسها مي پرداخت. زماني به علت بيماري يك هفته قادر به شرفيابي نشد، فردي به ديدن ايشان آمد وگفت، «درخواب حضرت امير(ع) را ديدم كه فرمود، «پسرم محمد باقر چند روز است كه براي مباحثه و درس نزدم نمي آيد!» ايشان روزهاي عاشورا را بسيار متأثر مي شد و درون و ظاهري حزن انگيز داشت. او پيوسته سعي مي كرد آن روز را در كربلا باشد. حتما در اين روز زيارت عاشورا مي خواند مقتل گوش مي كرد و با صداي بلند مي گريست. خانواده شهيد به همراه ايشان تا ظهر عاشورا از خوردن امساك مي كردند و از خوردن غذاهاي لذيذ در آن روز پرهيز داشتند. روز شهادت اميرالمؤمنين (ع) نيز با كسي ملاقات نمي كرد. شهيد هر شب پنجشنبه، مجلس عزاداري اهل بيت (ع) را در منزل برگزار مي كرد و در سالروز شهادت حضرت امام موسي كاظم (ع) سه شب روضه مي خواند. خداوند متعال به ما چند دختر عطا فرمود. من نذر كردم كه اگر خدا، پسري به ما بدهد، روز شهادت امام سجاد(ع) در منزل روضه بخوانيم و شله زرد بپزيم. الحمدلله سال ديگر خدا سيد محمد جعفر را به ما داد و من هنوز به اين نذر عمل مي كنم.
آن شهيد بزرگوار از غم و اندوه خود تنها به خدا شكايت مي برد و تنها با او مناجات مي كرد. دردهاي خود را تنها با او در ميان مي گذاشت و از او ياري مي جست و در سختي ها و گرفتاري ها متوسل به ائمه اطهار(ع) مي شد، چه بسيار لحظاتي كه اعضاي خانواده، او در حال دعا و راز و نياز با خدا و توسل به اهل بيت(ع) مي ديدند. سيد شهيد، فرزندان خود را هم به اين كار تشويق مي كرد و به آنها مي آموخت كه شكايتها را تنها بايد نزد خدا برد و كمك و ياري را تنها بايد از او خواست.
زماني كه منزل به محاصره درآمد و اوضاع بر خانواده تنگ شد و آنها تنها مي ماندند، آنها را به خواندن دعا و توسل به اهل بيت (ع) دعوت مي كرد. ايشان بر حضور قلب در نماز مراقبت كامل داشت. به گواهي افراد خانواده هر گاه ايشان مشغول نماز مي شد، خانه مالامال از عطر معنويت مي گرديد و آرامش و سكوت عميقي فضا را پر مي كرد. شهيد دور از چشم جمعيت به نماز شب مي ايستاد، شبهاي رمضان تا همه اعمال و ادعيه مربوط به آن شب را تمام نمي كرد، به دفتر كار خود نمي رفت. در ساير مناسبات ديني نيز با وجود مشغله هاي زياد به همين ترتيب عمل مي كرد. زماني كه منزل ما به محاصره درآمد، به خصوص در ايام نزديك به شهادت، فرصتي فراهم شد تا ايشان به شكلي عميق تر و بيشتر به عبادت بپردازيد. فكر مي كنم كم شدن ارتباطات بيروني، زمينه اي شد براي انقطاع الي الله.
گستردگي كارهاي علمي و تأليفات شهيد بزرگوار حاكي از مداومت جدي بر اين امر ست. لطفا از نحوه مطالعه و بحثهاي معظم له نكاتي را بفرماييد.
ايشان براي درس و نوشتن و مباحثه پشتكار فراواني داشت. هر شب براي مباحثه به منزل آيت الله خويي مي رفت. يكي از شبها هوا بسيار سرد بود و سيد مريض شده بود. من از ايشان خواهش كردم كه آن شب به مباحثه نرود و در خانه استراحت كند تا بهبود يابد. در جواب گفت، «قرآن بياور تا استخاره كنم.» آيه شريفه، «اذا رءانارا فقال لاهله امكثوا اني آنست ناراً لعلي آتيكم منها بقبس اوحد علي النار هدي» آمد. روبه من كرد و گفت، «حالا چه ؟ بروم يا نروم؟ » من جواب دادم،«برويد. خدانگه دارتان باشد.»
آيت الله صدر هنگام نوشتن و به دست گرفتن قلم، تا مطلب و منظورش را به جايي نمي رساند ؛ سر از دفتر و نگارش بر نمي داشت. گاهي من به ايشان مي گفتم، «وحي بر شما نازل مي شود كه اين گونه با سرعت مي نويسيد؟» تبسم مي كرد و مي فرمود، «چنين فرض كنيد» گاهي از شدت نوشتن سر انگشتانش متورم مي شد. خميري درست كرده بود و من آن را دور انگشتان ايشان مي پيچيدم، اما آن هم اثري نداشت ؛ ولي شهيد همچنان به نوشتن ادامه مي داد. زماني كه مشغول نوشتن بود، از هيچ سروصدايي متأثر نمي شد. من سعي داشتم بچه ها را ساكت يا از اتاق پدر خارجشان كنم؛ اما ايشان مي گفت، «رهايشان كن! صداي آنها مرا از اذيت نمي كند.»
در زندگي شخصي ايشان چه نكته بارزي توجه شما را بيش از هر چيز جلب مي كرد؟
زهد ايشان براي من هميشه عبرت آموز بود.پس از ازدواج متوجه شدم كه همه لباسهاي وي عبارت است از عبا، يك قبا و يك دشداشه سفيد پرسيدم، «باقي لباسهايتان كجاست؟» مادرشان با خنده گفتند، «نگفتم همسرت از بي لباسيت تعجب خواهد كرد؟» به ندرت لباس تهيه مي كرد و به كم ترين اكتفا مي كرد و مي گفت، «مگر من چند جسم دارم كه چندين لباس بدوزم و بخرم؟» در نهايت زهد مي زيست و مي گفت، «زندگي و معيشت مرجع بايد مانند ساير طلبه هاي حوزه باشد.» پس از مرجعيت چيزي به اثاث منزل اضافه نكرد و خانه به همان شكل گذشته باقي ماند. يكي از دوستان به ايشان ماشيني هديه داد، ولي هيچ گاه از آن استفاده نكرد و دستور داد آن را بفروشند و پولش را بين طلبه ها تقسيم كنند و براي خانواده مبلغي جزئي برداشت. هر گاه كسي لباس يا چيزي را به ايشان هديه مي داد، قبول و تشكر مي كرد، سپس آن را به طلبه هاي نيازمند مي داد. اين برخورد از روي تكبر و خودخواهي نبود، بلكه از زهد و تقواي ايشان سرچشمه مي گرفت. بيشتر وعده هاي غذايش ساده و عادي بود. ايشان علاوه بر زهد در زندگي، به رعايت تساوي بين عموم مردم در خوراك توجه داشت.
برخورد رژيم حاكم عراق پس از مرجعيت با ايشان چگونه بود؟
پس از رحلت آيت الله العظمي آقاي حكيم، شهيدصدر با اصرار فراوان مردم براي تقليد روبروشد و بناگزير رساله عملي خود را منتشر كرد. ايشان قصد داشت با توزيع رساله عملي، توجيهي در مقابل بعثي ها داشته باشد. مرجعيت شهيد صدر با آرا و نظريه هاي ايشان در مورد تجديد نظر و پيشنهادات جديد و مؤثر در حوزه و دروس و بحثهاي آن و نيز توجه به وضع معيشتي طلاب، همراه بود و در اين دوران با مشكلات و سختي هاي فراواني روبرو شد، ولي با توكل به خدا و صبري كه از اجدادش به ارث برده بود، همه آن مصائب را تحمل كرد. با وجد فشارهاي زيادي كه از طرف مزدوران بعثي شهيد صدر مي رسيد، وي به راه خود ادامه داد تا به مرحله اي رسيد كه بعثي ها از جانب ايشان براي حكومت خود سخت نگران شدند و سه بار ايشان را به زندان بردند. هر بار ايشان مي فرمود، «در راه رفتن احساس خوشي داشتم و اميد به ملاقات خدا بسته بودم ؛ ولي هنگام بازگشت مسئوليت سنگيني را روي شانه هاي خود احساس مي كردم.»
پس از آنكه حكومتيها از سازش پذيري ايشان مأيوس شدند ودانستند كه موضع خود را تغيير نمي دهد، ايشان را به همراه خانواده محكوم كردند تا در منزل اقامت اجباري داشته باشند، حق ملاقات و رفت وآمد با هيچ كس را نداشتيم. اين برنامه ده ما طول كشيد. شهيد در اين مدت مطالب جديد زيادي را به نگارش درآورد. بعضي از سوره هاي قرآن را حفظ كرد و به عبادت پرداخت. او تلاش مي كرد تا خانواده را تسلا دهد و آنها را به صبر و حسن عاقبت وعده مي داد. يك بار از ايشان سئوال كردم،«اگر خداي ناكرده شما را ببرند، ما چه كنيم؟» جواب داد،«شما خداي متعال را داريد و از همه كس بهتر است.من نيز شما را به او مي سپارم.»
هميشه چهره اش خندان بود، با وجود شرايط سخت و هراس آور، با ايمان قوي و عزم راسخ به خدا توكل مي كرد و كاملا خود را تسليم او كرده بود. بارها ميگفت، «شما مي توانيد برويد، صدام و عمالش، فقط مرا مي خواهند و كاري به شما ندارند.» با اين سخنان، دوستي وپيوند اعضاي خانواده نسبت به ايشان بيشتر مي شد. در سالهاي آخر ضعيف ولاغر شده بود و به خاطر بالا بودن فشار خون، از بيشتر غذاها پرهيز مي كرد.
آخرين دستگيري آيت الله صدر چگونه بود؟
وقتي قلدران صدام براي آخرين بار ايشان را با خود بردند، مي دانست كه اين بار باز نخواهدگشت، چون بعثي ها گفته بودند كه ايشان را با خود به بغداد منتقل مي كنند. با وجود اين، ايشان با آرامش جواب داده بود، «من خيلي وقت است كه آماده شهادتم.» هنگام رفتن رو به خانواده كرد و براي تسلاي ما گفت، «هر انساني بالاخره مي ميرد و مرگ دلايل متعددي دارد. ممكن است انسان به علت بيماري بميرد يا ناگهان در بستر بميرد، يا به هر شكل ديگري ؛ ولي مرگ در راه خدا از همه مرگها بهتر و شريف تر است. اگر به دست صدام و عمالش كشته نشوم، بالاخره به خاطر بيماري يا هر علت ديگري خواهم مرد. اگر مرگ من مصلحت يا فايده اي براي دين و تشيع داشته باشد، بهتر است با عزمي پايدار به سوي شهادت بشتابيم…» لحظه هاي آخر براي خانواده بسيار سنگين و غمگين بود.
تأليفات ايشان بيشتر به چه موضوعاتي اختصاص داشت؟ فعاليتهاي علمي و پژوهشي ايشان به چه نحو بود؟آيا در حال حاضر مؤسسه اي به شكل رسمي روي تأليفات وكارهاي تحقيقاتي آيت الله صدر كار پژوهشي انجام مي دهد؟
بيشترين تأليفات شهيد صدر در باب مسائل عقيدتي، فسلفي، اقتصادي، منطق، اخلاق و تاريخ بود. از آنجا كه گروههاي فكري منحرف در جامعه مشغول كار بودندو با كلمات فريبنده فكر و عقيده جوانان را به سوي افكار انحرافي و الحادي مي كشاندند، شخص ايشان قسم ياد كرده بود تا زنده است از اسلام دفاع كند و براي ترويج و آشنايي بيشتر با دين ناب محمدي (ص) و آشنا كردن نسل جوان با تعاليم و مفاهيم صحيح اسلام تلاش و آنها را از جنگ دشمنان دين مبين خلاص كند.
آثار علمي ايشان دو ويژگي دارد: يكي دقت فوق العاده و عمق كم نظير و ديگري احاطه بر تمام جوانب مسئله و فراگيري همه مباحث. در هر قسمت كه وارد مي شد، آن چنان گسترده و عميق بحث مي كرد كه مشكل بود كسي بتواند باب جديدي را باز كند. ايشان در علوم ديگري، غير از فقه و اصول، با همان دو ويژگي وارد مي شد و افقهاي جديدي را به روي طلاب مي گشود و مباحث بديع و ارزشمندي را مطرح مي ساخت.
اكنون پژوهشگاه تخصصي شهيد صدر (كنگره شهيد صدر) مشغول انجام تحقيقات علمي روي تأليفات معظم له است و تا به حال 16 جلد از دوره بيست جلدي مجموعه آثار علمي ايشان چاپ شده كه عبارتند از :
1. فلسفتنا، 2. الأسس المنطقيه للاستقراء، 3. اقتصادنا، 4. البنك الاربوي في الاسلام، 5. الاسلام يقود الحياه ؛ المدرسه الاسلاميه؛ رسالتنا، 6. دروس في علم الاصول (حلقه الاولي و الثانيه)، 7. دروس في علم الاصول (الحلقه الثالثه)، 7. دروس في علم الاصول (الحلقه الثالثه)، 8. المعالم الجديده للاصول ؛ غايه الفكر، 10. بحوث في شرح العروه الوثقي، در چهار جلد،11. الفتاوي الواضحه، 12. فدك في التاريخ التشيع و الاسلام؛ بحث حول المهدي (عج)، 13. المدرسه القرآنيه ؛ علوم القرآن(مقامات قرآنيه متفرقه )، 14. ائمه اهل البيت (ع) و دور هم في تحصين الرساله الاسلاميه.
ديگر آثار در دست چاپ عبارتند از : موجز احكام الحجج، تعليقه علي مختصر منهاج الصالحين ؛ تعليقه علي مناسك الحج، التعليقه علي صلاه الجمعه من كتاب الشرائع، 2. منهاج الصالحين، ج1 و 2. برخي از بخشهاي جلد 17،15و 20 براي اولين بار منتشر مي شوند. ويژگي جلد 17 نيز آن است كه شامل مجموعه سخنرانيهاي شهيد صدر درباره حوزه است. تفكرات معظم له براي ايجاد زمينه هاي رشد فكري و معنوي علمي در همين جلد تبيين شده اند. علاوه بر اين مجموعه، يك جلد به عنوان درسهاي رمضان شهيد صدر منتشر خواهدشد كه حاوي سخنرانيهاي شهيد صدر در ماههاي مبارك رمضان سالهاي 1380، 1384، 1389، 1391 ق است.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
ادامه دارد…
/ج