شیوه های تحریف اسناد سقط حضرت محسن (ع)
مقدمه
به دلیل کتمان حوادث تلخ و رسوا کننده هجوم به «بیت فاطمه (ع) به دست تاریخ نویسان مکتب خلافت و محو اسناد تاریخی حاکی از ایراد «ضرب و جرح» به حضرت زهرا (س) از صفحات کتب اهل سنت، بازخوانی ماجرای جانگذاز سقط حضرت محسن (ع) نیازمند به کشف سرنخ های پنهان و معدودی می باشد که بایستی از لا به لای انبوهی از اوراق، استخراج گردد.(1) چرا که بخش عمده ای مدارک تاریخی اسناد مرتبط با سقط حضرت محسن (ع) – با انگیزه پاکسازی صفحات تاریخ از یورش هواداران ابوبکر به حضرت فاطمه (س) – دستخوش تحریف و کتمان گردیده است.
دستان خیانتگر تاریخ نگاران مکتب خلافت، با به کار گیری دو شیوه، به ایجاد تحریف درباره نحوه درگذشت حضرت محسن (ع) دست یازیده اند.
شیوه یکم: انکار سقط حضرت محسن(ع)
نقل های تحریف آمیز نویسندگان اهل سنت در این زمینه را می توان در سه قالب دسته بندی نمود:
قالب اول)
ادعای مرگ حضرت محسن(ع) در کودکی!
چنانچه در شماره سوم از فصلنامه «ندای اسلام» می خوانیم:
«محسن در کودکی وفات کرد.» (2)
سند شماره یک و دو
طبری(متوفای310) و ابن اثیر (متوفای 606) می نویسند:
…وانه توفی صغیرا.(3)
و در کودکی از دنیا رفت.
سند شماره سه
ابن حجر عسقلانی(متوفای 852) می نویسد:
..مات صغیراً(4)
در خردسالی از دنیا رفت.
سند شماره چهار
ابن قدامه (متوفای 62) می نویسد:
…مات طفلاً(5)
در کودکی درگذشت.
سند شماره پنج
سبط بن جوزی (متوفای 654) می نویسد:
…مات طفلاً(6)
در کودکی درگذشت.
کتمانی در پی کتمان
مقدسی (متوفای 355) درباره حضرت محسن(ع) می نویسد:
…وهو الذی تزعم الشیعه انها أسقطته من ضربه عمر و کثیر من اهل الآثار لایعرفون محسنا.(7)
وی همان است که شیعه باور دارد:
فاطمه وی را بر اثر ضربه (فروکوفتن) عمر سقط کرد.
با آن که اکثر وقایع نگاران محسن را نمی شناسند.
همان طور که ملاحظه می فرمایید. «مقدسی» برای زیر سؤال بردن اعتبار عقیده شیعیان در باره ماجرای سقط حضرت محسن (ع)، در کمال بی پروایی می نویسد:
«اکثر وقایع نگاران محسن را نمی شناسند.»!
در حالی که اندک جستجویی در منابع تاریخی اهل سنت، حاکی از آن است که آنان، وجود فرزندی به نام «محسن» را پذیرفته اند؛ هر چند درباره سرگذشت او به تحریف های متعددی دست یازیده اند تا از نظام خلافت هواداری کرده باشند.
ظاهراً خود «مقدسی» هم متوجه این گزافه گویی اش گردیده است؛
لذا در ادامه کتابش، درباره حضرت محسن (ع) می نویسد:
فأما محسن بن علی فإنّه هلک صغیرا.( 8)
اما محسن فرزند علی در کودکی از میان رفت.
قالب دوم)
ادعای مرگ حضرت محسن(ع) در نوازدی!
سند شماره یک
بدخشانی (متوفای 1126) می نویسد:
…فمات رضیعاً (9)
در شیرخوارگی درگذشت.
قالب سوم)
ادعای مرگ حضرت محسن(ع) بلافاصله پس از تولد!
سند شماره یک
ابن حزم اندلسی (متوفای 456) می نویسد:
..مات صغیراً جداً إثر ولادته.( 10)
درآغاز کودکی، بلافاصله پس از تولدش از دنیا رفت.
شیوه دوم: کتمان حوادث سقط حضرت محسن(ع)
در این شیوه، علیرغم اعتراف به سقط حضرت محسن(ع)، از بازگویی حوادث ناگواری که به این واقعه منجر گردید، اجتناب می شود و به عوامل تأثیرگذار در وقوع سقط، هیچ اشاره نمی گردد.
سند شماره یک
ابن صباغ مالکی (متوفای 855) می نویسد:
…وانه کان سقطاً (11)
که وی، بچه ای سقط شده بود.
سند شماره دو
صفوری شافعی (متوفای 894) می نویسد:
…والمحسن کان سقطاً (12)
ومحسن، کودکی سقط شده بود.
جالب است که وی در کتاب دیگرش به نام «المحاسن المجتمعه فی الخلفاء الاربعه» (13) سقط شدن حضرت محسن(ع) را از کتاب «الاستیعاب» تألیف ابن عبدالبر (متوفای 463) نقل می نماید؛ در حالی که در چاپ های فعلی از کتاب «الاستیعاب» نشانی از آن یافت نمی گردد!؟
با بهره گیری از نقل ذیل، زمان حادثه را نیز می توان دریافت:
سند شماره سه
ابن بطریق (متوفای 600) می نویسد:
و فی روایه: أن فاطمه استقطت بعد رسول الله ذکراً کان سماه النبی – وهو حمل – محسناً.( 14)
و در روایتی نقل شده است: فاطمه پس از [رحلت] رسول خدا، فرزند پسری را سقط نمود که پیامبر وی را -در حالی که جنین بود- محسن نام گذاری کرده بود.
کتمانی شگف انگیز
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 656) از استادش ابو[یحیی] جعفر النقیب (متوفای قبل از 644) پرسید:
…أروی عنک ما یقوله قوم.
«إن فاطمه رُوّعت فالقت المحسن.»؟
فقال: لاتروه عنی و لا ترو عنی بطلانه…(15)
آیا از تو روایت کنم قول گروهی را که می گویند:
«فاطمه ترسانده شد، پس محسن را سقط نمود.»؟
او گفت: از من روایت نکن وب طلان این ماجرا را نیز از قول من نقل ننما….
نشانه های کشف حقیقت
سند شماره یک
ذهبی (متوفای 748) درشرح زندگانی ابن ابی دارم.( 16) (متوفای 352) از قول ابن حماد کوفی (17) چنین می نویسد:…. حضرته و رجل یقرأ علیه:
إن عمر رفس فاطمه حتی أسقطت بمحسن.(18)
بر او وارد شدم؛ شخصی نزد او می خواند:
عمر چنان با لگد به سینه فاطمه کوبید که وی، محسن را سقط نمود.
یادآور می شویم که ذهبی در آثار خود، به تضعیف شخصیت ابن ابی دارم همت گماشته و سخن ابن حماد را نیز با همین هدف نقل کرده است؛ چرا که ذهبی، از زمره باورمندان به «عدالت همه صحابه، به ویژه عدالت خلفا و هواداران آن ها» می باشد؛ تا آن جا که «پرهیز از نقل مطاعن صحابه» را «مبنای نگارش» کتاب های خود قرار داده و به صراحت نیز به لزوم رعایت این مبنا در تاریخ نگاری، اعتراف کرده است.(19) به هر حال باید توجه داشت: «تضعیف یک راوی» آن هم به این دلیل که وی از «مطاعن خلفا» سخن به میان آورده است؛ یکی از شیوه های اهل سنت، برای سرپوش نهادن بر حقایق می باشد.
خاطر نشان می گردد که اگر اتهاماتی چون: رافضی بودن، غلو در رفض و شتم شیخین، سبب تعضیف یک راوی گردد، در سلسله راویان صحاح سته با افرادی مواجه می شویم که علیرغم اصابت این قبیل اتهامات به آنان، صحت حدیثشان پذیرفته شده است. (20)
توجه
در فضایی که تمام همت حدیث نگاران وتاریخ نویسان اهل سنت به «تبرئه خلفا از طریق تضعیف راویان مطاعن آن ها» معطوف می باشد. (21) سندهای تاریخی فوق، همچون «بانگ بیدار باشی» است که هر پژوهشگر ژرف نگری را به بازنگری در«نقل های متعارف اهل سنت درباره حضرت محسن(ع) وا می دارد و هر محقق کنجکاوی را به جستجوی بیشتر برای کشف حقیقت ماجرا ترغیب می نماید.
هر چند که اظهار شده:
«گاهی ندرتاً از بعضی عوام نه علماء شنیده می شود که حضرت عمربن الخطاب لنگه دروازه خانه را به پهلوی حضرت فاطمه الزهراء بنت رسول الله همسر حضرت علی زد و پهلوی حضرت فاطمه تا آنجا صدمه دید که جنین در شکمش تلف شد. این طفل همان پسر حضرت علی است به نام محسن. اصلا این امر صحت ندارد. من این مطلب را در هیچ کتابی از هیچ فرقه ای ندیده ام و از هیچ عالم روحانی هیچ طایفه ای نشینده ام.» (22)
آشنایی با حقیقت ماجرای سقط حضرت محسن(ع)
حقیقت پنهان
علیرغم تلاش گسترده تاریخ نویسان اهل سنت در زمینه ایجاد تحریف در اسناد و مدارک حاکی از ماجرای سقط حضرت محسن (ع) صفحات برخی منابع مکتب خلافت، اعتراف تکان دهنده ای را در خود گنجانده اند.
اعتراف صریح و شفاهی که نقش مهمی در راهنمایی پژوهشگران به سوی کشف «حقیقت ماجرا» ایفا می نماید و درست به همین دلیل، به شدت مورد انکار هواداران خلفا قرار گرفته است؛ چنانچه در شماره سوم از فصلنامه «ندای اسلام» می خوانیم:
«نخستین کسی که به جعل داستان شهادت حضرت فاطمه زهرا پرداخت، ابراهیم بن سیار نظام رئیس فرقه نظامیه بود.»(23)
آشنایی با شخصیت علمی «نظام»
ابراهیم بن سیاربن هانی بصری معتزل (متوفای 231) چهارمین شخصیت برجسته معتزله می باشد که در مدرسه اعتزال بصره رشد نموده است.
…رأس أهل الاعتزال مع علو طبقته فی الکلام و تمکنه فی العلم و تحکمه فی المعرفه.( 24)
بزرگ معتزله که مرتبه اش در کلام والا، در علم چیره دست و در معرفت استوار بود.
خطیب بغدادی (متوفای 463) درباره اش می نویسد:
..وکان احد فرسان اهل النظر والکلام علی مذهب المتعزله.(25)
و او یکی از یکه تازان اندیشه و کلام در مذهب معتزله بود.
ابن ماکولا (متوفای 475) درباره اش می نویسد:
…وکان احد فرسان المتکلمین.(26)
و او یکی از یکه تازان کلام بود.
متن اعتراف «نظام» درباره حضرت محسن(ع)
سند شماره یک
شهرستانی (27) (متوفای 548) می نویسد که وی معتقد بود:
ان عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی ألقت الجنین من بطنها.(28)
عمر در روز بیعت چنان ضربه ای بر شکم فاطمه کوبید که وی جنین را از شکمش فرو انداخت.
سند شماره دو
صفدی (متوفای 764) می نویسد که وی معتقد بود:
ان عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت المحسن.(29)
عمر در روز بیعت چنان ضربه ای بر شکم فاطمه کوبید که محسن را فرو انداخت.
توجه
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 656) از قول جا حظ (متوفای 255) می نویسد: نظام، شیعیان را به دلیل بدگویی کردنشان از صحابه، به شدت مورد رد و نفی (انکار) قرار می داد.( 30 )
پی نوشت ها :
1- جهت آشنایی با برخی از اسناد و مدارکی که در این کتاب بدان ها نپرداخته ایم، به کتاب های «حقایق پنهان» و «با کاروان جوین» (چاپ: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر) مراجعه فرمایید.
2- عبدالعزیز نعمانی: مقاله «فاطمه زهرا از ولایت تا افسانه شهادت» ، مندرج در فصلنامه ندای اسلام، شماره 3، ص 64.
3- تاریخ الامم والملوک، ج5، ص 153؛ الکامل فی التاریخ، ج3، ص397.
4- الاصابه ، ج4،ص471.
5- التبیین، ص133.
6- تذکره الخواص،ص 193.
7- البدء والتاریخ، ج 5، ص20.
8- البداء والتاریخ، ج5، ص75.
9- نزل الابرار، ص134.
10- جمهره انساب العرب، ص37.
11-الفصول المهمه، ص126.
12-نزهه المجالس، ج2، ص184وص 194.
13- نسخه مصوره بمکتبه المحقق الطباطبائی، ص164.
14- عمده عیون، ص74.
15- شرح حدیدی، ج14، ص193.
16-ابن عماد حنبلی(متوفای 1350) درباره شخصیت علمی او می گوید: کان محدث الکوفه وحافظها.
او در کوفه«محدث» و «حافظ» (از حفظ دارنده احادیث بسیار) بود.
(شذرات الذهب، ج3، ص 11)
17-بسیاری از بزرگان اهل سنت، وی را ستوده اند (ر. ک: سیر اعلام النبلا، ج14، ص309؛ تذکره الحفاظ، ج2، ص759؛ لسان المیزان ، ج5، ص615).
18- میزان الاعتدال ، ج1، ص139؛ ابن حجر عسقلانی (متوفای 852) نیز مشابه مطلب فوق را در باره ابن ابی دارم می نویسد(لسان المیزان، ج1، ص268)
19- ر. ک: سیر اعلام النبلاء، ج10، ص92-93.
20- ر. ک: سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) مقاله اعتراف ابن ابی دارم.
21- برای مثال: از احمد بن حنبل (متوفای 241)- مؤلف کتاب المسند- سوال شد: آیا از حسین بن الحسن الاشقر روایت نقل می کنی؟ احمد پاسخ داد: او کسی نیست که دروغ بگوید… گفتند: او درباره ابوبکر و عمر روایاتی نقل کرده و بابی را در معایب آن دو تألیف نموده است. احمد گفت: اگر چنین باشد، او صلاحیت آن را ندارد که از وی روایت کنیم.
(تهذیب التهذیب،ج2، ص291).
22- سید عبدالرحیم خطیب (امام جمعه پیشین اهل سنت بندر عباس)، کتاب «صهرین»، ص 301.
23- عبدالعزیز نعمانی: مقاله «فاطمه زهرا از ولادت تا افسانه شهادت»، مندرج در فصلنامه ندای اسلام ، شماره 3، ص69.
24- طوق الحمامه، ص127.
25- تاریخ بغداد، ج6، ص96.
26- الاکمال، ج7، ص274.
27- هرچند که شهرستانی (و امثال او) به دلیل تعصبات تند تسنن گرایانه، این اعتراف را با هدف «بی اعتبار جلوه دادن نظام» نقل می کنند؛ ولی باید توجه داشت: این شیوه از تضعیف – که برخاسته از طرفداری کورکورانه از نظریه عدالت صحابه می باشد- خود قرینه ای است که با اتکا بر آن، می توان بر اعتبار نقل مذکور پای فشرد.
28- الملل والنحل، ج1، ص57.
29- الوافی بالوفیات، ج6، ص17.
30- شرح حدیدی، ج20، ص31.
منبع : علی لباف / تازیانه بر وحی/ انتشارات منیر /تهران :1385