ايجاد و راه اندازي پروژه ي طالبان كه عامل اجرايي آن ارتش پاكستان بوده است، بدون هيچ گونه ترديد، مولود نيازها، آزمندي ها و مقاصد منطقه اي امريكا است.
دولت كلينتون كه به قول «تيم مك گرگ» ـ مفسر بريتانيايي ـ «با شتاب بي سابقه اي به حمايت از طالبان پرداخته است»،[1] مقاصد و هدف هاي منطقه اي را در كانون توجه خويش قرار داده بود. كه عبارتنداز:
1ـ استقرار دولت وابسته در افغانستان
امريكا همواره تلاش ورزيده است تا نظام سياسي آينده در افغانستان به گونه اي شكل بگيرد كه بيش ترين هماهنگي و هم سويي با آن كشور و متحدانش در منطقه و خاور ميانه را داشته باشد. از ديدگاه كارشناسان مسائل افغانستان يكي از عوامل مهم سقوط دولت هاي آقاي مجددي و برهان الدين رباني عدم نزديكي آن ها با ايالات متحده ي امريكا بوده است.[2]2ـ سد سازي در برابر اصول گرايي اسلامي
امريكا اصول گرايي اسلامي را پس از شكست تاريخي ايدئولوژي كمونيستي از رقباي عمده ي خويش در عرصه ي جهاني مي پندارد. امريكا در برابر اسلام در چارچوب نظريه ي «برخورد خونين تمدن ها» (تمدن غرب با تمدن اسلامي) موضع مي گيرد و سعي فراواني به خرج مي دهد تا با هر وسيله ي ممكن از نهضت ها و دولت هاي اصول گراي اسلامي جلوگيري به عمل آورد، چنان چه «رمزي كلارك» وزير سابق دادگستري امريكا افشا نموده است كه: «واشنگتن در حال حاضر اسلام را دشمن درجه ي يك خود مي داند».[3]3ـ دست رسي به ذخاير اقتصادي آسياي مركزي
امريكايي ها علاوه بر عوامل ديگر قدرت ملي، اقتصاد را يكي از مهم ترين متغيرهاي تعيين كننده ي تأثيرگذاري بر تحولات جهاني مي پندارند، به همين جهت است توجه ويژه ي خود را به سوي ذخاير عظيم اقتصادي (نفت و گاز) جمهوري هاي تازه به استقلال رسيده ي آسياي مركزي معطوف كرده اند.
مقامات امريكايي براي جلب سودهاي كلان شركت هاي بزرگي مانند «يونيكال» و شريكش «ولتا» با استفاده از شبكه هاي «CIA» نه تنها سرگرمِ برنامه ريزي اند كه به صورت عملي نيز مشغول سازماندهي مي باشند.
امريكا در ازاي حمايت هاي مالي و سياسي اش از طالبان، به آن ها وظيفه سپرده است تا امنيت لوله هاي گاز و نفت از آسياي مركزي به پاكستان را برعهده بگيرند.
بارنتا، و روبين تحليل گر برجسته ي امريكايي نيز در اين رابطه با صراحت افشا كرده است كه: مهم ترين وظيفه ي طالبان عبارت بود از ايجاد امنيت براي راه ها و به طور بالقوه براي خط لوله ي نفت و گاز كه كشورهاي آسياي مركزي را از طريق پاكستان و نه ايران به بازار بين المللي وصل مي كرد».[4]4ـ تحت فشار قراردادن جمهوري اسلامي
جمهوري اسلامي ايران يكي از مخالفان جدي نظم نوين جهاني مورد ادعاي امريكا است. امريكا كه ايران را مخالف طرح صلح خاورميانه، حامي تروريسم بين المللي و فعال براي دست يابي به سلاح هاي كشتار جمعي و غيره مي داند، تغيير رفتارش را ضروري مي پندارد.
از ساز و كارهايي كه امريكا مؤثر تشخيص داده است، منزوي كردن جمهوري اسلامي در محافل بين المللي و منطقه اي، ايجاد تنش در روابطش با همسايگان، بحران سازي و تشديد بحران در كنار مرزهاي ايران است.
امريكا براي تحقق اين سناريو، متّحد منطقه اي خود (پاكستان) را هدايت و حمايت كرده و طالبان را مورد تقويت قرار مي داد. از ديد مقامات امريكايي، تداوم بحران هاي امنيتي در حاشيه ي مرزهاي امنيتي ايران موجب خواهد شد تا بخش عمده اي از توان و انرژي جمهوري اسلامي در مقابله با آثار و تبعات منفي اين گونه بحران ها صرف شده و اين كشور فرصت و قدرت لازم براي مخالفت با روند ـ به اصطلاح ـ «صلح خاورميانه» را پيدا نكند، به همين جهت است كه يكي از «شاخص هاي عمده ي سياست خارجي امريكا را دشمني با ايران تشكيل مي دهد».[5]5ـ جلوگيري از هم گرايي منطقه اي
هم بستگي كشورهاي هم مرز با افغانستان مانند چين، تاجيكستان، ازبكستان، تركمنستان، جمهوري اسلامي ايران و قدرت هاي منطقه اي مانند هند و روسيه، مايه ي نگراني امريكا است. تمام اين كشورها به جز پاكستان كه از لحاظ روابط بين المللي مخالف ورود امريكا به منطقه مي باشند، هدف هاي اقتصادي، سياسي و استراتژيكي آن كشور را با موانع روبه رو مي كنند.
امريكا از يك طرف خواهان نظارت بر تحولات روسيه و هند است و از جانب ديگر هضم جمهوري هاي سابق شوروي در غرب را از هدف هاي مهم خود به شمار آورده است كه براي اين كار استفاده از سرزمين هاي مجاور مانند افغانستان به عمليات مورد نظر، كمك شايان مي نمايد.
با توجه به هدف هاي فوق كه بيان كننده ي منافع امريكا در منطقه مي باشد، آن كشور ارتش پاكستان را مورد حمايت قرار داده است تا در راستاي مقاصد پيش گفته، زمينه هاي عيني به وجود آورد و شرايط را آماده نمايد كه يكي از آن ها ايجاد ساختار سياسي ـ نظامي طالبان در افغانستان بوده است.
ايجاد گروه طالبان كه به قول «بي نظير بوتو» ـ نخست وزير سابق پاكستان ـ «طرح مشترك امريكايي، انگليسي و عربستان سعودي»[6] بوده است، جايي براي شك باقي نمي گذارد كه به جهت هدف هاي منطقه اي اين كشورها به خصوص امريكا وارد عرصه ي سياسي شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حسام الدين امامي، افغانستان و ظهور طالبان، تهران، انتشارات شاب، 1378.
2. ويليام ميلي، افغانستان، طالبان و سياست هاي جهاني، مترجم عبدالغفار محقق، مشهد، انتشارات ترانه، 1377.
پي نوشت ها:
[1] . ويليام ميلي، افغانستان، طالبان و سياست هاي جهاني، مترجم عبدالغفار محقق، مشهد: انتشارات ترانه، 1377، ص 138.
[2] . شجادي، عبدالقيوم، فجر اميد (اهداف سياست خارجي امريكا در افغانستان)، شماره هاي 47 و 48، مورخ 3/2/79.
[3] الحيات عربي، به نقل از ماهنامه ي نجات، شماره ي 25، 18/11/1377.
[4] . ويليام ميلي، همان، ص 139.
[5] . مقاله ي شيرين هانتر در روزنامه ي لوس آنجلس تايمز، به نقل از روزنامه ي سلام، 7/7/1377.
[6] . مصاحبه ي بي نظير بوتو با راديو B.B.C، 14/ اكتبر/ 1999.