خانه » همه » مذهبی » شوراهاي تاريخ اسلام

شوراهاي تاريخ اسلام

شوراهاي تاريخ اسلام

پيامبر با اين که معصوم بود، ولي عملاً مشاوره مي کرد و از ديگران نظر خواهي مي نمود تا اين شيوه بين مردم رواج پيدا کند و سنت شود. ائمه ي معصومين عليه السلام نيز چنين بودند و با اصحاب و ياران خود مشورت مي کردند.

01346 - شوراهاي تاريخ اسلام
01346 - شوراهاي تاريخ اسلام

 

نويسنده: ابوالفضل شکوري

 


پيامبر با اين که معصوم بود، ولي عملاً مشاوره مي کرد و از ديگران نظر خواهي مي نمود تا اين شيوه بين مردم رواج پيدا کند و سنت شود. ائمه ي معصومين عليه السلام نيز چنين بودند و با اصحاب و ياران خود مشورت مي کردند.
يکي از شوراهاي معروف پيامبر اسلام « شوراي نظامي و جنگي بدر » مي باشد. پيامبر صل الله عليه و آله اين شورا را در آستانه ي جنگ بدر در صحرا تشکيل داد و در مورد نحوه ي جنگ با اصحاب، به مشاوره پرداخت و برخي از پيشنهادهاي آنان را به کار بست.
يکي ديگر از اين شوراها، « شوراي دفاعي خندق » بود که قبل از جنگ خندق ( احزاب ) در مدينه تشکيل داد و از ياران خود نظرخواهي کرد که : چگونه در مقابل دشمن مهاجم ( احزاب ) به دفاع از حريم اسلام و شهر مدينه بپردازند؛ در اين شورا پيشنهاد حفر خندق و کانال در اطراف شهر ارائه و پذيرفته شد و همه ي اطراف شهر را خندق کندند و پر از آب نمودند.
سوّمين شوراي مهم پيامبر با اصحاب خود و مسلمانان، قبل از شروع جنگ احد صورت گرفت؛ در آن جا نظر شخص پيامبر اين بود که در شهر مدينه بمانند و دشمن مهاجم را به داخل شهر بکشانند و سرکوب نمايند، ولي عده اي از مسلمانان نظر دادند که در بيرون از شهر به جنگ و دفاع بپردازند و پيامبر صل الله عليه و آله و سلم نظر آنان را تصويب نمود.
در اين جا ممکن است اين سؤال براي خواننده ي محترم مطرح شود که هدف از مشورت پيامبر صل الله عليه و آله و سلم و ائمه ي معصومين عليهم السلام با مردمان عادي چه بوده است ؟ آنان که خودشان معصوم از خطا و مرتبط با خدا هستند، پس چه نيازي به مشاوره ي افراد دارند ؟
پاسخ اين سؤال را از رساله ارزشمند شورا در قرآن و حديث نقل مي کنم.
مشورت رسول خدا صل الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام با امت، براي جلوگيري از اشتباه خود و استفاده از آراي امت نيست، زيرا آنان معصوم از خطا و لغزش هستند و از علم گسترده ي الهي بهره مند مي باشند، بلکه مشاوره ي آنان با امت، به منظورهاي زير است:

الف) شخصيت دادن به امت

مشاوره رسول خدا با امت مي تواند براي شخصيت دادن به آن ها باشد تا نپندارند که آن حضرت به آنان اعتنايي ندارد و براي رأي و نظريه ي ايشان ارزشي قايل نيست، بلکه بر عکس، دريابند که آن گرامي، براي ايشان شخصيت و احترام قايل است.
اين مطلب درباره ي زمامداران اسلامي که معصوم نيستند نيز صادق است؛ يعني مي توانند در مشورت هاي خود با مردم علاوه بر استفاده از نظريه هاي آنان، اين هدف را نيز داشته باشند که به مردم شخصيت دهند تا مردم نيز به دولت خود علاقه مند شده و در همکاري با او بيشتر بکوشند.

ب) آزمايش

از فوايد و آثار محافل شور و مشورت اين است که به تدريج صاحب نظران دقيق و متخصصين حقيقي، از ساير افرادي که از دقت نظر و تخصص و اصابت رأي بهره اي ندارند يا کمتر دارند، شناخته مي شوند و نيز افراد خيره خواه و دلسوز و مؤمن و همچنين فرصت طلب و ماجراجو و منافق شناسايي و معرفي مي گردند.
بنابراين، احتمال دارد که خيرخواهان و مسلمانان واقعي از منافقان و مدعيان دروغين جدا گشته و صاحب نظران از افراد عادي و کوتاه بين باز شناخته شوند.

پ) رشد فکري مردم

مشاوره ي رهبر و اداره کنندگان جامعه با مردم موجب مي شود که مردم نيز فکر خود را به کار بيندازند و همه با هم در جستجوي حقيقت و بهترين راه و رأي باشند.
توضيح اين که ؛ در عين حال که رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم به رأي و نظريه ي امت نيازي ندارد، ولي باز موظف است که با آنان مشورت کند تا آنان نيز فکر خود را به کار بيندازند و در نتيجه رشد فکري پيدا کرده و خمود و جامد بار نيايند.

ت) استفاده از تأييد مردم

رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم با اين که مي داند نظر او صد در صد صحيح است باز مشورت مي کند تا ديگران نيز همان نظر صحيح را تأييد کنند و کاري که انجام مي گيرد، مورد اتفاق و تأييد همه ي افراد باشد.
واضح است که اگر مردم کاري را مورد تأييد خود بدانند بيشتر و بهتر در انجام آن مي کوشند، تا کاري که به آن ها دستور داده شود و يا به عبارت ديگر، تحميل گردد و در مورد آن از خودشان نظرخواهي نشود.

ث) آگاهي مشورت شوندگان

ممکن است گاهي نظر مردم با نظر رسول خدا مخالف باشد، در اين صورت، آن حضرت با اين که به صحت نظر خود صد در صد يقين دارد، ولي چون مي داند مخالفت مردم با او از روي غرض ورزي نيست و فقط به خاطر اين است که مطلب را درست تشخيص نداده اند، از اين رو با آنان به مشورت مي نشيند تا ضمن بررسي نظريه ها، خودشان به صحيح بودن نظر آن حضرت، آگاه و به اشتباه خود پي ببرند و اختلاف بر طرف شود.

ج) دوري حکومت از استبداد

مشاوره ي رسول خدا که اولين شخصيت علمي، مذهبي، روحاني، کشوري و لشگري حکومت اسلامي است، مي تواند بهترين دليل بر استبدادي نبودن حکومت او باشد.
بنابراين، اگر چه رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم به آراي امت نيازي ندارد، اما در عين حال بايد با آنان مشاوره کند تا از اين راه، استبدادي نبودن حکومت اسلامي را به دنيا اعلام کند و نيز مردم نتوانند او را به استبداد، متهم سازند و نيز پذيرش برنامه هاي او برايشان سنگين نباشد.

چ) جلوگيري از انتقاد بي جا

تصميم هايي که يک رهبر ( گر چه معصوم باشد ) مي گيرد، ممکن است در عين اين که به صلاح و مصلحت امت و کشور باشد، با شکست ظاهري مواجه گردد، در اين گونه موارد اگر از خود مردم نظر خواهي شده باشد پس از شکست، زبان به انتقاد باز نمي کنند، بلکه آن را توجيه مي نمايند، چرا که خودشان هم به آن تصميم و طرح، رأي موافق داده اند، اما اگر بدون نظرخواهي از آنان، انجام شده باشد، پس از شکست شروع به يک سلسله انتقادها و اعتراض ها و تضعيف رهبري و دولت مي کنند و از اين راه، مشکلاتي به بار مي آورند.

ح) ارزش خلق الله نزد خدا

ممکن است خداي متعال براي اين به رسول بزرگوارش دستور مشورت و مشاوره با امت داده باشد که معلوم گردد: بندگان خدا نزد او محترمند و تا اين حد شايستگي دارند که مي توانند مورد مشاوره ي پيامبر خدا قرار گيرند.
بنابراين، رهبران و مديران کشور و همه ي کساني که در رأس کاري قرار مي گيرند بايد بدانند که خلق خدا، نزد خدا محترمند و بايد به آنان عنايت کامل داشته باشند و به تعبير ديگر: خلق خدا را اصل و خود را خادم آنان بدانند، نه اين که آنان را مانند کودکاني نيازمند به قيّم و سرپرست، و خود را وليّ و فرمانده بي چون و چراي آنان فرض کنند.

خ) نظرخواهي از ديگران عيب نيست

ممکن است برخي از مردم و يا کساني که مسؤوليّت اداره ي کشور را به عهده دارند، فکر کنند که مشورت و نظرخواهي از مردم، دليل بر جهل و ناآگاهي است و اين براي انسان نقص است.
ولي هنگامي که ببيند رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم يعني اوّلين شخصيت علمي، روحاني، کشوري و لشگري اسلام با امت خود به مشورت مي پردازد در مي يابد که مشورت با ديگران نه تنها عيب و ننگ نيست، بلکه از کارهاي بسيار پسنديده و نيک است و نيز آنان که در اثر تکبر و خودبيني مشورت را کسر شأن خويش مي پندارند وقتي به سيره ي آن اسوه ي حسنه بنگرند مي آموزند که آنان از پيامبر خدا بالاتر نيستند، او مشورت مي کرد، آنان هم بايد مشورت کنند و خواه ناخواه به آن تن مي دهند.

د) اسوه ي حسنه

« لَقَد کانَ لَکُم في رَسوُلِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنَه؛ (1)
همانا براي شما رسول خدا اسوه ي حسنه و خوبي است. »
رسول خدا دستور داشت تا با امت خود مشورت کند و مي کرد تا براي همه ي مسلمانان و به خصوص رهبران و اداره کنندگان کشورها سرمشق باشد؛ يعني هنگامي که ببينند رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم با آن همه عقل و درايت و عدم نياز به آراي ديگران، باز با اصحاب خود مشورت مي کند، در مي يابند که هيچ کس از مشورت با ديگران بي نياز نيست و در نتيجه، ميان همه ي مسلمانان به ويژه رهبران کشور، مشورت و مشاوره در امور، مرسوم مي شود.
بنابراين، مشاوره رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام مي تواند به منظور يکي از اين اهداف ياد شده و مانند آن باشد، نه براي جلوگيري از اشتباه خويش و يا استفاده از آراي مردم و رفع ناآگاهي خويش، زيرا آنان از خطا و اشتباه معصوم و مصون هستند و به همه چيز آگاهي کامل دارند. (2)
کساني که طالب آگاهي بيشتر در مورد شورا در اسلام باشند، مي توانند به کتاب تنبيه الامه و تنزيه المله مراجعه فرمايند.

شوراهاي منحوس تاريخ اسلام

گفته شد که شورا در اسلام داراي شرايط و ضوابطي است که بايد رعايت شوند، در غير اين صورت منشأ فساد خواهد بود؛ دليل اين مطلب در تاريخ اسلام بسيار است. شوراهايي که بر اساس ضوابط اسلام تشکيل نشدند و بر اساس هوا و هوس بودند آثار نحس و زيانباري از خود به جاي نهادند. از جمله ي اين شوراهاي منحوس « شوراي کودتاي سقيفه » است که بعد از پيامبر صل الله عليه و آله و سلم بر خلاف ضوابط اسلامي تشکيل شد و مسير تاريخ اسلام را منحرف ساخت.
يکي ديگر از آن ها، « شوراي خلافت » است که بنا به وصيّت عمر، براي تعيين خليفه تشکيل شد و علي عليه السلام نيز يکي از اعضاي اجباري آن بود و اين شواي فاقد شرايط لازم، موجب به خلافت رسيدن عثمان و تبديل تدريجي خلافت به سلطنت بني اميه و حاکميت يافتن اشرار و فجاري مانند معاويه و يزيد و مروان و ديگران گرديد.
يکي ديگر از اين شوراهاي غير اسلامي و منحوس تاريخ اسلام « شوراي حکميت جنگ صفين » است که تشکيل آن از طرف خوراج و نيروهاي قشري و احمق سپاه امام علي عليه السلام ، به آن حضرت تحميل شد و اعضاي آن عمروبن عاص و ابوموسي اشعري بودند.
امام عليه السلام با اساس تشکيل آن شورا مخالف بود و مي فرمود: جنگ بايد ادامه پيدا کند، اما خوارج زير بار نرفتند و گفتند: اگر حکميت را نپذيري ما با خود تو مي جنگيم.
علي عليه السلام فرمود: پس در اين صورت عبدالله بن عباس از طرف سپاه ما تعيين شود؛ باز خوارج نپذيرفتند و ابو موسي اشعري را تعيين نمودند. نتيجه ي آن، فريب خوردن ابو موسي از عمروبن عاص و تثبيت سياسي معاويه گرديد و جنگ نهروان نيز خود مولود طبيعي اين شوراي منحوس بود.

پي‌نوشت‌ها:

1. احراب (33) آيه ي 21.
2. شوري در قرآن و حديث، ص 31-36.

منبع مقاله :
شکوري، ابوالفضل؛ (1377)، فقه سياسي اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد