خانه » همه » مذهبی » شيخ عصر غربت و عسرت

شيخ عصر غربت و عسرت

شيخ عصر غربت و عسرت

‎گرچه در تفکر اسلامي ميان مسلمانان جز‎ ‎به معيار تقوا تمايز و تفاوتي وجود ندارد اما در ذيل اين اصل الهي در جامعه‌ي‎ ‎اسلامي و در جريان فتح مکه ميان اصحاب پيامبر گرامي اسلام اصطلاحي باب شد که گوياي‎ ‎ارج و قرب مؤمنين نزد پيامبر (ص) بود و آن اصطلاح مسلمان قبل از فتح و بعد از فتح‎ ‎بود

58b828c3 0443 433d af61 2718ecb4086b - شيخ عصر غربت و عسرت

11612 - شيخ عصر غربت و عسرت
شيخ عصر غربت و عسرت

نویسنده : حجت الاسلام حاج‌سيدحسن خميني‎ ‎
 

 

116121 - شيخ عصر غربت و عسرت

‎ ‎گرچه در تفکر اسلامي ميان مسلمانان جز‎ ‎به معيار تقوا تمايز و تفاوتي وجود ندارد اما در ذيل اين اصل الهي در جامعه‌ي‎ ‎اسلامي و در جريان فتح مکه ميان اصحاب پيامبر گرامي اسلام اصطلاحي باب شد که گوياي‎ ‎ارج و قرب مؤمنين نزد پيامبر (ص) بود و آن اصطلاح مسلمان قبل از فتح و بعد از فتح‎ ‎بود. در واقع از نظر حقوقي ميان اين دو نوع مسلمان هيچ تفاوتي نبود اما از نظر‎ ‎حقيقي (و شايد بتوان گفت اخلاقي) در داوري اصحاب پيامبر (ص) ميان آنها تمايز وجود‎ ‎داشت. مسلمانان قبل از فتح (انصار و مهاجرين) برخلاف مسلمانان بعد از فتح (افرادي‎ ‎از قريش که با مشاهده عظمت پيامبر و قدرت حکومت او لاجرم مسلمان شدند) در دوره‌ي‎ ‎عسرت و غربت همراه رسول خدا شدند. در روزگاري که محمد (ص) را مجنون مي‌خواندند و‎ ‎مطرود مي‌پنداشتند و هنوز نفوذ سياسي آن پيامبر الهي به آن حد نرسيده بود که‎ ‎قبيله‌ها و دولت‌ها او را به رسميت بشناسند. مسلمانان قبل از فتح از سويداي دل به‎ ‎او و خدايش ايمان آورده بودند و اين يک «ارزش» محسوب مي‌شد و جالب اينجاست که همين‎ ‎مسلمانان قبل از فتح بودند که در سخت‌ترين روزها هم به پاي پيامبر ماندند. در اين‎ ‎باره مي‌توان به مزيتي که در اسلام براي ياران جنگ بدر تعيين شده است، نيز اشاره‎ ‎کرد‎.
‎اين‎ ‎تمييز و تمثيل جاودانه در روزگار ما نيز به کار مي‌آيد. در روزگار هجرت و عسرت و‎ ‎غربت ذريه رسول خدا و ميراث‌دار مکتب او در عصر ما يعني امام خميني(ره) معدودي از‎ ‎رجال ديني و سياسي بودند که در ايران و نجف اشرف تبعيدگاه امام گرد ايشان بودند و‎ ‎بي‌هراس از همه هزينه‌هايي که نزديکي به امام داشت و بي‌تصور از اينکه ممکن است‎ ‎روزي انقلاب اسلامي پيروز شود و جمهوري اسلامي تشکيل شود و امام خميني در رأس آن‎ ‎قرار گيرد در کنار ايشان قرار گرفتند. آن روزها برخلاف اين روزها نزديکي به امام‎ ‎حتي نوعي سرمايه گذاري محسوب نمي‌شد چراکه پيروزي نهضت اسلامي حتي در آينده‌اي دور‎ ‎محتمل به نظر نمي‌رسيد و رژيم سلطنتي در اوج اقتدار سياسي بود و جهان کم ‌و بيش‎ ‎يکپارچه پشت سر ديکتاتوري شاه قرار داشت‎.‎
در اين شرايط بود‎ ‎که افرادي مانند مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدحسين شريعتي اردستاني ـ‎ ‎که در اصطلاح دوستان به شيخ الشريعه معروف بود ـ به بيت امام پيوستند و در کنار‎ ‎امام خميني و فرزند برومند ايشان آيت‌الله سيدمصطفي خميني قرار گرفتند و در شهر نجف‎ ‎ـ شهري که علماي بزرگ شيعه در آن کم نبودند ـ صادقانه در خدمت دفتر و مکتب امام‎ ‎قرار گرفتند‎.
‎اما فضيلت حاج شيخ زماني روشن‌تر شد که حتي پس از‎ ‎پيروزي نهضت اسلامي و تشکيل حکومت اسلامي به فکر کسب قدرت نيافتاد. آن مرحوم با‎ ‎وجود آن که در همه‌ سال‌هاي پس از انقلاب به نوعي يکي از نزديک‌ترين افراد به‎ ‎مرحوم يادگار امام بود و علي‌القاعده مي‌توانست به سبب اعتمادي که حضرت امام و‎ ‎فرزندانش به او داشتند به مقامات مهمي برسد، ترجيح داد همچنان عضو ساده‌ دفتر‎ ‎امام باقي بماند و با وجود ماموريت‌هاي مهمي که در نهادهايي مانند سازمان صدا و‎ ‎سيما براي نظارت بر نحوه‌ نشر اخبار رهبر انقلاب اسلامي داشت، اما هرگز طالب‎ ‎مقامي نشد‎.‎
شايد از نگاه گروهي،اين گوشه‌گيري از قدرت به پيچيدگي‎ ‎سياسي و پرده‌نشيني تعبير شود و با توجه به دأب مرحوم شريعتي در کم‌حرفي و کم‌سخني‎ ‎،به تعابيري مانند بازي‌سازي سياسي براي توصيف او متوسل شوند. اما بايد اذعان داشت‎ ‎که اين تحليل ناشي از نشناختن دقيق شيخ است. تجربه بي‌واسطه من از آن مرحوم‎ ‎گوياي توصيف ديگري است. من از روزي که به ياد دارم حاج شيخ را در خانه‌پدري‎ ‎ديده‌ام يعني از زماني که حافظه من شکل گرفت او را در خاطر دارم و در سال‌هاي‎ ‎اخير از نزديک با آن مرحوم سخن‌ها گفته‌ام. ارزيابي من از شخصيت سياسي حاج شيخ اين‎ ‎است که او «هوش» سياسي سرشاري داشت اما اين هوش در پيش‌بيني حوادث کلان سياسي نبود،‎ ‎بلکه در تحليل جزييات سياسي و هم شناخت رفتارهاي سياسي بود. حاج شيخ به خوبي‎ ‎مي‌دانست هر کاري به چه نتايجي ختم مي‌شود، يعني مي‌توانست حرکت از مبادي تا نتيجه‎ ‎را در موارد جزيي تصوير کند ولي در باز شناسي مسايل کلان اقدام نمي‎ ‎نمود‎.
‎هوش سياسي حاج شيخ «کلان‌نگر» نبود «جزيي‌نگر» بود‎. ‎روابط سياسي را مي‌فهميد و عواقب آنها را درک مي‌کرد. جزئيات رفتار سياسي را به‎ ‎خوبي تحليل و طراحي مي‌کرد اما الزاماً يک کليت رفتار سياسي يا حزبي يا فرقه‌اي‎ ‎مورد توجه‌اش نبود شيخ الشريعه در تاثير گذاري سياسي هرگز به صورت منفرد نقشي نداشت‎ ‎و اگر در دوره‌هايي مي‌توانست از تاثير بر فضاي سياست بر خوردار شود به سبب نقش‎ ‎مشورتي‌اي بود که داشت. نکته ديگر در نگاه او دوري از هر نوع بدخواهي براي ديگران‎ ‎بود‎.
‎از‎ ‎سوي ديگر، حاج شيخ علاقه و تعبد شديدي به امام خميني داشت. اين تعبد به گونه‌اي بود‎ ‎که اعتمادآفرين مي‌شد و امام و مرحوم پدرم به او اعتماد فوق‌العاده‌اي داشتند.و اين‎ ‎علقه دو جانبه تا به آن حد باقي ماند که ايشان به همان عللي که مي‌دانيم از روزي‎ ‎که مرحوم آيت‌الله منتظري از قائم مقامي رهبري استعفا دادند تا روزي که آن مرحوم‎ ‎رخت از دنيا بر کشيد، به ديدار ايشان نرفت‎.‎
‎ ‎در واقع حاج شيخ‎ ‎را هرگز نبايد مستقل از مرحوم حاج سيد احمدخميني تحليل کرد چراکه او در کنار فردي‎ ‎کلان‌نگر مانند حاج سيداحمد خميني مي‌توانست جزئيات رفتار سياسي را تشخيص دهد و‏‎ ‎تحليل کند‎.‎
تحليل حاج شيخ بدون تفسير يادگار امام بي‌معناست و‎ ‎آنان که مي‌کوشند مرحوم حاج شيخ را پرده‌نشين و بازيگر پنهان و چهره پيچيده و‎ ‎پشت‌پرده بيت امام خميني جلوه دهند حداقل آن است که در تحليل خود اشتباه مي‌کنند و‎ ‎شايد در واقع مي‌خواهند دفتر امام را زير سوال ببرند‎.‎
مرحوم حاج شيخ‎ ‎شريعتي را بايد در جايگاه واقعي خود تحليل کرد نه اندکي کم و نه اندکي بيش از آنچه‎ ‎بود. مشاوري امين و باهوش و کم‌حرف و کم‌ادعا براي بيت امام خميني که ساده زيست،‎ ‎مردم‌دار و خوش‌قلب بود. از جهان سياست براي خودش چيزي نخواست و چه در کسب مقامات‎ ‎سياسي و چه در کسب موقعيت‌هاي مادي نکوشيد. کارگزار ساده مؤسسه تنظيم و نشر آثار‎ ‎امام خميني بود و هرگز اطلاعات زيادي که از حوادث سياسي داشت (و از جهت حضورش در‎ ‎حاشيه مکان مهمي در قلب سياست ايران به دست آورده بود) را خرج منافع شخصي خويش‎ ‎نکرد و نخواست که با آنها شهرتي به دست آورد. اهل خودنمايي نبود گرچه برخي نبودش را‎ ‎بيش از بودنش نشان دادند‎.‎ياران عصر عسرت و غربت همواره بيش از همراهان عهد قدرت‎ ‎و حکومت نزد اهل خرد ارج و قرب دارند. شيخ الشريعه چه در عهد غربت امام خميني در‎ ‎نجف و چه در عهد غربت مرحوم حاج احمدآقا پس از رحلت امام، علاقه و اعتقاد خود را به‎ ‎راه امام و مکتب امام نشان داد. آن زمان که مرحوم يادگار امام ديگر مصدر امري نبود‎ ‎و در قلب قدرت قرار نداشت، حاج شيخ در کنار پدرم باقي ماند و برخلاف برخي در پي‎ ‎موقعيت‌هاي تازه سياسي نرفت و مکتب و بيت امام را از ياد نبرد. با تأسيس مؤسسه‌ي‎ ‎تنظيم و نشر آثار امام به عضويت اين مؤسسه درآمد و سينه پرخاطره خود را در خدمت‎ ‎مؤسسه قرار داد. نسبت به تاريخ‌نگاري انقلاب و امام حساس بود، همان‌گونه که در صدا‎ ‎و سيما نسبت به اخبار انقلاب و امام حساس بود، همان‌گونه که در نجف نسبت به حفظ‎ ‎شئونات بيت امام حساس بود‎.‎
حاج شيخ مرد روزهاي غربت بود. مسلماني قبل از فتح که‎ ‎تا آخر عمر در غربت ماند و در غربت مرد که غربت همواره عيار خوبي براي صداقت بوده‎ ‎است‎.
‎خداوند او را با اوليائش محشور کند و او را در اعلا‎ ‎عليين بر خوان رحمت سيد الشهدا ميهمان گرداند‎.‎
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد