طلسمات

خانه » همه » مذهبی » شيعيان با دختران پيامبر غير از فاطمه كينه و دشمني مي ورزند و چنان از آنها نفرت دارند كه بعضي گفته اند كه اينها دختر پيامبر نيستند پس! كجاست محبت اهل بيت كه شيعيان ادّعاي آن را مي كنند؟

شيعيان با دختران پيامبر غير از فاطمه كينه و دشمني مي ورزند و چنان از آنها نفرت دارند كه بعضي گفته اند كه اينها دختر پيامبر نيستند پس! كجاست محبت اهل بيت كه شيعيان ادّعاي آن را مي كنند؟

خديجه ـ سلام الله عليها ـ اولين بانوئي است كه پيامبر ـ صلي الله عليه و‌ آله وسلم ـ با وي ازدواج کرد. درباره تاريخ اين ازدواج نقل هاي متفاوتي شده برخي مي گويند 13 سال قبل از بعثت بوده و برخي نيز عقيده دارند 15 سال و يا 12 سال پيش از بعثت اين ازدواج صورت گرفته است.
و همچنين درباره سن حضرت خديجه آراء و نظرات گوناگوني در منابع تاريخي يافت مي شود كه تكيه كردن بر يك نظر كار دشواري است چنان چه سن آن بانو از 25 سال تا 46 سال هنگام ازدواج با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بيان داشته اند.[1] آنچه مشهور است و در عرف جامعه اسلامي بدان باور دارند سن آن حضرت هنگام ازدواج 40 سال بوده است «والله اعلم» و نيز آنچه از منابع متعدد تاريخي به دست مي آيد و در جامعه اسلامي هم معروف و مشهور است اين است كه آن حضرت بعد از ازدواج با پيامبر ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ صاحب فرزنداني شد طوري كه 2 پسر و چهاردختر را ثمره اين ازدواج مي دانند. ابن سعد مي نويسد: خديجه بعد از ازدواج با نبي مكرم اسلام پسري بنام قاسم، و چهار دختر بنام هاي زينب، رقيه، ام كلثوم و فاطمه به دنيا آورد.[2]ابن عبدالله مي نويسد: خديجه، قاسم و طاهر و چهار دختر بنام هاي زينب، فاطمه، ام كلثوم و رقيه را بعد از ازدواج با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به دنيا آورد.[3]اما آنچه اين گونه اقوال و نظرات را قابل تامل مي كند و آنها را از قابليت مي اندازد اقوال ديگري است كه در رابطه با خديجه و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بيان شده است و اكثر كساني هم كه گفته اند فرزندان خديجه غير از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ از غير پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوده اند مبنايشان اين گونه اقوال بوده است و طبيعي است محقق و پژوهشگر بر اساس آنچه در منابع كهن تاريخي و روائي آمده است ابراز عقيده و نظر مي كند و از پيش خود نمي تواند نظري تاريخي ارائه دهد.
همان طور كه درباره سن حضرت خديجه و سال ازدواج آن بانو با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نظرات مختلفي گفته شده است. درباره اينكه آيا آن بانو پيش از پيامبر ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ نيز ازدواج كرده بود يا نه؟ اقوالي بيان شده است.
برخي مي گويند: وقتي كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با خديجه ازدواج كرد، خديجه بانوئي باكره بوده و قبلا با كسي ازدواج نكرده بود و هنگام ازدواج با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دو دختر خواهرش، هاله بنت خويلد را همراه خود به خانه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ آورد و از آنجائيكه اين دو دختر در خانه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ بزرگ شده و تحت تربيت آن حضرت قرار گرفتند ربيبه آن حضرت محسوب مي شدند و در رسم عرب ربيبه جاي دختر است و كسي كه با ربيبه شخصي ازدواج كند او را داماد ناپدري دختر مي دانند.[4]نظر ديگري كه در اين رابطه ابراز شده اين است كه خديجه ـ سلام الله عليها ـ قبل از ازدواج با پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ با دو نفر ديگر به نام هاي عتيق (عقيق) و ابوهاله مالك بن نباش ازدواج كرده بود و از اين دو شوهر قبلي داراي پسران و دختراني بود و هنگام ازدواج با پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ اين فرزندان همراه خديجه و پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ زندگي مي كردند و دختران به عنوان ربائب آن حضرت تلقي مي شدند كه با هر كس ازدواج مي كردند آن شخص به عنوان داماد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي شد.
چنان چه ابن هشام مي گويد: خديجه اولين زني بود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و‌ آله و سلم ـ با او ازدواج كرد. وي قبل از پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ با ابي هاله بن مالك ازدواج كرده بود كه زينب از اين شخص مي باشد و قبل از آن هم همسر عتيق بن عائذ بود كه دختري و پسري هم از او آورد.[5]برخي هم گفته اند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از تولد فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرزندي نداشته و فقط يك پسر بنام عبدالله از خديجه متولد شد و آن هم بعد از مدتي از دنيا رفت و به همين خاطر عاص بن وائل به طعنه به آن حضرت ابتر (بي نسل) گفت و بعد از آن خداوند سوره كوثر را در شأن حضرت فاطمه ـ سلام الله عليهاـ‌ نازل كرد.[6] پس اگر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرزندي غير از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي داشت چگونه به آن حضرت ابتر مي گفتند.
بنابراين با توجه به اينكه مبناي قضاوت ما منابع تاريخي است و آنچه هم در تاريخ آمده يكسان نيست لذا كساني كه براي حضرت پيامبر ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ فرزنداني ذكر كرده اند به اخباري كه در اين زمينه وارد شده توجه كرده اند و افرادي كه گفته اند آن حضرت غير از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرزندي نداشته است به اخبار و روايات مقابل گزارشات دسته اول توجه نموده اند.
اما اينكه پرسشگر محترم شيعيان را متهم به كينه و دشمني با ساير فرزندان و دختران پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ (در صورت فرزند داشتن آن حضرت) مي كند اگر ممكن است موارد و نمونه هاي اين دشمني و كينه را بيان كند.
اما توجه شيعيان و احترام آنها نسبت به حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر اساس سفارشات و اعمال و رفتار خود آن حضرت نسبت به زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي باشد چيزي كه نه تنها منابع شيعه و بلكه معتبر ترين منابع اهل سنت به آن اشاره دارند. در خصوص اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه چه كساني هستندحديث معروف و مشهور كساء، بيانگر خوبي است. از عايشه نقل مي كنند كه گفت: روزي پيامبر وقت صبح عبايي به خود پيچيده بود و گويا كسالتي داشت، كه حسن بن علي وارد شد و پيامبر او را كنار خود زير عبا نشاند سپس حسين بن علي آمد و او را هم داخل عبا كرد سپس فاطمه آمد و او را نيز كنار خود زير عبا نشاند سپس علي آمد و او را هم زير عبا جا داد سپس فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا».[7]خداوند مي خواهد كه رجس و پليدي را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند. مشاهده مي شود كه طبق فرمايش قرآن كريم و نيز حديثي كه از عايشه نقل است كه اين حديث از طريق روات ديگر از جمله جابر بن عبدالله انصاري به طور مفصل نقل شده، اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ معين هستند.
در احاديث ديگر هم مكرر پيامبر درباره حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي فرمودند: فاطمه پاره تن من هست كسي كه او را بيازارد گو اينكه مرا آزار رسانده است و كسي كه مرا بيازارد خدا را آزرده است.[8] در حديث ديگري از عايشه نقل شده است كه گفت: من هيچ كس را در سخن گفتن از فاطمه شبيه تر به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نديدم هنگامي كه وارد بر پدر مي شد به او خوش آمد مي گفت، و در برابر دخترش فاطمه بر مي خاست، دست او را مي گرفت و مي بوسيد. و او را درجاي خود مي نشاند.[9] باز پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرمودند: خداوند به خاطر خشم فاطمه خشمگين مي شود و به خاطر رضاي فاطمه راضي مي شود.[10]با توجه به اين روايات معدود ذكر شده و روايات فراوان موجود در كتب اهل سنت و شيعه در مورد مقامات زهراي اطهر آيا شايسته است اين احترام شيعيان به فاطمه را تعبير به دشمني با ديگر دختران پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ كنيم. و حال آنكه حتي در شرايطي كه اهل سنت در مدينه زيارت قبور منسوب به آنها را ممنوع مي كنند ولي شيعيان مثل پروانه دور آن قبور هم كه منسوب به قبور دختران پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ هست، مي چرخند و با اين كارشان به اولاد پيامبر ـ صلي الله عليه و‌آله و سلم ـ ابراز علاقه مي كنند. پس بايد مقداري انصاف به خرج داد در مقابل دختري كه خود پيامبر آن همه احترام مي كرد، پيش پاي او تمام قد مي ايستاد و در سفر با آخرين فردي كه وداع مي كرد فاطمه بود و موقع برگشت اولين كسي كه به ملاقات او مي رفت فاطمه بود. مي فرمود من از فاطمه بوي بهشت استشمام مي كنم. پس هر كس به فاطمه عشق بورزد و احترام كند، رضاي خدا را به جان خريده است و خوشا به سعادت كساني كه با اعمال و رفتار خود موجبات رضايت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و فاطمه و در نهايت خداوند را فراهم كرده باشند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
2ـ تاريخ اسلام، مهدي پيشوائي.
3ـ نبي رحمت، ابوالحسن ندوي.
4ـ زوجات النبي، سعيد ايوب.

پي نوشت ها:
[1]. ر.ك، عاملي، جعفر مرتضي، الصحيح من سيرة النبي، بيروت، دارالهادي، 1415ق، ج2، ص111ـ132.
[2]. ابن سعد، محمد، طبقات الكبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1410ق، ج8، ص174.
[3]. ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله، الاستيعاب، بيروت، دارالجيل، 1412ق، ج4، ص1818.
[4]. ر.ك: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، نجف، حيدري، 1376ق، ج1، ص138؛ محقق اردبيلي، زبدة البيان، مكتبتة المرتضوية، ص575؛ علي بن احمد كوفي، الاستغاثه، (بي تا)، ص68؛ الصحيح من سيرة النبي، ج2، ص122.
[5]. ابن هشام، السيرة النبويه، بيروت، دارالمعرفه، (بي تا) ج2، ص642.
[6]. ر.ك: الصحيح من سيرة النبي، ج2، ص120ـ130.
[7]. نيشابوري، مسلم، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، بي تا، ج7، ص131؛ و در منابع ديگر رجوع كنيد به: سنن نسائي، ج5، ص113؛ سنن الكبري، ج2، ص15؛ مسند احمد، ج4، ص107، ج5، ص275 و… .
[8]. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه. قم، داراحياء الكتب العربيه، ج16، ص273.
[9]. حاكم نيشابوري، محمد بن محمد، المستدرك، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.ج 3، ص154.
[10]. ابن اثير. اسد الغابة، تهران. اسماعيليان، (بي تا)، ج5، ص522.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد