شیوههای سنتی آموزش دینی
شیوههای سنتی آموزش (مطالعه و حفظ متن مقدس، گوش دادن به مواعظ، اجرای شعائر دینی) در مقایسه با شیوههای آموزشی جدیدتر، که آموزش و پرورش غیردینی ابداع کرده است، جذابیت کمتری دارد. رویکردهایی مثل بازیهای شبیه سازی، نمایش، فیلمهای سینمایی، تلویزیون و گفت و گو درباره مشکلاتی که برای جوانان این زمان مهم است، از جمله این شیوههاست. نه تنها در اهمیت شناختی روشهای رایج تشکیک شده، بلکه موفقیت شیوههای سنتی در دسترسی به نتایج عاطفی و عرفانی که در تجربیات دینی مطلوب می باشد، مورد تردید قرار گرفته است. نمونه هایی از شش کار ابتکاری، که در ذیل آمده، طیفی از شیوههایی را نشان می دهد که مربیان دینی تجربه کرده اند.
الف – موعظههای مشارکتی و گروه های مطالعه
استوکس Stokes (۱۹۷۷) ابتکارهای گوناگونی را توضیح می دهد که در دهه ۱۹۷۰ در بعضی از کلیساهای پروتستان امریکا صورت گرفته است. هدف از این ابتکارات آن بود که یادگیری را فعال تر از زمانی گرداند که یک گروه در کلیسا به طور منفعل به موعظه گوش می دهند. یک شیوه، موعظه مشارکتی بوده که در آن، افراد حاضر به پرسش هایی پاسخ می دهند که کشیش در خلال وعظ طرح می کند. این پاسخ چه بسا در خلال موعظه شکل گفت وگو میان کشیش و جمعیت حاضر را به خود بگیرد یا ممکن است پس از موعظه، به صورت یک بحث آزاد، مباحثه با میزگرد برگزار شود. در بعضی موارد، این گفت وگو سپس در طول هفته و در بین یک گروه کوچک ادامه می یابد.
ب – طرحهای شاگرد محور
یک گرایش، به ویژه در جوامع غربی، این بوده که علاقه جوانان را در سطوح سنی گوناگون شناسایی و سپس طرحهای مطالعات دینی را با آن رغبتها برنامه ریزی کنند. نمونه ای از آموزش های شاگرد محور، برنامه ای سوئدی است که با تحقیق درباره علایق شخصی کودکان ۱۰ تا ۱۲ ساله آغاز شد. در این تحقیق شاگردان داستان ناتمامی را تکمیل کردند که کودکانی را در موقعیتهای نزاع و کشمکش نشان می داد. این تحقیق نشان داد که کودکان پیش از هر چیز درباره چند چیز نگرانی دارند: تنهایی، تأثیر خشونت، مصیبت و جنگ. نتایج این تحقیق در تدوین موضوعاتی برای برنامههای تربیت دینی استفاده شد که معلمان را قادر می سازد تا در انجیل عبارتهایی را که به این نگرانی ها مربوط است، بشناسند و گفت و گوهایی را ترتیب دهند که کودکان از طریق آن با راههای تأثیر موضوعات و عبارت های انجیل در زندگی آشنا شوند. در واقع، نقطه شروع برای مشخص کردن موضوعات مطالعه (نه انجیل یا علایق بزرگسالان، بلکه) مجموعه ای از علاقه های کودکان در زمینههای زندگی و مرگ، مسئولیت و گناه، مصیبت و همدردی، ترس و امنیت، تنهایی و معاشرت بود (فاگر لیند ۱۹۷۶).
ج – برنامههای عمل اجتماعی
دهه ۱۹۷۰ در بیشتر کشورها شاهد ناآرامیهای اجتماعی بسیاری بود. ناآرامی هایی که در برنامههای تربیت دینی منعکس شده بود، عبارت است از روی گردانی از مطالعه انجیل به عمل اجتماعی. این عمل شکل تظاهرات سیاسی و خدمت اجتماعی مستقیم به خود گرفت تا غفلت یا ستمی را که اقلیتها از آن رنج می برند، جبران نماید یا شرایطی را که برای کیفیت زندگی عمومی مردم مضر است، تصحیح کند.
طبق تحقیق در کلیساهای پروتستان امریکای شمالی (استوکس، ۱۹۷۷)، درگیری اجتماعی مربوط به دهه ۱۹۹۰، در دهه ۱۹۷۰ تغییر کرد و توجه به مطالعه انجیل و اندیشه های دینی بیشتر شد؛ به گونه ای که سزاوار است الگوی دهه ۱۹۷۰ را الگوی «کنش – واکنش» بنامیم. طبق این برداشت از تربیت دینی، کلیسای ایالتی پرسبیترین فیلمی تهیه کرد و در آن، چهار روش آموزش بزرگسالان را پیشنهاد کرد که عبارت بودند از: 1. تدریس متداول انجیل در کلیسا، ولی با شیوههای جدید آموزش (یادگیری شناختی؛ ۲. کمک به دیگران، مثل خدمت در یک مرکز رسیدگی به رفتارهای بحرانی نوجوانان (آموزش مهارت های شخصی – اجتماعی)؛ ۳. گروه گفت و گوهای صمیمی (یادگیری عاطفی)؛ 4. شرکت در نهضتهای موضوع محور، مثل به دست آوردن حقوق مساوی برای زنها یا گروههای اقلیت (یادگیری عملی – مشارکتی).
د – هنرهای نمایشی
کاربرد هنر نمایش در تربیت دینی پدیده جدیدی نیست. نمایش و برگزاری مراسم برای تجسم وقایع دینی پیشینهای دیرین دارد. واژه امروزی عروسک های نخ بافته عروسکهای خیمه شب بازی از اسامی شخصیتهای بازیگر (ماری های کوچک) در نمایش های مسیحی قرون وسطا که مریم مقدس را به نمایش می گذاشتند، گرفته شده است. با این حال، امروزه گسترۀ تأثیر هنرهای نمایشی در آموزش دینی بسیار بیشتر از گذشته است.
نمایشهای رسمی، که طی آن بازیگران گفتارهایی را حفظ می کنند که نویسنده یک نمایشنامه به وجود آورده است، هنوز هم عمومیت دارد. کاربرد نمایش عروسکی نیز ادامه دارد. با این حال، هنرهای نمایشی به شکل امروزی به نمایش های روی صحنه محدود نمی شود، بلکه می توان آن را با دوربین فیلم برداری تلویزیونی با روی نوار ضبط کرد و در رادیو یا از طریق ویدیو و تلویزیون نمایش داد. همچنین به عنوان روشی دیگر، اعضای یک گروه مطالعاتی می توانند قطعه های نمایش را با صدای بلند بخوانند و سپس از این قطعه ها به عنوان موضوع گفت وگوی دینی یا مباحث اخلاقی استفاده کنند.
شکل های کمتر سنتی نمایش که مقتضی ابتکار بیشتری در نقش هنرمندان هستند، عبارت اند از: هنرهای خلاق، بازی کردن نقش، نمایش های اجتماعی و نمایش های روانی. در هر یک از این بازی های بازیگران رفتارها و گفتارهای خود را در پاسخ به دیگران بالبداهه خلق می کنند. این قالب های هنری می تواند زندگی روزمره را منعکس و بدین وسیله، عملکرد بازیگران را با شیوههای پاسخ دادن به ضرورتهای تصمیم گیری در زندگی واقعی تجهیز کند. «هنرهای خلاق» واژهای عمومی است به معنای سبکهای شخصیت هایی که خودجوش رشد می کنند، همراه با کارهای آنها. معمولا به بازیگران گفته می شود که در نقش چه کسانی بازی می کنند و در چه موقعیتهای پیچیدهای خود را می یابند. سپس آنان باید به گونه ای با یکدیگر برخورد کنند که می پندارند شخصیت های اصلی در زندگی واقعی خود رفتار کرده اند. «اجرای نقش»، به منزله نمایشی خلاق، بر نوع شخصی که در یک نقش ظاهر می شود و نیز بر شیوه ای که آن شخص در موقعیت های گوناگون احساس و رفتار می کند، تأکید دارد. «نمایش اجتماعی» بر تعامل اجتماعی شخصیت ها تأکید می کند و «نمایش روانی» بر کشمکش های درونی انسانها تأکید دارد (فوگل Fogle ، ۱۹۸۹؛ گلاویچ Glavich ، ۱۹۸۹).
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸