خانه » همه » مذهبی » شيطان پرستي يا شيطان گرايي؟!

شيطان پرستي يا شيطان گرايي؟!

چيستي شيطان پرستي (2)

شيطان پرستي يا شيطان گرايي؟!

با بررسي کتاب ها، مقاله ها و نوشته هاي مرتبط با اين موضوع در کتاب خانه ها و فضاي اينترنت، مي توان نتيجه گيري کرد که سه نظر مختلف در اين باره مطرح است:

00332 - شيطان پرستي يا شيطان گرايي؟!
00332 - شيطان پرستي يا شيطان گرايي؟!

 

نويسنده: جواد امين خندقي

 

چيستي شيطان پرستي (2)

در اين که نام صحيح فرقه ي مورد بحث «شيطان پرستي» يا «شيطان گرايي» است، بين صاحب نظران اختلافاتي وجود دارد.
با بررسي کتاب ها، مقاله ها و نوشته هاي مرتبط با اين موضوع در کتاب خانه ها و فضاي اينترنت، مي توان نتيجه گيري کرد که سه نظر مختلف در اين باره مطرح است:
يک. بعضي فقط آن را شيطان گرايي مي نامند و «شيطان پرستي» را اشتباه مي دانند. دليل اين دسته، آن است که ترجمه ي لفظي واژه ي «Satanism»، «شيطان گرايي» است. هم چنين «شيطان پرستي» شامل همه ي شاخه هاي آن نمي شود؛ زيرا برخي از آن ها نه تنها شيطان، بلکه هيچ موجودي را نمي پرستند و شيطان فقط به عنوان يک منبع الهام براي آن ها مطرح است و حتي عده اي از آنان وجود شيطان را به عنوان يک موجود انکار مي کنند.
دو. بعضي ديگر اطلاق هر دو واژه را صحيح مي دانند و حتي در مقالات و نوشته هاي خود هر دو را يکسان به کار مي برند و فرقي بين آن دو قائل نمي شوند و متعرض اين بحث هم نمي شوند. البته شمار اين عده بسيار اندک هستند.
سه. غالب افراد و کتاب هايي که در اين زمينه است نام اين فرقه را «شيطان پرستي» مي دانند و تنها همين لفظ را استعمال مي کنند. البته دليل خاصي براي اين قول ندارند و اين بحث را مطرح نمي کنند و کتاب هايي که بر همين مبنا چاپ شده، اين امر را مفروض مي گيرند و مطرح نمي کنند.
در اين مقالات با آن که دليل هاي گروه نخست، صحيح تر به نظر مي رسد. اصطلاح «شيطان پرستي» به دليل مناسبت بيشتر به عنوان نام اين گروه انتخاب شده است؛ زيرا در برگردان اصطلاحات و اسامي مکتب هاي فکري، هنري يا سياسي، صرفاً به معناي لفظي توجه نمي شود؛ چرا که ترجمه ي لفظي بسياري از اين اصطلاحات و مکتب ها ارائه دهنده ي معناي کامل آن نيست و از اين رو در ترجمه آن ها چند روش متفاوت اتخاذ شده است.
«ايزم» (lsm) به عنوان پسوند مکتب ها يا نگرش هاي فکري، اعتقادي، هنري و سياسي، در لغت به معناي اصالت، اصول، رويه (1) و همچنين مکتب (2) آمده است. در برخي برگردان ها، از معاني لغوي آن استفاده شده است؛ براي مثال، برخي «ماترياليسم» (3) را به «اصالت ماده» تعبير کرده اند و برخي ديگر به جاي آن «گرايي» گذاشته اند؛ همانند برگردان دسته ي نخست که «شيطان گرايي» بود يا برخي مکاتب مثل «ايده آليسم» (4) که «پندارگرايي» يا «آرمان گرايي» نيز تعبير شده است؛ اما در ميان اين اصطلاحات و مکاتب، برخي را نمي توان با پسوند «گرايي» يا با اضافه کردن معناي لغوي «ايزم» به فارسي برگردان کرد؛ زيرا يا معناي صحيحي پيدا نمي کند، يا اگر داراي معنا است از معناي اصلي خود، فاصله مي گيرد و باعث غلط و اشتباه مي شود.
در برگردان اين الفاظ، دو نوع روش انجام گرفته است. برخي از اين مکاتب، به صورت همان تلفظ لاتين در فارسي رواج پيدا کرده است؛ مثل «ايلومينيسم» (5) که ساخته شده از کلمه ي «ايلومين» (6) به معناي «روشنگري» (7) است. اکنون اگر بنا بر مبناي دسته ي نخست با پسوند «گرايي» برگردان شود، حاصل «روشنگري گرايي» مي شود که اصلاً با معناي اين مکتب (هم چنان که در پانوشت آمده) هم خواني نداشته و اشتباه است؛ پس همان تلفظ در فارسي استفاده مي شود.
اما روش دوم، بدين صورت است که يک معادل مناسب براي آن انتخاب مي شود که ارتباط معنايي کامل با آن داشته باشد؛ براي نمونه، مکتب «کمونيسم» (8) به «مرام اشتراکي» يا «نظام اشتراکي» (9) برگردان شده است.
درباره ي «شيطان گرايي» برگردان لفظي آن بر اساس اضافه کردن پسوند «گرايي» است و معنا هم مي دهد؛ ولي اشکال آن در اين است که «شيطان گرايي» واژه اي عام است و در فارسي بر هر گروهي که به نوعي عمل شيطاني انجام دهند. اطلاق مي شود؛ از اين رو با توجه به اين که نوع بدوي و ابتدايي اين گروه و برخي فرقه هاي امروزي آن، شيطان را به عنوان يک موجود خارجي قبول داشتند و مي پرستيدند، مي توان با کمي تسامح عنوان «شيطان پرستي» را بر اين گروه اطلاق کرد تا مسئله خلط تعاريف فِرَق پيش نيايد. همان گونه که ملاحظه شد. اطلاق اين گونه برگردان ها نه تنها اشکال ندارد؛ بلکه معمول هم مي باشد.

مفهوم شيطان پرستي

به طور کلي دو تعريف براي گروه شيطان پرستي وجود دارد:

تعريف اول:

هر گروهي که شيطان را خدا بداند و آن را عبادت کند که معمولاً از آن به عنوان «الهه ي سياه» يا «پادشاه تاريکي» (10) نيز ياد مي کنند و آن را منتسب به طبيعت حقيقي انسان مي نامند.

تعريف دوم:

گروه هايي که از دين مسيحيت تبعيت نمي کنند و يا حضرت عيسي (عليه السلام) را با خصوصياتي تعريف شده در دين مسيح قبول ندارند. اين تعريف، معمولاً از سوي «بنيادگرايان مسيحي» (11) استفاده مي شود و بر مبناي اين تعريف، بسياري از گروه ها را شيطان پرست مي نامند.
اين بينادگرايان، برخي آيين ها همچون «ويکا» (12) يا «استرو» (13) را بر اساس اين تعريف شيطان پرست مي نامند. البته طبق اين تعريف به ندرت از ادياني مانند اسلام، يهود و ديگر فرقه هاي مسيحي به شيطان پرست تعبير مي شود. چنين گروه هايي که دين هاي گذشته را شيطان پرست مي نامند، بسيار اندک هستند؛ مانند فرقه ي «مورمون ها» (14) يا چند فرقه ي کوچک ديگر. البته شنيده شده است که گاهي کاتوليک ها، پروتستان ها را نيز شيطان پرست ناميده اند و يا بالعلکس؛ ولي چنين خطابي بسيار به ندرت اتفاق مي افتد.
بر اساس آن چه از مکتب هاي شيطان پرستي مي شناسيم هيچ کدام از دوتعريف به تنهايي شامل همه ي شيطان پرستانان کنوني نمي شود. مي توان تعريفي جامع به شرح ذيل ارائه کرد که تمام جريان هاي منتسب به شيطان پرستي را در خود جاي دهد.
«شيطان پرستي» يک حرکت مکتبي، شبه مکتبي و شبه فلسفي است که هواداران آن، شيطان را يک طرح و الگوي اصلي و به وجود آمده قبل از عالم هستي مي پندارند. توجه به شيطان و الگو دانستن آن در اين جريان، در قالب الهام از موجودات حقيقي يا انتزاعيِ شر و پليد و در برخي موارد پرستش آن صورت مي پذيرد.

پي نوشت ها :

1. حييم، سليمان، فرهنگ معاصر انگليسي- فارسي، فارسي – انگليسي، ص 340.
2. باطني، محمد رضا، فرهنگ معاصر انگليسي، فارسي، ص 462.
3. Materialism.
4. ldealisme. اين مکتب بر اين باور است که واقعيت تنها به عنوان وجود روحي محض وجود دارد و جسم، چيزي جز شکل تظاهر اين وجود نيست. ايده آليست ها همه ي موجودات و آنچه را که انسان در جهان درک مي کند. نه عيني بلکه تصورات ذهني و وابسته به ذهن آدمي مي دانند و معتقدند که اگر من که همه چيز را ادراک مي کنم نباشم، ديگر نمي توان گفت که چيزي هست.
5. llluminisme . جرياني فکري، فلسفي و مذهبي است که شناخت خدا را تنها از طريق الهام بر دل و تماس مستقيم با او امکان پذير مي داند. اين جنبش، در قرن هجدهم ميلادي از مهم ترين جنبش هاي فکري غرب بوده است.
6. lllumine.
7. باطني، محمدرضا، فرهنگ معاصر انگليسي – فارسي، ص 427.
8. Communism . به معناي آزادي خواهي انسان بر اساس نظام اشتراکي است.
9. باطني، محمدرضا، فرهنگ معاصر انگليسي، فارسي، ص 155.
10. The Prince of Darkness
11. Fundamentalist. بينادگرايان مسيحي در برابر ساير مسيحيان، خود را مسيحي حقيقي مي پندارند و بقيه ي گروه ها را که با آن ها هم نظر نيستند، خطرناک تر از پيروان جريان سکولاريسم مي شمارند و از آن فاصله مي گيرند. بنيادگرايي مسيحي در شکل هاي بنيادگرايي پروتستاني ( کليساي انجيلي )، کاتوليک و اورتودوکس ( کليساي متعصب شرق ) و مورمونيسم شده گرديده است. بنيادگرايان در امتياز خود نسبت به ديگران مي گويند: کتاب ما، ترکيبي از انجيل عبري و عهد جديد است و هر دو کتاب بدون خطا و در طول تاريخ همواره درست هستند.
12. ويکا (Wicca) يا جادو وَرزي، عنوان يک فرقه ي جديد ديني است. ويکاها به وجود شيطان و خدا اعتقاد ندارند و بستر طبيعت را مي پرستند. اين فرقه در سال 1954 م به دست جرالد گارنر، جادوگر انگليسي تأسيس شد. طبيعت در فرهنگ ويکاها به معناي هر چيزي است که بدون فشار و يا اجبار به وجود آمده باشد. رفتارهاي غريزي و الهه هايي که نماد اين غرايز هستند، مورد پرستش آن ها واقع مي شود. کتاب اين فرقه، کتاب سايه ها نام دارد که آموزه هاي جادو بوده و شامل وِرِدها و تعويذات سحر است.
برخي خصوصيات اين فرقه عبارت است از: 1- عبادت خدا و الهه يا فقط الهه؛ 2. اهميت به زن و الهه ي زن و کاهن زن؛ 3. مراسم سَبت يا شنبه که بر مي گردد به فرقه ي کاباليسم؛ 4. اجراي بعضي از آن ها مراسم را به صورت عريان انجام مي دهند.
13. Astro.
14. مورمون (Mormon) اقليتي مذهبي از مسيحيان هستند که خود را پيروان راستين عيساي مسيح مي دانند. آن ها آيين خود را به نام کليساي عيساي مسيح وابسته به مقدسين روزهاي آخر مي خوانند. اين فرقه، با داشتن مکاشفات جديد و اعتقاد به کتاب هاي ديگر در کنار کتاب مقدس، خود را از شاخه ي ارتودوکس مسيحيت جدا کردند. الهه ي مورمون ها زماني يک بشر بوده و بر اثر تکامل به مقام خدايي رسيده است.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد