شیطان در ضیافت شبانه (1)
میزبان میهمانی، سفارش انواع و اقسام نوشیدنیها و غذاها را داده بود. نکته، نوشیدنیها یا غذاها نبود، بلکه موادی بود که این غذاها از آن درست شده بودند. نوشیدنی، خون و خوردنی، گوشت استیک شدهی انسان بود. مراسم «شبهای قرمز» دوباره اجرا میشود؛ زنان زیبایی که لباسهای قرمز میپوشند و شهوت آلود در جمع مردان، میرقصند.
این یکی از عادیترین مراسمی است که در اینجا برگزار میشود؛ اینجا، شیطان را میستایند و از او نیرو میگیرند؛ اینجا در برابر تمثال شیطان، بر بدن هم ادرار میکنند و با مدفوعشان، آن را پاک مینمایند؛ اینجا، شما به لذاتی خواهید رسید که هرگز تمام نخواهد شد، یا حداقل ادعا میشود که تمام نمیشود؛ اینجا، ضیافت شبانه «زن و شامپاین» است.
شما میتوانید به این میهمانی وارد شوید و از هر لذتی که خواستید، بهرهمند شوید، نه کسی مانع شما میشود و نه حرفی به شما زده میشود. شما مالک هر لذتی هستید که بخواهید، فقط بهتر است دو نکته را به یاد داشته باشید: اول اینکه، هرگز نباید ماسکی که بر چهره دارید را بردارید و دوم اینکه، دیگر هرگز نمیتوانید خود را از جمع میهمانان کنار بکشید.
آیا میتوانید تحمل کنید که همه زندگیتان را در لذت بگذرانید؟! خصوصاً زمانی که دریابید این شیطان است که میزبان شما در ضیافت شبانه است. این ماجرای واقعی و حقیقی پشت پرده میهمانیها در لس آنجلس یا شهر فرشتگان است؛ قرار بود یک میهمانی باشد؛ البته بستگی دارد شما میهمانی را به چه معنایی بگیرید!
1
آیا فکر میکنید شیطان پرستی در دوران جدید، وجود خارجی دارد؟ پاسخ من همان چیزی است که در مورد شیطان پرستی در دوران گذشته- چیزی که در فصل اول به آن پرداخته شد- میگویم. پاسخ، بسیار ساده است: نه، چنین چیزی نه در دوران گذشته وجود داشته است و نه در دوران جدید. صبر کنید و زود قضاوت نکنید، بگذارید نگاه دوبارهای به شیطان پرستی، خصوصاً در دوران جدید بیندازیم.
جز ابلیس، که ابا کرد از اینکه با سجده کنندگان باشد، (خداوند) فرمود: «ای ابلیس! چرا با سجده کنندگان نیستی؟!»(1)
این کلید اصلی ماجراست. هیچ اتحادی میان شیطان بزرگ، شاهزاده تاریکی و فرمانروای اهریمنان هبوط کرده با آدم ضعیف، پست، گناهکار و ساخته شده از گل، وجود ندارد.
2
امکان ندارد [نه عقلاً و نه نقلاً] انسانی که به نظر شیطان، از جنس و نژادی پست و ضعیف خلق شده است، مورد نیاز شیطان باشد که بخواهد برای انجام کارهایی که خودش میتواند انجام بدهد، از او کمک بگیرد. مگر شیطان بی کسب و کار و بی یارویاور است که محتاج کمک یک انسان یا آدم ضعیف باشد؟! آن هم آدمی که هم عمر کوتاهی دارد و هم بسیار ضعیف است. اگر ساعتی آب یا غذا نخورد و حتی اگر برای ساعتی نتواند همان آب و غذا را دفع کند، همه زندگیاش را از یاد میبرد، چه برسد به اینکه باید به شیطان هم در کارهایش کمک کند!
امیرالمؤمنین در خطبهای از نهج البلاغه فرمودهاند:
کبر و خودپسندی به ابلیس روی آورد و بر آدم به آفرینش خود نازید و به ریشه خود [که آتش بود] تعصّب ورزید. این دشمن خدا (ابلیس) پیشوای متعصّبان و مستکبران است.
به بقای خدا سوگند، او [به اصل خویش] بر اصل شما نازید و بر خستب شما خرده گرفت، و نسب شما را بی ارزش دانست و با سوارانش به سوی شما تاخت، و با پیادگانش راه را بر شما بست. با هیچ حیلهای خود را در امان نتوانید داشت و با هیچ تصمیمی دفع آن نتوانید کرد. در دریای خواری و در حلقهای تنگ گرفتار آمدهاید، که عرصه مرگ است و جولانگاه بلا(2).
همانطور که میبینید، خبری از همپیمان بودن و نیرو گرفتن از شیطان نیست، بلکه ماجرا در این است که شیطان، از چپ و راست بر انسان گناهکار میتازد و او را خوار و حقیر میکند. کسی که اولین نژادپرست عالم است، چگونه میتواند با دشمن خود- که انسان است- و او را خوار و حقیر میبیند- که باز هم انسان است- همپیمان شود؟! چیزی به جز نابودی انسان، او را خوشحال نمیکند. هیتلر با اسلاوها و لهستانیها چه کار کرد؟ مگر با آنها همپیمان شد؟ اگر هیتلر حاضر میشد که با لهستانیها دست دوستی بدهد، شیطان هم حاضر میشود با انسان همپیمان باشد.
3
اما یک نکته در اینجا وجود دارد؛ اینکه شیطان از انسان و آدم، به عنوان برده استفاده میکند. همان کاری که هیتلر با اسلاوها و لهستانیها کرد؛ یعنی آنها را به عنوان برده به کار گرفت. هر وقت هم که میدید دیگر به کار نمیآیند، زیر زمین به عنوان کود دفنشان میکرد. طبیعی است که انسان گناهکار که موجودی ضعیف، پست، حقیر و خوار [در نظر شیطان] است، تا زمانی که به عنوان برده شیطان از او پیروی کند، فقط به اندازه زنده ماندن غذا میگیرد- همانند کاری که هیتلر با لهستانیها میکرد- و هر وقت هم که دیگر فایدهای نداشته باشد، بی کسب و کار رها میشود.
این ماجراها که کسی در یک لحظه تصمیم گرفت که شیطان را بپرستد و شیطان هم شخصاً لطف کرد و به او قدرت و نیرو و نامیرایی داد، صرفاً ثمره داستانهای خیالپردازانه و فانتزی است و هیچ جنبه واقعی ندارد. با این مبنا، نه در گذشته و نه در دوران جدید و نه در آینده، چیزی به نام شیطان پرستی وجود ندارد، مگر منظور برده بودن برای شیطان باشد.
شیطان بر هیچ آدم گناهکاری که از نژادی پست [به نظر او] به وجود آمده است، ظاهر نمیشود تا دل شکسته گناهکارش را تسکین دهد. کاری هم از دست انسان گناهکار بر نمیآید که خود شیطان یا اطرافیانش، عاجز از انجام دادنش باشند!
این حقیقت و واقعیتی است که بسیاری نمیخواهند بپذیرند، زیرا از نپذیرفتنش، دلار و پول درمیآورند. بافومت، لیلیت، لوکی، فنریر و لوسیفر، در طول تاریخ، جیب بسیاری را پر از پول کردهاند، پس تا وقتی پرستیده میشوند که پول درآورند. این ماجرا در دوران جدید هم وجود دارد. اگر در دوران گذشته، ظالمان و ستمکارانی که در قومها و قبیلهها حکومت میکردند، برای اینکه ترس و وحشت را بر همه حاکم کنند تا آنها را بپرستند، سخن از شیاطین و اهریمنان میگفتند، حالا برای اینکه شما را سرگرم کنند و دلار درآورند، دوباره شیاطین و اهریمنان را زنده میکنند.
به شیطان پرستی در دوران جدید خوش آمدید. در این دوران، شیطان پرستی معنایی ندارد، جز نمایش و سرگرمی.
4
شما میتوانید به کالیفرنیا یا دیزنیلند یا وگاس بروید و با صرف مقداری پول و دلار، سرگرم شوید. حتی ممکن است برای تعطیلات کریسمس، به پاریس، رم یا آسیای شرقی بروید. اگر با مدیر آژانس مسافرتی خودتان مشورت کنید، شاید به شما پیشنهاد بدهد که به عراق بروید و از فرقهای به نام «ایزیدیه» دیدن کنید. فرقهای که میگویند در زمان حال زندگی میکنند و هنوز هم شیطان را پرستش میکنند. شما بلیت میخرید و به عراق میروید. اگر از زیر بمبها و تانکها و هلیکوپترهای آمریکایی جان سالم به در بردید، به مکان زندگی آنها میرسید. مجدداً بلیت میخرید و همانطور که در برادوی یا لس آنجلس به دیدن تئاتر یا فیلم میروید، به مدت یک ساعت، ناظر مناسک شیطان پرستی آنها میشوید.
همانطور که میبینید، این فرقه و فرقههایی که امروزه ادعای شیطان پرستی میکنند [که در ادامه بیشتر به آنها خواهیم پرداخت] همچون مکانهای توریستی دنیا، یک نمایش برای شما اجرا میکنند. افرادی که در حال اجرای مناسک هستند، از این طریق امرار معاش میکنند. هر چقدر هم که توریست بیشتری بیاید، سعی میکنند مناسک عجیب و غریبتری اجرا کنند. کسی که نمیتواند متوجه زبان شان شود! بنابراین هر چه میخواهند میگویند و فریاد میزنند. قرار هم نیست شیطان بزرگ ظاهر شود و اعترافی بکند؛ بنابراین هر ادعایی از ملاقات با شیطان هم که بخواهند، میکنند. شما هم که پول دادهاید و بلیت خریدهاید، طبیعتاً هر چه میبیند را باور میکنید. به همین دلیل است که میگویند: «نمایش باید ادامه داشته باشد».(3)
5
با این حال، یک پرسش اساسی باقی میماند: «اینکه چرا شیطان وقت میگذارد تا عدهای از انسانها را منحرف کند؟» خیلی ساده است. اگر میبیند که شیطان بزرگ، وقتش را صرف یک عده آدم ضعیف و پست [از نظر او] و گناهکار میکند، صرفاً به خاطر سوگندی است که درگاه خود خدا خورده است.
گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را.»(4)
کلید اصلی، اینجاست که شیطان میگوید: «به جز بندگان پاک و خالص تو را». حالا وقت آن است که با هم قدم به درون فرقهها و آیینهای شیطان پرستی در دوران – جدید بگذاریم تا خودمان با واقعیت و حقیقت روبه رو شویم.
6
تذکر یک نکته، بسیار مهم است؛ درست است که شیاطین، هیولاها و خدایان تاریکی و فرقههایی که نام برده شدند، خیالی و فانتزی هستند، ولی خود شیطان تصمیم گرفته است که این شیاطین، هیولاها و خدایان تاریکی و فرقهها، وجود داشته باشند. این همان [تنها] گرایش در شیطان پرستی است که میتواند جدی گرفته شود؛ یعنی زمانی که رابطه میان شیطان و انسان مورد بررسی قرار بگیرد- نه انسان و شیطان- زیرا شیطان این دسته از امور را برای آدمی مهیا میکند، تا آدم با این افکار و فرقهها غافل شود و خدا از یادش برود (به آیه 39 سوره مبارکه حجر بیشتر توجه کنید) بنابراین تا میتواند از وجود چنین افسانهها و خرافاتی، حمایت خواهد کرد، حتی حمایت مالی.
7
ظهور و گسترش فرقههای شیطان پرستی، ارتباط تنگاتنگی با ظهور و گسترش مسیحیت کلیسایی دارد. شیطانی که در سدههای اولیه مسیحیت معرفی میشد، بیشتر نقاشی طرد کننده اساطیر و افسانههای باستانی- خصوصاً یونانی و رومی- را داشت و در سدههای بعدی که خود مسیحیت آغشته به افسانههای باستانی شد، تضمینی بود برای ترساندن مؤمنان که برای دفع ضرر شیطان، به کلیسا پول بدهند تا بهشت بخرند یا اعتراف کنند.
دوران «پگانیسم» که ریشه در طبیعت پرستی داشت، در اولین مرحله ظاهر شد [که به نمونههایش در فصل اول اشاره شده است]. ریشه پگانیسم، در امان ماندن از شر و ظلم هیولاها، خدایان تاریکی و اهریمنان بود. یکی از نمونههای مشهور این دوران، جشن «هالووین» است که امروز در تاریخ 31 اکتبر در آمریکای شمالی، بسیار رواج دارد. در این شب، کودکان لباسهای عجیب و غریب و ترسناک میپوشند و به در خانه همسایهها میروند، همسایههای مهربان هم با شیرینی و شکلات، از کودکان پذیرایی میکنند.
ریشه هالووین، به اقوام «سلت» در اروپا برمیگردد؛ اقوامی که پیش از میلاد مسیح، در ایرلند و شمال فرانسه زندگی میکردند. برای اقوام سلت، آغاز سال مصادف با اول نوامبر بود. بنابراین آخرین شب سال- یعنی 31 اکتبر- زمان یادآوری از ارواح گذشتگان نامیده میشد. به همین دلیل، آتش روشن میکردند و دور هم جمع میشدند. هر کس غذایی را که داشت با دیگران تقسیم میکرد، با این دیدگاه که ارواح گذشتگان هم در جمع شان حاضر هستند.(5) و (6)
امّا روایت دیگری هم از این ماجرا وجود دارد و آن جنبه شیطانی و شیطان پرستی هالووین است؛ ماجرا از این قرار است که در شب آخر سال، به جز ارواح گذشتگان، شیطان، اهریمنان و جادوگران هم حاضر میشدند. به همین خاطر، روستاییان لباسهای عجیب و غریب و ترسناک میپوشیدند تا شیاطین را بترسانند. روستاییان بینوا و بیچاره، غذا و نوشیدنیهایشان را بیرون از خانه میگذاشتند تا شیاطین آن غذاها را بردارند- یعنی به نوعی قربانی میدادند- و آنها را عذاب نکنند.
طبق چیزی که کلیسا آن را اعلام کرده بود، همه خدایانی که سابق بر مسیحیت پرستیده میشدند، در ردیف شیطان یا خدمتکاران شیطان معرفی میشدند. انگیزه اصلی، رسم توحیدشناسی نبود، بلکه کلیسا، قصد براندازی رقیبان خود را از صحنه قدرت داشت.
8
جادوگران و قاتلان هم عصر با «قرون وسطا» در اروپا، بعد و پس از قدرت گرفتن مسیحیت کلیسایی، نقش بسیار مهمی را در آیینهای شیطان پرستی ایفا میکنند.
در قرون وسطا، هر کسی که کلیسا از او خوشش نمیآمد، به جرم زن بودن، بیمار بودن یا جادوگری سوزانده یا بر صلیب کشیده میشد. البته نباید از حق گذشت زیرا کسانی هم بودند که واقعاً به اعمال شیطانی و جادوگری دست میزدند.
بسیاری از ثروتمندان اروپایی- خصوصاً فرانسوی و انگلیسی- در محافل خصوصی خود، دست به اعمال جادوگری میزدند. این محافل، بعد از دوران «رنسانس» اوج دوبارهای گرفت و جادوگری، طرفداران بیشتری پیدا کرد. بسیاری از ثروتمندان برای اینکه از شیطان نیرو بگیرند یا نامیرا شوند، خون دختر بچهها را میگرفتند و مینوشیدند. یا خون دوشیزگان زیبا را در استخر میریختند و هر شب در آن شنا میکردند، با این عقیده که این کار، باعث خشنودی شیطان میشود و به آنها نیروی شیطانی خواهد بخشید.
در آن دوران، شعبده بازان زیادی به محافل سلطنتی و اشراف رفت و آمد میکردند و از این طریق به درآمد بالایی هم میرسیدند. البته، هیچ کدام از آنها نه به جوانی بازگشتند و نه عمر جاودان گرفتند! بنابراین بدیهی است که هیچ کدام از آن کتابهای جادوگری، اعتباری نداشتند.
در اینجا قصد اما این نیست که جادوگری را صرفاً خرافه و جادو بدانیم، بلکه آن چیزی که به عنوان شیطان پرستی در جادوگری رواج پیدا کرده بود، در درجه اول، چیزی جز سرگرمی جدیدی برای درباریان و اشراف نود و در درجه دوم، راهی بود برای خالی کردن کینه و نفرت عدهای که برای رفع عطش شهوت و قدرت، به هر جنایتی دست میزدند.(7)
9
نمونههای تاریخی زیادی درباره این جریانها نقل شده است. یکی از معروفترینِ این شخصیتها- که نزد شیطان پرستان هم بسیار محترم است و کتابها و آهنگهای موسیقی زیادی هم برایش سروده شده است- کسی نیست جز گیلز دی ریس(8) که البته نتوانست بیش از سی و شش سال عمر کند. او در سال 1404 میلادی به دنیا آمد و در 26 اکتبر 1440، احتمالاً در سحرگاه این تاریخ، اعدام شد؛ فقط به این دلیل ساده که قاتل زنجیرهای و معروف فرانسه بود که به نقلی، 80 تا 200 قتل انجام داد.
به او لقب دیگری هم داده بودند؛ به او میگفتند: قاتل زنجیرهای کودکان؛ زیرا گیلز جوان ماجرای ما، علاقه داشت که بچهها و خصوصاً دختر بچهها را تکه تکه کند.
در این دوره، اعمال وحشیانهای به نام شیطان پرستی، سراسر اروپا را فرا گرفته بود. رها شدن از دوران سیاه قرون وسطا و پا گذاشتن به رنسانس، هرچند از لحاظ علمی و صنعتی، اروپا را به جلو کشاند، امّا در درونیترین و پنهانیترین محافل اروپایی، چهرهای مخوف و هراس انگیز از کسانی دیده میشد که واقعاً- در اینجا تأکید روی واقعاً است- مطالبی که درباره شیطان پرستی و نیرو گرفتن از شیطان میشد را باور کرده بودند و بهای باور خود را به راحتی و به سادگی با ریختن خون میدادند.(9)
10
یوهان جورج فاوست(10) معروف و آلمانی، فردی است که در قرن شانزدهم، بسیاری از دستورالعملهای عهد بستن با شیطان به او نسبت داده شده است. البته به یاد داشته باشید که کسی نمیتواند مطمئن باشد که فاوست معروف، واقعاً وجود داشته است یا نه، در تاریخ، چهره او به عنوان یک جادوگر حیله گر، آغشته به انواع افسانهها و داستانهای بلند و کوتاه و ترسناک است. فاوست زمانی بیشتر مشهور شد که گونه نمایشنامه دو قسمتی خود، به همین نام را منتشر کرد (قسمت اول در سال 1808 و قسمت دوم در سال 1831). این نمایشنامه، به عنوان یکی از الهام دهندهترین منابع شیطانی و شیطان پرستی مطرح شد. حتی امروزه هم بسیاری از شیطان پرستانی که علاقه مند پرواز در فضای شیطانی قدیم اروپا هستند، خطبه خط این اثر زیبا را در محافل خود میخوانند و سعی میکنند همان عهدی را ببندند که فاوست، با شیطان بست.
در قسمت اوّل، خدا به شیطان اجازه میدهد که درستی و راستی فاوست، خدمتگزار خدا را آزمایش کند. مفیستوفلس (که همان شیطان بود) به سراغ فاوست پیر و مفلوکا میرود و با او معاملهای میکند. اگر فاوست حتی برای یک لحظه هم با این معامله موافقت کند، روحش به پرواز در خواهد آمد. فاوست دوباره جوان میشود و همراه با مفیستوفلس، به مسافرت میرود تا از تمام لذتهای زمینی، برخوردار شود.
«یک تور از لذتها» چیزی است که نصیب فاوست میشود. اما فاوست، عاشق دختری به نام مارگارت میشود و بعد به او خیانت میکند و در نهایت هم، باعث سقوط و مرگش میشود. مفیستولس گمان میکند که میتواند روح مارگارت را هم اسیر کند، ولی عشق مارگارت به فاوست، او را نجات میدهد.
در قسمت دوم، فاوست مجدداً پیر و مفلوک میشود و البته علاقه پیدا میکند که زمینها و دریاها را آباد کند. این کار، فواید زیادی برای همه به دنبال میآورد. این کار که به نظر فاوست چندان مهم نبود، آثاری را برای او به دنبال میآورد که بالاخره مفیستوفلس، از گرفتار کردن روح او، عاجز و پشیمان میشود.(11)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1- إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى أَنْ یكُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ،قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ (حجر: 31 و 32).
2- نهج البلاغه، خطبه 192.
3- نام آهنگی معروف گروه موسیقی کوبین با صدای فردی مرکوری.
4- قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (حجر: 39 و 40).
5- www.halloweenhistory.org
6- www.history.com/topics/halloween
7- Real History of Satanism. By: Lyndon LaRouche. www.larouchepub.com
8- Gilles de Rais.
9- Keith Thomas: Religion and Decline of Magic. pp. 514-517.
10- johann George Faust.
11- یوهان ولفگانگ فون گوته، فاوست.
منبع مقاله :
عابدی شاهرودی، محمدرضا؛ (1392)، در محضر تاریکی، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.
/ج