صفات بارز خداوند
علم الهی، یکی از صفات بارز خداوند است. او دانای مطلق است و هیچ گونه جهل و نادانی در او راه ندارد. علم الهی، نامحدود و عین ذات اوست. معرفتی که هم به ذات، هم به تمام افعال، هم به تمام جهان از ریزترین تا درشت ترین موجودات، در تمام زمانها تعلق دارد. این علم، قبل از تحقق جهان هم به صورت تفصیلی، در ذات الهی وجود داشته است.
متکلمان و فلاسفه الهی، برای اثبات علم الهی به دلایلی تمسک کرده اند. یکی از دلایل اثبات علم الهی از طریق افعال محکم الهی است. نظم و استحکام در افعال الهی که به وسیله مشاهده طبیعت و علوم طبیعی کشف می شود، بر آگاهی سازنده از فعل محکمش دلالت دارد و محال است که افعال محکم و متقن از فاعل غیر آگاه، تحقق یابند. پس حق تعالی، علم به مخلوقات دارد.
همه فلاسفه، در برهان دیگری از طریق ممکن الوجود بودن ماسوى الله و این که همه ممکنات به واجب الوجود مستند می گردند، بهره برده اند و چون خدای سبحان، علم به ذات خود دارد و از طرفی علم به علت، مستلزم علم به معلول است؛ پس خداوندی که عالم به ذات و کمالات خود است، به تمامی مخلوقات نیز علم خواهد داشت. آیات قرآن، با تبیین لطافت و خبیری حق تعالی به اثبات علم الهی پرداخته و می فرماید: «ألا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیره متفکران اسلامی، بعد از اثبات علم الهی به احکام آن به شرح ذیل پرداخته اند:
الف) علم الهی از سنخ علم حضوری است نه علم حصولی: خداوند، در علم به ذات و افعالش به مفاهیم و تصورات حصولی نیازی ندارد و به صورت حضوری به ذات، کمالات ذات و افعال نشأت گرفته از ذات، آگاهی دارد.
ب) همه امور، متعلق علم الهی است: خدای سبحان، در آیات قرآن به گستره حداکثری علم الهی پرداخته و می فرماید: «واعلموا أن الله بکل شیء علیم (بقره: ۲۳. «و بدانید خداوند بر هر چیزی آگاه است.»): وهو الله فی السماوات وفی الأرض یعلم سرهم وجهرم ویعلم ما تکسبون» («اوست خداوند در آسمان و زمین، که پنهان و آشکار شما را می داند و از آنچه انجام می دهید با خبر است.»)«وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو ویعلم ما فی البر والبحر وما تسقط من ورقة إلا یعلمها ولا حبة فی ظلمات الأرض ولا رطب ولا یابس إلا فی کتاب مبین»(انعام: 09.« و کلیدهای غیب، تنها در نزد اوست و جز او کسی آن را نمی داند. آنچه را در خشکی و دریاست می داند. هیچ برگی نمی افتد، مگر این که از آن آگاه است و هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین و هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز این که در کتاب آشکار ثبت است) پس وقتی خالقیت و شمول آن برای حق تعالی ثابت شد، بدون شک، چون دارای اختیار و اراده است، نسبت به کاری که انجام میدهد، آگاهی دارد. علاوه بر این استدلال، میتوان از طریق برهان نظم و هماهنگی و اعجاب های پیچیده عالم و نیز نامتناهی بودن ذات واجب الوجود و علت العلل و احاطه کامل او به جهان، به علم نامحدود الهی پی برد.
ج) علم الهی به همه مخلوقات قبل و بعد از آفرینش: خداوند، به همه موجودات، هم قبل از آفرینش و هم بعد از آنها، داناست؛ آگاهی حق تعالی به مخلوقات بعد از تحقق، به دلیل وجود همه کمالات در ذات حق تعالی و احاطه علت تامه به معلولش است. علم الهی به مخلوقات قبل از تحقق، از آن جهت است که خداوند، دارای تمام کمالات موجودات است. پس خداوند در مقام ذات نیز به تمام کمالات و همه موجودات علم دارد.
د) سمیع و بصیر بودن خداوند: متکلمان اسلامی به تبعیت از آیات قرآن، حق تعالی را به اوصاف سمیع و بصیر ستوده اند. اشاعره، صفات سمع و بصر را همانند علم، قدرت، اراده، حیات و تکلم، صفات زاید بر ذات و قدیم دانسته اند، که مستلزم تعدد شریک برای ذات واجب الوجود است؛ ولی سایر متکلمان اسلامی، سمع و بصر را به علم الهی به مسموعات و مبصرات تفسیر کرده اند که در این صورت، سمیع و بصیر، دو مرتبه از درجات علم حق تعالی به شمار می آیند. خدای سبحان می فرماید: «إن الله بعباده خبیر بصیر»( فاطر: ۳۱. «خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست.»).
پرسش مهم این است که چرا خداوند علاوه بر صفت علم، به صفات سمع و بصر نیز اشاره کرده است؟ پاسخ این است که شاید کسانی گمان کنند خداوند، فقط به امور کلی علم دارد و نسبت به جزئیات و امور محسوس احاطه و علمی ندارد؛ در این صورت، آیات مربوط به سمع و بصر این احتمال را دفع می کنند.
هـ) صفت حکمت: سومین صفتی که از لوازم علم الهی شمرده میشود، صفت حکمت است که در آیات «إن الله عزیز حکیمه و کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت من لن حکیم خبیر، و دوان الله واسعا حکیمة” بیان شده است. حکمت در کتابهای لغت؛ مانند، العین (خلیل بن احمد)، مفردات راغب، لسان العرب و صحاح اللغه، به معنای علم، دانش، داوری به حق، انجام عمل صحیح و حساب شده و شناخت بهترین اشیاء با کیفیت برتر به کار رفته است؛ و به هر حال، کار حکیمانه و دارای غرض و هدف و از روی مصلحت، بدون علم و آگاهی تحقق پذیر نیست؛ و از آن رو که علم خداوند به تمام امور تعلق می گیرد، پس تمام افعالش با حکمت آمیخته است. شایان ذکر است که هدف داری خداوند به فعلش تعلق دارد، نه به ذاتش؛ یعنی خداوند، دارای هدف فاعلی نیست؛ یعنی برای رفع نیازهای خود، جهان را نیافریده است؛ زیرا هدف فاعلی، مستلزم نقص و استکمال فاعل است؛ پس هدف حق تعالی، فعلی است؛ یعنی برای رفع نقایص فعلش، اقدام لازم را انجام میدهد؛ گرچه در نهایت، این اهداف به حبة ذات فاعل برگردد.
و) صفت اراده و مشیت الهی: چهارمین صفتی که از لوازم علم الهی شمرده می شود، اراده و مشیت حق تعالی است. بدون شک، خداوند افعالش را از روی اراده و اختیار انجام می دهد و اراده او به دو نوع تکوینی و تشریعی ظهور می کند. اراده تکوینی، به صورت ظهور افعال الهی در عالم تکوین تحقق می یابد؛ و اراده تشریعی توسط اوامر و نواهی موجود در شریعت ظاهر می شود. صفت اراده، به معنای دوست داشتن و پسندیدن، تصمیم گرفتن و قصد کردن و تصمیم برخاسته از ترجیح عقلانی است، و صفت اختیار، به معنای خواست و گزینش یکی از دو گرایش متفاوت، بدون اکراه و اضطرار به کار رفته است. اراده و اختیار در حق تعالی، به معنای دوست داشتن و نفی اکراه و اضطرار است. به عبارت دیگر، اراده خداوند به دو قسم ذاتی و فعلی قابل تقسیم است.
اراده ذاتی، همان علم به نظام اصلح در جهان آفرینش، یا حب به کمالات؛ و اراده فعلی، عین ایجاد و تحقق فعل الهی می باشد؛ در این صورت، اراده ذاتی عین علم، و اراده فعلی، جزء صفات فعلیه الهی به شمار می آید.
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390