خانه » همه » مذهبی » ضرب المثل معروف «خنده بر هر درد بی‌درمان دواست»، آیا منبع دینی دارد؟ و آیا در متون دینی به خنده‌ی زیاد سفارش شده است؟

ضرب المثل معروف «خنده بر هر درد بی‌درمان دواست»، آیا منبع دینی دارد؟ و آیا در متون دینی به خنده‌ی زیاد سفارش شده است؟

پاسخ اجمالی

آنچه در مورد پرسش مطرح شده در موضوع خنده درمانی می‌توان گفت این است که:

  1. ظاهرا عبارت «خنده بر هر درد بی‌درمان دوا است»، یک ضرب المثل است که اشعاری هم بر اساس آن سروده شده است. اما مسلم است که این ضرب المثل مبنای قرآنی، یا روایی ندارد؛ لذا باید روان‌شناسان آن‌را بررسی کنند که آیا خنده‌ی زیاد تمام مشکلات و بیماری‌های جسمی و روحی انسان را درمان می‌کند؟ که به نظر می‌رسد این‌گونه نباشد. البته بدیهی است که داشتن روح و روان سالم منحصرا با خنده میسر نمی‌شود؛ چرا که اگر این‌گونه بود پزشکان و متخصصان علم البدان باید برای ده‌ها بیماری جسمی و روحی بیماران خود، داروی خنده را تجویز می‌کردند و نیازی به این همه داروهای مختلف شیمیایی نبود.
  2. آنچه در متون دینی در مورد خنده آمده، سفارش به خنده‌ی زیاد و قهقه نشده است، بلکه بر عکس خنده‌ی زیاد مورد نکوهش قرار گرفته است. در قرآن کریم آمده است: «فلیضحکوا قلیلا و لیبکو کثیرا»؛

 

[1] کمتر بخندید و بیشتر گریه کنید.

در ذیل این آیه از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا»؛[2] اگر آنچه را من می‌دانم شما هم می‌دانستید، کم می‌خندیدید و بسیار می‌گریستید.

در سفارش‌های حضرت داوود(ع) به فرزندش حضرت سلیمان(ع) هم آمده است: فرزندم بپرهیز از خنده‌ی زیاد که خنده‌ی زیاد در قیامت بنده را در حال خواری و حقارت رها می‌کند: «أَنَّ دَاوُدَ قَالَ لِسُلَیْمَانَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «یَا بُنَیَّ، إِیَّاکَ وَ کَثْرَةَ الضَّحِکِ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الضَّحِکِ تَتْرُکُ الْعَبْدَ حَقِیراً یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[3]

از امام صادق(ع) نیز در نکوهش خنده‌ی زیاد آمده است: «کَثْرَةُ الضَّحِکِ تُمِیتُ الْقَلْبَ وَ قَالَ کَثْرَةُ الضَّحِکِ تَمِیثُ الدِّینَ کَمَا یَمِیثُ الْمَاءُ الْمِلْحَ»؛[4] خنده‌ی زیاد قلب و دین را می‌می‌راند، آن‌گونه که آب نمک را محو می‌کند.

در سخنی دیگر، آن‌حضرت از رسول خدا(ص) نقل می‌کند شوخى زیاد آبرو را می‌برد و خنده‌ی بسیار ایمان را نابود می‌کند: «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ کَثْرَةُ الْمِزَاحِ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ کَثْرَةُ الضَّحِکِ یَمْحُو الْإِیمَان».‏[5]

  1. همان‌گونه که می‌دانیم خنده از لبخند بالاتر است و اثرات مثبت خنده می‌تواند در لبخند هم وجود داشته باشد؛ برای همین است که در متون دینی، متبسم بودن به عنوان یک ویژگی پسندیده برای مؤمنان، مطرح شده است. در مکتب اسلام شخص مؤمن شوخ طبع و خوش‌مشرب است؛ اما آن‌را در قالب تبسم ابراز می‌کند.
    امام صادق(ع) در این مورد فرمود: «ضَحِکُ الْمُؤْمِنِ تَبَسُّمٌ»؛[6] خنده‌ی مؤمن، لبخند است.

 و شادى مؤمن در چهره‌ی او است:‏« وَ قَالَ ع فِی صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِه».‏[7]

  1. بنابر این، هر خنده‌ای مورد تأیید اسلام نیست و مواردی، مانند قهقهه زدن از ویژگی‌های شیطان بوده و مورد نکوهش قرار گرفته است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ».[8]

لذا همان‌گونه که اشاره کردیم با توجه به واقعیت خارجی نیز این موضوع قابل پذیرش نیست که هر دردی را با خندیدن می‌توان درمان کرد؛ از این‌رو خنده‌هایى که با صداى قهقهه باشد و یا خنده‌هایى که آلوده به گناهانی؛ مانند غیبت، تمسخر و استهزا، … باشد؛ مورد مذمت و نهى است: «…یَا أَبَا ذَرٍّ وَیْلٌ لِلَّذِی یُحَدِّثُ فَیَکْذِبُ لِیُضْحِکَ بِهِ الْقَوْمَ…»؛[9] رسول خدا(ص) در سفارشات خویش به اباذر فرمود: وای بر کسی که با سخن دورغ بخواهد دیگران را بخنداند.

بر این اساس، خنده اگر به صورت تبسم باشد نشان از اخلاق نیکوی انسان مؤمن است و نشانگر رضایت بنده نسبت به مقدرات الهی است که به طور طبیعی آرامش روحی و روانی را به دنبال خواهد داشت، در نتیجه برخی از افسردگی‌ها و بیماری‌های انسان برطرف خواهد شد؛ اما این‌گونه نیست که برای هر درد بی‌درمانی نسخه‌ی شفابخش باشد.

  1. متنی که در پرسش مطرح شده است: «اضحکوا علی الدنیا فانها  یضحک  علیکم»، در منابع یافت نشده است؛ اما با فرض پذیرش، این به معنای خنده‌ی مورد بحث نیست، بلکه خنده بدین معنا است که به دنیا با نگاه تمسخر و بازیچه بنگرید که اگر نگاهتان به دنیا این‌گونه نباشد، شما بازیچه‌ی دنیا قرار خواهید گرفت.

 


[1]. توبه، 82.

[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏5، ص 8، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[3]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 69، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق.

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 664، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.    

[5]. شیخ صدوق، امالی، ص 270، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.

[6]. کافی، ج ‏2، ص 664.

[7]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 533، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.                     

[8]. کافی، ج ‏2، ص 664.

[9]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏12، ص 251، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد