بني اسراييل خود را نژادي برتر مي دانند!
«آيين تحريف شده ي يهود، مي گويد ملّت اسراييل، ملّت برگزيده ي خدا و نژاد آنها بالاترين نژاد است، خداوند تمام اقوام و ملل را براي بردگي و فرمانبرداري آنان آفريده و آنها مالك بر مال و جان و مقرّرات اقوام ديگر هستند!
در تلمود (شرح تورات و عهد قديم) مهم ترين كتاب آداب و تعاليم يهود، آمده است:
1. امتياز ارواح يهود به غير يهود به اين است كه ارواح يهود جزئي از خداست، هم چنان كه پسر جزئي از پدر است. ارواح يهود در نزد خدا نسبت به ارواح ديگران عزيز است; زيرا ارواح غيريهود، ارواح شيطاني و شبيه به ارواح حيوانات است; نطفه ي غيريهود مانند نطفه ي ديگر حيوانات است.
2. بر هر فرد يهودي لازم است كه تمام كوشش خود را براي جلوگيري از حيات و پيشرفت ديگر ملّت ها صرف نمايد، تا قدرت مطلقه تنها براي آنها باشد. پيش از پيروزي يهود بر همه ي ملّت ها، لازم است كه جنگ به حالت خود باقي باشد!
3. در نزد خداوند، يهود از ملائكه بالاتر است. هرگاه فرد غيريهودي، يك نفر يهودي را بزند، مثل اين است كه عزت الهي را زده است! و مستحق مرگ خواهد بود!
اگر يهودي آفريده نشده بود، بركت از زمين مي رفت و باران نمي باريد و خورشيد آفريده نمي شد!
فرق ميان انسان و حيوان، فرق ميان يهودي و ديگر ملّت هاست; نطفه ي ديگر ملّت ها، نطفه ي چهارپاست و ملّت هاي ديگر، مانند سگ ها هستند. اعياد مقدّسه براي آنها و براي سگ ها آفريده نشده است. سگ از غيريهودي بالاتر است; زيرا در اعياد غذا دادن به سگ ها جايز است، اما به غير يهودي نه.
غير يهود هيچ خويشاوندي اي با يهود ندارد; زيرا آنها به خرها شبيه ترند تا به انسان ها. در نزد يهوديان خانه هاي غيريهود، به منزله ي طويله ي حيوانات است و غيريهوديان، خوك هاي نجسي هستند كه براي خدمت يهوديان آفريده شده اند!
4. افراد صالح غيريهودي را بكش، و بر يهودي حرام است كه غيريهودي را از مرگ و يا از چاهي كه افتاده نجات بدهد، بلكه سزاوار است كه با سنگ جلو آن را بگيرد!
5. بر اسراييلي ها كشتن و غصب كردن و دزدي نمودن مال غيراسراييلي جايز، بلكه واجب است!
6. املاك غيريهود، مانند مال متروكه است كه يهودي حق دارد آن را تملّك نمايد!
7. خداوند به يهوديان اجازه داده است كه فرآورده هاي غيريهودي را مالك شوند!
8. كشتن افراد مسيحي از اموري است كه لازم است از ناحيه ي يهوديان عملي گردد!
9. تنها ما ملّت برگزيده ي خدا در زمين هستيم… خداوند به خاطر لطفي كه به ما داشته است، حيوان هايي از جنس انسان ـ كه عبارت از ساير ملل باشند ـ براي ما آفريده و آنها را مسخّر ما ساخته است; زيرا خداوند به خوبي مي دانسته است كه ما نيازمند به دو نوع حيوان هستيم: يك نوع حيوان لال، مانند چهارپايان و پرندگان; و يك نوع ناطق، مانند مسيحي ها، مسلمان ها، بودايي ها و ساير ملل از شرق و غرب كه آنها را به خاطر خدمت گزاري ما آفريده و ما را در زمين، متفرّق ساخته است تا پشت هاي آنان را لگدكوب كرده، زمام اختيار آنان را در دست داشته، از فنون آنان براي منافع خود بهره برداري نماييم.
به همين جهت است كه بر ما واجب است دختران زيباي خود را به ازدواج پادشاهان و وزرا و بزرگان درآوريم و فرزندان خود را در ميان پيروان مذاهب ديگر داخل كرده تا در صورت مقتضي آنها را وادار به جنگ نموده، قدرت نهايي را در دست داشته و بهره برداري كامل از آنها كرده باشيم».[1]هم چنين در تلمود تصريح شده است:
1. براي آن كه سلطنت و آقايي تنها براي يهوديان باقي بماند، لازم است هر فرد يهودي تمام نيرو و امكاناتش را صرف به دست آوردن مال و ثروت و منع ديگر ملّت ها از اندوختن زر و سيم و سيادت و آقايي نمايد!
2. از آن جا كه افراد يهودي، در عزّت الهي با هم شريك و مساوي اند، پس دنيا و مظاهر آن، و حق بهره برداري از آنها براي آنهاست و دزديدن مال يهودي براي هم كيشان او جايز نيست، ولي دزديدن مال غيريهودي مانعي ندارد، بلكه اصلاً دزدي نيست، بلكه استرداد مالي است كه در دست ديگران است و دين، آن را براي يهودي مباح ساخته است. اموال غيريهودي، مانند اموال بي صاحب، يا ريگ هاي كنار درياست كه هر كس زودتر دست روي آنها بگذارد، مالك آنها خواهد شد.
3. براي يهود سوگند خوردن، مخصوصاً هنگام معامله با ديگر ملّت ها، جايز است; زيرا اصل سوگند، براي از بين بردن نزاع قرار داده شده، ولي درباره ي غيريهودي از حيوانات، اين سوگند اعتبار ندارد!
روح دنياطلبي و زياده خواهي افراطي،[2] همواره ملّت يهود را وامي داشت تا براي گردآوردن ثروت از هيچ كوششي دريغ نكنند و به مرور اقتصاد جهان را در قبضه ي خود درآورد.
ملّت يهود توانسته است از راه تأسيس مؤسسات اقتصادي، بانك ها و مراكز مالي، بر اساس ربا، خون ملّت ها را مانند زالو بمكد و سياست خود را نسبت به آنها تحميل نمايد.
هم اكنون اقتصاد جهان، شركت ها و مؤسسات عظيم و احزاب بزرگ با پول سرمايه داران يهودي در جريان است!
سرمايه داران يهود با وام هاي كمرشكن، روح اقتصادي ملّت ها را در دست دارند و با گرفتن سودهاي فراوان، ملّت ها را هميشه در استعمار خود دارند».[3]
نقشه ها و توطئه هاي يهود نسبت به ملل جهان
هيتلر در مورد روش استعماري يهود در آلمان مي نويسد:
… يهود، ابتدا شروع كرد با نزول هاي فوق العاده زياد به مردم قرض بدهد، و حال آن كه نژاد آريا (آلماني هاي غيريهودي) عادت به چنين قرض هايي نداشتند; آنها متوجّه عواقب شوم اين كار نبودند، مگر پس از مدتي كه يهود كاملاً تجارت و اقتصاد آلمان را قبضه كرد و با همكاري گروهي، مقاصد شومش را عملي ساخت!
گرفتن نزول هاي زياد آنها از مردم، هرگونه عواطف انساني را از آنها نسبت به مردم آن سامان سلب كرده بود… با زمين هاي وسيعي كه در دست داشتند بدترين بلاها را بر سر مردم، از مالكان و كشاورزان، مي آوردند، ولي بالاخره احساسات عمومي يك باره عليه آنها تحريك شد و عقده ها منفجر گرديد، پيش آمد، آنچه نمي بايست پيش مي آمد… .[4]
ماجراجويي يهود
يهود، به خاطر روح خودخواهي اش و اين كه يهوه (خداي جنگ) را فقط خداي خود مي داند، هيچ ارزشي جز بهره كشي براي ملّت هاي ديگر قايل نيست، و سهم فراواني در پيدايش بسياري از جنگ ها و حوادث دارد; حتّي سرمايه داران يهودي در پيدايش جنگ هاي جهاني اول و دوم و در پيدايش دين هاي جديد ـ كه در زمان ما ساخته شده ـ مثل بهايي گري، قادياني گري و نظاير اين ها، دست داشته اند.
اين كه «حيفا» در قلب اسراييل، شهر مذهبي بهاييان قرار داده شده و نقشه ي كشور غاصب اسراييل، روي ديوار «خظيرة القدس» بهاييان، در آمريكا كشيده شده و افراد شناخته شده اي از يهود،تغيير مذهب داده به آيين ساختگي بهاييت درآمده اند، اين نظريّه را تأييد مي نمايد.
مكتب هاي فلسفي، حقوقي، اجتماعي و اقتصادي منحرف كننده نيز توسط يهوديان ساخته شده است; مثلاً مكتب كمونيسم به دست كارل ماركس و انگلس يهودي، مكتب اگزيستانسياليسم به دست ژان پل سارتر يهودي، روان كاوي بر اساس غريزه ي جنسي به دست فرويد يهودي، الحاق نظام خانواده به رنگ محيط در علم الاجتماع به دست دوركيم يهودي، و ده ها مكتب انحرافي ديگر.[5]دستور نابودي ملّت ها از طرف تورات تحريف شده!
تورات و ديگر كتاب هاي مذهبي يهود، دستورهاي فراواني مبني بر نابودي و از بين بردن ديگر ملّت ها دارد.
در تورات آمده است:
… و يهوه، خداي ما، او را (سيحون پادشاه حشبون) به دست ما تسليم نموده، او را با پسرانش و جميع قومش زديم، و تمامي شهرهاي او را آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاك كرديم كه يكي را باقي نگذاشتيم، ليكن بهايم را با غنيمت شهرهايي كه گرفته بوديم، براي خود به غارت برديم.[6]و در باب ديگر چنين آمده است:
پس يهوه خداي ما، عوج ملك پاشان و نيز، تمامي قومش را به دست ما تسليم نموده او را به حدي شكست داديم كه احدي براي او باقي نماند و در آن وقت همه ي شهرهايش را گرفتيم و شهري نماند كه از ايشان نگرفتيم، يعني شصت شهر و تمامي مرزوبوم ارجوب…، و همه ي آنها را هلاك كرديم، چنان كه با سيحون ملك حشبون كرده بوديم، هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاك ساختيم و تمامي بهايم و غنيمت شهرها را براي خود غارت كرديم.[7]و در باب ديگر آمده است:
…اگر درباره ي يكي از شهرهايي كه يهوه خدايت به تو به جهت سكونت مي دهد، خبريابي كه گروهي اوباش با پيشنهاد پرستيدن خدايان بيگانه هم شهريان خود را گمراه كرده اند، اول حقايق را بررسي كنيد…، اگر ديديد حقيقت دارد، البته ساكنان آن شهر و بهايم آن و هرچه در آن است را به دم شمشير هلاك نما… و شهر را با تمامي غنيمتش براي يهوه خدايت، به آتش بالكل بسوزان.[8]و در باب ديگر آمده است:
هيچ ذي نفسي را زنده مگذار.[9]آيا چنين ملّتي، با آن روح خودخواهي و با آن دستورهايي كه كتاب هاي مذهبي آنان در مورد قتل و آدم كشي مي دهد، مي تواند خواهان آرامش ساير ملل باشد؟!
قبضه شدن سياست جهاني به وسيله ي يهود!
قبل از شكل گيري دولت غاصب اسراييل در سرزمين فلسطين، گروهي از سران يهود، به منظور به وجود آوردن يك كشور يهودي و در دست گرفتن سياست بين المللي، انجمن هايي تشكيل دادند و قطع نامه هايي صادر كردند كه قسمتي از آن به شكل كتابي مشتمل بر 24 (پروتكل) درآمد كه به زبان هاي مختلف ترجمه، و در فارسي به نام اسرار سازمان مخفي يهود ترجمه گرديده است.
در اين كتاب نشان مي دهد كه چگونه يهوديان، با تشكيل مجامع مخفي و فساد جامعه و ترور، موجبات حكومت خود را در دنيا فراهم مي سازند;
مجله ي هفتگي مورنينگ پست (17 دسامبر 1921) درباره ي آن كتاب مي نويسد:
به وسيله ي مندرجات اين كتاب، بسياري از امپراطوري ها از بين رفته، يا ممكن است از بين بروند.[10]در نخستين پروتكل چنين آمده است:
هيچ گاه سياست نمي تواند با قوانين اخلاقي سازگار باشد. زمام داري كه به اصول اخلاقي پاي بند است، نمي تواند يك سياست مدار ماهر باشد; چنين آدمي هرگز نخواهد توانست در پست خود ثابت باشد، و در كار خود موفّق و پيروز گردد.
كسي كه مي خواهد زمام دار جامعه اي باشد، ناگزير بايد به مكر و نيرنگ و دورويي متوسّل شود; زيرا چيزهايي كه در عالم انسانيّت از فضايل شمرده مي شود، در عالم سياست جزو رذايل به شمار مي آيد! مثلاً امانت، صداقت، يك رنگي، وفاي به عهد و نظاير اين گونه اخلاقيات فاضله ـ كه جزو كمالات انساني اند ـ در عالم سياست، از بزرگ ترين دشمنان به حساب مي آيند. اين گونه صفات تنها در كشورهاي «جوييم ها» (غيريهودي ها) خريدار دارد. افراد يهودي هيچ گونه اجباري ندارند كه از آنها پيروي نمايند!…
بايد شعار ما (زور و نيرنگ) باشد، هيچ گاه نبايد از زور و خدعه غافل باشيم، در صورتي كه بتوانيم با عوامل ياد شده و دادن رشوه، به آرمان هاي خود لباس عمل بپوشيم، ضروري است كه از آنها استفاده نماييم.[11]مطالب اين پروتكل، درست مطابق مكتب (ماكياولي) است كه مي گويد: زمام دار، براي نيل به قدرت و ازدياد قدرت و حفظ آن، مجاز است به هر عملي از زور و حيله و تزوير و غدر و قتل و جنايت و تقلّب و نقض قول و پيمان شكني و نقض مقررات اخلاقي متوسّل شود.[12]نمونه اي از جنايات يهود (كشتار مردم بي گناه ديرياسين)
«ابتدا در عصر روز نهم آوريل 1948 ناگهان صداي دل خراش بلندگوهاي اسراييل در قريه ي «ديرياسين» كه كنار شهر بيت المقدس است، پيچيد و مردم را به تخليه ي دهكده دعوت نمود. مردم با اضطراب به هر طرف مي دويدند، در همين هنگام سربازان سنگ دل يهودي، مثل گرگ هاي مست، مردم را محاصره كردند و دست به جناياتي زدند كه قلم تاب و توان نوشتن آن را ندارد.
دريدن شكم زن ها، سربريدن بچه ها در دامان يا جلوي چشم مادران،[13] به آتش كشيدن مردم، بريدن دست و پا، كندن گوش ها، بيرون آوردن چشم ها و له كردن جمجمه ها از كارهاي عادي آن جنايتكاران بود.
آنان عده اي از دختران عرب را اسير نموده، لخت و عريان، سوار بر كاميون هاي بي سرپوش كردند و در شهرهاي يهودي، مخصوصاً در شهر بيت المقدس جديد، از ميان مردم عبور دادند و يهوديان رذل و پست از آنان عكس مي گرفتند.
اين جنايت وحشيانه دنيا را تكان داد. جمعيت صليب سرخ بين المللي، آقاي «م. جاك ديگنير» را براي مطالعه ي وضع اين قريه فرستاد.
يهوديان، پس از اطلاع، موعد بازديد را يك روز عقب انداختند و در ظرف آن روز، تا آن جا كه توانستند آثار جنايت را محو كردند; و مخصوصاً اجساد مثله شده ي يكصدوپنجاه نفر را در چاهي ريختند و در آن را بستند!
نماينده ي صليب سرخ، در ضمن گردش در ميان خرابه ها و بازديد بقيه ي اجساد و اعضاي قطع شده، تصادفاً با آن چاه برخورد نمود و همه ي جسدها را كه با زشت ترين صورت مثله شده بودند، از چاه بيرون آورد.!
ديگنير در ميان آن اجساد، طفل شش ساله اي را كه هنوز رمقي داشت، يافت و فوراً او را براي معالجه به بيمارستان فرستاد!
جالب اين كه تهديدهاي صهيونيست ها ديگنير را به وحشت انداخت، و او جرأت نكرد مشاهدات خود را گزارش دهد. فقط در گزارش خود نوشت: «وضع اين دهكده بسيار وحشتبار بود».[14]
پي نوشت ها:
[1] . محمّد عبداللّه الشرقاوي، الكنز المرصود في فضائح التلمود، ص 190به بعد (با اندكي تغيير).
[2] . قرآن درباره ي آنان مي فرمايد: (وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ) (سوره ي نساء، آيه ي 161).
[3] . زين العابدين قرباني، اسلام و حقوق بشر، ص 326 (با اندكي تغيير). براي آگاهي بيش تر ر.ك: محمد عبدالله الشرقاوي، الكنز المرصود في فضائح التَلمود، ص 190 به بعد.
[4] . عفيف عبدالفتاح طباره، اليهود في القرآن، ص 37.
[5] . زين العابدين قرباني، اسلام و حقوق بشر، ص 326.
[6] . تورات، «سفر تثنيه»، باب2، آيه ي 34ـ36.
[7] . همان، باب3، آيه ي 4ـ7.
[8] . همان، باب13، آيه ي 13ـ17.
[9] . همان، باب20، آيه ي 17.
[10] . ژرژلامبلن، اسرار سازمان مخفي يهود، ترجمه ي مصطفي فرهنگ، ص 64.
[11] . همان، ص18.
[12] . بهاءالدين پازارگاد، تاريخ فلسفه ي سياسي، ج2، ص433.
[13] . عفيف عبدالفتاح طباره، اليهود في القرآن، ص 44.
[14] . اكرم زعيتر، سرگذشت فلسطين، ص 296 ـ 297.