سلام علیکم و رحمة الله با آرزوی توفیق بیشتر و تشکر از لطف و اعتمادتان به مجمع جهانی اهل بیت ^، کسی که می خواهد به دستور ضرورت شناخت امام و اجتناب از مرگ جاهلی، عمل کند شایسته است سبک زندگی خود را با سبک زندگی اصیل اسلامی بسنجد و تنظیم کند و به خودانتقادی بپردازد و اندیشه، عملکرد و اخلاق خودش را بازشناسی و بازسازی کند و سه اقدام مهمّ را به مرحله انجام برساند:
اقدام اول (تصحیح و تعمیق اعتقادات): در مرحله نخست، بیندیشد و مطالعه کند و از کارشناسان بپرسد که آیا اعتقاداتش درباره توحید و عدل و نبوت و معاد و به ویژه در مسأله اساسی رهبری و امامت، صحیح است؟ اگر صحیح نیست آن را رها سازد و اعتقاد صحیح را بیاموزد و اگر صحیح است آن را تقویت کند و ادله و توضیحات و شواهد و لوازمش را بیاموزد.
اقدام دوم (تصحیح و تقویت اعمال): در مرحله بعدی، بر اساس آن اعتقادات صحیح، بررسی کند که آیا رفتار و عملکردش در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی نیز صحیح است؟ اگر صحیح نیست، آن را ترک کند و اگر صحیح است، آن را تقویت کند و تعمیق ببخشد و به صورت کلی بر اساس عقاید صحیح، رفتار و اعمالش را سامان دهد.
اقدام سوم (تصحیح و تهذیب اخلاق): و در مرحله سوم، صفات و اخلاقش را در ارتباط با خود، والدین، همسر و فرزندان و دیگران مورد کنکاش قرار دهد و آن را تصحیح کند و صفات رذیله را ترک کند و فضائل اخلاقی را برگزیند و اخلاقش را عالی و متعالی سازد.
اگر بخواهیم پاسخ را به صورت جامع ذکر کنیم می توانیم بگوییم: کسی از مرگ جاهلی نجات می یابد که آموزه های صحیح اسلامی را به صورت کامل از توحید تا معاد شناخته و به آن ایمان داشته باشد و از آن جمله، آموزه الهی امامت را براستی بشناسد و ایمان داشته باشد و اخلاق و رفتارش را بر اساس آن سامان دهد و به تعبیر جامع می توان گفت که همانگونه بیندیشد و زندگی کند که حضرت امام مهدی موعود # می پسندد؛ یعنی سبک زندگی جاهلی را واگذارد و سبک زندگی اسلامی و مهدوی را برگزیند. کسی که حضرت امام مهدی # را بخوبی بشناسد، دوستدارش می شود و همواره یادش می کند و بر ایشان صلوات می فرستد و برای سلامتیش صدقه می دهد و دعا می کند و به او متوسل می شود و عریضه می نویسد و برای زنده داشتن امر امامت می کوشد و هرگز سخنی نمی گوید و کاری نمی کند که خاطر شریف ایشان رنجیده شود و به حاضر و ناظر بودن آن امام زنده، باور دارد.
توضیحات بیشتر: اقدامات لازم به صورت کلی عبارت از سه اقدام اساسی مذکور است: (1- تصحیح و تعمیق اعتقادات، 2- تصحیح و تقویت اعمال و 3- تصحیح و تهذیب اخلاق) ولی به صورت دقیق و جزئی شامل مسائل و موارد متعددی می شود که در علوم اسلامی تبیین شده است. به این صورت: مباحث اعتقادی در علم کلام و فلسفه اسلامی و مباحث عملی در علم فقه و مباحث اخلاقی در علم اخلاق اسلامی آمده است. در اینجا برخی از مباحث مهمّ را درباره شناخت حضرت ولی عصر # با استفاده از آثار علمی اندیشمندان اسلامی به صورت مختصر یادآور می شویم:
1- عرضه دين بر كارشناسان دينى:
حضرت عبدالعظيم ×: خدمت مولاى خود على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (امام هادى ×) رسيدم. وقتى نگاه ايشان به من افتاد، فرمود: «خوش آمدى، اى ابوالقاسم! تو حقيقتاً دوست ما هستى.»
گفتم: اى پسر رسول خدا! مايلم دينم را به شما عرضه كنم، اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا خداوند عز و جل را ملاقات كنم، امام × فرمود: «اى ابوالقاسم، عرضه كن.»
گفتم: من معتقدم كه خداى متعال، يكى است و مانندى ندارد، و از دو حدّ ابطال و تشبيه، بيرون است. خداوند، جسم و صورت و عَرَض و جوهر نيست؛ بلكه اوست كه اجسام را جسميّت داده و صورتها را صورت بخشيده و اعراض و جواهر را آفريده است. او پروردگار همه چيز و مالك و آفريننده پديده هاست، و [عقيده دارم كه] محمّد | بنده و فرستاده او، خاتم پيغمبران است و پس از وى تا روز قيامت، پيامبرى نخواهد بود. شريعت وى، آخرينِ شرايع بوده و پس از او تا روز قيامت، دينى نخواهد آمد. عقيده من درباره امامت، اين است كه امام و خليفه و ولىّ امر پس از پيامبر | اميرمؤمنان على بن ابى طالب × است و پس از او حسن و پس از وى حسين و سپس على بن الحسين و سپس محمّد بن على و سپس جعفر بن محمّد و سپس موسى بن جعفر و سپس على بن موسى و سپس محمّد بن على ^ و پس از آنها تو هستى اى مولاى من.
در اين هنگام، امام هادى × فرمود: «و پس از من، فرزندم حسن، امام است؛ ليكن مردم درباره امامِ پس از او، چه خواهند كرد؟»
گفتم: اى مولاى من! مگر جريان امامِ پس از او، از چه قرار است؟ فرمود: «او، ديده نمى شود و بردن اسمش بر زبان ها ممنوع است تا آنگاه كه (از پس پرده غيبت) بيرون بيايد و زمين را از عدل و داد پر نمايد، همانطور كه از ظلم و ستم پر شده است.»
گفتم: [به اين امام غايب هم] اقرار دارم و نيز معتقدم: دوست آنان، دوست خدا و دشمن آنان، دشمن خداست، طاعت آنان، طاعت خدا و نافرمانى از آنان، نافرمانى از خداست. من عقيده دارم كه معراج، پرسش در قبر، بهشت، دوزخ، صراط و ميزان حقند، و روز قيامت خواهد آمد و در آن هيچ شكّى نيست، و خداوند همه مردگان را زنده خواهد كرد. نيز عقيده دارم كه واجبات، پس از اعتقاد به ولايت (امامت)، عبارتند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر.
در اين هنگام، امام هادى × فرمود: «اى ابوالقاسم! به خدا سوگند، اين [عقايد]، دين خداست كه آن را براى بندگانش برگزيده است. پس بر آن، ثابت قدم باش. خداوند، تو را بر عقيده ثابت در زندگى دنيا و آخرت پايدار بدارد.»[1]
2- سخنى در باره وجوب شناخت امام عصر #:
احاديثى كه شناخت امام عصر را بر مردم هر دوران، واجب و مرگ بدون شناخت امام را مرگِ جاهلى مى دانند، مورد اتّفاق همه مسلمانان اند و در كتابهاى شيعه و اهل سنّت درج شده اند. براى مثال، كلينى در الكافى از پيامبر | چنين نقل مى كند: «مَن ماتَ لا يَعرِفُ إمامَهُ، ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً»؛ هر كس بميرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است، و در مسند ابن حنبل از پيامبر | نقل شده: «مَن مات بِغَيرِ إمامٍ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً»؛ هر كس بدون داشتن امام بميرد، به مرگ جاهلى مرده است. …
در فرهنگ اسلامى، عصر رسالت پيامبر خدا، عصر علم، و دوران پيش از بعثت ايشان، دوران جاهليت است؛ بدين معنا كه پيش از بعثت پيامبر | به دليل تحريفى كه در اديان آسمانى پديد آمده بود، مردم در گمراهى به سر مى بردند و آنچه به نام دين بر جوامع مختلف بشر حكومت مى كرد، چيزى جز خرافات و موهومات نبود. در واقع، اديانِ تحريف شده و عقايد موهوم، ابزارهايى براى سلطه زر و زور بر انسان شده بودند و اين، واقعيتى است كه تاريخ قبل از اسلام نيز آن را تأييد مى كند.
بعثت مبارك پيامبر |، آغاز عصر علم بود. اساسى ترين مسئوليت ايشان، مبارزه با خرافات و تحريفات و روشن كردن حقايق براى مردم بود. پيامبر |، خود را براى مردم، همچون پدرى مى دانست كه آنان را مى پرورانَد و آموزش مى دهد. ايشان مى فرمود: «إنَّما أنَا لَكُم مِثلُ الوالِدِ اعَلِّمُكُم»؛ در واقع، من براى شما همچون پدرى هستم كه به شما مى آموزم. …
عصر علم- كه با بعثت پيامبر | آغاز شد- تنها در صورتى مى تواند تداوم پيدا كند كه شناختِ ياد شده، وجود داشته باشد. در يك سخن، امامت، پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم يا عصر اسلام راستين است و بدون اين پشتوانه، جامعه اسلامى به جاهليت پيش از اسلام، بازگشت خواهد كرد. …
پيامبر | در حديثى كه بر ضرورت شناخت امام تأكيد دارد، بيان مى نمايد كه چگونه ممكن است جامعه اسلامى عقب نشينى كند و به دوران جاهليتِ پيش از اسلام باز گردد. فرموده پيامبر | گوياى اين حقيقت است كه با حذف مسئله امامت و رهبرى، اين پديده خطرناك، قابل پيش بينى است.[2]
3- قيام مهدى موعود # قطعى است:
… از خطبه مورد بحث (خطبه 150 نهج البلاغه) مانند بسيارى از رواياتى كه پيامبر اكرم | و ائمه اهل بيت ^ نقل شده دو امر مهم استفاده مى شود:
نخست اينكه: اين ظهور مقدّس كه براى برچيدن بساط ظلم و گسترش توحيد و عدل، صورت مى گيرد، زمانى خواهد بود كه فساد صحنه جهان را گرفته باشد؛ يعنى انسانها از ظلم و جور و ستم خسته مى شوند و راههاى اصلاح بسته مى شود و تمام مكتبها و قانونهاى بشرى ناكارآمدى خود را عملا ثابت مى كنند و همين امر آمادگى براى پذيرش آن حكومت الهى را افزايش مى دهد.
ديگر اينكه: ياران مهدى # و اصحاب او براى پياده كردن اين طرح عظيم جهانى افرادى هستند آگاه و دانشمند، شجاع، باشهامت و دلسوز و مهربان و همواره گوش به فرمان.
اين بحث كوتاه با حديثى از صحابى معروف «ابو سعيد خدرى» كه در كتاب «مسند احمد حنبل» آمده است پايان مى دهيم؛ او مى گويد: پيامبر اكرم فرمود: «لاتقوم السّاعة حتّى تمتلأ الارض ظلما و عدوانا قال: ثمّ يخرج رجل من عترتي أو من أهل بيتي يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا؛ قيامت بر پا نمى شود تا آن زمانى كه زمين پر از ظلم و ستم گردد، سپس مردى از عترت من- يا از اهل بيت من- خروج مى كند و زمين را پر از عدل و داد مى كند آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است.» همين معنا در «سنن ابى داود» نيز با مختصر تفاوتى نقل شده است.[3]
4- مشخصات دوره حضرت مهدى #:
به اتفاق علماى شيعه و اهل تسنن اين جمله از پيغمبر اكرم | متواتر است. احدى در اين جمله ترديد ندارد كه پيغمبر اكرم | فرمود: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا الّا يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدى»؛ يعنى اگر فرض كنيم از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است، خدا آن روز را طولانى مى كند تا مهدى از اولاد من ظهور كند. مقصود اين است: اين قضاى حتمى پروردگار است كه اگر فرض كنيم از عمر دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است اين كار حتما بايد عملى شود. اين روايتى است كه اهل تشيع و اهل تسنن هر دو روايت كرده اند و در آن ترديدى نيست، …
اصلا ما حضرت مهدى # را به قيام و عدالت مى شناسيم. … همه راهها، راههاى زمينى، دريايى و هوايى امن مى شود، چون منشأ اين ناامنيها، ناراحتيها و بى عدالتى هاست. وقتى كه عدالت برقرار بشود، [چون] فطرت بشر فطرت عدالت است، دليل ندارد كه ناامنى وجود داشته باشد. … زمين تمام بركات خودش را بيرون مى آورد. … آيا مى دانيد ناراحتى مردمِ آن وقت چيست؟ ناراحتى مردم فقط اين است كه اگر بخواهند يك صدقه اى بدهند و يك كمكى به كسى بكنند، يك نفر [مستحق] پيدا نمى كنند؛ يك فقير در روى زمين پيدا نخواهد شد. … ديگر شرب خمرى وجود نخواهد داشت، ديگر زنايى وجود نخواهد داشت، ديگر بشر تنفر دارد از دروغ گفتن، تنفر دارد از غيبت كردن، تنفر دارد از تهمت زدن، تنفر دارد از ظلم كردن. …
اينها بر اساس چه فلسفه اى است؟ … اسلام مى گويد عاقبتِ بشر عدالت است، اما نمى گويد آن عدالتى كه در عاقبت مى آيد فقط اين است كه فكر بشر به اينجا منتهى مى شود كه منفعت من در اين است كه منافع ديگران را حفظ كنم؛ نه، [در آن زمان] عدالت براى بشر محبوب و مثل يك معبود است، يعنى روحش رُقاء پيدا مى كند، تربيتش كامل مى شود، و اين نمى شود جز اينكه يك حكومت عادل جهانى بر مبناى ايمان، خداپرستى و خداشناسى و بر مبناى حكومت قرآن به وجود آيد؛ و ما مسلمين خوشوقتيم كه برخلاف اين همه بدبيني هايى كه در دنياى غرب براى بشريت به وجود آمده، به آينده بشريت خوشبين هستيم.
همين راسل در كتاب اميدهاى نو مى گويد: امروز ديگر غالب دانشمندان اميدشان را از بشريت قطع كرده و معتقدند كه علم به جايى رسيده است كه عن قريب بشر به دست علم نابود خواهد شد. مى گويد: يكى از اين افراد اينشتين است. اينشتين معتقد است كه بشر با گورى كه به دست خودش كنده است، يك گام بيشتر فاصله ندارد. بشر به مرحله اى رسيده است كه فشار دادن چند دگمه همان و زمين ما كُن فَيَكون شدن همان. و واقعاً هم اگر ما معتقد به خدا و دست غيبى نباشيم، اگر آن اطمينانى كه قرآن به آينده بشريت مى دهد ما را مطمئن نكرده باشد، يعنى اگر ما همين ظواهر دنياى امروز را ببينيم، حق با اينهاست. … امّا ما مى گوييم: براى بشر و براى زمين از اين پرتگاهها باز هم پيدا شده است، دست الهى بالاى همه دستهاست. … به ما گفته اند: «افْضَلُ الأَعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ» اين خوشبينى و انتظار فرج كلى فضيلتش از همه اعمال بيشتر است؛ چرا؟ براى اينكه اين يك ايمانى است در سطح بسيار عالى.[4]
5- مهدى # در منابع حديث شيعه:
عقيده به وجود يك مصلح جهانى به نام «مهدى» در بين شيعه اماميّه موج بيشتر و گسترده ترى دارد؛ زيرا اگر اهل تسنّن آن را به عنوان يك مسأله فرعى مسلّم پذيرفته اند، شيعه آن را جزء اصول اصلى مى داند، چون سلسله امامان دوازده گانه، به او ختم مى گردد، و او خاتم الاوصياء است.
بعضى از پژوهندگان مسائل اسلامى تعداد رواياتى را كه از طرق اهل تسنّن در اين زمينه وارد شده به 200 حديث تخمين زده اند، در حالى كه روايات وارده از طرق شيعه در اين موضوع شايد بالغ بر يك هزار حديث مى شود، اگر رواياتى كه از مصلح بزرگ جهانى سخن مى گويد نزد اهل تسنّن از روايات متواتره است نزد شيعه از «ضروريّات مذهب» محسوب مى شود. به همين دليل، دانشمندان شيعه بيش از دانشمندان اهل سنّت در اين زمينه كتاب نوشته اند. اگرچه همّت نگارندگان غالباً جمع آورى روايات بوده، و جز در چند مسأله، در اين باره به تجزيه و تحليل نپرداخته اند؛ و شايد در عصر خود نيازى به آن نمى ديدند. ولى به هر حال، در جمع آورى اين روايات زحمت فراوان كشيده اند. از ميان كتبى كه در اين زمينه -و به همين سبك كه اشاره شد نگاشته شده- شايد سه كتاب زير كه دانشمندان معاصر به تأليف آن پرداخته اند جامعتر از همه باشد:
1- كتاب «المهدى» تأليف فقيه بزرگوار سيّد صدر الدّين صدر
2- كتاب «البرهان على وجود صاحب الزمان» تأليف عالم مجاهد مرحوم سيّد محسن الامين
3- كتاب «منتخب الاثر فى احوال الامام الثّانى عشر» تأليف دانشمند بزرگوار «لطف اللّه صافى» كه به تشويق و راهنمايى مرحوم آية اللّه بروجردى صورت گرفته و فشرده اى از آن به نام «نويد امن و امان» به فارسى نشر يافته است. منابع اين كتب، كتابهاى فراوانى از قدماى شيعه و اهل تسنّن است كه مستقلّاً درباره همين موضوع تأليف و يا ضمن مسائل ديگر بيان شده است. …
از مجموع اين احاديث روشن مى شود كه مصلح بزرگ جهانى، مهدى موعود #، داراى مشخّصات زير است:
الف- از خاندان پيامبر اسلام و فرزندان او است.
ب- از فرزندان امام حسين × است.
ج- دوازدهمين پيشوا پس از پيامبر است.
د- فرزند حسن بن على العسكرى × است.
ه- دنيا را مملو از عدل و داد خواهد كرد.
و- حكومت جهانى در اختيار او قرار مى گيرد.
ز- مستضعفين و استعمارشدگان، در عصر او از قيد و زنجير اسارت آزاد مى شوند، و جنگها برچيده مى شود و صلح و آرامش و عمران جاى آن را مى گيرد. …[5]
خانه » همه » مذهبی » طبق حدیث معتبر و صحیح السند از وجود نازنین حضرت رسول اکرم | که می فرمایند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. برای اینکه عِلماً و عَمَلاً به معرفت وجود نازنین حضرت ولی عصر # برسیم، باید چه کارها و اقداماتی را انجام دهیم؟ (لطفاً توضیح دهید)